انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیت الله خوئی با حواشی آیت الله وحید خراسانی

بزرگ نمایی کوچک نمایی

(مسأله36) جايز نيست بدن مرده مسلمان را تشریح كردن و اگر تشریح كنند، بر گردن تشریح كننده ديه1 لازم مي شود بطوري كه تفصيل آن را در كتاب ديات بيان كرده ايم.

1- وحید: دیه جنین مسلمان...

(مسأله37) جايز است بدن مرده كافر را تشریح كردن به تمام انواع تشریح و همين طور است اگر مرده اي اسلام او مشكوك باشد و فرق نمي كند كه تشریح بدن كافر يا مشكوك الاسلام در بلاد اسلامي بوده باشد يا غير اسلامي.

*****

وحید: مسأله- تشریح بدن كافر غیر ذمّى مرده جایز است، و جواز تشریح بدن ذمّى و عدم ثبوت دیه جنین ذمّى در تشریح آن محلّ اشكال است، مگر آن كه در آیین آنها جایز باشد كه در این صورت مانعى ندارد، و اگر مرده اى مسلمان یا ذمّى بودن او مشكوك باشد، تشریح بدن او جایز است.

(مسأله38) اگر زنده ماندن يك مسلماني متوقف شود به کالبدشکافی بدن مرده مسلماني و کالبدشکافی بدن غير مسلمان و يا مشكوك الاسلام ممكن نباشد و راه ديگري براي زنده نگه داشتن آن مرد مسلمان نباشد، در اين صورت جايز است كه بدن مرده مسلمان را کالبدشکافی كنند1و نسبت به لزوم پرداخت ديه در چنين صورتي در باب ديات ذكر شده است.

1- وحید: و دیه جنین مسلمان ـ به تفصیلى كه در باب دیات ذكر شده است ـ بر تشریح كننده لازم مى شود.

(مسأله39) جايزنيست بريدن عضوي از اعضاء بدن مرده مسلمان مانند چشم و يا عضو ديگر به منظور پيوند زدن آن عضو به بدن شخص زنده ديگر و قطع كننده ملزم شود كه ديه آن عضو را به ورثه مرده بپردازد، ولي چنانچه زنده ماندن يك فرد مسلمان متوقف گردد كه عضو بدن مرده مسلماني را ببرند و به او پيوند زنند، جايز است بريدن آن عضو ولي قطع كننده بايد ديه آن را بپردازد1 و در هر دو صورت پيوند زدن عضو قطع شده به بدن ديگري اشكال ندارد و پس از پيوند چون جزو بدن شخص زنده مي گردد، احكام بدن زنده بر او جاري است.و ظاهر اين است كه جايز باشد شخصي در حال حيات خود وصيت كند كه پس از مردن او عضوي از اعضاء او را قطع كنند و به ديگري پيوند زنند و در اين صورت بريدن عضو آن ميت ديه ندارد.

1- وحید: و پس از پیوند كه جزء بدن زنده گشت، احكام بدن زنده بر آن جارى است. و اگر كسى در حال حیات خود وصیت كند كه پس از مردن او عضوى از اعضاى او را قطع كنند و به دیگرى پیوند زنند، صحّت این وصیت محلّ اشكال است.

(مسأله40) اگر شخصي راضي شود كه در حال حيات خود عضوي از اعضاء او را بريده و به ديگري پيوند زنند چنانچه عضوي كه برضايت خود او بريده مي شود از اعضاء رئيسه بوده باشد كه بريدن آن صدمه اي به حيات او مي زنند و يا نقص و عيبي در او ايجاد مي كند، بريدن آن عضو جايزنيست.و اگربا بريدن آن عضو ضرر و عيبي بر او وارد نمي شود مانند بريدن مقداري از پوست يا گوشت ران كه جاي آن روييده مي شود، در اين صورت بريدن آن عضو به رضايت خود او جايز است و مي تواند براي بريدن آن عضومبلغي نيز دريافت كند.

(مسأله41) جايز است تبرع كردن خون به بيماراني كه احتياج به تزريق خون دارند و جايزاست گرفتن مبلغي درمقابل دادن خون ولي در هر دو صورت بايد دادن خون به صاحب آن ضررجاني نداشته باشد.

*****

وحید: مسأله- اهداى خون به بیمارانى كه احتیاج به تزریق خون دارند جایز است، و گرفتن مبلغى در مقابل دادن خون مانعى ندارد، و در هر صورت باید خون دادن به صاحب آن ضرر جانى نداشته باشد.

(مسأله42) جايز است بريدن عضوي از بدن مرده كافر و يا مشكوك الاسلام، به منظور پيوند زدن آن به بدن شخص مسلمان و پس از پيوند زدن، چون جزو بدن مسلمان مي شود، احكام بدن مسلمان بر او جاري است و همينطور جايز است عضوي از اعضاء بدن حيوان نجس العين را به بدن شخص مسلمان پيوند زدن و چون پس از پيوند زدن جزو بدن مسلمان مي گردد، احكام بدن مسلمان بر آن عضو جاري است و نماز خواندن باآن عضو نيز جايزاست.

*****

وحید: مسأله- بریدن عضوى از بدن مرده كافرى كه تشریح آن جایز است و یا كسى كه مسلمان یا ذمّى بودن او مشكوك است، به منظور پیوند زدن آن به بدن شخص مسلمان جایز است، و پس از آن كه جزء بدن مسلمان شد احكام بدن مسلمان بر آن جارى است. و همچنین پیوند زدن عضوى از اعضاى حیوان نجس العین به بدن شخص مسلمان جایز است، و پس از آن كه جزء بدن مسلمان گشت احكام بدن مسلمان بر آن عضو جارى است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -