انهار
انهار
مطالب خواندنی

بازخوانی تحلیلیِ فرازهایی از منشور روحانیت

بزرگ نمایی کوچک نمایی
منشوری برای عمل!
در مطالعه و تحلیل گفتار، رفتار و اندیشه امام (س) سال های ۶۷ و ۶۸ جایگاه ویژه ای دارد؛ چرا که مهمترین نامه ها، مرامنامه ها و منشورهای این رهبر اللهی به عنوان چراغ راه انقلاب، برای آیندگان در این سال ها نوشته شد. در این زمینه علاوه بر وصیت نامه الهی ـ سیاسی حضرت امام می توان به پیام های مهمی چون بازگشت به قانون، منشور برادری و منشور روحانیت اشاره کرد.
 در این بین «منشور روحانیت» از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این پیام که در سوم اسفند ماه سال ۱۳۶۷ خطاب به روحانیون و علمای حوزه‌های علمیه نوشته شده حاوی مطالب مهم و استراتژیکی در باره انقلاب اسلامی است که بازخوانی آن به همواره مفید بوده و هست چرا که نکات بسیار مهمی را متذکر شدند، که مطالعه چند باره آن ضروری به نظر می‌رسد.
 امام راحل(س) در این پیام، چشم‌انداز و افق‌های بلندی را پیش روی حوزه و روحانیت ترسیم کردند. مقام معظم رهبری، دراین‌باره می‌گویند: «اول تا آخر پیام، سرشار از جهت‌ها و اَعلام لازم و تابلوهاى سر راه است که انسان را هدایت مى‌کند.» در این نوشتار سعی شده است به صورت اجمالی به واکاوی برخی از آن نکات اشاره شود.
مخاطبین منشور
این پیام را که چکیده تحلیل و اندیشه امام(س) درباره روحانیت و حوزه‌ها و بیان دغدغه‌ها و نگرانیهای ایشان درباره این نهاد حساس و مؤثر در جامعه دانست؛ پیامی تاریخی که مخاطبش روحانیون سراسر کشور و مراجع عظام و مدرسین گرام و طلاب حوزه های علمیه و ائمه جمعه و جماعات است. پیامی که به حق «منشور روحانیت» شهره گشت و نام گرفت.
این پیام که در واقع وصیت خاص حضرت امام (س) به نهاد مرجعیت و روحانیت است، به سه نکته کلیدیِ زمان شناسی، عملگرایی و وحدت تکیه نموده است.
هر چند مخاطب اصلی و رسمی این پیام، حوزه‌های علمیه و روحانیت است ولی سایر مراکز و نهادهای فرهنگ‌ساز که در آگاهی‌بخشیدن و ارتقاء قدرت تحلیل اجتماعی و فرهنگی جامعه مؤثر بوده و به ایفای نقش می پردازند، نیز مشمول خطاب این پیام‌ قرار می‌گیرند؛ چراکه بدون نگرش درست و صحیح جامعه نسبت به روحانیت و رشد باور و اطمینان توده‌های مردم، به این پایگاه اصیل و نیز بدون تقویت قدرت تشخیص سره از ناسره و روحانی اصیل از روحانی‌نما در آحاد جامعه، هرگز نمی‌توان زمینه‌های آسیب ها و نگرانی های مذکور در این پیام را از میان برداشت. به تعبیر امام(س)، «گرچه کار مشکل است، ولی چاره چیست؟ باید فکری کرد» و همه نهادها، دستگاهها و شخصیتهایی که موظف به چاره‌اندیشی برای رفع کاستی ها و آسیب ها هستند، قاعدتاً در شمار مخاطبان این پیام‌ به حساب می‌آیند.
با توجه به بنای ما که بر اختصار است به اهم موضوعات مطرح شده در این چراغ راهِ حوزه های علمیه، اشاره می شود:
۱) تبیین جایگاه روحانیت در تاریخ اسلام
 نخستین محور این پیام درواقع پاسخی است به پرسشی مهم در مورد این‌که ضرورت و کارکرد نهاد روحانیت و حوزه‌های علمیه و عوامل و دلایل استمرار این نهاد دینی است؛ در این راستا، حضرت امام (س) به صورت اجمالی به جایگاه و نقش بارز حوزه‌های علمیه در عرصه علمی و اجتماعی اشاره می‌کنند و می فرمایند: «تردیدی نیست که حوزه‌های علمیه و علماء متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهم‌ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی‌ها بوده‌اند. علماء بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهاء عزیز نبودند معلوم نبود امروز چه علومی به‌عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام به خورد توده‌ها داده بودند. جمع‌آوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین علیهم‌السلام و ثبت، تبویب و تنقیح آنان … کار آسانی نبوده‌است».
ایشان ضمن اشاره به دشواری های زیاد و امکانات اندک که در مسیر این جهاد علمی، به شاخه‌های متعدد علمی از قبیل فقه، فلسفه، ریاضیات، نجوم، اصول، کلام، حدیث، رجال، تفسیر، عرفان، ادبیات و … که در بزرگان حوزه‌های علمیه بدان پرداخته‌اند، اشاره کرده و نتیجه می‌گیرند که طریقه علمای سلف برای بررسی عمیق و همه‌جانبه علوم اسلامی باید استمرار یابد.
حضرت امام(س) در مورد جایگاه اجتماعی و مردمی روحانیت چنین می فرمایند: «صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه‌گاه محرومان بوده است … آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم‌زبانها، شهداء گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده‌اند … در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است … علماء اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان و خوانین نرفته‌اند … روحانیتِ متعهد، به خون سرمایه‌داران زالو‌صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت».
امام پس تبیین جایگاه علمی و اجتماعی روحانیت به در کمین بودن دشمن برای نفوذ در این قشر برای کاستن نفوذ آن ها در میان مردم اشاره می کنند: «راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با این‌همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقیب نکرده و نمی‌کند، ساده اندیشی نیست؟»
۲)   خطر تحجر و تقدس مآبی
توجه به جایگاه موثر حوزه‌های علمیه و نقش برجسته و کلیدی روحانیت، مانع از آن نیست که خطر جریان های منحرف و کوته بین یا نفوذیانِ وابسته به بیگانگان، بیان شود و لذا حضرت امام‌(س) در ادامه چنین می فرمایند: «البته این بدان معنی نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم؛ چراکه روحانیون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند در حوزه‌های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده‌ای با ژست تقدس­مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند،اینها مروج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعی­ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»
درواقع باید گفت: امام راحل(س) و خوشه چینان اندیشه های الهی اسلام و فقه شیعه بیش از دیگران به تبیین و افشای نقش مخرب و بازدارنده جریانهای انحرافی و افراد منحرف در مراکز حوزوی و کسوت روحانیت پرداخته‌اند و با تعابیر صریح، حساب آنان را از حوزه‌ها و روحانیت اصیل و متعهد جدا کرده‌اند. در این پیام نیز این تفکیک و تبیین به‌صراحت مورد تاکید قرار گرفته‌است؛ لذا ایشان وحدت را در مقابل نفوذ بیگانگان مهم شمرده و سفارش می کنند.
۳)  جدائی دین از سیاست؛ حربه ای کارگر
امام در ادامه پیام خود طلاب جوان را نسبت به بروز شدن و تغییر لباس و روش این افراد نفوذی یا فریب خورده، آگاه می سازند و می فرمایند: «آن‌قدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده‌است، از هیچ قشر دیگر نخورده‌است … ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس‌مآبی و دین‌فروشی عوض شده‌است …»
ایشان سپس به شیوه های دشمن مستکبر برای نفوذ به روحانیت اشاره می کند و می فرماید: «استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور، دیگری راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید».
امام با ذکر نمونه‌هایی از نفوذ بیگانگان در ذهنیت و فرهنگ حوزه‌ها، مهم‌ترین حرکت استعماری را القاء شعار جدایی دین از سیاست می‌دانند و هشدار می‌دهند که این حربه در حوزه و روحانیت تااندازه‌ای کارگر شده‌است: «متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد. یقینا روحانیون مجاهد از نفوذ، بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست».
خطر چنین کوته بینانِ تنگ نظری کار را به جایی می رساند که امام می فرمایند: «به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت».
«هنوز حوزه‌ها به هر دو تفکر آمیخته‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست، از لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند».
۴)  فضل مبارزین در دوران تحجر بر دیگران
حضرت امام با یادآوری فضل و برتر روحانیت اصیل که در دوران تحجر و تقدس مآبی، جهاد و مبارزه را بر می گزیند بر مبارزین دوران پس از آن، خطاب به طلاب جوان چنین می فرمایند: «یکی از مسائل که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده‌ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می‌رفت».
امام با اشاره به حوادث ۱۵ خرداد ۴۲ به تنهایی روحانیت اصیل و مبارز اشاره می کنند که در مقابل توپ و تانک رژیم پهلوی، همچنین مورد آماج حملات مقدس مآب های روحانی قرار می گرفتند:
«در ۱۵ خرداد۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید».
حضرت امام که در طول عمر خود از کمتر کسی یا چیزی شکوه کرده است در این موضوع و پیرامون عملکرد این گروه منحرف می گوید : «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است چرا که به زعم بعض افراد روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والا عالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک کاسه ای زیر نیم کاسه به شمار می رفت»؛ این فاجعه از چنان عمق و ریشه ای برخوردار بود که امام در ادامه دردمندانه می نویسد: «در مدرسه فیضیه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفی از کوره ای آب نوشید کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه می گفتم».
۵)   خدعه دشمنان؛ مواظبت دوستان
دشمنان اسلام و روحانیت، گاه ساست نعل وارونه پیشه می گیرند و در قالب دفاع از دین و روحانیت و برای حمایت از دوستان منحرف و نفوذی خویش، گاه نهضت اسلامی را متهم می‌کنند، و گاه بالعکس عمل می کنند! لذا حضرت امام(س) هوشیارانه در مقابل چنین خدعه و فریب هایی می‌گویند:
«بااینکه در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیرآن امتیازی نیست، ولی وقتی با متخلفی از روحانیت خوش‌سابقه یا بدسابقه برخورد شرعی و قانونی می‌شود، فورا باندها فریاد می‌زنند که چه نشسته‌اید جمهوری اسلامی می‌خواهد آبروی روحانیت را ببرد. اگر احیانا کسی مستحق عفو بوده و بخشیده شود تبلیغ می‌کنند که نظام به روحانیت امتیاز بی‌جا می‌دهد.» ایشان وجود جریانهای انحرافی و اشخاص منحرف را «نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌ها» می‌دانند و ضمنا برخورد واقعی با این خطر را «بسیار مشکل و پیچیده» ارزیابی می‌کنند، اما نه‌تنها روحانیان، بلکه مردم را هم برای پیشگیری از سوءاستفاده‌ها، به «مواظبت» فرامی‌خوانند.
۶)   استقلال و اتحاد؛ رمز جاودانگی حوزه و روحانیت
رمز بقاء و ماندگاری حوزه و روحانیت در طی قرن‌ها این بوده است که وابسته و جیره خوار حکومتی نبوده و همیشه با ساده زیستی و داشتن زهد و تقوا و با حفظ استقلال خود توانسته اند علم اسلام را بر افراشته نگه دارند و هیچ‌گاه در برابر طاغوت سر فرود نمی‌آورند. حضرت امام در این باره فرمودند: «علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان و خوانین نرفته‌اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده‌اند… آن‌ها با زهد و تقوا و… و ریاضت درس خوانده‌اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی و به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده‌اند،‌ و هرگز زیر با منت و ذلت نرفتهاند.»
عدم وابستگی روحانیت به دستگاه های حکومتی در طول قرن‌های گذشته سبب شده که روحانیت به طور مستقل اهداف خویش را دنبال کند. بیگانگان نیز به دلیل این‌که روحانیت و علما را مانعی در برابر اهداف منفعت طلبانه خویش می‌دیدند از هر فرصتی برای ضربه زدن به این نهاد مقدس و جاودانه استفاده می‌کردند. اما با تمام حربه‌های به کار برده شده از طرف بیگانگان، روحانیت با اتحاد و یکپارچگی خویش اهداف شوم آن‌ها را از بین بردند. امام(س)‌ در این رابطه به روحانیون و طلاب توصیه فرمودند که:
«در اولین وظیفه شرعی و الهی آن‌ است آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شود وگرنه شب تاریکی در پیش است و بیم موج وگردابی چنین هایل. امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه‌ها و برداشت­ها و حتی ضعف مدیریت­ها، دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد.ممکن است هرکس در فضای ذهن و ایده‌های خود نسبت به عملکردها و مدیریت­ها و سلیقه‌های دیگران و مسؤولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرت­ها که همه مشکلات و نارسایی­ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند».
۷)  شاخص شناخت روحانیت اصیل از منحرف
حضرت امام در این پیام ویژگی های برجسته‌ای برای روحانیت اصیل، متعهد و وظیفه‌شناس برشمرده شده، که رمز جاودانگی و بقاء و دوام آن ها نیز می باشند؛ ویژگی هایی چون: قناعت، شجاعت، صبر، زهد، عدم تعلق به تجملات دنیا، عدم وابستگی به قدرتها، احساس مسئولیت در برابر توده‌ها، پرهیز از تقدس‌نمایی و تحجر‌گرایی، احاطه به مسائل زمان و آشنایی با مسائل سیاسی، بصیرت و توجه به حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان و همچنین پایبندی و وفاداری به سیره علمی و عملی سلف صالح و فقه جواهری و … .
از دیدگاه حضرت امام(ره) جریان اصیل روحانیت همواره از این ویژگیها برخوردار بوده و همین‌ عامل توانسته است نقش و تاثیرگذاری روحانیت را در طول تاریخ تشیع، به نقشی بی‌بدیل تبدیل سازد.
۸)  لزوم عبرت از تاریخ
از آن‌جایی که مطالعه تاریخ پیشینیان و سرگذشت آن‌ها عبرتی است برای رسیدن به آینده‌ای بهتر، تا از این راه در چاه جهالت و بی تدبیری نیفتیم. امام خمینی(س) فرمودند: «من به طلاب عزیز هشدار می‌دهم که علاوه بر این‌که باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مآب‌ها باشند و از تجربه تلخِ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده‌اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت‌های آنان فراموش و دلسوزی‌های بی مورد و ساده اندیشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌های کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.»
امام، به منظور شناساندن خدعه گران و نفوذی ها، علاوه بر ذکر شاخص‌ها و استفاده از عناوینی چون روحانی نماها و متحجرین و مقدس مآبان، در فراز دیگر از منشور روحانیت، تصویر روشنتری از آنها برای طلاب عزیز ارائه می‌کنند و اعتقاد فسادانگیز آنان برای زمینه سازی ظهور موعود را بازگو کرده و از فلسفه مخالفت هایشان با انقلاب اسلامی و تظاهرشان به اسلام خواهی و رابطه آنها با اسلام آمریکایی پرده بر می‌دارند و مشخصاً عنوان تشکیلاتی (حجتیه اى‌ها و…) و نمونه اقداماتی که داشته‌اند و ادعاهایی را که داشته و دارند، دردمندانه برملا می‌سازند:
«تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى دانستند، امروز از اینکه در گوشه اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مى دهد، فریاد وا اسلاما سر مى دهند!
دیروز حجتیه اى‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى تر از انقلابیون شده اند!
ولایتى هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى خورند!
راستى اتهام آمریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى شود؟ از آدم هاى لا مذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بی‌شعور؟!»
۹)    روحانیت انقلابی و خطر تفرقه و تجزیه
اختلاف، تفرقه و تجزیه طلبی از جمله شیوه‌های مهم دشمن در جدایی گروه‌ها از یکدیگر می‌باشد. حوزه به عنوان یکی از پایگاه‌های تأثیرگذار در بین مردم همیشه سعی نموده با اتحاد خویش راه این حربه‌ها را در نطفه بسته تا بدبینی و نفاق را به ارمغان نیاورد. امام(س) خطر این مسأله را گوشزد کرده و فرمودند: «مسأله دیگر این که امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابی به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز برای اختلاف افکنی میان روحانیون آماده شده‌اند و غفلت از آن همه چیز را بر باد می دهد. اختلاف به هر شکلی باشد بدبینی شدید نسبت به مسؤولا‌ن به آن باشد یا مرزبندی بین فقه سنتی و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند نمی‌توان پیش بینی نمود که موفقیت از آن کیست…»
امام خمینی(س)، اختلاف نداشتن جامعه مدرسین و طلاب انقلابی را آرزو داشته و به طور مشخص، متعلق اختلافشان را به آنها تذکر دادند و توجه به سه رکن اصلی یعنی اسلام و انقلاب و مردم را به آنان گوشزد کردند: «ان شاء ‌الله در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه هاى علمیه بوده اند- نعوذ باللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده اند؟»
شگفتا که علی رغم اینکه سرچشمه این اختلافات برای حوزویان شناخته شده است، هیچ اعتنایی به هشدارهای امام نمی‌شود! و عوامل معلوم الحال به اختلاف افکنی ادامه می‌دهند.
به عقیده امام، اختلافات ذکرشده و شکست حوزه و حوزویان، پیروزی هیچ جناح و جریان مؤمن به انقلاب را تضمین نمی‌کند و یقیناً روحانیت، پیروز این میدان نیست و جریان پیروزمند حتماً به قشر روحانی نما و تفکر متحجر رو خواهد کرد: «راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مى کند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مى رود؟»
به راستی، ژست شجاعت روحانی نماها و متحجرین بی‌درد و ترسویی که در ایام مبارزات انقلاب، از بسته شدن در مسجدی به وحشت می‌افتادند و پس از پیروزی و در فضای آرام، عنوان آیت الله و تقدیر از خود را در روزنامه‌ها پیگیر می‌شوند! چگونه می‌توانند پشتوانه انقلاب اسلامی باشند؟! به قول امام (س): «همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است».
از آنچه حضرت امام (س) در این پیام می فرمایند دو راهکار کلان و کلی برای مبارزه با این گونه خطرها، به حوزه و حوزویان یادآوری شده است:
الف) هماهنگی طلاب و مدرسین: «اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمى توان پیش بینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مى دهد».
ب) نظر خواهی جامعه مدرسین: «جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرح ها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آماده تر کنند».
۱۰) آسیب ها و چالش های پیش رو
مرحوم امام (س) در بخش اساسی و عمده پیام، به یادآوری و هشدار نسبت به آسیب ها، آفات و چالش هایی می‌پردازد که حوزه‌ها و روحانیت اصیل و متعهد، باید نسبت به‌آن هوشیار و حساس بوده و ضمن پرهیز خود از این آن ها، مراقب نفوذ برخی دیدگاهها و تلقیهای نادرست به ذهن و فرهنگ حوزه‌ها و به‌ویژه طلاب جوان باشند. برخی از این موارد، چالشهایی است که چه‌بسا در قالبهای فریبنده و دنیاپسند و یا به بهانه‌های مقدس‌مآبانه مطرح می‌شود، در حالی‌که غایت آنها تهدید روحانیت است. در این جا به صورت تیتر وار به اهم این آسیب ها اشاره می شود:
اهمّ آسیبها:
غرق‌ شدن حوزه‌ها در احکام فردی و عبادی و غفلت از احکام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اسلام.
پذیرفتن تز عدم دخالت روحانیت در سیاست.
تلقی منفی درباره زیرکی، کاردانی و سیاسی‌بودن عالمان و روحانیان.
تقدس‌نمایی و فضیلت‌شمردن ظواهر و مظاهرِ گوشه‌نشینی و انزوای اجتماعی.
فاصله‌گرفتن از دانشها و علوم غیررایج در حوزه‌ها از قبیل فلسفه، عرفان، یادگیری زبان خارجی و… .
سرایت تفکر اهل جمود به طلاب جوان حوزه‌ها.
اختلاف در میان روحانیان متعهد و اصیل، در قالب جناح‌بندیهای سیاسی و یا در میان طلاب جوان و روحانیون پرسابقه.
نفوذ بیگانگان در حوزه‌ها.
فراموش‌کردن و غفلت از اهداف کلی و بلندمدت و محصورشدن در امکانات موجود، به‌خاطر محدودیتها و شرایطی که تحقق آن آرمانها و اهداف را در ظرف زمانی موجود غیرممکن نشان می‌دهد.
توجه به نتیجه و عدول از تکلیف. به تعبیر امام(س) «همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم، نه مامور به نتیجه».
عدم باور و اعتماد به مسئولان و مردم و نیز تلقی جداشدن مردم از روحانیان متعهد و اصیل و یا ناتوانی مسئولان انقلابی و متعهد.
فراموش‌کردن خیانتها و انحرافات فکریِ کسانی که به ظاهر «عقلای قوم» تلقی می‌شوند و ساده‌اندیشی درباره جریانها و اشخاص منحرف، که زمینه نفوذ آنان را فراهم خواهد ساخت.
اعتماد به گروههای سیاسی و لیبرالها، که نه دغدغه احکام و ارزشهای الهی، بلکه انگیزه قدرت‌طلبی و اندیشه‌های انحرافی، جهت‌گیری های اصلی آنان را تشکیل می‌دهد.
تاثیرپذیری از القائات روحانی‌نماها و مقدس‌مآبها که با بزرگ‌نمایی برخی اشکالات یا تکرار برخی شایعات، اصلِ نظام را زیر سوال می‌برند و آب به آسیاب دشمن می‌ریزند
ترحم بی‌جا و بی‌مورد نسبت به دشمنان اسلام و مخالفان و متخلفان نظام.
تخلف از فقه سنتی و اجتهاد جواهری.
بی‌توجهی به پرسشها و عدم پاسخ به معضلات جامعه.
بی‌توجهی به علل خارجی مشکلات و دشواری ها و برگرداندن همه اشکالات به جبهه خودی.
مطلق‌انگاشتن اصول و قوانین دیپلماسی و عدول از آرمانها به‌خاطر آن.
غفلت از نیازها و تحولات آینده.
کناره‌گیری از مسئولیتهای اجتماعی و نپذیرفتن کارهای قضایی و اجرایی و شانه‌خالی‌کردن از خدمت به نظام و مردم در مواردی که لازم است.
برخی از این آسیبها، اختصاص به روحانیت و حوزه‌ها ندارد و همه اقشار جامعه را خطاب قرار می‌دهد و برخی نیز آسیبهایی است که از فرهنگ غلط و برداشتهای ناصحیح بخشی از جامعه درباره نقش و رسالت حوزه‌ها ناشی می‌شود؛ که البته حوزه‌ها، روحانیان متعهد و امامان جمعه و جماعت می‌توانند نقشی بسیار موثر برای زدودن این برداشتها از ذهن جامعه ایفا کنند.
حضرت امام در فرازهای پایانی این پیام وظیفه مهم  وخطیر برای روحانیون اشاره می کنند و می فرمایند:
«خلاصه کلام این که ما باید بدون توجه به غرب حیله‌گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الا مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهان خواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.
حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‌ های رایج اداره امور مردم در سال های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند».
خطاب اصلی این پیام را باید در دو بُعد فردی و مدیریتی ملاحظه کرد؛ چرا که رعایت و دقت نظر در بسیاری از این آسیب ها و دل نگرانی ها را انسان باید با کیاست و دقت نظر خویش، به دست آورد، اما در کنار بُعد فردی و محافظت شخصی بُعد دیگری وجود دارد که باید گروهی به شکل سازمانی و با برنامه ریزی دقیق و مدیریت مدبرانه، مورد دقت نظر قرار گیرد.
قطعا بیان این نکات مهم و اساسی برای تعیین کننده ترین نهاد کشور، باید مورد توجه جدی و قطعی مسؤولان امر قرار گیرد؛ نه اینکه این چراغ راهِ کلیدی و مهم را فقط برای ثبت در تاریخ و از افتخارات خود بدانیم، بلکه این سند نورانی باید چراغ راه و سرلوحه عمل قرار گیرد و برنامه ریزی و تصمیم گیری هایمان باید با محوریت این منشور مقدس انجام گیرد.
این پیام مهم که نگاه امام راحل(س) را نسبت به گذشته، امروز و فردای حوزه‌های علمیه و روحانیت، به اجمال و اختصار ترسیم می‌نماید. جایگاه علمی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی روحانیت اصیل و آسیبها و چالشهای تهدیدکننده آن را بیان می کند. بنابراین بازخوانی این پیام و بازکاوی نکات و ظرائف دقیق آن، نه‌تنها برای مخاطبان مستقیم بلکه برای نخبگان و مسئولان جامعه و اقشار تاثیرگذار، امری لازم به‌نظر می‌رسد؛
یکی از نکات برجسته در این پیام که نشان از دوراندیشی گوینده آن دارد، پیش بینی ایشان از این مطلب است که در آینده عده ای خواهند آمد که مشکلات کشور را به گردن روحانیت مبارز و انقلابی می اندازند، لذا می فرمایند: «اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتى که علیه روحانیت انجام مى پذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختی ها به سراغ مردم مى روند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارسایی هاست؛ آن هم کدام روحانى، روحانى بى درد و بى مسئولیت نه، بلکه روحانیتى که در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است».
در خاتمه سوالی مطرح است که آیا مسؤولان امر و افراد مخاطب پیام، این استراتژی مهم و حیاتی را عملیاتی کرده اند یا برخوردی شعاری برای مناسبت های خاص با آن داشته اند؟ پاسخ با این سؤال فتح بابی است برای ارائه تحلیل ها و بیان بایدها و نبایدهای بعدی که باید مورد توجه اندیشمندان و پژوهش گران و مسؤولان ذی ربط قرار گیرد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -