انهار
انهار
مطالب خواندنی

حکم و فلسفه عمامه سیاه و سفید مرجع تقلید: آیةالله امام خمینی

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال سلام. لطفا فلسفه عمامه سیاه و سفید را بیان فرمایید.ممنونم
مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(قدّس سرّه)
 
جواب: سلام علیکم؛ابتدا مطالبی درباره عمامه و تاریخچه آن:
عمامه Ammame در فارسی مشهور به Emame (انگلیسی: turban)پوششی برای سر مردان، از پارچه نازک، که دور سر پیچیده میشود و معمولاً این پارچه را بر روی عرقچین و در قدیم بر روی نوعی شبکلاه می پیچیده‌اند.
عمامه از خصایص اعراب بوده است و بدان افتخار میکردند چندان که عنوان تاج اعراب یافته است. پس از ظهور اسلام، در سراسر کشورهای اسلامی رواج یافت، و در آغاز اهل فضل و علمای دین، و اندک اندک دیگر طبقات جامعه آنرا پذیرفتند ولی در اسپانیای دوره اسلامی چندان رواجی نگرفت و کمتر مورد استفاده بود و سپاهیان در این سرزمین هرگز عمامه را نپذیرفتند.
اما در دیگر بلاد اسلامی بحدی اهمیت پیدا کرد که به عنوان میزان شخصیت و فضل افراد به شمار می رفت.
در دوره خلفا، سپاهیان عمامه سیاه بر سر می گذاشتند و بعضی از بزرگ زادگان عمامه زرد.
عمامه سبز، که نشان سادات و علویان شده است از قرن هشتم هجری قمری بیشتر رشد کرده است و در ایران تا همین امروز عمامه سیاه و سبز مخصوص سادات است و عمامه سفید و یا رنگهای زرد کمرنگ (شیر شکری) از آن دیگر مردم.
عمامه‌ای که حضرت رسول بر سر میگذاشت، سحاب (ابر) نام داشت و آن را بر طبق بعضی روایات به حضرت علی (ع) بخشید و درباره شکل و رنگ آن اختلاف وجود دارد.
همچنین برای مسلمانانی که در طبقات مختلف اجتماعی و مشاغل گوناگون بودند، ‌به تدریج نوع و رنگ و شکل عمامه‌ها ظابطه‌ای خاص پیدا کرد. در دوره خلفا، ‌هنگامیکه کسی به وزارت میرسید، ‌با تشریفات خاصی عمامه بر سر او می نهادند و عمامه یکی از هدایا و خلعتهای مهمی بود که از طرف خلیفه به افراد داده میشد.
با تحولاتی که در وضع اجتماعی و نوع جامه‌های ملل اسلامی در قرون اخیر روی داد،‌ عمامه اهمیت و عمومیت خود را از دست داد و به تدریج از میزان استفاده از آن کاسته شد. در ترکیه، سنت عمامه گذاری که در دوره سلاطین عثمانی با دقت تمام رعایت می شد در اواسط قرن نوزدهم از میان رفت و طربوش جای آنرا گرفت.
همچنین در ایران کلاه با شکلهای مختلف بجای عمامه مورد استفاده قرار گرفت و بر سر تعویض عمامه و کلاه نزاعها میان طرفداران و مخالفان عمامه و کلاه روی داد.
امروزه عمامه در دایره‌ی محدودی مورد استفاده قرار می گیرد که مخصوص محصلین علوم دینی است و عنوان ارباب عمائم بر علمای دین اطلاق میشود.
اما هنوز بعضی از روستائیان ایرانی نوعی عمامه بر سر می نهند که در خراسان آن را شال می خوانند.
اما در مورد اینکه چرا عمامه سادات سیاه است و عمامه عوام سفید است با توجه به مطالبی که عرض شد و روایاتی که در ذیل نقل می شود به این نتیجه می رسیم که این رسم از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام به جای مانده است،
بعضی از روایات اینچنین است:
امام صادق عليه السلام فرمود :آن روز که پيامبر مکه را فتح کرد و به مسجد الحرام داخل شد عمامه سياه بر سر داشت .
(وسائل الشيعه ج 3 ص 379 ح 10 باب 30)
عبد الله بن سليمان از پدرش نقل مي کند : امام زين العابدين عليه السلام در حاليکه عمامه سياه بر سر داشت وارد مسجد شد . (همان ص 378 ح 9)
بر اساس اينگونه روايات سادات عمامه سياه بر سر مي گذارند و اين سنت رسول خدا و امامان است.
=====
به نظر می آید ذکر نکاتی خالی از فایده نباشد
1- در ایران باستان عمامه و یا دستار معمول بود، و بیشتر اقوام ایرانی از عمامه و دستار استفاده می کردند. این کار علاوه بر آنکه نوعی احترام بود، در جهت حفظ سر و جلوگیری از عرق در تابستان و پرهیز از سرما خوردگی در زمستان کارائی داشت. حتی بسیاری معتقد بودند که دستار یا عمامه سر را آرام نگه می دارد و آدمی از ناحیه سر کمتر مریض می شود. دقت در پوشش کردها، بلوچ ها ، طوایف خراسانی و ... این سخن را تایید می کند. چرا که آنها امروزه نیز از دستاری شبیه به عمامه استفاده می کنند. همچنین اگر سری به موزه اقوام ایرانی در تهران بزنیم با انوع پوشش سر در ایرانیان مواجه می شویم. حتی کتابی به نام تاریخ پوشش سر هم نوشته شده است که الان نام نویسنده اش که خانم است را به یاد ندارم. گفتنی است امروزه در هند و بسیاری از مناطق دنیا از عمامه و یا دستار استفاده می کنند. این دستارهای از قدمت بسیار زیادی برخوردارند. اما این دقت لازم است که نوع بستن عمامه ها بسیار متفاوت است. به گونه ای که می توان گفت ما هشت جور عمامه داریم. از عمامه های تجار و بازرگانان تا اهل علم و مردم عادی و ... که هر کدام با دیگری متفاوت است از لحاظ بستن.
2) اما پیامبر عمامه های مختلفی می بست از رنگهای گوناگون: سبز، سفید ، سیاه. و درباره ائمه دیگر نیز این رسم گزارش شده است. اما در دوره عباسیان که شعار ایشان رنگ سیاه بود، عمامه سیاه از سوی ایشان رسم شد در حالی که در همین دوره بسیاری از شیعیان رنگ سفید را در عمامه به نشانه مخالفت با بنی عباس به کار می بردند. آنها (بنی عباس) با تشکیل سازمان نقابت بدین صورت که یک سید انتخاب می شد و او امور مربوط به سادات را بر عهده می گرفت، چون عمامه این سید، از سوی دولت عباسی فرستاده می شد و رنگ سیاه داشت، کم کم سادات عمامه شان به رنگ سیاه در آمد. که نشان از بزرگی و حکومتداری نیز بود. البته در دوران صفویه علمای شیعی عمامه های جورواجوری می بستند و در بند رنگ خاصی نبودند، مثل تصویری علامه مجلسی.
بالاخره کسانی که منسب نقابت و یا همان صدر السادات را داشتند، عمامه سیاه را از گذشتگان خود به ارث برده و به کار می بستند. این رنگ امروزه نیز به کار می رود. اما رنگ سفید در عمامه غیر سیدها خیلی قدمت ندارد و احتمالا به دوره قاجار می رسد. والله عالم. یاحقّ.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -