انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه طلاق

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سؤال ـ اگر زنى در منزل همسر خود چه از نظر جسمى و چه از نظر روحى در عذاب باشد و همسر وى از او خواسته باشد عقایدى را که خلاف اعتقادات یک مسلمان است به زور بپذیرد، حکم شرعى چیست؟
پاسخ: هرگونه آزار رساندن چه روحى و چه جسمى حرام است و گاهى موجب دیه مى شود و آزار شونده مى تواند به دادگاه صالح مراجعه و دادخواهى کند و چنانچه عقایدى را که مى خواهد به زن بزور تحمیل کند از عقایدى باشد که موجب کفر است و خود اقرار باعتقاد به آنها داشته باشد کافر است و زن از زوجیت او خارج است و بدون طلاق بعد از گذشتن عده مى تواند شوهر کند. والله العالم
سؤال ـ با توجه به وکالت ضمن عقد زوجه وکیل است تا در صورت تحقق شرایط مذکور در عقدنامه به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق نماید. آیا عدم تمایل به ادامه زندگى از سوى زوجه عسر و حرج محسوب مى شود تا به استناد آن زوجه بتواند تقاضاى طلاق از دادگاه بنماید؟
پاسخ: مجرد عدم تمایل به ادامه زندگى عسر و حرج محسوب نمى شود. والله العالم
سؤال ـ مدتى قبل به عقد جوانى درآمدم، بعد از مدتى بین ما اختلاف پیدا شد و من چندین بار به خانه والدین خود برگشتم بعداً وى از کرده خود پشیمان شد و پوزش طلبید و مرا به منزل برد وى قول داد که دیگر دعوى نخواهد کرد اما موقعیکه خانه برد بمن گفت که نیازهاى جنسى و هوسهاى شیطانى دوستش را نیز تأمین کنم ولى من از این فعل قبیح و شنیع امتناع نمودم در نتیجه او مرا کتک زد و مورد شکنجه قرار داد. مرا از این وضعیت نجات دهید.
پاسخ: از خصوص مورد اطلاع نداریم بطور کلّى شوهر حق ندارد که زوجه خود را به گناه و ادار کند و بر زن واجب است که از این عمل شنیع خوددارى نماید و چنانچه شوهر از معاشرت بمعروف و یا تسریح باحسان امتناع نماید زوجه میتواند به حاکم شرع مراجعه، تا حاکم او را مجبور به یکى از دو امر نماید و در صورت امتناع زوج، با درخواست زوجه، حاکم شرع اورا مطلّقه مى کند. والله العالم.
سؤال ـ شرایط سیزده گانه اى که در ورقه اى که به پیوست ارسال مى شودمندرج در دفتر اسناد ازدواج و عقدنامه مى باشد به تصویب شورایعالى قضائى رسیده است و سردفتر ازدواج مکلف است شرایط مذکور را مورد به مورد به زوجین تفهیم نماید و آن شرط معتبر است که مورد توافق زوجین واقع و به امضاى آنها رسیده باشد پس از این مقدمه استدعا دارم به سئوالاتى که ذیلاً ذکر مى شود جواب مرقوم فرمائید.
1 ـ آیا شرط اوّل که در مورد نصف دارائى است شرط فعل است یا شرط نتیجه؟
2 ـ آیا وکالت بلاعزل با حق توکیل نیز که در ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم زوج به زوجه مى دهد که در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد شرط فعل است یا شرط نتیجه؟ چون زوجه پیش از اجراى صیغه عقد و نکاح با قبول تمام شرایط از طرف زوج حاضر است که با مشارٌالیه ازدواج کند).
3 ـ در صورتى که شرط نتیجه باشد آیا زوج مى تواند زوجه را از وکالتى که به مشارٌالیها داده عزل کند؟ یا با توافق زوجین زوجه از وکالت عزل شود؟ و شرائط دوازدگانه اسقاط و ملغى شود یا زوجه خود را از وکیل بودن از طرف زوج عزل کند.
4 ـ در صورتیکه وکالت بلاعزل باحق توکیل غیرى که زوج در ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم به زوجه داده باشد که در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد نه شرط فعل باشد نه شرط نتیجه آیا زوج مى تواند زوجه را از وکالت بلاعزل با حق توکیل غیرى که در ضمن نکاح یا عقد خارج لازم به مشار الیها داده عزل کند و یا با توافق زوجین از وکالت عزل یا خود زوجه از وکالتى که زوج به مشارالیها داده خود را عزل کند یا اینکه تا زمانى که زوجه همسر زوج مى باشد و نکاح منحل نشده وکالت بلاعزل با حق توکیل غیرى که زوج به زوجه در ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم داده به قوت خود باقى است. در صورتى که زوج مرتکب یکى از موارد دوازده گانه شد زوجه مى تواند با اختیار خود اعمال وکالت نکند و خود را با انحام تشریفات شرعى و قانونى مطلّقه نماید هر زمانى که اراده کند این اختیار را دارد که اعمال وکالت را بکند.
ج الف ـ شرط اوّل شرط فعل است و لکن چون مجهول است باطل مى باشد و التزام به آن الزام آور نیست. والله العالم
ج ب ـ این شرط نیز شرط فعل است لکن یادآورى دو امر لازم است اوّل اینکه وکالت مذکوره در صورتى صحیح است که منجّز باشد و اگر تعلیقى باشد باطل و بى اثر است دوّم اینکه بعد از تحقق وکالت منجزّه اگر زوج زوجه را از وکالت عزل نماید زوجه از وکالت منعزل مى شود و قید بلاعزل در این جهت اثرى ندارد و از این توضیح جواب سوالات بعدى روشن مى شود ضمناً اگر زوجه به طور صحیح از طرف زوج وکالت داشته باشد و زوج هم او را از وکالت عزل نکرده باشد مختار است در این که خود را مطلّقه نماید و یا بر زوجیت با زوج خود باقى باشد و به هر حال الزام اشخاص بر شرط این امور در ضمن عقد یا عقد خارج جایز نیست. والله العالم
سؤال ـ احتراماً به استحضار حضرتعالى مى رساند که مردى از دادگاه تقاضاى طلاق همسرش را مى نماید و بر اساس مقررات دولت جمهورى اسلامى در صورتى که طلاق به تقاضاى مرد باشد، چنانچه زوجه کارهایى را که شرعاً در خانه شوهر به عهده وى نبوده است انجام داده باشد، دادگاه مى بایست اجرة المثل کارهاى انجام شده را محاسبه و حکم به پرداخت آن بدهد و یا مبلغى از بابت نحله به زوجه پرداخت شود (زوجه در جلسه دادگاه اظهار مى دارد: که من حاضر به طلاق نیستم و اگر شوهرم خواست طلاق بدهد باید مهریه و نفقه من را نقداً بپردازد و اجرة المثل سالهایى را که با هم زندگى کرده ایم و 16 سال مى باشد ولى در صورت جلسه دادگاه 14 سال ذکر شده به مبلغ یک میلیون تومان مى خواهم و کار منزل را انجام داده و اکثر کارها به امر و اجبار شوهرم بوده است) دادگاه اقدام به محاسبه اجرة المثل طبق نظر کارشناس مى نماید و شوهر نیز رسماً قبول مى کند که اجرة المثل را بپردازد ولى زوجه با قصد اینکه شوهرش وى را طلاق ندهد و در فرض عدم طلاق و استمرار زندگى اظهار مى دارد (من اجرة المثل خود را نمى خواهم و به شوهرم بخشیدم و با طلاق موافق نیستم و حاضرم با شوهرم با خوبى و خوشى زندگى کنم) با این وجود زوج اقدام به طلاق وى نموده است.
لازم به ذکر است که: زوج و زوجه هر دو معلم بوده و زوجه تمام حقوق خود را در طى سالهاى زندگى مشترک صرف احداث منزلى که سند آن به نام زوج بوده و هم چنین امورى که شرعاً به عهده زوج بوده، نموده است.
اکنون با توجه به توضیحات فوق حضرتعالى مرقوم بفرمایید:
الف ـ آیا زوجه مى تواند با توجه به انجام طلاق و اتمام عده، اجرة المثل معین شده را از زوج تقاضا نماید؟
ب ـ با توجه به اینکه صرف حقوق معلمى توسط زوجه، به امید استمرار زندگى در منزل زوج بوده است، آیا زوجه مى تواند مبالغ هزینه شده از ملک خود را مسترد داشته و از همسر سابق بگیرد؟
پاسخ: در مسئله طلاق شرعاً جواز و صحت آن موکول بپرداخت وجهى بعنوان اجرة المثل عمل زوجه و حتى پرداخت نفقه او نیست و در مسئله اجرة المثل کار و عمل در خانه زوج اگر بدستور شوهر و بقصد گرفتن اجرت انجام داده باشد اجرة المثل را طلبکار است خواه شوهر او را طلاق بدهد یا همسرى آنها برقرار باشد و اگر بدستور شوهر نبوده و یا بقصد گرفتن مزد انجام نداده اجرة المثل عمل را طلبکار نیست خواه شوهر او را طلاق بدهد یا طلاق ندهد و در این جهت اگر زن مدعى دستور زوج باشد باید دعواى خود را اثبات نماید و به هر صورت اگر زوجه طلبى را که از زوج دارد خواه از باب اجرة المثل عمل در خانه زوج باشد یا از جهت دیگر (مثل صداق) بزوج ببخشد بشرط اینکه او را طلاق ندهد و زوج او را طلاق بدهد زوج میتواند بخشش و هبه را فسخ نماید و طلب خود را از او بگیرد و نسبت به مخارجى که زوجه در خانه شوهر کرده اگر بدستور او بوده از زوج طلبکار است و هر مبلغى را که باو داده اگر بقصد بخشش و هبه نبوده نیز از شوهر طلبکار است و در این مسائل حقّى که زوجه پیدا میکند ثابت است خواه طلاق بین آنها واقع شود یا نشود چنانچه باختیارى که زوج نسبت به طلاق دارد ارتباط ندارد باید هر مسلمان مرد باشد یا زن تسلیم حکم خدا باشد. والله العالم
سؤال ـ زنى از شوهرش شکایت کرده و در دادگاه که او قادر به امر زناشوئى نیست و به علت پیرى از همبسترى عاجز است و من در حال اضطرار بسر مى برم اگر از قرائنى صدق گفتارش ثابت شود این نوع اضطرار موجب طلاق او مى باشد یا خیر؟
پاسخ: امر طلاق با زوج است وعلّت مذکور موجب الزام زوج به طلاق نیست.والله العا

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -