انهار
انهار
مطالب خواندنی

خواستگار

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال با سلام
من چندین روز پیش سوالاتمو پرسیدم
و جواب ندادید
گفتید مریض شدید
امیدوارم حالتون خوب شده باشه
خواستم بدونم هنوزم امکان پااسخگویی به سوالم وجود نداره؟تاکی باید صبرکنم؟این سوالم بود
من دختری بزرگ خانواده و دارای مدرک ارشد هستم.پدر مادر دیپلمه و پدرم تا حدودی پولدار است
پسری از دانشگاهه به خواستگاریم امده که خانواده شهرستانی و پدر و مادر بیسواد دارد.خود پسر لیسانسه.دارای کار و درامدی بیشتر از یک کارمنداست و قصد خرید ماشین و اجاره مسکن برای زندگیمان را دارد
اما خانوادم سخت مخالف هستند اما من انسانیت و شعور پسر را در نظر گرفتم...و البته بگم این پسر از نظر همه کسانی که تحقیق کرده ایم بسیار باادب و انسان بوه
اما پدرم به دلیل بیسواد بودن پدر و مادرش و شهرستانی بودنش جواب نه میدهند البته پدر پسر هم سرایدار بوده
لطفا راهنمایی کنید من چکنم؟؟؟بارها قصد استخاره داشتم اما دلم رضا نبوده
خواهشا راهنماییم کنید
البته خواستگارها امروز و دیروز بارها زنگ زذن
اما مادرم گوشی رو جواب نمیده
حاج اقا چکنم؟
واقعا این مرد رو دوستدارم
نمیخوام سرتون رو درد بیارم
اما حاج اقا من رشته تحصیلیم از بچگی موسیقی بوده
هیچ مردی حاضر نمیشه با رشته من کنار بیاد
این پسر هم رشته منه
دوستم داره منم دوستش دارم
یکساله سایه به سایه گاهی دیدم دنبالم اومده بفهمه من چجور دختری هستم
اما خانوادم راضی نیستن چون هاشو ......گفتم
من ندیدم شما کی هستید
نمیخوام تعریف اضافی کنم
من شاید دختر بزرگی برای کشورم هستم
من اولین بانوی نوازنده ساکسفون ایرانم
مادر پدرم میگن چنین دختری نباید با این پسر ازدواج کنه
من نمیتونم با مرد عادی و خانواده های که سررشته از زشتم ندارن زندگی کنم..من برادر ندارم حتی پدر بزرگ..عمو دایی هم خارجن
کسی رو ندارم و از شما کمک میگیرم
شرمندم

جواب دخترم، با پوزش از تاخیر پاسخ شما:
1- البته ازدواج نیاز اولیه هر پسر و دختر مجرد است که باید مطابق شرایط و قواعد معقول و منطقی برای آن فکر کنند ولی هرگز نباید مبنای ازدواج، احساسات باشد بلکه تنها چیزی که باید مبنای ازدواج هرکسی قرار گیرد عقل و اندیشه و علم و دانش باشد هرچند کمی از احساسات بهتر است چاشنی آن گردد.
2- در ازدواج مهمترین چیزی که باید ملاک قرار گیرد کفو هست. و کفو در چند چیز است.
1). سن؛ (زن و شوهر باید از نظر سنی با یکدیگر مطابق قوانین شرع و اصول و روانشناسی هماهنگ باشند. بنابراین تفاوت سنی نامعقول میتواند در آینده زندگی دردسر ساز باشد).
2) تحصیلات؛ (قاعدتا باید تحصیلات مرد بالاتر از تحصیلات زن باشد همانطور که در بقیه شرایط باید بالاتر باشد. مثلا اگر خانم دیپلم هست مرد حداقل فوق دیپلم و اگر خانم لیسانس هست مرد ارشد و اگر خانم ارشد هست مرد دکترا داشته باشد و اگر نسبت به این تفاوتها نیز بی توجه باشیم همان اشکالی که در مورد سن پیدا میشود در اینجا نیز پیدا میشود).
3) ایمان؛ (باید دختر و پسر از نظر سطح ایمان و اعتقاد مساوی باشند تا با یکدیگر در تصمیم گیریهای معنوی هماهنگ باشند در غیر این صورت تفاوت ایمانشان با یکدیگر نیز میتواند دردسر ساز باشد و زندگی را به کام هر دو تلخ و زهر کند).
4) ملیت و قومیت؛ (هردو باید در میلت و قومیت با یکدیگر مساوی باشند یا به یکدیگر نزدیک باشند و نباید تفاوت فاحش بینشان وجود داشته باشد زیرا چنانچه یکی از دو نفر اهل کلان شهر و دیگری شهرستانی یا یکی شهرستانی و دیگری روستایی باشد! این تفاوت نیز میتواند مشکل آفرین باشد).
5) اقتصادی؛ (هردو نفر باید از نظر سطح مسائل مادی و اقتصادی مساوی باشند تا با درک هماهنگ اقتصادی یکدیگر بتوانند موجب آرامش یکدیگر باشند در غیر این صورت تفاوت در این موضوع میتواند موجب تنش های فراوان روانی و سرشکستگی های فراوان روحی و اجتماعی شود).
6) شئونات؛ (هردو نفر باید در شئونات اجتماعی مساوی باشند تا بتوانند به نیازهای معاشرتی و اجتماعی یکدیگر پاسخگو باشند. در غیر این صورت هیچکدام نمیتوانند یکدیگر را درک کنند و بدترین تفاوت شاید همین تفاوت در شئونات باشد).
دخترم، موارد دیگری نیز وجود دارد که از ذکر آنها خودداری میشود ولی بر اساس آنچه نوشته اید پدر و مادر شما دیپلمه هستند ولی پدر و مادر آن پسر بیسواد و شما دارای مدرک ارشد هستید و آن پسر لیسانسه و شما از خانواده ای متمکن هستید و پدر آن پسر سرایدار! به همین دلیل پدر و مادرتان چون ازدواج شما با این شخص را درخور شان خود نمی دانند مخالفت میکنند و مخالفتشان تا حدود زیادی منطقی و معقول می باشد. هرچند داشتن علم و ثروت و شهرت و شئونات اجتماعی موجب ارزشمندی واقعی هرکسی نمی باشد بلکه ارزشمندی واقعی هر کس اعتقادش به خدا و ارتباطش با دین و ایمان هست و چه بسا خانواده آن پسر با وجود افت های مختلفی که در تمام اقسام کفو با شما دارند از حیث معنوی بالاتر از شما باشند و بندگان صالح و شایسته خدا باشند ولی در هر صورت مخالفت خانواده چیزی نیست که شما به خود اجازه بدهید علی رغم آن به این ازدواج پافشاری کنید.
اگر شما دختر بنده می بودید و بنده چنین اشرافی به شخصیت شما و پسر و خانواده اش میداشتم با این ازدواج موافقیت نمیکردم و آن را معقول و منطقی نمیدانستم مگر اینکه حجتی بدست آید که رجحان آن حجت اندیشه های بنده را متحول کند و بنده را به موافقت وادار سازد.
دخترم، البته بسیاری از دختران عزیز کشورمان هستند که مثل شما دارای احساسی پاک و قلبی رئوف هستند و چون در خود غلّ و غش و حیله و نیرنگ ندارند با چنین ازدواجی به راحتی موافقت میکنند ولی پس از ازدواج بخاطر وجود مسائل روانی فراوان که در اطراف خود میبینند با خود درگیر میشوند و از ازدواجشان پشیمان میگردند.
تصمیم باید حساب شده و منطقی باشد و نباید سطحی و ساده باشد. شما چطور میتوانید بدون آنکه معاشرت جدی و مبانی دیگر را با این پسر امتحان و آزمایش کرده باشید ایشان را با انسانیت و شعور دانسته باشید و پس از تحقیقات ایشان را با ادب و انسان تشخیص داده باشید. مگر شما چه اندازه فرصت تحقیق درباره ایشان داشته اید و از چه مراکزی راجع به ایشان سوال کرده اید که به چنین اطمینانی رسیده اید. عجله نکنید و خوب با خود خلوت کنید. ببینید آیا برای سوالات زیر چه جوابی به اقوام، دوستان، همکلاسیها و هم سن و سالهای خود دارید:
1) اگر به شما بگویند چرا کسی را که معلوماتش از شما کمتر است قبول کرده اید چه جوابی خواهید داد؟
2) اگر به شما بگویند با وجود داشتن چنین پدری! چرا پدرشوهر سرایدار قبول کردید چه جوابی خواهید داد؟
3) اگر به شما بگویند که شما در شهر بزرگ و ایشان در شهر کوچک، چه جوابی خواهید داد؟
4) آیا در مجلس جشن عروسی تفاوت دو قوم با فاصله زیاد با یکدیگر برایتان قابل تحمل هست که در بخش مردانه پدر شما و بستگانتان با شئونات اقتصادی و فرهنگی بالا در یک طرف پذیرای مهمانها باشند و پدر ایشان و بستگانشان که سرایدار هست و با شئونات کم اقتصادی و فرهنگی از طرف دیگر پذیرای مهمانها باشد چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ و همین طور اگر در قسمت زنانه این تفاوت فاحش بین بستگان شما و مادرتان و بستگان آن پسر و مادرش وجود داشته باشد چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
نکته آخر؛ دخترم، مطالبی که برای شما تنظیم کردم بر اساس عقل و اندیشه و منطق هست ولی احساس و کمالات قضاوت دیگری دارند و امروزه در جامعه ما غلبه سنگین به غیر احساسات و کمالات هست و بسیاری از افراد شخصیت خود را در پول و مقام و منصب ظاهری میدانند در حالیکه از نظر معارف اسلام و روانشناسی دینی شخصیت انسانها در کمالات اخلاقی و مسائل معنوی است و چه بسا آن پسر و خانواده اش در پیشگاه خدای سبحان از شما و خانواده شما بسیار جلوتر باشند بلکه قابل مقایسه نباشند. با شرحی که برایتان تنظیم کردم اختیار با خود شما هست ولی اگر در تمام مواردی که برایتان تعریف کردم جوابی قانع کننده دارید زحمت متقاعد کردن پدر و مادر با شماست و شما تصمیمی بگیرید که دل پدر و مادر نلرزد زیرا لرزیدن دل پدر و مادر یعنی لرزیدن عرش خدا و مواجه شدن با خشم خدا. یاحق



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -