انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه ارث

بزرگ نمایی کوچک نمایی
مسأله ۲۷۸۰- قرآن و انگشتر و شمشير ميت و لباسي را كه پوشيده يا براي پوشيدن گرفته و دوخته است اگر چه نپوشيد باشد مال پسر بزرگتر است1 و اگر ميّت از اين چهار چيز بيشتر از يكي دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشر دارد چنانچه مورد استعمال است يا براي استعمال مهيا شده، مال پسر بزرگتر است.
1-بهجت: اگر چه نپوشيده باشد، در صورتي كه براي مصرف و استفاده كردن، نه فقط براي ملكيّت، آنها را گرفته باشد، مال پسر بزرگتر است، اگر چه فرزند بزرگتر دختر باشد، و بر پسر بزرگ نيز واجب است كه نمازها و روزه هايي را كه از پدرش قضا شده بجا آورد و حكم رسيدن اين اموال به پسر بزرگ، بنابراحتياط واجب در صورتي كه ميّت غير از اينها مال ديگري نيز داشته باشد.
*****
اراكي: مسأله ۲۷۹۴- قرآن و انگشتر و شمشير پدر و لباسي را كه آن را پوشيده يا براي پوشيدن گرفته و دوخته است اگر چه هنوز نپوشيده باشد مال پسر بزرگتر است و بنابراحتياط در مورد كتب و رحل و راحله و اسلحه ميّت پسر بزرگتر با ديگر ورثه مصالحه كنند و همچنين اگر ميّت از اين چهار چيز و غير اين چهار چيز بيشتر از يكي دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد بايد با ورثه مصالحه كنند.
گلپايگاني، صافي: مسأله ۲۷۸۹- اگر مردي بميرد و غير از قرآن و انگشتر و شمشير و لباسي را كه پوشيده، مال داشته باشد، اين چهار چيز مال پسر بزرگتر است و اگر غير از اينها مالي نداشته باشد، اينها مال همه ورثه است و اگر ميّت از اين چهار چيز بيشتر از يكي دارد مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد، احتياط واجب آن است كه پسر بزرگ در آنها با ورثه ديگر مصالحه كند.
خوئي: وحید: سیستانی: مسأله ۲۷۹۱- قرآن و انگشتري و شمشير ميت و لباسهايي را كه پوشيده (۱) مال پسر بزرگتر است و اگر ميّت از سه چيز اول بيشتر از يكي دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد، احتياط واجب آن است كه پسر بزرگتر در آنها با ورثه ديگر صلح كند.(۲)
(۱) سيستاني: يا براي پوشيدن نگه داشته است...
(۲) سيستاني: و همچنين در مورد رحل قرآن و تفنگ و خنجر و مانند آنها از سلاحهاي ديگر و غلاف شمشير و جاي قرآن تابع آنهاست.
وحید: وهمچنین در کتاب وجهاز شتر وشتر سواری وسلاح دیگر غیر از شمشیر احتیاط واجب در صلح است.
فاضل: مسأله ۲۹۴۸- قرآن و شمشير و انگشتر و لباسي كه ميّت براي پوشيدن تهيه نموده است ولو نپوشيده باشد به پسر بزرگتر ميّت اختصاص دارد. اگر ميّت چند قرآن يا شمشير يا انگشتر يا لباس داشته باشد همه آنها به پسر بزرگتر ميّت مي رسد.
زنجاني: مسأله ۲۷۹۴- قرآن و كتابها و انگشتر و شمشير و سلاح ميّت و لباسهايي را كه پوشيده يا براي پوشيدن تهيّه كرده و جهاز شتر، مال پسر بزرگتر است، و در قرآن و انگشتر و شمشير و سلاح ميّت اگر بيشتر از يكي باشد، احتياط آن است كه پسر بزرگ در آنها با ورثه ديگر مصالحه كنند و بنابر احتياط مستحبّ، در مورد مركب ميّت هم رضايت پسر بزرگتر جلب شود.
مكارم: مسأله ۲۴۰۶- هرگاه مردي از دنيا برود قرآن، انگشتر و شمشير و لباسي را كه مي پوشيده يا براي پوشيدن آماده كرده مال پسر بزرگتر اوست و اگر ميّت از اين چهار چيز بيش از يكي دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد، چنانچه از همه آنها استفاده مي كرده همه به پسر بزرگترش مي رسد.
تبريزي: مسأله ۲۷۸۸- قرآن و انگشتري و شمشير ميّت يا سلاح ديگر كه براي مردها متعارف است و لباسهايي را كه پوشيده در صورتي كه آنها را به شخص ديگري وصيّت نكند مال پسر بزرگتر است و اگر ميّت از سه چيز اول بيشتر از يكي دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتري دارد، احتياط واجب آن است كه پسر بزرگتر در آنها با ورثه ديگر صلح كند اگر چه بعيد نيست همه آنها مال او باشد.
سبحانی: مساله ۲۲۳۷- اگر پدر بميرد چهار چيز مال پسر بزرگ تر است:
۱- قرآن ۲- انگشترى ۳-شمشير ۴-لباسى را كه پوشيده يا براى پوشيدن گرفته و دوخته است، اگرچه نپوشيده باشد، و اگر ميت از اين چهار چيز بيشتر از يكى دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد، چنانچه مورد استعمال است، يا براى استعمال مهيّا شده، مال پسر بزرگتر است.
مظاهری: مسأله ۲۲۸۰- قرآن و انگشتر و سلاح و لباس میت، چنانچه مورد استعمال میت باشد، مال پسر بزرگتر است.
مسأله ۲۷۸۱- اگر پسر بزرگ ميّت بيش از يكي باشد، مثلاً از دو زن او دريك وقت پسر به دنيا آمده باشد۱، بايد لباس و قرآن و انگشتر و شمشير ميّت را به طور مساوي بين خودشان قسمت كنند۲.
این مساله در رساله آیات عظام:زنجانی،فاضل،مکارم ومظاهری نیست.
1-بهجت: اگر چنين فرضي صحيح باشد....
2-سيستاني: بايد چيزهاي گذشته را به طور مساوي بين خودشان قسمت كنند و اين حكم مختص بزرگترين پسر است هرچند خواهراني بزرگتر از خود داشته باشد.
وحید: باید آنچه را که در مسأله قبل ذکر شد به طور مساوی ببن خودشان قسمت کنند.
مسأله ۲۷۸۲- اگر ميت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد چهار چيزي هم كه مال پسر بزرگتر است و در مسأله پيش گفته شد، به قرض او بدهند1 و اگر قرضش كمتر از مال او باشد2 بنابر احتياط واجب3 بايد از آن چهار چيزي هم كه به پسر بزرگتر مي رسد به نسبت به قرض او بدهند 4 مثلاً اگر همه  دارايي او شصت تومان است و به مقدار بيست تومان آن از چيزهايي است كه مال پسر بزرگتر است و سي تومان  هم قرض دارد بنابراحتياط واجب5 پسر بزرگ بايد به مقدار ده تومان از آن چهار چيز را بابت قرض ميّت بدهد.
1-مكارم: ولي اگر اموالش بيشتر باشد و  بتواند قرض او را داد و مقدار قابل توجهي هم براي ورثه باقي مي ماند، بايد آن چهار چيز را به پسر بزرگترش داد. [پايان مسأله].
2-تبريزي: و به طوري كه بعد از اداء دين براي وارثها ارث مي رسد، اشياء مزبوره مال پسر بزرگتر است. [پايان مسأله]
نوري: اگر قرضش كمتر از مال او باشد، چهار چيزي كه ذكر گرديد به پسر بزرگتر به عنوان حَبْوَهْ داده مي شود و قرض ميّت را از اموال ديگرش بايد بپردازد. [پايان مسأله]
3-بهجت: بنابرأظهر...
[عبارت «بنابراحتياط واجب» دررساله آيات عظام: اراكي، خوئي، گلپايگاني و صافي نيست]
4-سيستاني: اگر ميّت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد پسر بزرگتر چيزهايي هم كه مال اوست و در مسأله پيش گفته شد، به قرض او بدهد و يا به مقدار قيمت آنها از مال خود بدهد و اگر قرض ميّت كمتر از مال او باشد، چنانچه بقيّه اموالش غير از آن چند چيزي كه به پسر بزرگتر مي رسد كافي براي اداي قرضش نباشد، بايد پسر بزرگتر از آن چيزها يا از مال خود به نسبت به قرض او بدهد و اگر بقيّه اموالش كافي به قرض باشد، باز هم احتياط لازم آن است كه پسر بزرگتر به كيفيّت گذشته در اداي قرض ميّت شركت كند...
5-[عبارت «بنابر احتياط واجب» در رساله آيات عظام: خوئي، گلپايگاني، سيستاني، بهجت و صافي نيست]
*****
فاضل: مسأله ۲۹۴۹- اگر ميّت قرض داشته باشد و قرض او بيشتر از تمام مال او باشد يا وصيّت كرده باشد كه قرض او را از اين وسائل بدهند يا اين وسائل را به شخص ديگري بدهند اين وسائل به پسر بزرگتر نمي رسد.
زنجاني: مسأله ۲۷۹۵- اگر ميّت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد چيزهايي را كه مال پسر بزرگتر است و در مسأله پيش گفته شد، براي اداي قرضهاي او بدهند، و اگر قرضش كمتر از مال او باشد، بايد به نسبت از آن چيزها هم كه مال پسر بزرگتر است براي اداي قرض او بدهند، مثلاً اگر همه دارايي او ۶ ميليون تومان است و به مقدار دو ميليون تومان آن از چيزهايي است كه مال پسر بزرگتر است و سه ميليون تومان هم قرض دارد، پسر بزرگتر بايد به مقدار يك ميليون تومان را از آن چيزها بابت قرض ميّب بدهد.
وحید: مساله ۲۸۴۵- اگر میت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او یا زیادتر باشد، باید چیزهایى كه قبل ذكر شد كه مال پسر بزرگتر است به قرض او بدهند، و اگر قرضش كمتر از مال او باشد، باید از آن چیزهایى كه به پسر بزرگتر مى رسد به نسبت به قرض او بدهند، مثلا اگر همه دارایى او شصت تومان است و به مقدار بیست تومان آن از چیزهایى است كه مال پسر بزرگتر است و سى تومان هم قرض دارد، پسر بزرگ باید به مقدار ده تومان از آن چیزها را بابت قرض میت بدهد.
سبحانی: مسأله ۲۲۳۹-  اگر میت قرض داشته باشد خواه قرضش به اندازه مال او  یا زیادتر و یا کمتر باشد ، لازم نیست چهار چیزی  هم که مال پسر بزرگ است  و در مسأله پیش  گفته شد  به قرض او بدهند.
مظاهری: مسأله ۲۲۸۱- چیزهایی که از اصل مال برداشته می شود  نظیر قرض ومانند ان  باید از آن چهار چیز هم به نسبت بردارند.
مسأله ۲۷۸۳- مسلمان از كافر ارث مي برد ولي كافر اگر چه پدر يا پسر ميّت باشد1 از او ارث نمي برد2.
1-خوئي، تبريزي، سيستاني: اگر چه پدر يا پسر ميّت مسلمان باشد...
2-بهجت: ولي اگر ميّت مسلمان پسر كافري دارد و او پسري مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث مي برد و همچنين اگر پسر ميّت مسلمان، كافر باشد ولي عموي ميّت يا برادر ميّت مسلمان باشد ارث به آنها مي رسد، و در صورت كافر بودن اين دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث مي برند.
*****
فاضل: مسأله ۲۹۵۰- اگر ميّت كافر باشد:
الف: اگر تمام ورثه او هم كافر باشند ورثه طبق احكام ارث، از او ارث مي برند.
ب: اگر بعضي از ورثه او مسلمان باشند و بعضي كافر فقط ورثه مسلمان او ارث مي برند و به ورثه كافر ارث نمي رسد.
ج: اگر همه ورثه او مسلمان باشند، همه طبق احكام ارث، از او ارث مي برند.
فاضل: مسأله ۲۹۵۱- اگر ميّت مسلمان باشد:
الف: اگر همه ورثه او مسلمان باشند، همه طبق احكام ارث، از او ارث مي برند.
ب: اگر بعضي از ورثه مسلمان باشند و برخي از آنها كافر باشند تنها ورثه مسلمان از او ارث مي برند.
ج: اگر همه ورثه او كافر باشند هيچيك از آنها از او ارث نمي برند و تمام مال ميّت مسلمان در اختيار مجتهد جامع الشرايط قرار مي گيرد.
مظاهری: مساله ۲۲۸۲- مسلمان از كافر ارث مى‏ برد ولى كافر از مسلمان ارث نمى‏برد ولى اگر كافر بميرد و وارث مسلمان نداشته باشد كافر از او ارث مى‏برد و اگر همه ورّاث مسلمان كافر باشند ارث او مال حاكم شرع است.
مسائل اختصاصي
بهجت: مسأله ۲۲۶۰- اسلام آوردن وارث قبل از تقسيم كردن ارث، در صورت تعدّد ورثه مسلمان، مثل اسلام آوردن آن وارث قبل از مردن آن ميّت است پس اگر قبل از تقسيم مال اسلام آورد، در استحقاق ارث مانند بقيّه ورثه است، پس اگر طبقه او مقدّم است بر طبقه بقيه، تمام ارث مال او خواهد بود چه ميّت كافر باشد يا مسلمان، و اگر اسلام آوردن او بعد از تقسيم بخشي از مال باشد، نسبت به بقيّه اموال ارث مي برد و ازآن بخش كه تقسيم شده ارث نمي برد.
بهجت: مسأله ۲۲۶۱- افراد تمام مذاهب مختلفي كه محكوم به اسلام هستند، همه از يكديگر ارث مي برند، چه حق باشند چه باطل، مگر غلاة و خوارج و نواصب و منكرين ضروري دين، كه محكوم به كفرند و از مسلمان ارث نمي برند ولي مسلمان از آنها ارث مي برد چنانكه از كافر ارث مي برد.
بهجت: مسأله ۲۲۶۳- مرد و زن زناكار و خويشان آنها از فرزندي كه از زنا به دنيا آمده ارث نمي برند، ولي اولاد چنين فرزندي و شوهر يا زن او، از او ارث مي برند.
مسأله ۲۷۸۴- اگر كسي يكي از خويشان خود را عمداً و بناحق بكشد، از او ارث نمي برد ولي اگر 1 از روي خطا باشد2 مثل آنكه سنگ به هوا بيندازد و اتفاقاً به يكي از خويشان او بخورد و او را بكشد از او ارث مي برد3 ولي از ديه قتل ارث نمي برد4.
1-سيستاني: ولي اگر قتل به حق باشد مانند قصاص يا اجراي حدّ يا دفاع، ارث مي برد، و همچنين اگر...
2-بهجت: چه خطاي محض باشد يا خطاي شبيه به عمد، بنابرأظهر از او ارث مي برد، ولي از ديه او بنابر أظهر ارث نمي برد، اگر چه احتياط مستحبّ در صلح كردن است، و در قتل عمدي، كه ارث نمي برد، فرقي نيست بين اين كه خودش مستقيماً اقدام به قتل نمايد و يا طوري واسطه قتل باشد كه قتل به او نسبت داده شود.
زنجاني: خواه شبيه عمد باشد، مثل آن كه او را كتك بزند، ولي او اتفاقاً بميرد و خواه شبيه عمد نباشد، مثل آن كه سنگ را به هوا بيندازد و اتفاقاً به يكي از خويشاوندان او بخورد و او را بكشد از او ارث مي برند، ولي ارث بردن او از ديه قتل كه بعداً گفته مي شود محلّ اشكال است.
3- مکارم:[پایان مساله]
نوري: و حتي در اين صورت از ديه قتل او نيز كه عاقله قاتل متحمل مي شوند، ارث مي برند.
4-گلپايگاني، خوئي، صافي،وحید: ارث بردن از او ديه قتل كه بعداً گفته مي شود محلّ اشكال است.
تبريزي: ظاهر آن است كه ديه نيز ارث مي برد.
سيستاني: از ديه قتل كه عاقله مي پردازد ارث نمي برد و همچنين قتل شبيه به عمد (يعني اينكه كاري كند كه معمولاً موجب قتل نيست و قصد قتل هم نداشته ولي قصد انجام آن را نسبت به مقتول داشته است) مانع ارث نمي شود، بله از دیه‌ای که باید آن را به ورثه بپردازد سهمی نمی‌برد.
*****
اراكي: مسأله ۲۷۹۸- اگر كسي يكي از افرادي را كه از او ارث مي برند، عمداً و بناحق بكشد، از او ارث نمي برد ولي اگر از روي خطا باشد مثل آن كه سنگ به هوا بيندازد و اتفاقاً به يكي از آن افراد بخورد و او را بكشد، از او ارث مي برد، ولي ارث بردن او از ديه قتل، محلّ اشكال است.
فاضل: مسأله ۲۹۵۲- اگر كسي شخصي را كه از او ارث مي برد بكشد:
الف: اگر او را عمداً و به ناحق كشته باشد از او ارث نمي برد.
ب: اگر او را عمداً ولي از روي حقّ و به حكم حاكم شرع كشته باشد از او ارث مي برد.
ج: اگر او را به صورت خطا يا شبه عمد بكشد از اموال ديگر او ارث مي برد ولي از ديه او ارث نمي برد.
مظاهری: مساله ۲۲۸۳- اگر كسى يكى از خويشان خود را عمداً يا به شبه عمد بكشد از او ارث نمى‏برد ولى اگر از روى خطا باشد از او ارث مى‏برد ولى از ديه قتل ارث نمى‏برد.
مسائل اختصاصي
زنجاني: مسأله ۲۷۹۸- برادران يا خواهران مادري و فرزندان آنها و هر كس كه به جهت برادري يا خواهري مادري با ميّت قرابت دارد، از ديه ارث نمي برد.
فاضل: مسأله ۲۹۵۳- اگر كودكي از زنا متولّد شود:
الف: اگر زن و مرد هر دو زنا كار باشند نه آنها از كودك ارث مي برند و نه كودك از آنها ارث مي برد.
ب: اگر يكي از آن دو زنا كار باشند ولي ديگري فكر مي كرده كه حلال است، كودك و زاني از همديگر ارث نمي برند ولي كودك نسبت به فردي كه فكر مي كرده حلال است ولد شبهه محسوب مي شود و از يكديگر ارث مي برند.
ج: اگر ولد الزناازدواج كند زن و فرزندان او طبق احكام ارث از او ارث مي برند.
مسأله ۲۷۸۵- هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند (در صورتي كه ميّت بچه اي داشته باشد كه در شكم مادر است و در طبقه او وارث ديگري هم مانند اولاد و پدر و مادر باشد1) براي بچه اي كه در شكم است كه اگر زنده به دنيا بيايد ارث مي برد، سهم دو پسر را كنار مي گذارند2. ولي اگر3 احتمال بدهند بيشتر است مثلاً احتمال بدهند كه زن سه بچه حامله باشد، سهم سه پسر را كنار مي گذارند و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد، زيادي را ورثه بين خودشان تقسيم مي كنند4.
1-[قسمت داخل پرانتز در رساله آيات عظام: گلپايگاني و صافي نيست]
2-مكارم: و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آيد، زيادي را ورثه بين خودشان تقسيم مي كنند و اگر در طبقه او وارث ديگري نباشد، هرگاه حمل زنده متولّد شود ، تمام مال به او مي رسد و الا ميان ساير ورثه تقسيم مي گردد.
صافي: اگر احتمال بدهند دو بچه است سهم دو پسر را كنار مي گذارند...
بهجت: بنابر احتياط واجب سهم دو پسر را كنار مي گذارند، البتّه سهم كساني كه ميّت چه اولادي داشته باشد يا نه، در هر صورت از ميّت ارث مي برند، مانند كمترين سهم زن بايد از اوّل داده شود و همچنين سهم پدر و مادر را نيز بايد به آنها بدهند...
3-صافي، بهجت: و اگر...
4-بهجت: و براي كنار گذاشتن سهم بچه، انعقاد نطفه و وجود حمل در وقت مردن آن ميّت بچه كافي است و دميده شدن روح در آن حمل شرط نيست، ولي زنده به دنيا آمدن شرط است، پس اگر زنده به دنيا آمد و در همان ساعت مرد باز هم ارث مي برد و ديگران هم از او ارث مي برند.
*****
خوئي: تبریزی: ۲۷۹۳- زنجانی: ۲۷۹۹ سیستانی: ۲۷۹۶ وحید: مسأله ۲۸۴۸- هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند، براي بچه اي كه در شكم است كه اگر زنده به دنيا بيايد ارث مي برد، در صورتي كه احتمال بيشتر براي يكي نرود. سهم يك پسر را كنار مي گذارند و زيادي را بين ورثه خود تقسيم مي كنند، ولي اگر احتمال بدهند بيشتر از يكي است مثلاً احتمال بدهند كه زن به دو يا سه بچه حامله باشد و ورثه راضي نباشند كه سهم  حمل محتمل را كناربگذارند*، نسبت به زائد از سهم يك پسر را با وثوق و اطمينان به حفظ سهم زائد. جايز است بين ورثه تقسيم كنند.
. سيستاني: در صورتي كه معلوم باشد يكي است يا متعدّد، پسر است يا دختر، هر چند با كمك وسايل علمي باشد بايد سهم او يا آنها را نگهدارد، و اگر معلوم نباشد، پس اگراحتمال معتبري داده شود كه متعدّد است، به مقدار عدد محتمل بايد سهم پسر را نگهدارند و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد، زيادي را ورثه بين خودشان تقسيم كنند.
. وحید: باید یك سهم و بنابر احتیاط سهم یك پسر را كنار بگذارند و بقیه را ورثه بین خود تقسیم مى كنند، ولى اگر احتمال عقلایى بدهند كه بیشتر از یكى باشد، بنابر احتیاط سهم محتمل را باید كنار بگذارند و زیادى را ورثه بین خود تقسیم كنند، مگر در صورتى كه وثوق و اطمینان باشد كه حقِّ محتمل از بین نمى رود، كه در این صورت مى توانند مقدار زاید بر یك سهم مذكور را بین خود قسمت كنند.
* زنجاني: جايز است كه ورثه سهم بيشتر از يك پسر را تقسيم كنند. به هر حال پس از ولادت در صورتي ارث به نوزاد داده مي شود كه اثر روشني بر حيات وي؛ همچون گريه يا حركت آشكار، وجود داشته باشد وگرنه، شرعاً حكم به مرده به دنيا آمدن نوزاد شده، ارثي به وي داده نمي شود.
لازم به توضيح است كه اگر بتوان به روشي همچون روشهاي پزشكي كنوني مطمئن گشت كه بچه اي كه در شكم است دختر است يا پسر و برخي از ورثه حاضر به تأخير تقسيم مقدار تفاوت بين سهم پسر و دختر نباشند يا در ميان ورثه افراد نابالغ يا ديوانه وجود داشته باشند و تأخير در تقسيم اين مقدار به ضرر آنها باشد، لازم است كه جنسيّت بچه را تعيين نمود، و در هر حال اگر به گونه اطمينان وضعيّت بچه روشن شود، بر طبق آن ميراث تقسيم مي گردد.
. تبريزي: سهم حمل...
فاضل: مسأله ۲۹۵۴- اگر در بين كساني كه ارث مي برند كودكي باشد كه هنوز متولّد نشده باشد:
الف: اگر بدانند پسر است يا دختر و يك نفر است يا دو نفر، سهم الارث او را براي او كنار مي گذارند و اگر بعد از تولد معلوم شد اشتباه كرده اند يا كودك مرده به دنيا آمده، جبران مي كنند.
ب: اگر بدانند يك نفر است ولي ندانند دختر است يا پسر سهم الارث يك پسر را براي او كنار مي گذارند و اگر بعد از تولد معلوم شد اشتباه شده جبران مي كنند.
ج: اگر ندانند كه چند نفر است و چه جنسي دارد بنابراحتياط واجب سهم الارث دو پسر را براي او كنار مي گذارند و بعد از تولد اگر اشتباه شده بود جبران مي كنند.
مظاهری: مساله ۲۲۸۴- در صورتى كه ميّت بچه ‏اى داشته باشد كه در شكم مادر است اگر در طبقه او وارث ديگرى نباشد بايد صبر كنند، هرگاه زنده به دنيا آمد همه ارث به او مى‏رسد ولى اگر در طبقه او وارث ديگرى هم باشد بايد هنگام تقسيم، سهم دو پسر را براى او كنار بگذارند و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مى‏كنند و چنانچه بيشتر از دو پسر به دنيا بيايد سهم او از ورثه ديگر گرفته مى‏شود.
مسائل اختصاصي
بهجت: مسأله ۲۲۶۵- شخص مفقود الاثري كه زنده بودنش معلوم نيست و وارث هم دارد مالش را كنار مي گذارند و بنابر أظهر تا مدّت چهار سال وضعيت او را پيگيري مي كنند سپس مالش را بين دو ورثه تقسيم مي كنند، ولي اگر بعداً زنده بودن او معلوم شد آن تقسيم مال از بين مي رود و تمام مال به خود او بر مي گردد و احتياط مستحبّ آن است كه منتظر بمانند تا وقتي كه علم عادي يا اطميناني به مردن او پيدا شود.
بهجت: مسأله ۲۲۶۶- اگر چند نفر كه هر كدام وارث ديگري است با هم مثلاً زير آوار بمانند، در صورتي كه معلوم نباشد كدام زودتر مرده، هر كدام از ديگري ارث مي برد، ولي اگر معلوم شود كه كدام يك زودتر مرده، كسي كه ديرتر مرده ارث مي برد.
فاضل: مسأله ۲۹۵۵- اگر چند نفر كه از همديگر ارث مي برند مثل پدر و  پسر و زن و شوهر در يك حادثه بميرند و معلوم نباشد كداميك اول مرده اند همه از يكديگر ارث مي برند، در تقسيم ارث فرض مي كنيم كه اول يكي از آنها فوت نموده و بنابر اين فرض اموال او را بين ورثه او تقسيم مي كنيم و سهم كساني كه فوت كرده اند را به ورثه زنده آنها مي دهيم. سپس فرض مي كنيم كه ديگري اول فوت نموده و بنابر اين فرض اموال او را بين ورثه او تقسيم مي كنيم (در اين فرض كسي را كه در فرض سابق فرض كرده  بوديم اول مرده است زنده فرض مي كنيم) و سهم الارث افرادي كه فوت شده اند را به ورثه زنده آنها مي دهيم.
مظاهری: مساله ۲۲۸۵- حقوقى را كه به خانواده افراد بازنشسته مى‏دهند اگر از زمان خدمتشان پس‏انداز شده باشد جزو تركه ميّت است و به همه ورثه مى‏رسد و آنچه را از طرف خود اداره به عنوان اعانت و كمك مى‏دهند به هركس بدهند مال اوست.
مظاهری: مساله۲۲۸۶- اگر دو نفر يا چند نفر كه از هم ارث مى‏برند به سبب حادثه‏اى نظير غرق يا زلزله يا تصادف اتومبيل و مانند اينها بميرند و معلوم نباشد كداميك از آنها جلوتر مرده است هر يك از ديگرى نسبت به آنچه كه قبل از مردن داشته‏اند ارث مى‏برند و آنچه را كه از يكديگر ارث برده‏اند به ورثه آنان منتقل مى‏شود.
مظاهری:مساله۲۲۸۷- كسى كه مفقود الاثر شده است راجع به ارث بردن او يا تقسيم اموال او بايد به حاكم شرع مراجعه شود تا حاكم شرع تعيين وظيفه نمايد، همينطور اگر يكى از خويشان او بميرد در سهم ارث او بايد به حاكم شرع مراجعه شود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -