انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 61 تا 128

بزرگ نمایی کوچک نمایی
وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ ال      نّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ«61»            

و اگر خداوند مردم را بخاطر ستمشان مؤاخذه و عذاب کند،هیچ جنبنده ای را روی آن(زمین)باقی نمی گذارد ولیکن(سنّت خداوند بر مهلت دادن است و)کیفر آنان را تا زمان معینی به تأخیر می اندازد،پس همینکه اجلشان فرا رسد نمی توانند نه ساعتی پس و نه ساعتی پیش افکنند.

نکته ها:

* گرچه قانون کلّی خداوند،تأخیر عذاب است،امّا گاهی خداوند،ستمگران را گوشمالی می دهد تا عبرتی برای دیگران باشد،نظیر آنچه بر سر قوم لوط و نوح و ثمود آمد.

* سؤال: چرا آیه می گوید؛با گناهِ انسان،همه جنبنده ها نابود می شوند!؟

پاسخ: مراد از دابّه در این آیه،یا فقط انسان ها هستند،نظیر آیه؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ»[1]و یا بخاطر آن است که با هلاکت نسل بشر،آنها نیز از بین می روند،زیرا آفرینش آنها برای انسان بوده است.

* از امام معصوم سؤال شد که چرا بعضی مردگان،چشمشان باز است و بعضی بسته است؟ حضرت در پاسخ فرمودند:چون آنها که چشمشان باز بوده فرصت بستن پیدا نکرده اند و آنها که بسته بوده فرصت بازکردن نداشته اند. «لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»

* خطر و اثر برخی ظلم ها،فراگیر است و شامل همه جنبنده ها از انسان و حیوان می شود، چنانکه می فرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً» بترسید از گناهانی که آثار شوم آنها تنها دامن ستمگران را نمی گیرد.

پیام ها:

1-کیفر الهی،بر اساس ظلم خود ماست. یُؤاخِذُ اللّهُ ... بِظُلْمِهِمْ

2-ستم،خانمانسوز است و هستی نسل بشر را تهدید می کند. «بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ»

3-سنّت خداوند بر مهلت دادن و تأخیر کیفر است. «یُؤَخِّرُهُمْ»

در کار خداوند،امهال هست،امّا اهمال نیست.کیفر الهی دیر و زود دارد،امّا سوخت و سوز ندارد.

4-مهلت خداوند،اجل و سرآمدی دارد. «یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

5-مهلت خداوند بر اساس لطف او و برای توبه و جبران است،پس به آن مغرور نشوید. وَ لَوْ یُؤاخِذُ ... ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ ...

6-رها بودن و آزاد بودنِ ستمگران در اعمالشان،نشانه ای بر حقانیّت آنها نیست. «یُؤَخِّرُهُمْ»

7-اجل انسان قابل تغییر نیست. «لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»

وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ ما یَکْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ«62»

ومشرکان،آنچه را برای خود نمی پسندند برای خدا قرار می دهند و زبانشان به دروغ می گوید که نیکوتر برای آنان است.حقا که آتش برای آنان است وآنان(به سوی آن)پیشگامانند.

نکته ها:

* این آیه به همان تفکّر خرافی اشاره دارد که در چند آیه قبل مطرح شد و آن اینکه مشرکان، فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند در حالی که دختر را برای خود مایه ی ننگ می شمردند،به پسر افتخار می کردند و آن را نعمتی بهتر از دختر معرّفی می کردند. «وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی»

پیام ها:

1-آنچه را برای خود دوست نداریم،برای خدا قرار ندهیم. «یَجْعَلُونَ لِلّهِ ما یَکْرَهُونَ»

2-انسان گاه چنان دچار خیالات می شود که تصور می کند،برتر از دیگران است و عاقبتش بهتر از دیگران می باشد. «تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی» این افراد در آیات دیگر نیز چنین معرّفی شده اند: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[2]و «لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی»[3]

تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«63»

به خدا سوگند که همانا ما به سوی امّت های پیش از تو(نیز)پیامبرانی فرستادیم، پس شیطان کارهای(ناپسند)ایشان را برایشان زیبا جلوه داد،پس(آن شیطان)امروز نیز سرپرست آنهاست و برای آنان عذاب دردناکی است.

نکته ها:

* آیه در مقام تسلّی پیامبر اسلام است که ای پیامبر از بی توجّهی و روی گردانی مردم نگران مباش،زیرا همه ی پیامبران با این گونه افراد مواجه بوده اند.

پیام ها:

1-آشنایی با تاریخ واقوام گذشته،عامل صبر وتحمّل و درس عبرت است.

«أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ»

2-خداوند،به نام خودش قسم یاد می کند. «تَاللّهِ»

3-بعثت پیامبران،یک جریان و سنّت الهی بوده است. «أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ»

4-راه نفوذ شیطان،جلوه دادن و زینت دادن زشتی ها و توجیه انحرافات است.

«فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»

5-پذیرفتن جلوه های شیطان،مقدّمه سلطه ی اوست. فَزَیَّنَ ... فَهُوَ وَلِیُّهُمُ

6-ولایت شیطان،لحظه ای نیست،او هر روز بدنبال سلطه بر مردم است. «فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ»

7-ولایت و سلطه ی شیطان تنها در دنیاست و در قیامت کاری به دست او نیست.

«فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ»

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«64»

وما کتاب(آسمانی قرآن)را بر تو فرو نفرستادیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند برای آنان روشن بیان کنی و(این کتاب)برای گروهی که ایمان می آورند مایه ی هدایت و رحمت است.

پیام ها:

1-هدف از نزول قرآن،جدا کردن حقّ از باطل است. ما أَنْزَلْنا ... إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ

2-سرچشمه ی اختلافات،دوری از رهنمودهای پیامبران است. «لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ»

3-خداوند به واسطه ی انبیا اتمام حجّت می کند. «لِتُبَیِّنَ لَهُمُ»

4-قرآن هم کتاب قضاوت بین حقّ و باطل،هم وسیله ی ارشاد و هم وسیله دریافت رحمت الهی است. «لِتُبَیِّنَ ، هُدیً ، رَحْمَهً»

5-شرط دریافت هدایت و رحمت الهی،آن است که انسان زمینه سعادت را در خود کور نکرده باشد. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»

وَ اللّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ«65»

و خداوند از آسمان آبی فرستاد،پس بواسطه آن زمین را پس از آنکه مرده بود زنده کرد،البتّه در این(باریدن وروئیدن)برای گروهی که (سخن حقّ را با جان ودل)می شنوند نشانه ای روشن است.

نکته ها:

* در آیه قبل،نزول کتاب که مایه زنده شدن دلهاست،مطرح شد،در این آیه،نزول باران که سبب زنده شدن زمین است،مطرح گردیده است.

پیام ها:

1-پدیده های طبیعی،(از جمله آمدن ابر وباران)تصادفی نیست،به اراده ی خداوند است. «وَ اللّهُ أَنْزَلَ»

2-زمین همچون انسان مرگ و حیات دارد. «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»

3-اجرای برنامه های الهی از طریق اسباب عادّی وطبیعی است. «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ»

4-آب،مایه ی حیات زمین وزمینیان است. «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ»

5-تدبیر خداوند در طبیعت،کلاس توحید است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً»

6-بهترین راه خداشناسی،گوش سپردن وپندگرفتن از آیات الهی است. «لَآیَهً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ»

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَهً نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ«66»

و بی گمان برای شما در(آفرینش)چهارپایان عبرتی است،ما شما را از آنچه در درون آنهاست،از میان غذاهای هضم شده و خون،شیر خالصی که برای نوشندگان گوارا است،سیراب می کنیم.

نکته ها:

* خداوند،نه تنها از لابلای ابر،آبی که مایه حیات است نازل می کند،بلکه از لابلای درون حیوانات،شیری که مایه حیات است،خارج می کند.

* «فَرْثٍ» به غذای هضم شده ی درون معده گفته می شود و«عبره»به چیزی گفته می شود که وسیله ی عبور از جهل به علم گردد.

* با آنکه«انعام»جمع است.ولی ضمیر در «بُطُونِهِ» مفرد است.زیرا مراد،هر واحدی از چهارپایان است نه همه ی آنها.

* شیر،یک غذای کامل است که هم به جای آب است و هم به جای غذا و تمام نیازهای بدن را تأمین می کند.در روایات می خوانیم:شیر،عقل را زیاد،ذهن را صفا، چشم را روشنی،قلب را تقویت،پشت را محکم،و فراموشی را کم می کند.

* چهارپایان،تنها وسیله ی تأمین نیازهای مادّی ما نیستند،بلکه می توانند وسیله ی تکامل معنوی و رشد ایمانی ما باشند.

راستی خدایی که شیر را از دل علف بیرون می کشد،نمی تواند در قیامت،انسان را از دل خاک بیرون کشد؟! خدایی که شیر خالص را از لابلای خون و غذای هضم شده،استخراج می کند،نمی تواند اعمال صالح را از سایر کارها جدا کند؟.

* تبدیل علف به شیر،نیاز به دستگاه پالایش،میکروب زدایی،حذف مواد مضرّ،امکانات شیرین کننده،گرم کننده،چرب کننده و رنگ کننده و لوله کشی در بدن چهارپایان دارد.

چگونه است که یک پالایشگاه نفت،مهندس لازم دارد،امّا پالایشگاه شیر،خالق نمی خواهد؟ «إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَهً»

* انسان های خالص،کسانی هستند که از لابلای فراز و نشیب ها و خطوط سیاسی و مسائل اجتماعی و دوستان گوناگون،عبور کنند،امّا نه رنگ آنان را بپذیرند و نه بوی آنها را. «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً»

* شرط گوارایی نوشیدنی ها،خالص بودن است.آری،آب های آشامیدنی زمانی گوارا است که از هرگونه آلودگی خالص باشند. «خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ»

* گوارا بودن،باید برای همه ی مصرف کنندگان باشد،نه تنها انسان ها،و لذا نفرموده: «سائغا لکم»بلکه فرمود: «سائِغاً لِلشّارِبِینَ» .

در دنیای متمدّن امروز،دیده و شنیده شد که کشورهای متمدّن آنچه را تاریخِ مصرفش گذشته است برای آوارگان و درماندگان ارسال می کنند!

* مصرف شیر توسط انسان،نشان دهنده آن است که کسی که حیوان را آفرید و شیر را در درون آن ساخت،همان کسی است که ما را آفرید و نیازهای ما را می دانست. «نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ»

* حضرت علی علیه السلام در نامه 25 نهج البلاغه به مسئول جمع آوری زکات می نویسد :وقتی برای جمع آوری زکات می روی باید اصولی را مراعات کنی،از جمله آنکه مقداری شیر در پستان حیوان باقی بگذاری تا نوزادان بی بهره نباشند.میان حیوان و نوزادش جدایی نیانداز و در مسیر راه،به حیواناتِ خسته استراحت بده وآنها را از خوردن آب وعلف بازمدار.

* کتک زدن به حیوان،شیر دوشیدن با ناخن بلند،بهره کشی بیش از حدّ از حیوان و هرگونه ظلمی به حیوان ممنوع است.در قرآن می خوانیم:حضرت سلیمان با آن همه عظمتش که جنّ وانس تحت فرمان او بودند،به حیوانات ملاطفت نموده ودست مبارکش را به گردن و پای آنها می کشید. «فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»[4]

پیام ها:

1-سیستم تولید شیر در حیوانات و خروج آن از میان خون و فضولات،درس عبرتی برای انسان است. لَعِبْرَهً نُسْقِیکُمْ مِمّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً ...

وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ«67»

واز میوه های درختان خرما وانگور،هم(نوشیدنی)مست کننده و هم رزق نیکو می سازید.البتّه در این امر برای گروهی که تعقّل می کنند نشانه روشنی است.

نکته ها:

* «سکر»به معنای از دست دادن عقل است و«سکر»به منشأ آن می گویند.

* در دو آیه قبل سخن از آب و شیر بود که دو نوشیدنی طبیعی و مستقیم است.این آیه سخن از نوشیدنی هایی است که ما از طریق فشردن میوه ها بدست می آوریم.آنجا که دست خدا در کار است،همه لطف و صفاست،آب باران و شیر خالص،ولی آنجا که دستِ بشر دخالت می کند،گاهی رزق نیکو حاصل می شود و گاهی شراب که مایه ی فساد و تباهی است.

پیام ها:

1-هر چیزی که سبب مستی شود،رزق نیکو نیست. «سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً»

2-آنچه خدا آفریده خوب است،این ما هستیم که آنها را در چه راهی مصرف کنیم،یا چه کارهایی روی آنها انجام دهیم. «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً»

3-در آفرینش میوه ها(تنوع رنگ و طعم و خواص آنها و فواید کوتاه مدّت و دراز مدّت آنها و ترکیبات آنها و تأمین نیازمندی های انسان و مقدار تولید آن ومناسبت محل تولید با ساکنان منطقه ودسترسی انسان به آنها و عواملی که در پیدایش آنها بکار رفته)نشانه ای برای توجّه به خالق است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً»

وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعْرِشُونَ«68»

وپروردگارت به زنبور عسل وحی(و الهام غریزی)کرد که از بعضی کوه ها و درختان و از دار بست هایی که مردم می سازند خانه هایی بساز.

نکته ها:

* «وحی»به معنای اشاره و انتقال سریع و مخفی است که علاوه بر وحی الهی به انبیا،هم شامل غریزه می شود،نظیر این آیه و هم شاملِ الهام الهی،نظیر آیه 7 سوره ی قصص «وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی» که خداوند به مادر موسی الهام کرد،و هم شامل وسوسه های شیطانی مانند آیه 121 سوره ی انعام. «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ»

پیام ها:

1-تلاش و حرکت حیوانات و انتخاب مسکن آنها بر اساس غریزه ای است که خداوند در نهاد آنها قرار داده است. أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ ...

2-بهترین نوع عسل،عسلِ زنبورهای کوهستان است که از گل و گیاه کوهی استفاده می کنند.[5] (نه مواد قندی مصنوعی که در نزدیکی کندو قرار دهند!) اِتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ ... وَ مِنَ الشَّجَرِ ...

ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ«69»

سپس از همه میوه ها بخور،پس راههای پروردگارت را خاضعانه طی کن.از شکم های آنها نوشیدنی رنگارنگ بیرون می آید که در آن شفای مردم است،البتّه در این(زندگی زنبور)برای کسانی که فکر می کنند قطعاً عبرتی است.

نکته ها:

* در این آیه و آیه 66،خداوند به دو نوع مایه حیاتی و نوشیدنی که از درون حیوانات است اشاره کرده؛یکی شیر و دیگری عسل.

* در آیه 67 خواندیم که انسان از میوه ها،وسیله مست کننده می سازد «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً» ولی حیوان از ثمرات،عسل شفابخش می سازد!!!

* در نظام هدفدار و حکیمانه الهی،غفلت و بیکاری منفور است.لذا معمولا هر کجا در قرآن مسئله خوردن آمده،در کنار آن مسئولیّتی بیان شده است،از جمله:

کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً[6]بخورید...و کار شایسته انجام دهید.

«فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا»[7]بخورید و به دیگران اطعام کنید.

کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا لِلّهِ [8]بخورید...و خدا را سپاس گذارید.

کُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا [9]بخورید...واسراف نکنید.

در این آیه نیز خداوند به زنبور عسل دستور خوردن می دهد،لیکن خوردنی همراه با هدف و مسئولیّت.

* اولیای خدا چون«نحل»هستند که از پستی ها دوری کرده وبلندی ها را انتخاب می کنند،از معارف الهی استفاده کرده و راه پروردگارشان را خاضعانه می پیمایند این افراد از حلقومشان حکمت و حلاوت های معنوی خارج می شود.

پیام ها:

1-رفتار حیوانات،طبق فرمان الهی است،که به صورت غریزه در آنها می باشد.

«ثُمَّ کُلِی»

2-عسل،عصاره ی انواع میوه هاست. «کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ»

3-نه تنها انتخاب مسکن وغذای حیوانات با هدایت الهی است،بلکه همه کارهای آنها راهی است که خداوند پیش رویشان گذاشته است. «سُبُلَ رَبِّکِ»

4-حرکت حیوانات در مسیری که خداوند برایشان انتخاب نموده است،حرکت متواضعانه است. «سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً»

5-اعجاز خلقت:یک کارخانه عسل سازی،در شکم حیوانی کوچک! «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها»

6-عسل طبیعی به رنگ های مختلفی است. «مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ» (رنگ های سفید،زرد، قرمز،که شاید این اختلاف رنگ ها بر اساس اختلاف رنگ گلها باشد.)

7-در گیاهان و گلها،خواص درمانی است که از طریق عسل،شفای دردهای ما می شود. «فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ» (ناگفته پیداست که عسل،شفای همه دردها نیست، لذا بصورت نکره «شِفاءٌ» آمده است)

8-خانه سازی،موم سازی و عسل سازی،در کنار زهرسازی،توسط حیوان کوچکی مثل زنبور،از نشانه های قدرت الهی است. «لَآیَهً»

9-تمام درس ها و عبرت ها،برای کسانی است که اهل فکر و اندیشه باشند «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» وگرنه افرادی هستند که در تمام عمر از عسل استفاده می کنند ولی حاضر به چند دقیقه فکر درباره ی آن نیستند.

وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفّاکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ«70»

وخداوند شما را آفرید سپس(جان)شما را می گیرد وبعضی از شما به پست ترین دوران عمر(پیری)بازگردانده می شود،تا آنجا که بعد از دانستن(بسیاری از مطالب،بخاطر پیری همه را فراموش می کند و دیگر) چیزی نمی داند.البتّه خداوند آگاه و توانمند است.

نکته ها:

* «أَرْذَلِ» از«رذل»به معنای پست و بی ارزش است.پست ترین دوران عمر،همان دورانی

است که ضعف و فراموشی به حدّ اعلی می رسد.[10]

* فراموشی دوران کهولت،مربوط به افراد عادّی است،وگرنه اولیای خدا نظیر حضرت نوح و حضرت مهدی علیهما السلام که برای مسئولیّتی عمر طولانی دارند،هرگز گرفتار غفلت و سستی و فراموشی نمی شوند.

پیام ها:

1-مرگ و حیات به دست اوست. «خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفّاکُمْ»

2-عمر مفید و باارزش،دوران آگاهی انسان است.عمری که در آن فراموشی و غفلت است،بی ارزش است. «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ»

3-عمر طولانی برای همه نیست. «وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ»

4-تغییر و تحولات که در انسان پدید می آید،از قدرت و ضعف،علم و جهل، آگاهی و نسیان،همه بر اساس تدبیر و علم خداوند است. «إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ»

وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلی ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَهِ اللّهِ یَجْحَدُونَ«71»

و خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده است، پس کسانی که برتری داده شده اند،رزق خود را بر زیردستان خود ردّ نمی کنند تا همه با هم برابر شوند.پس آیا نعمت خدا را انکار می کنند؟

نکته ها:

* بعضی از رفتارها در موارد مختلف آثار گوناگونی دارد؛مثلاً ترحّم نسبت به دیگران کاری پسندیده است،ولی گاهی به قول شاعر:ترحّم بر پلنگ تیز دندان،ستمکاری بود بر گوسفندان.و یا آموزش کار پسندیده ای است،لیکن آموزش دادن به بعضی مثل دادنِ تیغ به دست زنگی مست است.لیکن رفتار عادلانه همه جا ونسبت به همه یک ارزش است ورعایت عدالت هیچگاه ناپسند نمی شود.لیکن معنای عدالت،آن نیست که خداوند همه مردم را در یک درجه از استعداد و شرایط قرار دهد،زیرا اگر همه مردم در برخورداری از نعمت ها مساوی باشند،استخدام و تعاون و همکاری که برای زندگی اجتماعی یک ضرورت است از بین می رود.قرآن در آیه 32 سوره زخرف می فرماید: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا» یعنی ما بعضی انسان ها را بر بعضی دیگر برتری دادیم تا بدین وسیله،استخدام پیش آید.( «سُخْرِیًّا» به معنای تسخیر و استخدام و «سُخْرِیًّا» به معنای استهزا است)

* تفاوت مردم در رزق،یکی از برنامه های حکیمانه الهی است،زیرا اگر همه مردم یکسان و یکنواخت بهره می بردند،کمالات معنوی آنان ظاهر نمی شد.مثلاً سخاوت،صبر،ایثار، حمایت،شفقت،تواضع و امثال آن،زمانی معنی پیدا می کند که تفاوت هایی در میان انسان ها باشد.

* ممکن است معنای آیه این باشد که خداوند از بخل مردم انتقاد می کند که چرا افراد کامیاب، زیردستان خود را در امکانات خود شریک نمی سازند و ممکن است معنای آیه چنین باشد که امکان انتقال بعضی نعمت ها به دیگران نیست،مثلاً چگونه می توان زیبایی چهره یا صوت یا عقل یا نبوغ یا محبوبیّت یا نفوذ کلام را به دیگران منتقل کرد.این تفاوت ها رمز تکامل و یکی از نعمت های الهی است.چرا آن را انکار می کنید؟

* گاهی کامیابی ها در اثر ظلم،حق کشی واستثمار به دست می آید که اسلام این گونه درآمدها را حرام شمرده است،لیکن گاهی توسعه رزق صددرصد خدادادی و از طریق حلال وبصورت طبیعی است.مثل دو نفر که مشغول ماهیگیری می شوند،یکی صدها ماهی در توری که او افکنده می رود،ولی دیگری چند ماهی به تور می اندازد.در اینجا غنی و فقر،الهی است که برای آزمایش غنی و فقیر و بروز استعدادهای آنهاست و هیچ جنبه ی منفی ندارد.این آیه نظر به این گونه موارد دارد. «وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ»

* ابوذر از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند،نسبت به بردگان خود مساوات داشته باشید،آنان برادر شما هستند،از لباسی که خود می پوشید به آنان بپوشانید و از غذایی که خود می خورید به آنان بخورانید.

«انما هم اخوانکم فاکسوهم مما تکسون و اطعموهم مما تطعمون»[11]

* در روایات می خوانیم:افرادی جز با غنا وافرادی جز با فقر و تهیدستی،اصلاح نمی شوند، بنابراین به خواست خداوند حکیم راضی باشید. «وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ»

پیام ها:

1-رزق انسان،همیشه با زرنگی نیست. «وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ» چنانکه در جای دیگر آمده: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ»[12]

2-انسان حاضر نیست با تقسیم امکانات زیردست خودش را شریک خود قرار دهد.پس چگونه سنگ و چوب را شریک خداوند قرار می دهد؟ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا ... فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ

3-بی تفاوتی وترک کمک به دیگران،کفران نعمت است. «أَ فَبِنِعْمَهِ اللّهِ یَجْحَدُونَ»

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ«72»

و خداوند از جنس خودتان همسرانی برایتان قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگانی قرار داد و از پاکیزه ها شما را روزی داد، پس آیا(باز هم)به باطل ایمان می آورند و به نعمت الهی کفر می ورزند؟.

نکته ها:

* در تفسیر طبری می خوانیم که «حَفَدَهً» به داماد،فرزند،نواده و حتّی اعوان و خدمه و فرزندی که همسر از شوهر دیگر داشته،گفته می شود،در تفسیر المیزان آمده که «حَفَدَهً»

جمع«حافد»به معنای سرعت در عمل است و چون نزدیکان،سریع تر به کمک والدین می شتابند،به آنها حفده گفته می شود.

* سؤال: چرا در این آیه نام پسران آمده،ولی نام دختران نیامده است؟

پاسخ: ممکن است مراد از «بَنِینَ» پسران و دختران هر دو باشند و ممکن است دختران مصداق طیبات باشند که در آیه آمده است،چنانکه در آیه ی 26 سوره ی نور می فرماید:

«الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ» و ممکن است با وجود «حَفَدَهً» که به معنای نوه ی دختری است،نیازی به نام دختر نباشد.

پیام ها:

1-همسر و فرزند،از نعمت های الهی است.(همسر وسیله آرامش و فرزند مایه امید است) وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ ... أَزْواجاً ... بَنِینَ

2-از الطاف و حکمت های الهی،سنخیّت میان زن و شوهر است. «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»

3-ازدواج،یک برنامه ی مدبّرانه الهی است. وَ اللّهُ جَعَلَ ... أَزْواجاً

4-خداوند،هم نیازهای روحی و روانی را تأمین می کند. مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً ... بَنِینَ وَ حَفَدَهً و هم نیازهای مادی را. «رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ»

5-از الطاف حکیمانه الهی،دل پسند بودن رزق اوست. «رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ»

6-ترک ازدواج و جلوگیری از فرزند و تحریم حلال های الهی،باطل گرایی و کفران نعمت است. «أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ»

7-با وجود همسر و رزق حلال،زنا و حرام خواری،کفران نعمت الهی است.

«بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ»

8-انسان میل به ماندگار شدن خود یا یادگارهای خود دارد. «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً»

9-ابتدا با بیان نعمت ها و الطاف،مخاطب خود را آماده کنید،سپس از او انتقاد کنید. جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ... أَزْواجِکُمْ ... وَ رَزَقَکُمْ ... أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَمْلِکُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَیْئاً وَ لا یَسْتَطِیعُونَ«73»

وبه جای خداوند بت هائی را می پرستند که نه مالک چیزی از آسمان ها و زمین هستند و نه می توانند مالک شوند.

فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ«74»

پس بت ها را امثال ومانند خدا نشمارید.همانا خداوند می داند و شما نمی دانید.

نکته ها:

* مشرکان خداوند را همچون سلطان وشاه و بت ها را وزیران او می پنداشتند.این آیه از این گونه تشبیهات نهی می کند.

* قاآنی شاعر می گوید:

ای همه هستی زتو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

زیر نشینت همه ی کائنات

ما به تو قائم،چه تو قائم به ذات

هستیِ تو هستیِ پیوند،نه

تو به کس و کس به تو مانند،نه

پیام ها:

1-معبود باید هم رازق باشد و هم قادر،ولی شرکائی که شما برای خدا گرفته اید هیچکدام را ندارند. یَعْبُدُونَ ... ما لا یَمْلِکُ

2-بت ها ومعبودها،نه الآن رازقند و نه می توانند در آینده رازق باشند.

«لا یَسْتَطِیعُونَ»

3-معبودهای خیالی شما،نه قدرت ریزش باران از آسمان دارند و نه قدرت رویاندن گیاه در زمین. «رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

4-معبودهای ساختگی،نه تنها قادر بر کارهای بزرگ نیستند،حتّی قادر به کوچک ترین کارها هم نیستند. رِزْقاً ... شَیْئاً

5-سرچشمه ی تشبیهات در مورد خدا،جهل انسان است. فَلا تَضْرِبُوا لِلّهِ الْأَمْثالَ ...

أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ«75»

خداوند،برده مملوکی را مثل می زند که بر هیچ چیز توانایی ندارد وکسی که(آزاد است و)ما به او رزق نیکو از جانب خود داده ایم،پس او مخفیانه و آشکارا از آن رزق انفاق می کند.آیا(این دو نفر)برابرند؟(اگر نزد شما دو انسان توانا و ناتوان برابر نیستند،پس چگونه سنگ و چوب را با خداوند برابر می دانید)ستایش مخصوص خداست،امّا بیشترشان نمی دانند.

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ«76»

وخداوند دو مرد را مثال می زند که یکی از آن دو گُنگ است که بر هیچ چیز توانایی ندارد و سربار مولای خویش است،بگونه ای که هر کجا او را می فرستد،هیچ سودی با خود نمی آورد،آیا او با کسی که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه مستقیم می رود برابر است؟.

پیام ها:

1-شما که دو انسان(مولی و عبد)را یکسان نمی دانید،چگونه خالق و مخلوق را مساوی می دانید. «هَلْ یَسْتَوِی»

2-با سؤال ومثال،وجدان مردم را بیدار وبه فکر وادارید. ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً ... هَلْ یَسْتَوِی

3-ریشه ی شرک مردم،جهل است. «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

4-قدرت یک نعمت الهی است «لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ - یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً»

5-رزق حسن زمانی زیباست که همراه با انفاق باشد. «رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ» و زبان گویا زمانی ارزش دارد که همراه با امر به عدالت باشد. «مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»

6-انفاق سرّی از انفاق عَلَنی،بهتر است.(«سر»قبل از«جهر»آمده است)

7-زبان،کلید روزی است. أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ ، کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ ... لا یَأْتِ بِخَیْرٍ

8-امر به معروف زمانی اثر دارد که آمر نیز در راه درست باشد. «یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»

9-افراد مالک نیز از خود چیزی ندارند ودر سایه رزق الهی به نوایی رسیده اند.

(در آیه به جای اینکه در برابر«مملوک»کلمه ی«مالک»قرار گیرد، «رَزَقْناهُ» آمده است)

وَ لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السّاعَهِ إِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«77»

غیب آسمان ها و زمین مخصوص خداست و برپایی قیامت(در سرعت و آسانی)جز مانند چشم بر هم زدن یا نزدیک تر نیست.البتّه خداوند بر هر چیزی قادر است.

نکته ها:

* «غَیْبُ» در برابر شهود و یک امر نسبی است.یعنی ممکن است چیزی نسبت به شخصی، غیب باشد و نسبت به دیگری،حاضر و ظاهر باشد.

* «أَمْرُ السّاعَهِ» یعنی واقعه ی قیامت،از مهم ترین مصادیقِ «غَیْبُ» است و از الطاف خداوند آن است که زمان آن را بر ما مخفی داشته است.

* ممکن است این آیه پاسخی به تشبیهات مشرکان در آیات قبل باشد که اگر در آسمان وزمین برای خدا شریکی بود،خدا از او آگاه بود،چون او همه چیز را می داند.

* بدن انسان پس از مرگ متلاشی و ذراتش در زمین پخش و غایب می شود،او غیب را می داند و بار دیگری او را می آفریند.

پیام ها:

1-خداوند نه تنها عالم به غیب است،بلکه مالکِ غیب است. «لِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ»

2-هیچ کاری برای او سخت نیست،حتّی برپایی قیامت. «ما أَمْرُ السّاعَهِ إِلاّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ»

3-باطن و غیب هر کاری در قیامت جلوه می کند. وَ لِلّهِ غَیْبُ ... وَ ما أَمْرُ السّاعَهِ

4-قیامت،شدنی است،زیرا خداوند هم علم به همه چیز دارد و هم قدرت بر دوباره آفریدن. «لِلّهِ غَیْبُ ، عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

5-به دنیا مغرور نشویم،قیامت دور نیست،خود را آماده کنیم. «کَلَمْحِ الْبَصَرِ»

6-خدا می تواند مقدّمات هر کاری را حذف یا فشرده کند و یا سرعت بخشد.[13]

«کَلَمْحِ الْبَصَرِ»

وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ«78»

 وخداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما گوش و چشمها ودل ها قرار داد،شاید شما شکر کنید.

نکته ها:

* «امهات»جمع«ام»است و بجای«امات»، «أُمَّهاتُ» گفته می شود،یعنی حرفِ«ها»در جمع زاید است.

پیام ها:

1-تولّد از مادر،به اراده ی الهی است. «اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ»

2-یاد نقص ها و کمبودها و فقدان های گذشته،روحیّه ی شکر را در انسان بارور می کند. لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

3-حکمت و سنّت خداوند،آن است که هر کاری از راه وسیله اش انجام شود.

ابزار علم،چشم و گوش و دل است. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ ...

4-کارآییِ گوش قبل از چشم است.(گوش در شکم مادر هم می شنود،ولی چشم بعد از تولد تا مدّتی بسته است.شاید به همین دلیل در آیه نام گوش قبل از چشم برده شده است) «جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ»

5-تشکر از هر نعمت،بکارگیری صحیح آن است.زیرا قرآن از گروهی انتقاد می کند که چشم دارند ولی حقایق را نمی بینند،گوش دارند ولی حاضر به شنیدن حقّ نیستند. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

6-شکر واقعی نعمت چشم و گوش،تحصیل علم است:زیرا آیه ابتدا می فرماید:

شما نمی دانستید،من به شما چشم و گوش دادم تا شکر کنید،یعنی علم بیاموزید. جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

أَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«79»

آیا به پرندگان نمی نگرند،در حالی که در فضای آسمان در پرواز هستند، جز خداوند آنها را نگاه نمی دارد.البتّه در این(پرواز)برای گروهی که ایمان می آورند نشانه هایی روشن است.

نکته ها:

* چنانکه گفته شد سیمای این سوره،آشنایی با نعمت ها و توجّه به خالق آنهاست و تا اینجا از نعمت هایی همچون آب باران،شیر حیوانات،میوه ها،عسل ونعمت همسر و فرزند نام برده شد و در این آیه و آیه بعد به نعمت پرندگان،پوست و پشم و کرک چهارپایان و بهره برداری از کوهها اشاره شده است.

* پرواز پرندگان،گاهی تنها و گاهی دسته جمعی،گاهی منظم و گاهی نامنظم،گاهی برای فرار و گاهی برای غذا می باشد.هر پرنده ای با بالی مناسب با وزن و نیازش،پرواز می کند،که همه ی این امور باید سبب توجّه انسانِ عاقل به خداوند شود.

پیام ها:

1-خداوند از ما تفکّر در آفریده ها را می خواهد و از کسانی که فکر نمی کنند، انتقاد می کند. «أَ لَمْ یَرَوْا»

2-پرندگان،در هرحال و هرجا در تسخیر الهی اند. «مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ»

3-داشتن امکانات و ابزار برای پرواز در آسمان،نباید ما را از خدا غافل کند.[14]

«ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ»

4-شگفتی های پرواز پرندگان،یکی دو تا نیست. «لَآیاتٍ» لیکن دریافت این نشانه ها برای اهل ایمان است. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ«80»

و خداوند برای شما از خانه هایتان،مایه آرامش قرار داد و برای شما از پوست های چهارپایان خیمه هایی قرار داد که روز کوچ شما و روز اقامت شما(حمل ونقل)آن را سبک وخفیف می یابید و از پشم وکرک وموهای آنها،برای مدّتی لوازم و اسباب زندگی قرار داد.

نکته ها:

* «بیت»از«بیتوته»به معنای محل استراحتی است که انسان شب را در آنجا می گذراند.

«ظعن»به معنای رفتن است.«اثاث»به معنای اجناسِ زیاد خانه است.مراد از «تَسْتَخِفُّونَها» خیمه هایی است که حمل ونقل آن آسان و خفیف است.

پیام ها:

1-خانه محل آسایش و آرامش است. «بُیُوتِکُمْ سَکَناً»

2-از نقش چهارپایان و پوست آنها و کرک و مو وپشم آنها در تهیه اسباب زندگی و خیمه ها غافل نشویم. «مَتاعاً»

3-زمان استفاده از نعمت ها محدود است. «إِلی حِینٍ»

4-هماهنگی نعمت ها با نیازهای بشر و تناسب ساختمان انسان با پوست و پشم و کرک و مو یکی از تدبیرهای الهی است. «جَعَلَ لَکُمْ - جَعَلَ لَکُمْ»

5-سبک وزن بودن پشم و پوست و کرک و مو،یکی از نعمت های الهی است.

«تَسْتَخِفُّونَها»

وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ«81»

وخداوند از آنچه آفریده،برای شما سایه ها قرار داد و از کوه برایتان،غارها قرار داد وبرای شما لباس هایی قرار داد که شما را از گرما(و سرما)حفظ می کند ولباس هایی که شما را از آسیب های یکدیگر حفظ می نماید.این گونه(خداوند) نعمت خود را بر شما تمام می کند،باشد که خود را تسلیم او کنید.

نکته ها:

* «اکنان»جمع«کن»به چیزی گفته می شود که وسیله ی استتار باشد و مراد از آن در این آیه،غارها و تونل های زیر کوه هاست.

* خداوند در آیه قبل،نعمت مسکن را برای شهرنشینان؛ «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً» ، ونعمتِ چادر را برای کوچ نشینان؛ «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً» ،مطرح کرد ودر این آیه،نعمت غار را برای غارنشینان؛ «جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً» مطرح ساخته است.

* در میان انواع لباس ها،نام «سَرابِیلَ» به معنای پیراهن،برده شده که لباس دائمی برای زن و مرد،کودک و بزرگ،در همه حال و همه جاست و تمام بدن را می پوشاند.

* به گفته ی تفسیر المیزان،رسم عرب بر آن است که میان دو امر متضاد،نام یکی را می برد، ولی هر دو را در نظر دارد.لذا در این آیه نیز مراد از جمله ی «تَقِیکُمُ الْحَرَّ» لباسی است که انسان را از سرما وگرما حفظ می کند،گرچه فقط نام گرما برده شده است.

پیام ها:

1-توجّه و یاد نعمت ها،علاقه انسان را به ولی نعمت زیاد و روح تسلیم و پرستش را در او زنده می کند.(کلّ آیه)

2-نقش سایه،کمتر از روشنایی و نور نیست. جَعَلَ لَکُمْ ... ظِلالاً

3-کامیابی از نعمت ها،ما را از یاد آفریدگار آنها غافل نکند.(در این آیه سه بار «جَعَلَ» و یکبار «خَلَقَ» بکار رفته است)

4-زره ولباس دفاع که با نرم شدن آهن و خلاقیّت ساخته شده،از الطاف الهی است. «جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ بَأْسَکُمْ»

5-توجّه دادن مردم به نعمت ها وخالق آنها،بهترین راه دعوت به خدا و جلوگیری از سرکشی و تکبر است. «یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ»

6-در گفتگوها،مخاطب و محیط سخن را در نظر بگیرید.(گرچه لباس وسیله ی حفظ از سرما و وسیله ی زیبایی نیز هست،لیکن چون مشکل منطقه حجاز گرما و جنگ بود،خداوند به دو فایده حفاظت از گرما و جنگ اشاره کرده است. سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ ... تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ«82»

پس(ای پیامبر)اگر روی برتافتند،پس بر(عهده)تو جز تبلیغ روشن نیست.

پیام ها:

1-انسان در انتخاب راه وعقیده اختیار دارد و نشانه ی آن سرکشی در برابر دعوت انبیاست. «فَإِنْ تَوَلَّوْا»

2-وظیفه ی انبیا،ابلاغ است نه اجبار. «فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ»

3-تبلیغ باید روشن و بدون ابهام و شک باشد. «الْبَلاغُ الْمُبِینُ»

4-اگر انسان روح سالم نداشته باشد،روشن ترین تبلیغ ها «الْبَلاغُ الْمُبِینُ» ،از پاک ترین افراد یعنی انبیا،در او کارساز نیست. «فَإِنْ تَوَلَّوْا»

یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ«83»

(آنها)نعمت خداوند را می شناسند،سپس آن را انکار می کنند وبیشتر آنان کافر و ناسپاسند.

نکته ها:

* قرآن درباره ی انکار عالمانه و لجاجت با حق،بارها سخن گفته است؛گاهی می فرماید:با آنکه از درون،یقین دارند،انکار می کنند، «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» [15]گاهی می فرماید:پیامبر را مثل فرزندان خود می شناختند،ولی انکارش می کردند، «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»[16]گاهی می فرماید:حقّ را می دانند،ولی آگاهانه کتمان می کنند، «لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»[17]وگاهی می فرماید:مطلب را درک می کنند ولی روی آنرا می پوشانند، «فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ» [18]

* امام صادق علیه السلام فرمود:وقتی علی بن ابی طالب علیهما السلام در مسجد پیامبر ودر حال رکوع، انگشترخود را به فقیر داد و آیه ی 55 سوره مائده نازل شد که ولیّ شما فقط خدا ورسول وکسی است که در رکوع انفاق می کند،گروهی ولّی خود را شناختند و انکار کردند،در این هنگام این آیه نازل شد؛ «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها».[19]

* امام صادق علیه السلام فرمود:

«نحن و الله نعمت الله التی انعم بها علی عباده و بنا یفوز من فاز»[20]بخدا سوگند،نعمتی را که خدا به بندگان انعام کرده،ما هستیم و تنها بواسطه ما مردم رستگار می شوند.

پیام ها:

1-علم و شناخت کافی نیست،پذیرش و عمل لازم است. «یَعْرِفُونَ. .یُنْکِرُونَها»

2-ریشه ی کفر،علاوه بر جهل،تعصب های قومی،لجاجت روحی و حفظ منافع مادی است. یَعْرِفُونَ ... یُنْکِرُونَها ،... اَلْکافِرُونَ

3-بعد از شناخت حق تا مدتّی تضاد و درگیری در روح است تا بالاخره شقاوت غالب شده و کفر می ورزند. «ثُمَّ یُنْکِرُونَها» و نفرمود:«فینکرونها»

وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ«84»

و(یاد کن)روزی را که از هر امّتی شاهدی برانگیزیم،سپس به کسانی که کفر ورزیدند اجازه(هیچ کلامی)داده نخواهد شد وآنها برای عذرخواهی فراخوانده نمی شوند.

نکته ها:

* در قرآن بارها،سخن از گواهانِ قیامت مطرح شده است؛پیامبران،فرشتگان،اولیای خدا، زمین واعضای بدن،از گواهان آن روز هستند.امام صادق علیه السلام فرمودند:برای هر امّت و زمانی،امامی هست که مردم با او محشور می شوند. [21]و امام باقر علیه السلام در ذیل آیه فرمودند:

«نحن الشهود علی هذه الامه» همانا ما شاهدان بر این امّت هستیم.

* با آنکه خداوند همه جا حاضر وبه همه چیز آگاه است،ولی وجود گواهان متعدّد،عامل پیدایش تقوا وحیا برای مؤمنان و وسیله ی رسوایی بیشتر مجرمان است.

* شرط شهادت و گواهی،علم و آگاهی همراه با عدالت است.بنابراین اولیای خدا که در قیامت شاهد بر ما هستند باید در دنیا،بر کار ما ناظر بوده و اعمال ما بر آنها عرضه شود و این همان عقیده ماست که به گفته روایاتِ متعدّد وآیه ی مبارکه «فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[22]هر هفته،اعمال ما به امام زمان علیه السلام عرضه می شود.و بدون این عقیده،آیاتِ«شهادت»و گواهی در قیامت،قابل توجیه نیست.چگونه کسی که از اعمال ما خبر ندارد یا عدالت ندارد،در قیامت گواهی بدهد.

* «استعتاب»از عتاب است،یعنی گنهکار از صاحبِ حق،طلب عتاب و سرزنش می کند تا بدین وسیله قهرش فرو نشیند و رضایت دهد.

* در دنیا هم می توان توبه کرد،هم عذرخواهی و هم جبران نمود،امّا در قیامت نه جای توجیه است،نه عذرخواهی،نه تدارک:

اما توجیه مردود است،چون وقتی که بعضی از دوزخیان به گروه دیگری می گویند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ»[23]اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم،خطاب می رسد: «بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» [24]بلکه خود شما اهل ایمان آوردن نبودید.

اما تدارک گناه مردود است،چون وقتی از خداوند می خواهند؛ «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» [25]ما را به دنیا بازگردان تا کار شایسته ای انجام دهیم،پاسخ می شنوند: «کَلاّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها»[26]، «فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ» [27]

واما عذرخواهی مردود است،چرا که قرآن می فرماید: «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» [28]اجازه نمی یابند که عذرخواهی کنند.

پیام ها:

1-گواه هر قومی از خودشان است تا حجّت بر آنها تمام شود. «مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً»

2-خدا در میان هر قومی ودر هر زمانی،برمردم حجّت وشاهد دارد. «مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً»

3-در دادگاه الهی،حساب و کتاب و گواه و شهادت مطرح است. «شَهِیداً»

4-با وجود شاهد و حجّت،دیگر عذرتراشی و توجیه یا رضایت طلبی معنا ندارد. لا یُؤْذَنُ ... لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ

وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ«85»

وچون کسانی که ستم کردند عذاب را ببینند،پس نه از آنان عذاب کم شود و نه مهلتشان داده شود.

نکته ها:

* در آیه قبل خواندیم که در قیامت،نه اجازه ی توجیه دهند و نه امکان رضایت طلبی.و در این آیه می فرماید:قهر خداوند در آن روز،نه تخفیفی دارد و نه تأخیری.

پیام ها:

1-آگاهی از کیفر وچگونگی آن،عامل بازدارنده از گناه است. إِذا رَأَی الَّذِینَ ...

2-سرچشمه ی عذاب خداوند،ظلم خود بشر است. «إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ»

3-در قیامت،کیفر ستمگران،تخفیف وتأخیر ندارد. ظَلَمُوا ... فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ ...

وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ«86»

وچون کسانی که شرک ورزیدند،شرکای(پنداری)خود را(در قیامت) ببینند،گویند پروردگارا اینان شریکان(خیالی)ما بودند که ما به جای تو می خواندیم(ولی شرکا به سخن آمده)حرف آنان را به خودشان برگردانده(وپاسخشان دهند)که شما بدون شک دروغگویید.

نکته ها:

* بر طبق روایات،در قیامت،مواقف مختلفی است؛

در بعضی مواقف مُهر بر لب خورده و دست و پا گواهی می دهند.

در موقفی دیگر،ناله ها و استمدادها بلند است.

در موقفی دیگر،انسان به دنبال آن است که گناه خود را به گردن دیگران بیندازد.مثلاً به شیطان می گوید:تو مرا به کفر و شرک وادار کردی،و شیطان در پاسخ می گوید:من از روز اوّل با شرک شما مخالف بودم. «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» [29]

گاهی مقصّر را بت ها می داند،ولی آنها نیز تبرّی می جویند. «وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ»[30]حتّی خداوند به حضرت عیسی خطاب می کند:آیا تو به مردم گفتی که تو و مادرت را معبود قرار دهند؟و عیسی در پاسخ می گوید:تو از هر شریکی منزّهی،...این مردم به سراغ جنّ رفتند و هرگز من کسی را به سوی غیر تو دعوت نکرده ام. «قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ»[31]ودر آیه مورد بحث نیز،موجوداتی که شرکای خدا قرار گرفته شده اند،از مشرکان تبّری می جویند و آنها را تکذیب می کنند.

پیام ها:

1-خداوند شریک ندارد،مشرکان برای او شریک می پندارند. «شُرَکاؤُنَا» و نفرمود:«شرکاء الله»

2-وحشت قیامت باعث می شود که انسان برای رهایی خود،بار را به دوش دیگران بیندازد. «هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا»

3-معبودهای ساختگی نیز در قیامت،محشور می شوند. «هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا»

4-در قیامت،برای دفاع از خود،بت ها نیز به سخن در آیند. فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ ...

5-بت ها لیاقت خود را برای پرستش تکذیب می کنند وبه بت پرستان می گویند:

شما در واقع خیالات خود را پرستش می کردید. «فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ»

وَ أَلْقَوْا إِلَی اللّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ«87»

در چنین روزی به پیشگاه خدا سرِ تسلیم افکنند و آنچه را به دروغ می بافتند،از آنان محو شود.

پیام ها:

1-اگر امروز تسلیم نشویم،فردا در قیامت تسلیم خواهیم شد،ولی چه سود؟ «وَ أَلْقَوْا إِلَی اللّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ»

2-تمام خیال بافی ها در قیامت،محو می شود.(آرزوی شفاعت و تقّرب و امید عزّت و نصرت از غیر خدا،خیالی بیش نیست.) «ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ»

اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ«88»

کسانی که کافر شدند و(مردم را)از راه خدا بازداشتند،به سزای فساد مداومشان عذابی بر عذابشان افزودیم.

نکته ها:

* عکس العمل مردم در برابر راه خدا متفاوت،گاهی مثبت و گاهی منفی است و هرکدام دارای درجات و مراحلی می باشد؛

الف:برخوردهای مثبت:

-گروهی در انتظار فهم راه خدا وپیمودن آن هستند. «عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ» [32]

-گروهی به خاطر خدا هجرت می کنند. «وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ» [33]

-گروهی به خاطر در راه خدا بودن محاصره می شوند. «أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ»[34]

-گروهی در راه خدا آزار را تحمّل می کنند. «أُوذُوا فِی سَبِیلِی»[35]

-گروهی منادی دعوت دیگران به راه خدا می شوند. «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ»[36]

-گروهی در راه خدا هرگز سست نمی شوند. «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ»[37]

-گروهی در راه خدا می جنگند. «یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ»[38]

-گروهی کشته می شوند. «قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ» [39]

ب:برخوردهای منفی:

-گروهی خیال می کنند در راه خدا هستند. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»[40]

-گروهی راه خدا را کج می خواهند. «یَبْغُونَها عِوَجاً»[41]گروهی راه خدا را بر دیگران می بندند. «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»[42]

-گروهی برای بستن راه خدا پولها خرج می کنند. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ» [43]

پیام ها:

1-کفر مقدّمه ی فساد است. کَفَرُوا وَ صَدُّوا ... یُفْسِدُونَ همان گونه که ایمان مقدّمه عمل صالح است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» (که در آیات متعدّد آمده است)

2-حساب رهبران کفر که با قلم و بیان و امکانات،راه خدا را می بندند،از حساب افراد عادّی جداست. «زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ»

3-مفسد فی الارض تنها کسانی که امنیّت جامعه را بهم می زنند نیستند،بلکه هر فرد یا گروهی که به هر شکلی،مانع رشد معنوی جامعه شود،مفسد است.

اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا ... بِما کانُوا یُفْسِدُونَ

وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ«89»

و(یاد کن)روزی را که در هر امّتی،شاهدی بر آنان از خودشان برانگیزیم و تو را بر آنان گواه آوریم و بر تو این کتاب را نازل کردیم که روشنگر هر چیز است و مایه ی هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.

نکته ها:

* در پنج آیه قبل نیز به مسأله گواه بر امّت ها اشاره شد و این جزء عقاید قطعی ماست که در قیامت،هر امّتی شاهد و گواهی دارند و پیامبر اسلام شاهد بر این امّت و گواهان سایر امّت هاست.نکته مهم آن است که گواهی اولیای خدا باید از روی حسّ و دیدن و علم باشد و آنها از هرگونه خطا و کذب معصوم باشند تا گواهی آنها در آن روز حسّاس بر همه ی مردم، یک نوع اتمام حجّت باشد.و ناگفته پیداست کسی که بر اعمال حاضر و غایب و ظاهر و باطن مردم،آگاه باشد و سخن او در قیامت مورد پذیرش امّت و خداوند باشد،جز انبیا و امامان معصوم،که با امدادهای غیبی،بر رفتار و کردار و گفتار و نیّات مردم،آگاهند،کس دیگری نخواهد بود.

* در تفسیر صافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمود:بخدا قسم ما هر چه را در آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست و هر چه در بهشت و دوزخ است،می دانیم.

سپس امام این آیه را سه بار پی درپی تلاوت فرمودند.

امام باقر علیه السلام فرمود:هر چه را که امّت به آن نیاز داشته،در قرآن آمده است و هر سخنی که از من شنیدید اگر سند قرآنی اش را بخواهید،خواهم گفت.

حضرت علی علیه السلام فرمود:خبر شما و تاریخ گذشتگان و آیندگان و آسمان و زمین در قرآن آمده است.[44]

* امام رضا علیه السلام در جلسه ای به رؤسای ادیان فرمود:از معجزات پیامبر اسلام آن است که یتیمی فقیر و چوپانی درس نخوانده،کتابی داشته باشد که«تبیان کل شی»باشد و اخبار گذشته و آینده تا قیامت در آن ثبت شده باشد.

* امام صادق علیه السلام فرمود:هر مسأله ای که مورد اختلاف دو نفر باشد در کتاب خدا،اصلی که آنرا حلّ کند وجود دارد،گرچه عقل مردم به آن نرسد.[45]

* قرآن بیان هر چیز است،امّا هر کس نمی فهمد چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:در قرآن،برای عوام عبارتِ ظاهری،برای خواص اشاراتِ رمزی،برای اولیای خدا،لطائف الهی و برای انبیا،حقایق است.[46]

* تبیان همه چیز بودن،یا مستقیم است یا بواسطه ی آیاتی که در آن اصولی مطرح شده و آن اصول برای ما کارساز است.نظیر آیه؛ «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[47]آنچه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و از آنچه شما را نهی کرده دور شوید و نظیر آیه؛ «لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»[48]

پیام ها:

1-نظارت دائمی اولیای خدا بر اعمال ما،یکی از مسلّمات قرآنی است. «شَهِیداً عَلَیْهِمْ»

2-گواهان در قیامت،سلسله مراتب دارند.برای هر امّتی،امامِ آن شاهد است و پیامبر اسلام،شاهد بر همه ی گواهان است. «جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»

3-هم پیامبر اسلام بر همه پیامبران شاهد است و هم کتابش،تبیان کلّ شیء است.

«نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»

4-قرآن کتابی جامع برای بیان همه نیازهای جامعه است. «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»

5-تسلیم بودن،لازمه دریافت هدایت،رحمت و بشارت الهی است. «هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ»

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ«90»

همانا خداوند(مردم را)به عدل و احسان و دادن(حق)خویشاوندان، فرمان می دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز،نهی می فرماید او شما را موعظه می کند باشد که متذکّر شوید.

نکته ها:

* این آیه منشور جهانی اسلام است که امام باقر علیه السلام آنرا در خطبه های نماز جمعه می خواندند.و به گفته فیض کاشانی در تفسیر صافی؛اگر در قرآن همین یک آیه بود،کافی بود که بگوییم:قرآن،«تبیان کل شی»است،اوامر و نواهی این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.

ولیدبن مغیره،چنان جذب این آیه شد که گفت:شیرینی،زیبایی،محتوای آن،چنان است که نمی تواند کلام بشر باشد.[49] و عثمان بن مظعون می گوید با شنیدن این آیه،اسلام به عمق جانم نفوذ کرد و به دلم نشست.

* «عدل»درباره چیزی است که تساوی آن با بصیرت درک شود و«عدل»در مورد چیزی است که تساوی آن با حسّ درک شود.«عدل»مساوات در جزاء است ولی«احسان»زیاد کردن پاداش است.[50]

«عَدل»دوری از افراط و تفریط است که هم در عقاید مطرح است و هم در رفتار شخصی و جامعه و سفارش این آیه هم به فرد است و هم به حکومت ها.

«عَدل»در نظام آفرینش،رمز پایداری آن است.

«بالعدل قامت السماوات و الارض» و در نظام تشریع سرلوحه ی دعوت همه انبیاست.

* «احسان»کلمه ی مبارکی است که شامل خدمات مالی، فکری، فرهنگی، عاطفی، می شود.

و«فحشا»به گناهی گفته می شود که بزرگ و رسوا باشد و«منکر»به کاری گویند

که عقل وفطرت و شرع آن را انکار کند.

* به گفته تفسیر فی ظلال،هرگاه طاغوت ها با تبلیغات فاسد،زشتی گناه را در دیده ی مردم اندک و حسّاسیّت مردم را نسبت به گناه کم کنند،ملاک معروف و منکر،شرع خواهد بود.

پیام ها:

1-آیا خداوندی که انسان ها را به عدل و احسان دعوت می کند،می شود که خود عادل نباشد! «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»

2-عدل واحسان در کنار هم جاذبه دارد،وگرنه مقرّرات خشک،دلها را التیام نمی دهد. «یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (عدل،مقدار واجب واحسان،مقدار مستحبّ است)

3-اوّلین آمر به معروف وناهی از منکر،خود خداوندست. إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ ... وَ یَنْهی

4-در احسان،رسیدگی به بستگان و صله رحم اولویّت دارد. «الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی»

5-امر به معروف،بر نهی از منکر مقدّم است و عدل،بر احسان. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ... وَ یَنْهی

6-امر به معروف و نهی از منکر باید در فضای صفا و محبّت و در قالب موعظه و خیرخواهی باشد. یَأْمُرُ ... یَنْهی ... یَعِظُکُمْ

7-آمرین به معروف نباید از مردم انتظار پذیرش صددرصد داشته باشند. «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

8-مردم فطرتاً به عدل واحسان گرایش دارند واز فحشا ومنکر متنفرّند،لیکن وسوسه ها و غرایز موجب غفلت او می باشند که باید با تذکّر آنان را متذکّر نمود. «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

9-در نهی از منکر باید ابتدا گناهان رسوا را جلوگیری کرد،همان گونه که در امر به معروف باید ابتدا به واجبات سفارش کرد. یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ... یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ

10-سفارش به عدل و نهی از فحشا،سنّت ابدی خداوند است. یَأْمُرُ ... یَنْهی ...

یَعِظُکُمْ (فعل مضارع نشانه استمرار است)

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ«91»

و به عهد خدا آنگاه که پیمان بستید وفادار باشید و سوگندها را پس از استوار ساختنش نشکنید،زیرا که خدا را بر خودتان کفیل(وگواه وضامن) قرار داده اید.همانا خداوند آنچه انجام می دهید می داند.

نکته ها:

* در روایات،پیمان در آیه را،پیمان مردم با رهبران الهی دانسته اند[51]

* اگر مردم به پیمان های خود وفادار باشند،خداوند به الطافی که وعده داده،لباس عمل می پوشاند. «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» [52]

پیام ها:

1-وفاداری به پیمان ها و سوگندهای الهی،لازم است. أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ ...

2-عمل به سوگند و عهدی لازم است که قصد جدّی در کار باشد. «بَعْدَ تَوْکِیدِها» چنانکه در آیه ی 89 سوره مائده می خوانیم:خداوند شما را به خاطر سوگندهای لغو مؤاخذه نمی کند. «لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ»

3-پیمان شکنیِ شما را خدا می داند و کیفر می دهد،خواه مردم بفهمند یا نفهمند.

«إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»

وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ«92»

و مانند آن زن نباشید که بافته ی خویش را پس از محکم بافتن،رشته رشته می کرد،سوگندهای خود را دستاویز(فریب و خیانت)میان خودتان می گیرید به خیال آنکه گروهی از گروه دیگری بیشتر است،(وپیمانی را که با گروه ضعیف بسته اید می شکنید)جز این نیست که خداوند شما را با آن سوگندها،آزمایش می کند و حتماً آنچه را که در آن اختلاف می کردید در قیامت برایتان روشن خواهد ساخت.

نکته ها:

* در تاریخ آمده که زن بی خردی در نیمی از روز پنبه وپشمی را می بافت و در نیمِ دیگر بافته خود را وامی تابید،کار او یک ضرب المثل شد که قرآن نیز برای کسانی که زحمات خود را هدر،و پیمان های خود را می شکنند بکار برده است.

* فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد مدینه در خطبه ای که علیه حاکمان وقت ایراد فرمود،این آیه را تلاوت کرد که مثال شما به خاطر پیمان شکنی نسبت به بیعتی که در غدیرخم با علی علیه السلام داشتید،مثال همان زنی است که می بافت و سپس بافته خود را پنبه می کرد.[53]

* مثال ها و ضرب المثل های قرآن به نحوی است که در همه ی مکان ها و زمان ها تازگی و روشنی و طبیعی بودن خود را حفظ می کند و از کودک دبستانی تا فیلسوف را اشباع می کند.

* جمله ی «أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ» را دو گونه می توان تفسیر کرد:

الف:شما بخاطر قدرت و کثرت گروهی،پیمانی را که با گروه کوچک تر بسته اید نشکنید.

ب:شما بخاطر آنکه ابرقدرت شده اید،پیمان خود را با گروه های کوچک نشکنید.

پیام ها:

1-پیمان شکنی،هدر دادن زحمات گذشته است. «نَقَضَتْ غَزْلَها»

2-هرچه پیمان محکم تر بسته شود،شکستن آن زشت تر است. «مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ»

3-پیمان شکنی پی درپی،ننگ بیشتری دارد.( «أَنْکاثاً» جمع«نکث»)

4-با مقدّسات بازی نکنیم.(مقدّسات را دستاویز و وسیله ی خدعه قرار ندهیم) «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً»

5-قدرت و تعداد و هیاهوهای سیاسی و اقتصادی،زمینه ی پیمان شکنی است.

«أَنْ تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّهٍ»

6-یکی از ابزار آزمایش،وفای به تعهدات است. «یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ»

7-یاد معاد،عامل تقوا و مراعات پیمان ها است. «وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»

وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«93»

و اگر خداوند خواسته بود(همه شما را به طور اکراه و اجبار)یک امّت(مؤمن و) متحد قرار داده بود،(تا میان شما هیچ اختلافی نباشد،ولی این اجبار و اکراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا)هر که را بخواهد گمراه می کند(و به حال خودش وامی گذارد)و هر که را بخواهد(و استحقاق هدایت دارد)هدایت می کند و قطعاً شما از آنچه انجام می دادید بازخواست خواهید شد.

نکته ها:

* خداوند همه ی مردم را به طور فطری هدایت می فرماید،لیکن مردم بر اساس اختیار و آزادی که دارند دو گروه می شوند؛گروهی بر خلاف عقل و فطرت راه خلاف را انتخاب می کنند و توبه نمی کنند،خداوند نیز آنان را به حال خود رها و گمراه می کند،ولی گروهی همان راه فطرت و اطاعت را انتخاب می کنند،وخداوند آنان را کمک و هدایت می کند.

بنابراین مراد از هدایت و گمراه کردن خداوند مرحله ی بعد از انتخاب انسان است.مثلاً هدف معلّم در روز اول تدریس آموزش دادن به همه شاگردان است،لیکن گروهی که برای فهمیدن تلاش می کنند معلّم وقت خصوصی نیز به آنان می دهد،ولی شاگرد بازی گوش را به حال خود رها می کند.راستی اگر هدایت و گمراه شدن انسان اختیاری نبود،در پایان آیه خداوند نمی فرمود:شما بازخواست می شوید! پس سؤال خداوند نشانه ی آزادی ماست.زیرا انسان مجبور مورد بازخواست قرار نمی گیرد.

پیام ها:

1-دست خداوند در اجبار مردم باز است،لیکن سنّت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است. «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ»

2-انسان در انتخاب عقیده و راه آزاد است. «لَتُسْئَلُنَّ»

3-سؤال و جواب در قیامت را جدّی بگیریم. «وَ لَتُسْئَلُنَّ»

4-سؤال و بازخواست از همه ی کارهای انسان است. «عَمّا کُنْتُمْ»

وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ«94»

وسوگندهایتان را مایه ی فریب میان خودتان قرار ندهید،تا مبادا گامی بعد از استواری اش بلغزد،(که در این صورت حُرمت وقداست سوگند وپیمان و اطمینان شکسته می شود)و بخاطر بازداشتن(مردم)از راه خدا بدی را خواهید چشید و برای شما عذابی بزرگ است.

نکته ها:

* «صَدَدْتُمْ» به گفته راغب هم به معنای بازماندن است و هم بازداشتن دیگران. و «دخل» بر وزن و معنای«دغل»است.

پیام ها:

1-هرگاه خطر شایع و جدّی بود،سفارشات و نهی خود را تکرار کنید.(در آیه 91 نیز از سوءاستفاده از سوگند نهی شده بود) «لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً»

2-پیمان شکنی وسوءاستفاده از مقدّسات،سبب بدعاقبتی است. «فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها»

3-گاهی یک گناه،زمینه و بستر گناهان دیگران می شود.(پیمان شکنی،مقدّمه ی بدعاقبتی و آن نیز مقدّمه ی بازماندن و بازداشتن دیگران از راه خدا می شود)

«صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ»

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً إِنَّما عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«95»

وپیمان خدا را با بهای کمی معامله نکنید،زیرا اگر بدانید،آنچه نزد خداست همان برای شما بهتر است.

نکته ها:

* از آیه 91 تا 95 برای پیمان شکنی وعقوبت آن چند تعبیر مهم به چشم می خورد که خود نشانه ی خطر این گناه است؛کثرت جمعیّت و قدرت شما یا دیگران،زمینه ودستاویز پیمان شکنی نیست، «أُمَّهٌ هِیَ أَرْبی» خدا شما را آزمایش می کند، «إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ» در قیامت شما را بازخواست خواهد کرد، «لَتُسْئَلُنَّ» پیمان شکنی استواری شما را محو می کند، «فَتَزِلَّ قَدَمٌ» در این آیه نیز می فرماید:بخاطر بهای کم،پیمان الهی را نشکنید.

پیام ها:

1-انگیزه پیمان شکنی،رسیدن به دنیاست. «لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً»

2-با هرچه معامله کنید،باز هم نسبت به پیمان شکنی کم است. «ثَمَناً قَلِیلاً»

3-از دست دادن الطاف الهی وپیمان شکنی برای بدست آوردن کامیابی،یک ساده نگری است. «هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«96»

آنچه نزد شماست به پایان می رسد،وآنچه نزد خداست باقی وپایدار است،و کسانی که صبر پیشه کردند،همانا مزدشان را بر پایه نیکوترین کاری که می کردند،پاداش خواهیم داد.

پیام ها:

1-جز خدا،هیچ کس و هیچ چیز باقی نیست. ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ...

2-دل کندن از مادیات و پیوسته به خدا و پایداری بر تعهدات و وفای به عهد، نیاز به صبر و مخالفت با هوای نفس دارد. «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا»

3-دل کندن از دنیا،محرومیّت نیست کامیابی است. «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا»

4-هیچ مشتری بهتر از خدا نیست،چون جنس معمولی یا پست را هم به قیمت گران می خرد. «بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«97»

هر کس از مرد یا زن که مؤمن باشد و کار شایسته کند،حتماً به زندگی پاک وپسندیده ای زنده اش می داریم وقطعاً مزدشان را نیکوتر از آنچه انجام داده اند،پاداش خواهیم داد.

نکته ها:

* «حیات طیبه»آن است که انسان دلی آرام و روحی مؤمن داشته باشد،مؤمن به نور خدا می بیند،مشمول دعای فرشتگان است،مشمول تأییدات الهی است،این گونه افراد خوف و حزنی ندارند.

پیام ها:

1-ملاک پاداش،سنّ،نژاد،جنسیّت،موقعیّت اجتماعی،سیاسی و...نیست. «مَنْ عَمِلَ»

2-زن و مرد در کسب کمالات معنوی یکسانند. «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی»

3-شرط قبولی عمل صالح،ایمان است. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»

4-حتّی یک عمل صالح،بی پاسخ نمی ماند. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً»

5-هر کجا تفکّر جاهلی مبنی بر تحقیر زن در کار باشد،باید نام و مقام زن را با صراحت برد. «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی»

6-کار خوب به تنهایی کافی نیست،خود انسان هم باید خوب باشد. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

7-انسانِ بدون ایمان و عمل صالح،گویی مرده است. «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً»

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ«98»

پس هرگاه خواستی قرآن بخوانی،از(شر)شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر.

إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ«99»

البتّه شیطان را بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل می کنند،غلبه و سلطه ای نیست.

نکته ها:

* هر کار خوبی ممکن است آفاتی داشته باشد،همان گونه که عزّت،آفتی دارد مثل تکّبر و خدمت به مردم،آفتی دارد مثل منت گذاشتن،قرائت قرآن نیز ممکن است آفاتی از قبیل خودنمایی،کسب درآمد،رقابت های منفی،فریب مردم،فهم غلط،تفسیر به رای و...داشته باشد که انسان باید هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه ی آفات،به خداوند پناه ببرد.

* امام صادق علیه السلام فرمود:تلاوت نیاز به سه چیز دارد:قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خالی.

یعنی حالتی که در آن پیش داوری نباشد.[54]

* قرآن اگر همراه با تفسیر و نظرات امامان معصوم علیهم السلام باشد،

«کتاب الله و عترتی لن یفترقا» وبر دل های پاک وارد شود، «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» سبب هدایت ورشد و زیاد شدن ایمان وعلم می گردد.چنانکه قرآن می فرماید:ای پیامبر هرگاه قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و کسانی که ایمان به آخرت ندارند مانعی قرار می دهیم [55]

* در روایات می خوانیم:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام تلاوت قرآن جمله

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» را می خواندند[56]

پیام ها:

1-از خطر نفوذ شیطان در بهترین افراد و مقدّس ترین کار غافل نباشید.(تلاوت قرآن از شخصی مثل پیامبر اکرم هم نیاز به استعاذه دارد)

2-شیطان به سراغ همه می آید،امّا در همه تأثیرگزار نیست. «لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا»

3-ایمان و توکّل،قلعه ای است که انسان را از آسیب پذیری حفظ می کند. «لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا»

4-پناه بردن به خداوند،نشانه ی ایمان به او و توکّل بر اوست. فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ ... آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

5-پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست.(پس پناه ببرید، «فَاسْتَعِذْ» تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد،پناهندگی ما بیهوده است.)

6-جز پناهندگی به او راه دیگری نیست. «فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ»

إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ«100»

غلبه وسلطه ی شیطان تنها بر کسانی است که(با پیروی از او)سلطه و ولایت او را می پذیرند،و(بر)کسانی است که آنان(به واسطه فریب شیطان)به خدا شرک آورده اند.

نکته ها:

* شیطان به عزّت خداوند سوگند یاد کرده که با استمداد از حزب و قبیله اش و از راه زینت دادن،وعده ها،تبلیغات،وسوسه ها و افراد منحرف،از هرسو انسان را شکار کند.ومردم در برابر این سوء قصد به چند گروه تقسیم می شوند از جمله:

1.انبیا که شیطان در آروزها و اهداف آن بزرگواران مانع تراشی می کند،ولی در خود آنان نقشی ندارد. «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» یعنی شیطان در اهداف و آرزوهای پیامبر چیزی را القا می کند،ولی خداوند توطئه اش را خنثی می نماید. [57]

2.مؤمنان که شیطان با آنان تماس می گیرد،ولی آنها متذکّر شده ونجات می یابند. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا» [58]

3.مردم عادّی که شیطان در روح آنان فرو رفته و وسوسه می کند. «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ»[59]

4.افراد فاسق،که شیطان در عمق جانشان رفته و بیرون نمی آید و بر فکر و دل و اعضای آنان تسلّط می یابد. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» [60]

پیام ها:

1-مقدّمات سلطه ی شیطان را خودمان فراهم می کنیم. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (تا مردم ولایت منحرفان را نپذیرند آنان کاری از پیش نمی برند)

2-موحّدان واقعی بیمه هستند،لیکن هرکس به سراغ غیر او رفت نفوذ پذیر می شود. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ ...

هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ

وَ إِذا بَدَّلْنا آیَهً مَکانَ آیَهٍ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ«101»

وهرگاه آیه ای را جایگزین آیه ای کنیم،در حالی که خداوند به آنچه نازل می کند داناتر است،(و می داند در چه شرایطی چه دستوری دهد)مخالفان گویند:همانا تو دروغ بافی،(چنین نیست)بلکه بیشترشان نمی دانند(که تغییر قانون بخاطر هوس،پشیمانی و ضعف و سردرگمی نیست،بلکه بر اساس مصلحت است).

نکته ها:

* گاهی پزشک بخاطر تغییر حال بیمار،نسخه را تغییر می دهد و این نوع تغییر در آیات و احکام نیز هست که به آن نسخ می گویند.مخالفان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همین  که می دیدند دستوری عوض شد می گفتند:تو یارانت را مسخره کرده ای و هرروز  قانون و دستوری را به دروغ می بافی و قانون قبل را لغو می کنی.

پیام ها:

1-دین دو نوع قانون دارد؛ثابت ومتغیر و تغییر آن بدست خداست. «بَدَّلْنا»

2-همه قوانین الهی در زمان و شرایط خودش ارزش دارد. «آیَهً مَکانَ آیَهٍ»

3-مردم اسرارِ قوانین الهی را نمی دانند. وَ اللّهُ أَعْلَمُ ... أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ

4-تغییر قانون الهی،نشانه شک،پشیمانی،رشد علمی و تجربی یا ضعف قانون گذاری نیست،بلکه نشانه تدبیر،حکمت وتوجّه به شرایط است. إِذا بَدَّلْنا ... وَ اللّهُ أَعْلَمُ

5-دشمن از هر فرصتی سوءاستفاده کرده و هر چیزی را دستاویز قرار می دهد.

بَدَّلْنا آیَهً مَکانَ آیَهٍ قالُوا ...

6-ریشه ی بعضی انتقادات و تهمت ها جهل است. «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ«102»

بگو آن(قرآن)را روح القدس(جبرئیل)از جانب پروردگارت به حقّ نازل کرده است،تا کسانی را که ایمان آورده اند ثابت قدم و استوار گرداند و برای مسلمانان(مایه ی)هدایت و بشارت باشد.

نکته ها:

* مراد از «رُوحُ الْقُدُسِ» همان روح الامین و جبرئیل است که بخاطر پاکی از خطا و انحراف،روح القدس نامیده شده است.

پیام ها:

1-تهمت ها را باید پاسخ داد. «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ» (پاسخ افترای آیه قبل است)

2-آیات الهی به تدریج نازل شده است. «نَزَّلَهُ»

درباره نزول قرآن،هم جمله «أَنْزَلْنا» بکار رفته است،نظیر آیه «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» و هم جمله «نَزَّلَهُ» و این بخاطر آن است که قرآن دو نزول دارد؛یک بار دفعهً بر قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب قدر نازل شده است و یکبار به تدریج در مدّت بیست و سه سال.

3-تمام محتوای قرآن و تغییر هر قانونی در شرائط خاص خود،حقّ است.

«بِالْحَقِّ»

4-نزول وحی از شئون ربوبیّت و لازمه تربیت الهی است. نَزَّلَهُ ... مِنْ رَبِّکَ

5-نزول وحی در پایداری مسلمانان مؤثر است. «نَزَّلَهُ ، لِیُثَبِّتَ»

6-توفیق پایداری و ابزار آن را از خدا بخواهیم. نَزَّلَهُ ... لِیُثَبِّتَ

7-آنچه به ایمان ارزش می دهد پایداری بر آن است. «لِیُثَبِّتَ»

8-شرط دریافت هدایت ها وبشارت ها،سلامت روحیّه وتسلیم بودن است.

«لِلْمُسْلِمِینَ»

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ«103»

و البتّه ما می دانیم که مخالفان تو می گویند:جز این نیست که بشری آن (قرآن)را به او می آموزد.(اینگونه نیست،زیرا)زبان کسی را که(این قرآن را)به او نسبت می دهند غیر عربی ونارساست،در حالی که این(قرآن) زبان عربی روشن است.

نکته ها:

* گویا در مکّه شخص غیر عربی زندگی می کرده وکفّار به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که معارف قرآن را از او می آموزد و به خدا نسبت می دهد،در حالی که:

-چگونه دو نفر که زبان یکدیگر را نمی دانند بهم آموزش می دهند؟

-چگونه در آن زمان هیچ کس ادّعا نکرد که من معلّم پیامبر هستم؟

-چگونه سخنانی که در مدّت 23 سال و در شرایط گوناگون نازل شده بایکدیگر هیچ اختلافی ندارند؟

-چگونه خود معلّم ادّعای پیامبری نکرد؟

-چگونه فریاد و مبارزه طلبی قرآن که اگر حتّی یک سوره مثل آن بیاورید از حرفم برمی گردم را،کسی تاکنون پاسخ نداده است؟

-چگونه می توان در زمان جاهلیّت سخنانی گفت که امروز دانشمندان به گوشه ای از اسرار آن هم نرسیده اند؟

-چگونه کتابی را که آن همه عرب های مخالف یک سوره اش را نیاوردند،یک غیر عرب همه آن را آورد و آموزش داد؟

پیام ها:

1-نقل گفتار مخالفان به همراه پاسخ آن،برای روشن شدن ذهنِ مؤمنان،کاری قرآنی است. یَقُولُونَ ... لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ ...

2-این استدلال که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،درست نیست. «یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»

إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ لا یَهْدِیهِمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«104»

همانا کسانی که به آیات خداوند ایمان نمی آورند،خداوند آنان را هدایت نمی کند و برایشان عذابی دردناک است.

نکته ها:

* شاید این آیه در تداوم پاسخ آیه قبل باشد که اگر مراد از آموزش دادن به پیامبر اسلام آموزشِ زبان است،آن شخص معلّم که عرب نیست،چگونه به پیامبر عرب آموزش می دهد؟ولی اگر مراد محتوی قرآن است،پس بدانید که خداوند گروه بی دین را هدایت نمی کند،یعنی آن معلّمی که ایمان به آیات الهی ندارد،راهی به آن همه معارف بلند و حقه ی پروردگار ندارد چه برسد به اینکه به دیگری آموزش دهد[61]

و ممکن است این آیه اعلام خطر به کسانی باشد که برای پیامبر معلمّی می تراشند که خداوند این افراد را هدایت نخواهد کرد.

إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ«105»

جز این نیست که دروغ را تنها کسانی می سازند که آیات خدا را باور ندارند و آنان خود دروغگویانند،(نه پیامبری که با تمام وجود به خدا ایمان دارد)

نکته ها:

* در دو آیه قبل کفّار در تهمتی که به پیامبر اکرم می زدند گفتند:این آیات را بشری به او یاد داده و او به دروغ آن را به خدا نسبت می دهد خداوند در پاسخ فرمود:آن شخصِ معلّم عرب نیست علاوه بر آنکه آن همه معارف قرآن را خداوند به کافری نمی دهد،ودر این آیه می فرماید:پیامبر کسی نیست که حرف دیگران را به خدا نسبت دهد،این کار کسانی است که ایمان ندارند.

* قرآن می فرماید:اگر کلامی را به دروغ به ما نسبت دهند،رگ حیاتشان را قطع می کنیم.[62](

پیام ها:

1-دروغگو،دیگران را هم دروغگو می پندارد. إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ ... هُمُ الْکاذِبُونَ

مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ«106»

کسی که بعد از ایمان به خدا کافر(و مرتد)شود،نه آنکه او را به زور وادار کرده اند (که با زبان اظهار کفر کند)در حالی که قلبش به ایمان خویش مطمئن است،بلکه کسی که سینه به روی کفر بگشاید(و بعد از ایمان با شادی به استقبال کفر برود) پس بر آنان از طرف خداوند غضبی است و برایشان عذابی بزرگ است.

نکته ها:

* در آغاز اسلام کفّار مکّه،پدر و مادر عمّار یاسر را بخاطر اسلام آوردن با شکنجه شهید کردند،همین که نوبت شکنجه به عمّار رسید او کلماتی که کفّار می خواستند به زبان جاری کرد و جان خود را نجات داد،عمّار مورد سرزنش بعضی قرار گرفت که او از اسلام دست برداشته است،عمّار گریه کنان نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و حضرت دست نوازش بر سر او کشید و فرمود:اگر باز هم جانت در خطر افتاد این کلمات را بگو و خودت را نجات بده،تو سر تا پا ایمان هستی.

این عمل را در اصطلاح تقیه می گویند که در اسلام احکامی را به دنبال دارد،لیکن باید بدانیم که موارد تقیه مختلف است؛گاهی تقیه واجب است و گاهی باید تا پای جان ایستاد و حرف حقّ خود را زد وتقیه نکرد،نظیر کاری که ساحران فرعون انجام دادند،آنها همین که معجزه ی حضرت موسی را دیدند،یک سره ایمان آوردند و در برابر تهدیدات فرعون ترسی به خود راه نداده و به او گفتند:هر کاری می خواهی بکن،ما دست از ایمان خود برنمی داریم.

فرعون آنان را شهید کرد و این مقاومت مورد ستایش قرآن قرار گرفته است.

البتّه تقیّه نشانه ی ارتداد،ضعف و ترس و عقب نشینی و خودباختگی و تسلیم نیست،بلکه یک نوع استتار و تاکتیک برای حفظ نیروها و برنامه هاست.ودر روایات تقیه به سپر و حرز تشبیه شده است.

پیام ها:

1-کیفر مرتّد قهر،الهی در دنیا و آخرت است. مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ ... غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

2-انسان در معرض خطر وبدعاقبت شدن است. «کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ»

3-اسلام برای موارد استثنایی و ضرورت ها،حساب جداگانه ای باز نموده است.

«إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ»

4-وظیفه ی انسان در حال اکراه تغییر می کند. «إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ»

5-اقرار واعتراف،در حال اکراه(فشار وشکنجه)ارزش ندارد. مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ ...

6-روح اسلام ایمان قلبی است. «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ»

7-اکراه پذیری مربوط به جسم است نه قلب. «أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ»

8-بدترین نوع کفر جدا شدن از مسلمانان وباز کردن آغوش برای کفر است.

«شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً»

9-ایمان دو نوع است؛نوعی که روح انسان با آن گِره می خورد و پایدار است، «قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ» و نوعی که عارضی است. کَفَرَ ... بَعْدِ إِیمانِهِ

ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ أَنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ«107»

آن(قهر الهی)بخاطر آن است که آنان زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند،و قطعاً خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

پیام ها:

1-دنیا گرایی و برتری دادن آن بر آخرت،زمینه ی رها کردن ایمان وارتداد و گرفتار شدن به قهر الهی است. اِسْتَحَبُّوا ...(یکی از علل گرایش به مادیگری، رفاه طلبی و فرار از محدودیّت هاست. «اسْتَحَبُّوا الْحَیاهَ الدُّنْیا» )

3-دنیا گرایی روح و سینه ی انسان را برای قبول کفر،باز می کند. «ذلِکَ بِأَنَّهُمُ»

أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ«108»

آنانند کسانی اند که خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان،مُهر نهاده است و آنان همان غافلانند.

پیام ها:

1-دنیاگرایی و برتری دادن آن،سبب غفلت از آخرت،نفهمیدن،نشنیدن وندیدن حقایق است.(کل آیه)

لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْخاسِرُونَ«109»

شک نیست که آنان حتماً در آخرت همان زیانکارانند.

پیام ها:

1-کسی که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد،در آخرت خسارت کرده و سرمایه رشد خود را به هدر داده است. «هُمُ الْخاسِرُونَ»

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ«110»

پس قطعاً پروردگار تو برای کسانی که پس سختی ها(یی که از کفّار دیدند برای حفظ آیین یا توبه)هجرت کرده وبه جهاد برخاسته وپایداری نمودند،همانا پروردگارت از آن پس قطعاً آمرزنده مهربان است.

نکته ها:

* با نگاه به آیات گذشته می فهمیم که مسلمانان به چند گروه تقسیم می شدند:

1.گروهی که زیر شکنجه کفّار جان دادند و کلمه ای کفرآمیز به زبان نیاوردند.مثل پدر و مادر عمّار یاسر.

2.گروهی که ایمان قلبی داشتند،ولی برای نجات جان خود تقیّه کردند.مثل عمار.

3.گروهی که بعد از ایمان،کافر و به اصطلاح مرتّد شدند.

4.گروهی که بعد از گرفتار فتنه و انحراف شدن،با هجرت و جهاد و صبر به ایمان برگشته و توبه کردند و دین خود را حفظ کردند.

* مرتد دو گونه است:

1.مرتد فطری کسی است که از پدر و مادر مسلمان تولد یافته و بعد از قبول اسلام به کفر برگشته است،کیفر او(بخاطر ضربه ای که از طریق ارتدادش به جامعه اسلامی و تزلزل عقاید مردم وارد می شود)قتل و اموالش مصادره و توبه اش پذیرفته نیست.

2.مرتد ملّی،به کسی گویند که پدر و مادرش به هنگام انعقاد نطفه اش مسلمان نبوده اند، ولی او مسلمان شده و بعد کافر گشته است،توبه این گونه مرتد پذیرفته می شود.

پیام ها:

1-هجرتی ارزش دارد که همراه با جهاد و صبر و مقاومت باشد وگرنه نوعی فرار است. «هاجَرُوا - جاهَدُوا - صَبَرُوا»

2-شرط دریافت مغفرت ورحمت الهی،جهاد ومقاومت است. هاجَرُوا ...

جاهَدُوا ... صَبَرُوا ... مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

3-اسلام بن بست ندارد و هرگونه انحراف و فتنه را می توان جبران کرد.(مرتد نیز می تواند ایمان آورده و توبه کند) «إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»

یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ«111»

روزی بیاید که هرکس تنها به جدال و دفاع از خویشتن بپردازد وبه هرکس آنچه را انجام داده جزای کامل داده می شود و آنان مورد ظلم قرار نمی گیرند.

نکته ها:

* صحنه ی قیامت به قدری خطرناک است که کافران برای نجات خود،هر لحظه چیزی می گوید؛

گاهی می گوید: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ»[63]به خدا سوگند ما مشرک نبودیم،

گاهی می گوید: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا»[64]اینها ما را گمراه کردند،

و گاهی می گوید: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ» [65]اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم.

پیام ها:

1-قیامت،فراگیر است و همه ی انسانها در آن روز حاضر می شوند. «کُلُّ نَفْسٍ»

2-انسان در قیامت همه چیز و همه کس را فراموش می کند و فقط در فکر نجات خود است. «تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها»

3-اعمال ما در دنیا محو نمی شود،بلکه عمل و آثارش باقی می ماند. تُوَفّی ... ما عَمِلَتْ

4-کیفر قیامت،نتیجه عمل خود انسان است نه ظلم یا انتقام. «ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ«112»

و خداوند(برای شما)قریه ای را مثال می زند که امن و آرام بود،روزیش از هر سو فراوان می رسید،امّا(مردم آن قریه)نعمت های خدا را ناسپاسی کردند،پس خداوند به(سزای)آنچه انجام می دادند،پوشش فراگیر گرسنگی و ترس را بر آنان چشانید.

نکته ها:

* تعبیر «لِباسَ» در مورد گرسنگی و ترس،شاید بخاطر آن باشد که این دو همچون لباس، همه ی وجود و زندگی آنها را فراگرفته بود،چنانکه تعبیر«چشاندن»کنایه از نفوذِ آثار گرسنگی و ترس،در عمق وجود آنان است.

پیام ها:

1-تاریخ بشر،دارای ضابطه،قانون و برپایه سنّت های الهی است. «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً»

2-از بیان مثال های قرآنی در مورد تاریخ واقوام گذشته،عبرت بگیریم. «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً»

3-امنیّت و آرامش در رأس نعمت ها و زمینه ی توسعه در رزق و اقتصاد جامعه می باشد. «آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها»

4-لازم نیست یک منطقه همه نیازش را خودش تأمین کند،بلکه می تواند واردات داشته باشد.«یأتیها رزقها غدا من کل مکان»

5-عذاب های دنیوی نسبت به عذاب های اخروی،نوعی چشیدن است نه نوشیدن. «فَأَذاقَهَا اللّهُ»

6-کفران نعمت در همین دنیا،عقاب دارد. فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ

7-کفران نعمت باعث زوال آن است. «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ»

8-فقر اقتصادی و ناامنی اجتماعی،از نشانه های بی اعتنایی جامعه به اصول دینی است. فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ

9-کفران نعمت هم عذاب جسمی دارد.(فقر و گرسنگی)،هم عذاب روحی و روانی(ترس و نا امنی) فَکَفَرَتْ ... فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ«113»

البتّه پیامبری از میان خودشان به سراغشان آمد،امّا او را تکذیب کردند، پس ایشان را در حالی که ستمکار بودند،عذاب فراگرفت.

نکته ها:

* این آیه در ادامه آیه ی قبل می فرماید:مردم ناسپاس نه تنها نعمت های مادی را کفران کردند،بلکه بزرگ ترین نعمت های معنوی،یعنی پیامبران الهی را تکذیب نمودند که در نتیجه قهر خداوند آنان را فراگرفت.

پیام ها:

1-پیامبران از میان مردم و مردمی بودند.کفّار آنان را می شناختند،امّا لجاجت می کردند. «رَسُولٌ مِنْهُمْ»

2-عذاب خداوند،پس از اتمام حجّت است. جاءَهُمْ رَسُولٌ ... فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ

3-تکذیب پیامبران،هم ظلم به خود،هم مکتب وهم رهبر است. فَکَذَّبُوهُ ... هُمْ ظالِمُونَ

فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ«114»

پس،از آن چیزهای حلال و پاکیزه ای که خداوند روزی شما کرده بخورید، و اگر تنها او را می پرستید نعمت خدا را شکرگزارید.

نکته ها:

* اسلام خوردن چیزی را اجازه می دهد که هم طیّب باشد و هم حلال.چیزهایی مثل شراب و گوشت خوک ممنوع است،چون ذاتاً خبیث و ناپاک است.و چیزهایی که با پول غصبی خریداری شود،گرچه خودش طیّب باشد،ممنوع است چون حرام است.

اکنون که کفران نعمت ها و تکذیب انبیا سبب قهر و عذاب خداست،پس بجای کفران وکفر، از نعمت های حلال بهره گرفته وحلال وار بخورید وشکرگزار باشید.

پیام ها:

1-در اسلام ریاضت و رهبانیّت نیست. «فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»

2-مصرف،در چارچوب حلال مجاز است،نه هر چه بدست آمد. فَکُلُوا ... حَلالاً طَیِّباً

3-دستورات دین مطابق فطرت است.خوردنی هایی که مطابق طبع انسان باشد، مجاز است. فَکُلُوا ... طَیِّباً

4-دینِ جامع،دستوراتش نیز جامعیّت دارد.هم طهارت ظاهری را شرط مصرف می داند، «طَیِّباً» هم طهارت باطنی و حقوقی را. «حَلالاً»

5-روزی را نعمت وهدیه الهی بدانیم،نه محصولِ زرنگی خود. رَزَقَکُمُ اللّهُ ...

نِعْمَتَ اللّهِ

6-خوردن برای خوردن نیست،برای انجام وظایف است. فَکُلُوا ... وَ اشْکُرُوا ...

تَعْبُدُونَ

7-عبادت وبندگی بدون شکر نعمت ها نمی شود. وَ اشْکُرُوا ... إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ

إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ«115»

جز این نیست که(خداوند)مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا(به هنگام ذبح) بر آن برده شده،بر شما حرام کرده است،پس هر کس (به خوردن اینها)ناچار شود، بدون آنکه(قصد)تجاوز و تعدی(به حکم خداوند)داشته باشد و یا(از نیاز ضروری) تجاوز کند،(مانعی برای خوردنش نیست)زیرا که خداوند بخشنده مهربان است.

نکته ها:

* این آیه با اندکی تفاوت،در سوره های انعام و نحل که مکّی هستند و سوره های بقره و مائده که مدنی هستند نیز آمده است.

* «اهلال»از«هلال»به معنای بلند کردن صدا هنگام دیدن هلال ماه است و چون مشرکان هنگام ذبح حیوانات،نام بت ها را با صدای بلند می بردند،از این کار تعبیر به«اهلال»شده است. [66]

* گرچه در این آیه مواردی از خوردنی های حرام آمده است،امّا منحصر در آنها نیست،بلکه موارد دیگری را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان نموده که به سفارش خود قرآن باید بپذیریم. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[67]

پیام ها:

1-حرام کردن چیزی تنها بدست خداست و کسی حقّ ندارد از پیش خود یا براساس خرافات و موهومات چیزی را حرام یا حلال کند. «إِنَّما حَرَّمَ»

2-دلیل و فلسفه ی تحریم بعضی خوردنی ها،تنها مسائل بهداشتی و مادی نیست،بلکه دوری از پلیدی های معنوی،همچون شرک نیز یک معیار است. حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ ... وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ

3-حتّی خوردن باید در مدار توحید باشد. حَرَّمَ ... ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ

4-از قانون الهی و تبصره های آن سوءاستفاده نکنید. «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ»

5-اسلام بن بست ندارد.در شرایط اضطرار،کیفر گناه بخشیده می شود. فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ«116»

وبا هر دروغی که به زبانتان می آید نگویید:این حلال است وآن حرام،تا بر خدا دروغ بسته باشید.زیرا کسانی که بر خداوند دروغ می بندند رستگار نمی شوند.

مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«117»

(سرچشمه ی همه افتراها رسیدن به دنیایی است که)بهره ای اندک است، در حالی که برای آنان(در آخرت)عذابی دردناک است.

نکته ها:

* این دو آیه هرگونه تحلیل یا تحریمی را که بر مبنای قانون الهی نباشد،محکوم نموده و آنرا دروغ بستن به خدا،برای رسیدن به متاع بی ارزش دنیوی می شمرد.

پیام ها:

1-در مورد حلال وحرام ها،اظهار نظرهای بی جا و بی دلیل نکنیم.(باید یا خود مجتهد باشیم یا از دانشمندان دینی تقلید کنیم.) لا تَقُولُوا ... هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ

2-بدعت در دین و احکام آن،ممنوع است. وَ لا تَقُولُوا ... هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ

3-دروغگو،رستگار نمی شود. إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ ... لا یُفْلِحُونَ

4-انگیزه بسیاری از بدعت ها در دین،رسیدن به دنیاست. «مَتاعٌ قَلِیلٌ»

5-شکستن مرزهای حلال و حرام،هم شقاوت دنیا را بدنبال دارد و هم عذاب آخرت را. لا یُفْلِحُونَ ... لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ

وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ«118»

و بر کسانی که یهودی بودند آنچه را که پیش از این بر تو نقل کردیم حرام کردیم، (در سوره انعام که قبل از نحل نازل شده،علاوه بر مردار و خون، چیزهای دیگری بخاطر گوشمالی یهودیان،حرام شده است.)و(لی ما با تحریم)ظلمی بر آنان نکردیم، ولیکن(تحریم ما کیفر)ستمی بود که آنان بر خویش رواداشته بودند.

نکته ها:

* در چند آیه قبل خواندیم: «إِنَّما حَرَّمَ» ،یعنی تنها چهار چیز بر شما حرام است؛ مردار، خون، گوشت خوک،حیوانی که به نام وبرای غیر خدا ذبح شده باشد.در اینجا سؤالی به ذهن می رسد که اگر غذاهای حرام منحصر در چهار چیز است پس چرا در سوره ی انعام آیه 146 که قبل از نحل نازل شده،حیوانات ناخن دار و پیه گاو و گوسفند بر یهودیان حرام شد؟!

گویا این آیه در پاسخ می فرماید:آنچه بر یهودیان حرام شد به عنوان محاصره اقتصادی و برای تنبیه وگوشمالی آنها بوده نه آنکه واقعاً حرام بوده است.

* در اسلام دو نوع تحریم وممنوعیّت وجود دارد؛یکی تحریم دایمی وبرای عموم مردم. ودیگری تحریم موقت وبرای گروه خاص. حَرَّمْنا ... کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

پیام ها:

1-محاصره اقتصادی از راه تحریم برخی خوردنی ها،یکی از کیفرها و عقوبت های الهی برای امّت های پیشین بوده است. «حَرَّمْنا ... کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ«119»

سپس البتّه پروردگار تو برای کسانی که از روی نادانی کار بدی کردند آنگاه از پس آن توبه کرده و به کار شایسته پرداختند همانا پروردگارت پس از آن توبه،قطعاً بخشنده مهربان است.

نکته ها:

* جهل به معنای ندانستن است،ولی جهالت در موردی که انسان می داند،ولی هوی و هوس بر او غالب می شود نیز بکار می رود.در سوره انعام آیه 54 کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ ...و نساء آیه 17 نیز جهالت به این معناست. إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ ...

* امام صادق فرمود:هرگناهی که از بنده سر می زند گرچه از روی عمد باشد،جهالت نامیده می شود،زیرا نادانی بنده او را وادار به گناه کرده و گناه را در نظر او زیبا جلوه داده است.

پیام ها:

1-اسلام بن بست ندارد و راه بازسازی را برای انسان باز گذاشته است. «ثُمَّ تابُوا»

2-پذیرفتن توبه از شئون ربوبیّت الهی و شیوه های تربیت است. «رَبَّکَ»

3-توبه واقعی،همراه با اصلاح وجبران خلاف ها می باشد. تابُوا ... وَ أَصْلَحُوا

4-راه توبه بر روی همه باز است. «لِلَّذِینَ»

5-گناهانی که بخاطر غلبه ی هوس باشد نه انکار و عناد،به پذیرش توبه نزدیک است. «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا»

6-پذیرفتن توبه از جانب پروردگار قطعی است.(انّ-لغفورٌ-جمله اسمیه)

7-علاوه بر پذیرش خلافکار،خداوند نسبت به او مهربان است. «لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»

إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ«120»

همانا ابراهیم(به تنهایی)یک امّت بود،در برابر خدا خاضع و فرمان بر و حق گرا بود،و از مشرکان نبود.

نکته ها:

* در این آیه خداوند ابراهیم را به تنهایی یک امّت دانسته است و هر یک از مفسران برای تحلیل و تفسیر این جمله سخنی گفته اند،از جمله:

1.چون ابراهیم بر مکتبی بود که احدی بر آن نبود،پس یک امّت بود[68]

2.او به اندازه یک امّت خیر و خوبی و کمال داشت نظیر شعری که می گوید:

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری[69]

3.کلمه امّت به معنای معلّم خیر است او معلّم خوبی ها بود. [70]

4.مراد از امّت یعنی رهبر و مقصود و امام تمام خداپرستان.[71]

5.شخصیّت و شعاع وجود او به اندازه یک امّت بود.[72]

6.چون قوام امّت به او بود.

7.چون عالم بود و عالم امّتی را راهنمایی می کند.

8.چون حرکت آفرید کار یک امّت را انجام داد،یاری نداشت ویک تنه قیام کرد.[73]

پیام ها:

1-تجلیل از مردان خدا و معرّفی الگوها و قهرمانان توحید یک شیوه تربیتی است. «إِنَّ إِبْراهِیمَ»

2-تعداد و کمیّت مهم نیست،بلکه کیفیّت و حرکت آفرینی مهم است. «أُمَّهً»

3-در راه حقّ از تنهایی نهراسید. «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً»

4-انسان محکوم محیط وجامعه و تاریخ نیست. «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

5-ابراهیم هم در عمل خالص بود، «حَنِیفاً» هم در عقیده. «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

6-برخوردهای مماشاتی ضرری به توحید انسان نمی زند.(با آنکه ابراهیم در میان خورشید وستاره پرستان لحظاتی با آنان مدارا و مماشات کرد و گفت:

پروردگار من همین هاست،ولی همین که ناپدید شدند،فرمود:من غروب کنندگان را دوست ندارم.با این حال در این آیه خداوند می فرماید:او لحظه ای مشرک نبود.) «لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

7-آنچه به انسان ارزش می دهد عبادت و اطاعت آگاهانه از خدا «قانِتاً» همراه با اعتدال و نداشتن انحراف «حَنِیفاً» و خلوص است. «وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»

شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ«121»

او نسبت به نعمت های خداوند شکرگزار بود،(خدا)او را برگزید و به راهی مستقیم هدایتش کرد.

وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ«122»

ودر دنیا به او نیکی دادیم و قطعاً او در آخرت(نیز)از صالحان و شایستگان است.

نکته ها:

* «اجتبی»از«جبابه»به معنای جمع آوری و متمرکز کردن است،اجتباء خداوند یعنی افرادی را از تشتت و گرایش های گوناگون حفظ و برای خود متمرکز و خالص می کند.

* نام نیک،ذریّه طیبه،بنای کعبه،عمر طولانی،دعای مستجاب،مال زیاد از نمونه های حسنه در دنیاست. «آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً»

* در این آیات،خداوند پنج کمال برای ابراهیم علیه السلام برمی شمرد و سپس پنج مقام به او می دهد؛امّا پنج کمال:(امه-قانتاً-لم یک من المشرکین-حنیفاً-شاکراً)امّا پنج مقام و لطف از طرف خداوند:(اجتباه-هداه-فی الدنیا حسنه-فی الآخره لمن الصّالحین-اتّبع مله ابراهیم که در آیه بعد است.)

پیام ها:

1-انتخاب خداوند،بر اساس شایستگی انسان است. «قانِتاً ، حَنِیفاً ، شاکِراً ، اِجْتَباهُ»

2-آن را که خدا برگزیند،به مقصدش می رساند. اِجْتَباهُ ... هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

3-دعای انبیا مستجاب است.(ابراهیم از خداوند درخواست کرده بود که به صالحان ملحق شود، «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ» [74]در این آیه خداوند می فرماید: «إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ»

ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ«123»

سپس به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم حق گرا پیروی کن،واو از مشرکان نبود.

پیام ها:

1-گرچه شیوه ها و شرایط انبیا یکسان نبوده است،لیکن راه انبیا یکی است و آنان مأمور به پیروی از پیامبران قبلی هستند. «اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ»

2-ستایش های پی درپی با تعبیرهای مکرّر در آیاتی کنار هم،نشانه ی کمال خلوصِ ابراهیم است.(در سه آیه دو بار «حَنِیفاً» و «ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» تکرار شد)

إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ«124»

همانا(حکم)تعطیلی(وبزرگداشت روز)شنبه بر کسانی قرار داده شد که در آن اختلاف کردند و قطعاً پروردگارت در روز قیامت درباره ی آنچه آنان(یهودیان)دائماً در آن اختلاف می کردند،قضاوت خواهد کرد.

نکته ها:

* یهود به خاطر لجاجت و عناد بارها از طرف خداوند تنبیه شدند،یکی از تنبیهات آیه 118 همین سوره بود؛ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ...و تعطیلی روز شنبه که در این آیه بیان شده تنبیه دیگری است که البتّه گروهی قدردانی و گروهی ناشکری کرده و دست به حیله گری زدندو به کیفرهای سخت گرفتار شدند.

* با توجّه به آیه قبل شاید معنای آیه این باشد:ای پیامبر! تو تابع ملت ابراهیم باش که برای او جمعه تعطیل بود و تعطیلی روز شنبه برای یهود،نوعی کیفر و تنبیه علیه آنان بود وگرنه آئین حق،همان تعطیلی جمعه است که از زمان ابراهیم بوده است.

پیام ها:

1-برنامه های خداوند گاهی برای مهر است و گاهی برای قهر می باشد. جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذِینَ ...

اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ«125»

(ای پیامبر! مردم را)با حکمت(و گفتار استوار و منطقی)و پند نیکو،به راه پروردگارت بخوان و(با مخالفان)به شیوه ای که نیکوتر است جدال و گفتگو کن،همانا پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده آگاه تر است و(همچنین)او هدایت یافتگان را بهتر می شناسد.

نکته ها:

* از این آیه تا آخر سوره دَه دستور جالب اخلاقی برای برخورد مطرح شده است.

* این آیه برای همه مسئولان و مربیان و معلّمان و اساتید و علما،دستور جامعی می دهد که باید آنان برای موفقیّت خود با شیوه های گوناگونی نسبت به مخاطبان گوناگون خود،مجهزباشند،چرا که همه ی مردم را نمی توان با یک شیوه دعوت کرد،هر شخصی یک روح و ظرفیّتی دارد که باید با زبان خودش با او سخن گفت؛خواص را با حکمت و استدلال،و عوام را با موعظه نیکو،و مخالفان را با جدال نیکوتر ارشاد کنیم.

* موعظه نیکو آن است که واعظ به آنچه می گوید عمل کند و جدال نیکو آن است که در آن توهین و تحریک غلط احساسات نباشد.

پیام ها:

1-اوّلین وظیفه انبیا،دعوت است. «ادْعُ»

2-دعوت باید جهت الهی داشته باشد. «إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ»

3-دعوت،مراحل و مراتبی دارد.(حکمت،موعظه،جدال نیکو که حکمت راه عقلی و موعظه راه عاطفی می باشد.)

4-موعظه باید حَسن باشد،ولی جدال باید احسن باشد. «الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ - بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (هم محتوا نیکو باشد و هم شیوه و بیان)

5-بیان آثار وبرکات خوبی ها وآفات وخطرات بدی ها از شیوهای دعوت است.

«بِالْحِکْمَهِ» (حکمت یعنی آشنایی با مصالح و مفاسد امور از طریق علم و عقل)

6-شما ضامن وظیفه هستید،نه ضامن نتیجه. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»

7-حکمت و برهان همیشه نیکو است،ولی موعظه و جدال ممکن است با شیوه خوب یا شیوه ی بد باشد.(کلمه حسن و احسن برای حکمت آورده نشد)

8-اسلام به طرفداران خود هم غذای فکری می دهد، «بِالْحِکْمَهِ» هم غذای روح «الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» و به مخالفان برخورد منطقی دارد. جادِلْهُمْ ...

وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرِینَ«126»

و اگر عقوبت می کنید،چنان عقوبت کنید که شما را بدان عقوبت کردند و البتّه اگر صبر و شکیبایی کنید قطعاً صبر برای صابران بهتر است.

نکته ها:

* به گفته روایات،همین که حضرت حمزه در جنگ احد شهید و قطعه قطعه شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:اگر ما بر کفّار غالب شویم آنها را مُثله(قطعه قطعه) خواهیم کرد.در این هنگام این آیه نازل شد که در صورت انتقام عدالت و صبر را از دست ندهید، حضرت فرمود:صبر می کنم صبر می کنم.آری،برای معرّفی اسلام باید جنگ احد را در کنار فتح مکّه و عفو رسول اللَّه در کنار هم مقایسه کنیم.

پیام ها:

1-حتّی نسبت به دشمنان و شکنجه کنندگان،عدل و انصاف را مراعات بکنید.

«بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ»

2-مقابله به مثل،حقّ طبیعی و الهی است. «فَعاقِبُوا»

3-در صبر لذّتی است که در انتقام نیست. «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ»

4-آنجا که هیجان و ناباوری در کار است،وعده های خود را با تأکید مطرح کنید.

(در «لَهُوَ خَیْرٌ» تاکیدی است که در «فَهُوَ خَیْرٌ» نیست)

5-جنگ هم قانون و اخلاق دارد. بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ ، وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ ...

6-قانون به تنهایی کارساز نیست،اخلاق لازم است.(عبارت «بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ» قانون و «لَئِنْ صَبَرْتُمْ» اخلاق است.)

7-فکر نکیند که صبر شما به سود مخالفان است،بلکه به سود خودتان می باشد.

(روزی می رسد که برگ سبز پیروزی به دست شما می افتد،ووجدان مخالفان بیدار شده ودنیا صحنه های برخورد میان شما را می بیند،به عظمت و بزرگی

شما و...پی می برد.) «لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرِینَ»

وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمّا یَمْکُرُونَ«127»

(و ای پیامبر!)صبر پیشه کن وصبر تو جز(به یاری وتوفیق)خداوند نیست و بر آنان اندوه مخور،و از آنچه مَکر وتدبیرهای خصمانه ای که می کنند،دلتنگ و در فشار مباش.

إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ«128»

زیرا که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردند و(با)کسانی(است) که آنان نیکوکارند.

نکته ها:

* دعوت از طریق حکمت و موعظه و جدال نیکو کار بسیار دشواری است،زیرا گروهی لجاجت کرده و دعوت را نمی پذیرند و گروهی علاوه بر آن توطئه و کارشکنی می کنند و گروهی دست به براندازی می زنند و برای رسیدن به اهداف شوم خود از حربه هایی همچون تهمت،مسخره،تهدید،رقیب تراشی و محاصره اقتصادی،جنگ و هرگونه شکنجه و آزار استفاده می کنند.لذا این دو آیه یک نوع تسلّی و دلداری و رهنمودی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دعوت خود به بن بست کشیده نشود.

* به گفته تفسیر نمونه در این سوره نعمت های زیادی برای تحریک روحیّه شکرگزاری بیان شد که ما تمام چهل نعمت را نام می بریم:

1.آسمان: «خَلَقَ السَّماواتِ»

2.زمین: «وَ الْأَرْضَ»

3.چهارپایان: «وَ الْأَنْعامَ»

4.پوشش: «لَکُمْ فِیها دِفْءٌ»

5.منافع حیوانات: «وَ مَنافِعُ»

6.گوشت: «مِنْها تَأْکُلُونَ»

7.جمال و زیبایی: «فِیها جَمالٌ»

8.حمل و نقل: «تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ»

9.هدایت: «عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ»

10.آب: «مِنْهُ شَرابٌ»

11.مراتع: «فِیهِ تُسِیمُونَ»

12.میوه ها: «وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ»

13.شب و روز: «سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ»

14.خورشید و ماه: «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»

15.ستاره: «وَ النُّجُومُ»

16.نعمت ها و موجودات رنگارنگ زمینی: «ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ»

17.دریا و جواهرات دریایی: سَخَّرَ الْبَحْرَ ... تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً

18.حرکت کشتی: «تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ»

19.کوهها: «وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ»

20.نهرها: «وَ أَنْهاراً»

21.راه ها: «وَ سُبُلاً»

22.علائم طبیعی: «وَ عَلاماتٍ»

23.راهیابی از طریق ستارگان: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ»

24.سرسبزی زمین: «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»

25.شیر خالص: «لَبَناً خالِصاً»

26.فرآورده های میوه ها: «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً»

27.عسل: «فِیهِ شِفاءٌ»

28.همسر: «مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً»

29.فرزندان و نوه ها: «مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً»

30.رزق: «رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ»

31.گوش: «جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ»

32.چشم: «وَ الْأَبْصارَ»

33.عقل و روح: «وَ الْأَفْئِدَهَ»

34.مسکن ثابت: «مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً»

35.مسکن سیّار: «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُیُوتاً»

36.انواع پوشاک: «مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً»

37.نعمت سایه: «جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالاً»

38.پناهگاه مطمئن در کوه ها: «مِنَ الْجِبالِ أَکْناناً»

39.نعمت لباسی که انسان از گرما و سرما حفظ کند: سَرابِیلَ تَقِیکُمُ ...

40.نعمت زره و لباس رزم: «تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ»

ناگفته پیداست که هدف خداوند از نام بردن،منّت گذاشتن یا کسب وجهه یا تأمین غرائز نیست که او منزه است،بلکه برای ایجاد روحیّه شکر و تفکّر و تسلیم و تذکّر است. «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» آیه،14. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» آیه،15. «لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» آیه،44. «لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ» آیه،81. «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» آیه،90.

پیام ها:

1-صبر(و هر توفیق دیگری)،از ناحیه اوست. «وَ ما صَبْرُکَ إِلاّ بِاللّهِ»

2-مبلّغ باید صبور باشد. اُدْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ ... وَ اصْبِرْ

3-صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند،بر اثر صبر نوبت ظفر آید. وَ اصْبِرْ ... إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا

4-ایمان به امدادهای الهی،سبب سعه صدر وصبر می شود. اِصْبِرْ ... إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ

5-تقوا و احسان،وسیله ی جلب حمایت های الهی است. إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ ... مُحْسِنُونَ

«الحمدللّه ربّ العالمین»



[1] - انفال،22

[2] - کهف،104

[3] - فصّلت،50

[4] - ص،33

[5] - همان گونه که بهترین گوشت،گوشت تازه است نه منجمد. «لَحْماً طَرِیًّا» نحل،14.

[6] - مؤمنون،51

[7] - حج،28

[8] - بقره،172

[9] - انعام،141

[10] - در آیه پنجم سوره حج نیز راجع به دوران کهولت،مشابه این آیه تکرار شده است.

[11] - تفسیر کنزالدقائق

[12] - زخرف،32

[13] - حذف مقدمات،نظیر سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره و سرعت بخشیدن به مقدمات،مانند آوردن تخت بلقیس نزد حضرت سلیمان در یک لحظه.

[14] - روزی در هواپیما نشسته بودم.سرمهماندار اعلام کرد تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه خواهیم نشست.به او گفتم چرا ان شاءاللّه نگفتی؟او گفت:کامپیوتر هواپیما برای ما زمان،مسافت و فاصله و همه چیز را روشن کرده است و نیازی به ان شاءاللّه نیست.به او گفتم مگر هواپیماهایی که در شرق و غرب عالم سقوط می کنند کامپیوتر ندارند،آری اراده خدا منتظر کامپیوتر شما نیست.او کمی فکر کرد و برگشت و اعلام کرد که تا چند لحظه ی دیگر ان شاءاللّه در زمین خواهیم نشست.من نیز با هدیه ای از او تشکر کردم.

[15] - نمل،14

[16] - بقره،146

[17] - بقره،146

[18] - بقره،89

[19] - تفسیر کنزالدقائق

[20] - بحار،ج 8،ص 245

[21] - تفسیر مجمع البیان

[22] - توبه،105

[23] - سبأ،31

[24] - صافّات،29

[25] - سجده،12

[26] - مؤمنون،100

[27] - سجده،14

[28] - مرسلات،36

[29] - ابراهیم،22

[30] - فاطر،14

[31] - مائده،116

[32] - قصص،22

[33] - نساء،100

[34] - بقره،273

[35] - آل عمران،195

[36] - نحل،125

[37] - آل عمران،146

[38] - نساء،76.

[39] - آل عمران،169

[40] - اعراف،30

[41] - اعراف،45

[42] - اعراف،45

[43] - انفال،36.

[44] - تفسیر کنزالدقائق

[45] - تفسیر نورالثقلین.

[46] - تفسیر فرقان

[47] - حشر،7

[48] - نحل،44

[49] - تفسیر کبیر

[50] - مفردات راغب

[51] - تفاسیر صافی و درّالمنثور.

[52] - بقره،40.

[53] - تفسیر فرقان

[54] - تفسیر فرقان

[55] - اسراء،45

[56] - تفسیر کنزالدقائق

[57] - حج،52.

[58] - اعراف،201

[59] - ناس،5

[60] - زخرف،36

[61] - تفسیر المیزان.

[62] - الحاقه،46.

[63] - انعام،23

[64] - اعراف،38

[65] - سبأ،31

[66] - تفسیر نمونه

[67] - حشر،7.

[68] - تفسیر صافی

[69] - تفسیر مراغی

[70] - تفسیر طبری

[71] - تفسیر فرقان

[72] - تفسیر نمونه

[73] - تفسیر مجمع البیان

[74] - شعراء،83


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -