انهار
انهار
مطالب خواندنی

مرگ «رضاقلي خان نظام السلطنه مافي» (1303 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
رضاقلی نظام مافی ملقب به مجیرالسلطنه، سالار معظم، سردار مكرم، نظام‏السلطنه، فرزند حیدر قلى خان برهان‏الدوله و برادرزاده حسن قلى نظام‏السلطنه در 1246 ش متولد شد. وى تا سن پانزده سالگى به تحصیل اشتغال داشت و روی هم رفته آموزش خوبى دید و خط و ربطى پیدا كرد. فنون نظامى را هم فرا گرفت و وارد دستگاه عموى خود گردید و تدریجا مشاغلى به وى ارجاع شد مانند ریاست عدلیه خوزستان، نایب‏الحكومه بنادر، ریاست گمركات جنوب، حكومت بندر و دشتستان، و فرمانده قشون آذربایجان. در 1322 ق به حكومت لرستان و خوزستان منصوب شد و بعد از آن والى كرمان گردید. چندى حكمران كرمانشاه بود تا والى فارس شد. مدتى در فارس بود تا به تهران احضار گردید و زمانى نیز بدون شغل بود تا حكومت لرستان و خوزستان و بروجرد را مجددا به او دادند. در 1333 ق در بحبوبه جنگ بین‏المللى اول عده‏اى از رجال و معاریف و روحانیون براى مبارزه با قواى روس و انگلستان تهران را ترك كرده، به قم، اصفهان و كرمانشاه رفتند و هسته مركزى مبارزه با نیروهاى روس و انگلیس را فراهم ساختند. نظام‏السلطنه والى خوزستان به مهاجرین پیوست و به حمایت دولتین آلمان و عثمانى یك حكومت موقت تشكیل داد. وزراى حكومت عبارت بودند از مدرس وزیر عدلیه و اوقاف، حاج عزالممالك اردلان، محمد على خان كلوپ، ادیب‏السلطنه سمیعى، محمد على خان سالار معظم و بالاخره میرزا قاسم خان تبریزى (صوراسرافیل)، سالار لشكر داماد نظام‏السلطنه هم فرمانده كل قشون بود. دولت موقت در چند منطقه با روسها جنگید و سرانجام قواى روسیه كرمانشاه را تصرف نموده نظام‏السلطنه و اركان دولت او به كركوك و موصل رفته سپس وارد استانبول شدند. در نتیجه اقدامات نظام‏السلطنه و جنگ با روس و انگلیس دولت مركزى ناگزیر تمام نشانها و امتیازات دولت را كه قبلا به نظام‏السلطنه داده بود پس گرفته و اموال او را مصادره كرد و حق ورود به ایران را از او سلب نمود. نظام‏السلطنه پس از پایان یافتن جنگ كماكان در استانبول باقى ماند در حالیكه تمام مهاجرین به ایران بازگشتند. تا اینكه در 1298 كه سلطان احمدشاه از طریق عثمانى عازم اروپا بود با ترتیبى كه نصرت‏الدوله داد نظام‏السلطنه به حضور احمدشاه رسید و پیشكشى قابل ملاحظه‏اى تقدیم شاه كرد و احمدشاه هم گناهان او را بخشید و به وى اجازه داد تا به ایران بازگردد. نظام‏السلطنه در همان سال به ایران بازگشت و مبلغى هم در تهران خرج كرد و اموال خود را پس گرفت و به انتظار ارجاع كارى روزشمارى مى‏كرد. وقتى قیام كلنل محمدتقى خان پسیان در خراسان شكسته شد نیروى نظامى تمام امور را قبضه كرد و قوام‏السلطنه رئیس‏الوزارء، نظام‏السلطنه را والى خراسان نمود. قریب یك سال و نیم در مشهد باقى ماند و با عزت نفس وظایف خود را انجام مى‏داد. در 1302 به طور ناگهانى حال مزاجیش دگرگون شد و در مشهد نتوانستند او را درمان نمایند. به تهران آمد و چندى بسترى بود تا اینكه در 1303 در 57 سالگى درگذشت و در امامزاده عبدالله مدفون گردید. نظام‏السلطنه از رجال موجه و كارآمد و جدى ایران بود و پس از مرگش املاك زیادى از او باقى ماند. قسمت اعظم زمینهاى غرب تهران متعلق به او بود كه سالها پس از درگذشت او فرزندش محمد على نظام مافى آنها را فروخت و قسمتى را نیز صرف خیرات و مبرات كرد.
رضاقلی نظام مافی ملقب به سالار معظّم و نظام‌السلطنه و سردار مکرّم از رجال صاحب نفوذ در دوره قاجار بود. او در حین جنگ جهانی اول به همراه برخی رجال و روحانیون در مبارزه با روسیه و انگلستان، با حمایت آلمان و عثمانی در کرمانشاه دولتی به نام دولت مهاجرین یا دولت در تبعید تشکیل داد و رئیس قوای ملی شد. دولت مرکزی ایران در واکنش، همهٔ اموال و نشان‌های او را مصادره کرد. او با اهدای هدایایی به احمد شاه، اجازه ورود به کشور را گرفت. پس از شکست قیام محمدتقی پسیان، نظام‌السلطنه از سوی قوام‌السلطنه والی خراسان شد. او در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران دفن شد. اموال زیادی در غرب تهران از او بر جای ماند. او برادرزادهٔ میرزا حسینقلی‌خان نظام‌السلطنهٔ مافی بود. او همچنین سه بار ولایت لرستان و بروجرد را بر عهده داشته است.
از چپ به راست:
رضاقلی‌خان نظام‌السلطنهٔ مافی رئیس حکومت موقت مهاجرین.
شیخ خزعل فرمانروای محمره (خرمشهر)؛ لباس شیخ خزعل، علائم و نشانه‌ها قاجاری است.
در یک دیدار رسمی این عکس پس از ملاقات و مذاکرات محرمانهٔ نظام‌السلطنه و خزعل در سال ۱۲۹۵ ه‍. خ. گرفت


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -