انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات آیةالله «محمدصادق سعیدی» (1375 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ولادت
آیةالله محمد صادق سعيدي در آخرين روز سال يكهزار و سيصد و دوازده شمسي هجري مطابق با اوائل محرم يكهزار و سيصد و پنجاه و سه قمري در روستاي فرشه واقع در شمال شرقي كاشمر مجاور قريه ي نامق، زادگاه شيخ طريقت احمد جامي كه از مشاهير عرفا است از پدري به نام غلامحسين سعيدي و از مادري به نام حاجيه زينت الله سعيدي چشم به جهان گشود.
تا سن سيزده سالگي در محضر پر بار و سرشار از محبت پدر موفق به خواندن قرآن و حفظ ادعيه ي مأثور، و فراگرفتن نصاب الصبيان و قدري از غلم صرف و نحو و آموختن و نوشتن گرديد.
هجرت به شهر كاشمر
در مدت ده سال اقامت در حوزه ي كاشمر موفق به فراگرفتن ادبيات و سطوح كامل فقه و اصول و علوم جديده مانند فيزيك و شيمي ، جبر، هندسه، و مثلثات در حدود ديپلم متوسطه و سپس تدريس مكرر ادبيات و علوم جديد و شركت و همكاري در كانون تربيت مبلغ و دريافت جوايزي از آن كانون گرديد.
هجرت به نجف
در سال 1335 توسط حضرت آيت الله امامي نوري شيخ محمد صادق سعيدي عازم نجف ميشود. در بين درسهاي خارج فقه و اصول نجف حوزه ي درس حضرت آيت الله الخويي مدظله نظر ایشان را جلب نمود. فقها و اصولا در مباحث معظم له شركت نمود و ضمنا توجه داشت كه حضور در محضر استاد هر كه باشد فقط به منظور آشنايي با نظرات خصوصي و طرز ورود و خروج به مسائل و بالآخره تقويم فكري و راهنماييهاي كلي استاد است و به قول معروف : كعبه يك سنگ نشاني است كه ره گم نشود. و عمدتا فقه تتبع و آشنايي با فتاواي ديگران و دست يابي به منابع آنها است كه بايد براي رسيدن به اين منظور كارهاي خصوصي را آغاز كرد.
يكي از روشهاي پسنديده و بديعي كه استاد شيخ محمد صادق سعيدي در فقه در پيش ميگيرد مباحثهي گروهي هفت نفره در نجف اشرف در حجره ي ايشان است كه پاشنه ي آشيل اين مباحث تا فرجام آن خود استاد بود. كه مباحث پختگي خاصي را در عرصه ي فقه براي استاد فراهم آورد.
بازگشت به کاشمر
در سال 1343 به ايران و كاشمر باز ميگردد و مورد استقبال بينظير همشهريان خود قرار ميگيرد. با در خواست آيت الله امامي در كاشمر رحل اقامت افكنده و افدام به تشكيل خانواده ميكند.
درس تفسير را به عنوان اشتغال اصلي و تدريس براي خود بر ميگزيند و تا پايان عمر هم بدان وفادار ميماند.
در سال 1362 به جهت حوادثي كه از جانب برخي از علماء قم (در فرصتي بدان اشاره خواهم كرد و به تفصيل از آن سخن خواهم گفت) كه روزگاري به عللي در كاشمر تبعيد بودهاند ناخواسته بر ايشان تحميل شده و استاد ما دنيا را با همه زيبائيهايش براي همان دنيا مداران وا مينهد و رهسپار مشهد ميشود.
درس رسائل و مكاسب و بعد هم كفايه را شروع ميكند و مورد استقبال طلاب نوجو قرار ميگيرد. ولي كيد مكاران و حاسدان او را امان نميدهد. همان دستهاي شوم كه عرصه را در كاشمر بر استاد تنگ كرد، در مشهد نيز چنگال به گردن استاد آويختند. و اين در همان آغاز شكل گيري بحث سلمان رشدي و ارتداد او بود. كه از طرف عده اي از مخالفين استاد، ايشان به عنوان ضد ولايت و ولايت فقيه و طرفدار سلمان رشدي و ... شايع شد. حوادث كاشمر و ماجراي ارتداد سلمان رشدي و نگرش خاص استاد نسبت به امور و مسائل، فضاي تنگ و خفقان آوري را براي ايشان فراهم ساخت. اما ايشان كه سنگ زيرين آسيا بودند هرگز از پاي در نيفتادند. درس تفسير و دروس حوزوي را همچنان به پيش ميبردند.
رحلت
وی در ۱۹ ارديبهشت سال ۱۳۷۵ در مشهد به رحمت خدا رفت و در رواق دارالزهد حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -