انهار
انهار
مطالب خواندنی

ازدواج اما چگونه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام من دختری 23 ساله- فارغ التحصیل رشته کامپیوتر هستم. دو سال پیش در دانشگاه با پسری به نام علی به صورت خیلی رسمی و اقدام از طرف مسئول فرهنگی دانشگاه آشنا شدم و ایشان به من تقاضای ازدواج داد و من قبول کردم. من قبل از این جریان ایشان را می شناختم و از ایشان خوشم می آمد اما هیچوقت به روی خودم نیاوردم تا اینکه این درخواست از طرف خودشان بیان شد و من اجازه دادم که با خانوادشان به منزل ما بیایند و ایشان رفتند که در این باره با خانواده خود صحبت کنند.
اما به علت تک فرزند بودن- تمام نشدن درسشان- خوب نبودن وضع مالی خانواده و... با مخالفت های شدید خانواده مواجه شده و هنوز حتی اقدام به خاستگاری نکرده اند.
رابطه ما بعد از گذشت تقریبا 8 ماه از دایره رسمیت خارج شد و بیش از حد با هم صمیمی شدیم تا اینکه حتی با هم رابطه جنسی داشته ایم.
البته مادر من از جریان رابطه ما با خبر بود اما فقط در همین حد که ما با هم صحبت می کنیم و شاید بیرون برویم و ایشان می گفتند چون پسر خوبی است و البته هنوز سن من را برای ازدواج مناسب نمی دیدند این رابطه برای آشنایی بیشترتان خوب است. اما ما نتوانستیم حد را نگه داریم.
الان تمامی دوستان من فکر می کنند من متأهل هستم و حتی علی را می شناسند.
اما چند وقتی است که احساس می کنم نمی توانم با رفتارهای غیر معقول او زندگی کنم. به نوعی متوجه شده ام که ما در آینده اصلا به درد هم نمی خوریم و شاید همان شناختی که مادرم می گفت الان برایم پیش آمده.
مثلا اینکه من دختری بسیار آزادی طلب هستم اما علی انتظار دارد من حتی برای خرید رفتن از او اجازه بگیرم. من خودم هم انسانی مذهبی هستم، چادر سر می کنم، روزه و نمازم را رعایت می کنم و... اما او انتظار دارد من حتی با نامحرم حرف هم نزنم.
گاهی احساس می کنم خیلی بچه است (یک روز و یک ماه از من بزرگتر است) همش بهانه های بچه گانه می گیرد که کاش کنارم بودی. از پشت تلفن می گوید بغلم کن. گریه می کند. با همه حتی با خودش لجبازی می کند. در این دو سال که با هم هستیم با همه تأکید های من که باید درست را بخوانی تا تمام شود حتی 10 واحد هم پاس نکرده و اینقدر مشروط شده که در مرز اخراجی قرار دارد.
کارهایی که باید را پیگیری نمی کند، مثل اینکه وقتی می گویم درس خواندن را جدی بگیر، دنبال کارهای معافیت سربازیت برو، با خانواده ات باز هم صحبت کن و...
می دانم که مرا خیلی دوست دارد اما احساس می کنم خیلی بچه تر از آن است که بتوانیم با هم زندگی کنیم.
از طرفی خودم هم عاشقانه دوستش دارم و در حال حاضر خیلی آدم تنهایی هستم طوری که اگر او نباشد احساس می کنم هیچ آدم دیگری در تمام دنیا نیست که بتوانم به او اعتماد کنم و با او حرف بزنم و او تنها کسی است که همه زندگی من است.
از طرف دیگر هم بحث شرایط است. فکر دوستان، رابطه خودمان، رابطه جنسی مان، اینکه به این فکر می کنم که اگر او را ترک کنم هیچوقت نمی توانم با کس دیگر ازدواج کنم.
به خاطر اینکه در این موضوع اینکه ما با هم رابطه جنسی داشته ایم مرا خیلی اذیت می کند و نقش اصلی را پیاده می کند و اینکه نمی توانم این را به هیچکس بگویم حتی نمی توانم حضوری پیش مشاوره بروم.
خواهش می کنم شما به من کمک کنید.
الان من باید چکار کنم و چطوری تصمیم بگیرم
ممنون و سپاسگذار

جواب دخترم با پوزش از تأخیر پاسخ به دلیل آنکه همانطور که در بخش مشاوره سایت نوشته ایم بخاطر مشغله فعلاً زیاد فرصت پاسخگوئی به مشاوره را تا اطلاع ثانوی نداریم استثناءً پاسخ شما ارسال میشود.
دخترم همسری که به عنوان شریک خوب زندگی باشد و با رفتارش بتواند موجب رشد خود و نیز شما به عنوان همسر باشد از نگاه دین باید دارای چند ویژگی باشد:
1. مؤمن باشد و احکام دین و عبادات پایبند باشد (تا با ترک عبادات خود و خانواده اش را مشمول خشم خدا قرار ندهد).
2. با تقوی و چشم و دل پاک و اهل عفّت و پاکدامنی باشد. (تا خود و زندگیش را به گناه و آثار وضعی معصیت آلوده نسازد).
3. خوش اخلاق و خوش برخورد باشد (تا زندگی را بر خود و خانواده اش جهنم نسازد).
4. اهل کار باشد و هیچگاه بیکار نباشد و از نظر اقتصادی، تحصیلات، فرهنگ خانوادگی، با شما هم کفو باشد.

دخترم همه مردان دوست دارند شوهران خوبی برای همسر خود باشند و همسرانشان از بودن در کنار ایشان احساس رضایت کنند. اما این امر به خودی خود حاصل نمی‌شود، بلکه مرد باید در رفتارها و برخوردهایش با همسر، اموری را رعایت کند تا همسرش او را به عنوان یک شوهر خوب بشناسد.
برخی از مهمترین ویژگی‌های یک شوهر خوب:

1. شوهر خوب، زنش را شریک زندگی‌اش می‌داند؛
زن، انسانی است که باید با او ارتباط برقرار کنیم. او کسی نیست که کنترلش کنیم و در راه ارضای نیازهای خودمان به دنبال تسلط بر او باشیم. زن موجودی است که باید او را بشناسیم و بدانیم او نیز اهداف خاص خود را دارد. زن، کودک هم نیست. او شریک زندگی‌ای است که شوهرش باید راه ارتباط برقرار کردن با او را بیاموزد.
در ازدواج، مرد و زن شریک یکدیگر می‌شوند. وقتی شوهر از صمیم قلب زنش را شریک زندگی اش ببیند، تصمیم‌گیری را به یک کار مشترک بدل می‌کند. شوهر عاشق، شوهری است که درباره آنچه برای زنش از همه مهم‌تر است فکر می‌کند و مصمم است تا روند تصمیم‌گیری را در این جهت هدایت کند.
2. شوهر خوب، زنش را بی قید و شرط دوست دارد؛
عشق بی قید و شرط یعنی اینکه ما فرد مقابل را دوست داریم و صرف‌نظر از واکنش‌های او در جهت آسایش و سعادت او تلاش می‌کنیم. تفکر امروزی مردم، بیشتر حسابگرانه است: «اگر مرا دوست داشته باشی من هم تو را دوست خواهم داشت.» ما حتی در زندگی زناشویی نیز خود‌محور هستیم. کانون تلاش‌های ما رفع نیازهای خودمان است.
در مقابل، عشق بی قید و شرط، بر روی رفع نیازهای دیگری تکیه می‌کند. در زندگی زناشویی، این شوهر است که در پی عالی‌ترین منافع و مصالح زن می‌رود. شوهر حتی اگر با تلاش‌های زن هم کاملاً موافق نباشد از آن‌ها حمایت می کند. این شوهر است که به زن کمک می کند تا به اهداف و آرزوهایش برسد، زیرا برای او به عنوان یک شخص احترام قائل است. شوهر نمی‌گوید: «اگر فلان کار را برایم بکنی من هم ظرف‌ها را می‌شویم». شوهر می‌گوید: «من ظرف‌ها را می‌شویم چون می‌دانم خسته‌ای».
3. شوهر خوب، زنش را اولین اولویت‌ زندگی خویش قرار می‌دهد؛
همه ما در زندگی اولویت‌هایی داریم. شاید ما هرگز فهرست اولویت‌هایمان را ننوشته باشیم، اما در ذهنمان می‌دانیم کدام یک مهم‌تر از بقیه است. این اولویت‌ها بیشتر اوقات خود را در اعمال ما نشان می‌دهند.
برای بسیاری از مردان، شغل و حرفه تقریباً در صدر فهرست اولویت‌ها قرار دارد. مردان مقدار زیادی از احساس ارزشمندی‌شان را از شغلشان می‌گیرند. این الزاماً تضادی با رابطة مردان با زنانشان ندارد، مگر اینکه شغل آن‌ها تمام فکر و ذکرشان را به خود مشغول کرده باشد. افراد، مهم‌تر از اشیاء و امور هستند. این اصل اساسی خانواده‌های کارآمد است. یک شوهر خوب هرگز اجازه نخواهد داد شغلش جای وقت با همسر بودن را بگیرد.
4. شوهر خوب، متعهد به کشف و رفع نیازهای همسرش است؛
بسیاری از مردان، به سادگی پی به نیازهای زنشان نمی‌برند و در نتیجه، هیچ تلاشی در جهت رفع آن نیازها نمی‌کنند. برخی از شوهران معتقدند که اگر شغل خوب و دائمی داشته باشند و حقوق و درآمد خوبی کسب کنند نقش خود را به عنوان شوهر انجام داده‌اند. آن‌ها هیچ شناختی از نیازهای عاطفی و اجتماعی زن ندارند.
منظور این نیست که بگوییم شغل و حرفة مرد، و تلاش و کوشش او در زمینه شغلی‌اش از نظر زن بی‌ارزش است. معمولاً زنان تلاش‌های شوهرشان را می‌بینند و از کوشش او برای تأمین نیازهای مادی خانواده تشکر می‌کنند. اما این اول کار است اما آخر کار نیست. نیاز عاطفی زن به عشق، محبت، ملایمت، تشویق و دلگرمی همان‌قدر برای سلامت عاطفی او اساسی است که غذا برای سلامت جسمی او.
5. شوهر خوب با زنش صحبت می‌کند؛
برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند زنان به طور معمول، حدود دو برابر مردان صحبت می‌کنند. به احتمال قوی، مردان بیشتر این گفت و گوهایشان را هم در محیط کارشان مصرف می‌کنند و گاه وقتی به خانه می‌رسند فقط یک کلمه برایشان باقی مانده است. وقتی زن می‌پرسد: «امروز چه طور بود؟» او پاسخ می‌دهد: «خوب». یک چنین مختصر‌گویی هرگز نمی‌تواند الگوی یک شوهر کارآمد باشد. بسیاری از شوهرها باید این الگوی رفتاری خود را کنار بگذارند تا بتوانند نیاز همسر خود را به برقراری ارتباط بر آورده کنند. وقتی شوهر از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف می‌زند زن احساس می‌کند شوهر اجازة ورود به دنیای خودش را به او داده است. وقتی شوهری مدت‌های طولانی دربارة احساساتش حرف نمی‌زند، زن احساس می‌کند که شوهر رابطه‌اش را با او قطع کرده و در نتیجه، زن احساس انزوا و تنهایی می‌کند.
6. شوهر خوب، پایبند ارزش‌های معنوی و اخلاقی است؛
در یک خانواده سالم، شوهر، معتقد به یک سری ارزش‌های معنوی و اخلاقی است و سعی دارد آن‌ها را در خود و خانواده پیاده کند. او از تقوایی بهره می‌برد که او را به انجام واجبات، از جمله وظایف مربوط به خانواده وا می‌دارد. این ویژگی، سلامت خانواده و رضایت‌مندی اعضای آن را به ارمغان می‌آورد.
هر چه مرد پایبندتر به باورهای ارزشمند اخلاقی و معنوی باشد بیشتر مورد احترام همسرش قرار خواهد گرفت. هر چه کمتر پایبند این ارزش‌ها باشد یا شکاف بین ادعاهای وی و عمل وی در این زمینه‌ها بیشتر باشد، بی‌احترامی بیشتری را نسبت به خود به وجود می‌آورد. یک شوهر کارآمد واقعا تمام سعی خو را می‌کند تا به زیور تقوا آراسته باشد و آن را در خانواده پیاده کند. این کار، تأثیر مثبتی بر زن و فرزندان او خواهد گذاشت.
دخترم زندگی را نمیتوان ساده تصور کرد و نباید برای زندگی بدون تأمل و تحقیق و دخالت دادن عقل تصمیم گرفت چون انسان با انتخاب همسر در حقیقت شریک زندگیش را تا پایان عمر و لب گور انتخاب کرده بنابراین نباید با دختر یا پسری که رفتاری دور از وزانت و بچه گانه دارد زندگی را اغاز کرد شاید دختر یا پسر سبک و غیر وزین و بچه صفت لازم باشد سالها در تجرد بماند تا پختگی زندگی را پیدا کند. بنابراین به شما توصیه دارم مواظب خودتان باشید و خوب فکر کنید.
*****
برای رسیدن به قرب خدا و خیر و خوشبختی و موفقیّت در زندگی و برکت و رزق و روزی فراوان و سلامتی؛ چند توصیه به شما دارم:
1- گناه نکنید.
گناه، دل را ويران مي‌كند، دلي كه حرم و خانة خداست؛ گناه آن را نابود و قواي معنوي را تضعيف و ريشه‌هاي درخت ايمان را مي‌سوزاند.
امام باقر (عليه السّلام) مي‌فرمايند: هيچ بنده مؤمنی نيست مگر اين كه در قلبش نقطه سفيدي است. پس هر گاه گناهي را مرتكب شود، نقطه سياهي در قلبش نمودار مي‌گردد و باعث تباهي دل مي‌شود».
امام صادق (عليه السّلام) می فرماید: همانا به درستي كه انسان گناهي را كه مرتكب مي‌شود با آن گناه رزق و روزي از او دفع مي‌گردد».
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) می فرماید: هر گاه بنده گناهي را مرتكب شود، به خاطر آن گناه از نماز شب محروم مي‌شود.
امام صادق (عليه السّلام) مي‌فرمايند: «انّ ادني ما اصنع بالعبد اذا آثر شهوته علي طاعتي ان احرمه لذيذ مناجاتي؛ هر بنده‌اي كه خواهش نفس خود را بر طاعت من اختيار نمود كمترين كاري كه دربارة او انجام دهم اين است كه او را از لذّت مناجاتم محروم مي‌سازم.».
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) می فرماید: بدانيد و هوشيار باشيد همانا در قيامت بنده‌ را به خاطر يكي از گناهانش صدسال حبس مي‌كنند در حالي كه او به حوراني نگاه مي‌كند كه در بهشت براي او آماده شده‌اند و به نماز و نعمت مشغولند.
2- نمازها، «خصوصاً نماز صبح» را حتماً اول وقت بخوانید.
حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسكری(علیه السلام) روایت می كند كه فرمودند: "خداوند متعال با حضرت موسی تكلم كرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. كسی كه نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می كنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.
آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) کسی که نماز را سبک بشمارد خداوند او را به شش بلای در دنیا گرفتار میکند:
1) خير و بركت را از عمر او برمى دارد.
2) خير و بركت را از روزى اش برمى دارد.
3) نشانه صالحان را از چهره او محو مى فرمايد.
4) در برابر اعمالى كه انجام داده اجر و پاداش به او داده نمى شود.
5) دعاى او به سوى آسمان بالا نمى رود و مستجاب نمى گردد.
6) هيچ بهره اى در دعاى بندگان شايسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
3- اول شبها صدقه بدهید و سوره «واقعه» بخوانید و هنگام خواب، پس از تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) 70 مرتبه استغفار کنید و بگوئید: «استغفرالله ربّی و أتوب إلیه».
هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد.رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز کننده است.
در خبر است: عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) بیمار شد. خلیفه وقت ، عثمان بن عفان، به دیدار او رفت و ناراحت و نگرانی در چهره او دید از او پرسید: چرا ناراحتی و آه و ناله می کنی؟ گفت: گناهکارم. پرسید: چه می خواهی؟ گفت: رحمت خداوند را، پرسید: آیا نیاز به پزشک داری؟ گفت: طبیب حقیقی مرا بیمار کرده است. پرسید: آیا می خواهی کمک مالی به تو بکنم؟ گفت: آن زمان که نیاز داشتم ندادی و اکنون نیازی ندارم. عثمان گفت: پول می دهم برای دخترانت باشد. ابن مسعود گفت: آنها نیازی ندارند. چون به ایشان گفته ام که همواره سوره واقعه را قرائت نمایند که هیچ گاه نیازمند نخواهند شد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و برکت می شود و هر کس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد.
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را قرائت کند، خداوند او را دوست دارد و او را محبوب همه مردم می گرداند و هرگز در دنیا ناراحتی، فقر و تنگدستی و آفتی از آفات دنیا به او نخواهد رسیدو از همراهان و رفیقان امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواهد بود.و این سوره ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و هیچ کس در آن شرکت ندارد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: سوره واقعه دارای منافع و بهره های زیادی است که قابل شمارش نیست. از جمله فواید این سوره آن است که اگر برای مرده ای خوانده شود، خداوند او را می امرزد و اگر برای کسی که در حال احتضار و مرگ است بخواند، مرگ و خروج روحش به اذن خدا آسان می شود.
به همراه داشتن نوشته سوره واقعه موجب آسانی زایمان می شود.
4- اول روزها صدقه بدهید و سوره «یس» بخوانید.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به آقا أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یا علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است، هر که آن را قرائت کند: 1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛ 2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛ 3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛ 4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛ 5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛ 6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛ 7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛ 8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛ 9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛ 10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.
شخصی به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرض کرد: بفرمایید وقتی چیزی یا کسی گم می شود چه باید بکنم؟ حضرت فرمودند: دو رکعت نماز بخوان و در هر دو رکعت بعد از حمد «یس» بخوان و بعد از آن بگو: یا هادی الضالّهِ رُدَّ عَلَیَّ ضالَّتی» ای هدایت کننده گمشدگان، گمشده ام را به من برگردان. آن شخص می گوید: من این کار را کردم و بعد از مدتی خداوند گمشده ام را به من برگرداند.
از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است: هر کس سوره «یس» را نوشته و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور و یقین و برکت و رحمت را وارد کرده است و هر گونه دردی را از او دور میکند.
از حضرت سلمان فارسی (رحمة الله) روایت شده اگر کسی ده روز بعد از نماز صبح قبل از سخن گفتن با کسی، سوره «یس» را بخواند و این دعا را قبل از تلاوت سوره مزبور ده مرتبه بخواند بعد سوره را بخواند هر حاجتی را که بخواهد انجام شود انشاءالله؛ زیرا که اسم اعظم خداوندی در این دعا است ودعا است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، یا قدیم یا دائم یا حی و یا قیوم یا فرد و یا وتر یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد و صلی الله علی محمد و اله اجمعین برحمتک یا ارحم الراحمین.»
5- به بزرگترها «خصوصا پدر و مادر» احترام کنید و بکوشید آنها را از خودتون خوشنود کنید.
قرآن در سوره اسرا آيه 23 می فرماید: و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر احسان كنيد! و در سوره لقمان آيه 15 می فرماید: اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوي اطاعتشان مكن، ولي در زندگي دنيا به نيكي با آنها معاشرت نما!
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: مردي نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آمد و عرض كرد من جوان با نشاط و ورزيده اي هستم و جهاد را دوست دارم ولي مادري دارم كه از اين موضوع ناراحت مي شود، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: برگرد و با مادر خويش باش، قسم به آن خدايي كه مرا به حق مبعوث ساخته است، يك شب مادر با تو مانوس گردد از يك سال جهاد در راه خدا بهتراست.
در معارف اسلام احترام به پدر و مادر از مهمترين مسائل اخلاقي است و بي احترامي به پدر و مادر گناه بزرگي است كه خداوند به راحتي از آن نمي گذرد و تا روز قيامت صبر نمي كند و فرزند خطاكار را سريع مجازات مي نمايد. پيامبر بزرگ ما در اهميت اين موضوع مي فرمايد: «كيفر سه گناه تا قيامت به تاخير نمي افتد عاق پدر و مادر، ظلم و تجاوز به مردم و ناسپاسي در مقابل احسان و نيكي ديگران.».
امام صادق (علیه السلام) مي فرمايد: «حسن سلوك و نيكي به والدين از حسن شناخت و معرفت عبد به خداوند تعالي است، زيرا هيچ عبادتي انسان را به سرعت نيكي به پدر و مادر به خشنودي خداوند تعالي نمي رساند آن هم احساني كه محض تحصيل رضاي پروردگار باشد.».
امام باقر (علیه السلام) مي فرمايد: «خوشا به حال كسي كه به پدر و مادر خود نيكي كند، زيرا خداوند بر عمر او مي افزايد»
امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: «خداوند دعاي سه كس را رد نخواهد كرد: دعاي پدر در حق فرزند در هنگام نيكي به او، دعاي پدر بر ضد فرزند(نفرين) هنگامي كه مورد عاق او واقع شود و دعاي مظلوم بر ظالم.»
کمیل بن زیاد مى‏گوید : امیر المؤمنین (علیه السلام) همواره به نیکى بر پدر و مادر تشویق مى‏کرد و مى‏فرمود : «فرزندان من! بر شما باد به نیکى بر پدر و مادر که در دعاى آنها هم بهبودى است و هم نابودى».
به برکت این اعمال حتماً مورد لطف خدای سبحان قرار میگیرید. یاحقّ.



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -