انهار
انهار
مطالب خواندنی

تمام شبهات ردالشمس

بزرگ نمایی کوچک نمایی
تمام شبهات ردالشمسدر اين مقاله به بحث در مورد موضوعي مي پردازيم که البته نه به عنوان يکي از معجزات پيامبر اسلام، که به عنوان يکي از کرامات اميرالمؤمنين (علیه السلام) مطرح است و در عين حال از ديدگاه علمي و تجربي مورد مناقشه وترديد قرارگرفته است.
هر چند در فرهنگ ديني ما معمولاً در کنار موضوع «شق القمر» مسأله «ردالشمس» يا همان رؤيت دوباره خورشيد بعد از غروب کردن، مطرح مي شود ، اما انصاف آن است که از لحاظ صحت و سقم واعتبار نقلي وتاريخي، بين مسأله «رد الشمس» ومعجزه «شق القمر» تفاوت وجود دارد. چون بر خلاف مسأله شق القمر که از شهرت و تواتر زيادي برخوردار است و حتي آيه اي مشهور در مورد آن وجود دارد، داستان «ردالشمس» مسأله اي است که در قطعيت روايات آن ترديدهايي وجود دارد و نمي توان به طور قطع در مورد آن نظر داد.
البته در آيه 32 سوره «ص» و در ضمن داستان هاي حضرت سليمان (ع) رواياتي وجود دارد که حاکي از رخ دادن همين اتفاق براي ايشان است. که اين مسأله در ابتداي فيلم زيباي «ملک سليمان» هم به صورت صحنه اي مبهم به نمايش درآمد.
اما دربرخي تفاسير معتبر واقعيت داشتن اين داستان وتطبيق آن بر آيه ذکر شده بعيد دانسته شده است.
به هر حال در منابع روايي ما داستان مستقلي از بازگشت خورشيد در صدر اسلام بيان شده که بر فرض صحت اين روايات به اين رويداد وسئوالات پيرامون آن مي پردازيم:
ردالشمس
براساس منابع روايي وتاريخي «رد الشمس» به عنوان يکي از کرامات حضرت علي (ع) محسوب مي شود که دومرتبه اتفاق افتاده است: يکي در زمان پيغمبر (ص) و ديگري در زمان خلافت امام علي (ع) اما داستان مشهور ومورد نقد بيشتر همان واقعه اول است.
اين ماجرا به نقل از اسما، ام سلمه، جابربن عبدالله انصاري، ابوسعيد خدري و عده اي ديگر از اصحاب چنين است:
روزي علي (ع) در منزل پيغمبر اکرم(ص) حضور داشتند که ناگهان جبرئيل براي ابلاغ وحي الهي فرود آمد. رسول خدا (که معمولاً در هنگام وحي دچار فشار و سنگيني مي شدند وبه جايي تکيه مي کردند) سر مبارک خود را روي زانوي علي (ع) گذارد وسر برنداشت تا هنگامي که آفتاب غروب کرد.
علي (ع) که نماز عصر را نخوانده بود، بي اندازه پريشان شد. زيرا نمي توانست سر پيامبر را از روي زانوي خود بردارد و نه مي توانست نماز را به طور معمول به جا آورد. در نتيجه چاره اي نداشت جز اين که همان طور که نشسته است، نماز بخواند و رکوع وسجود را با اشاره به جا آورد.
پيامبر اکرم(ص) پس از آن که از آن حالت روحاني خارج شده، به علي (ع) فرمود: نماز عصرت قضا شد؟ حضرت عرض کرد: چاره اي جز اين نداشتم. (که نمازم را نشسته بخوانم) زيرا حالت وحي که براي شما پيش آمده بود، مرا از انجام وظيفه (طبيعي و کامل) باز داشت.
رسول خدا(ص) فرمود: اينک از خدا بخواه تاخورشيد را به جاي اول برگرداند تا نمازت را در وقتش به جاي آوري. خداوند دعاي تو را مستجاب مي کند، چرا که از خدا و رسول او اطاعت کرده اي.
حضرت علي (ع) دعا فرمود و دعاي او مستجاب شد و خورشيد به محلي بازگشت که امکان خواندن نماز عصر به وجود آمد وآن گاه غروب کرد.
اشکالات و ابهامات
از گذشته تاکنون ابهامات واشکالات متعددي درخصوص اين واقعه نقل شده است که بخش عمده اشکالات قديمي ناشي از بي دقتي در اصل روايت و جزييات تاريخي حادثه بوده است. مثلاً گفته مي شد خوابيدن پيامبر روي پاي امام علي (ع) که در حکم فرزند اوست. چه معنا دارد؟ يا بيدار کردن پيامبر (ص) براي انجام تکليفي واجب نه تنها زشت و قبيح نيست؛ بلکه واجب و ضروري است... و يا اين که اصولاً چرا امام علي (ع) نمازش را تا آن وقت نخوانده بود ويا چرا حضرت نمازش را نشسته نخواند؟و...
با دقت در اصل روايت تاريخي روشن مي شود که قرار گرفتن سرمبارک رسول خدا بر پاي امام ، نه به خاطر خواب که ناشي از فشار وحي و عارض شدن نوعي حالت مدهوشي در مقام شهود بود و چه بسا حضرت علي (ع) به خاطر درک اهميت اين حالت و به جهت قطع نکردن حال دريافت وحي از جابجايي وخارج شدن از آن وضعيت پرهيز داشتند. در عين حال تأخير نماز عصر از ابتداي اذان ظهر بهتر از با هم خواندن آن هاست و در ايام زمستان که روز کوتاه است فاصله وقت فضيلت عصر تا غروب آفتاب چندان زياد نيست و قضا شدن نماز در مدتي کوتاه طبيعي است.
از طرف ديگر آن حضرت در همان حال نشسته نماز خود را بجاي آورد اما از آن جا که به طور ايستاده وکامل نماز را به جاي نياورد، اندوهگين بود که رسول خدا نيز براي رفع اين اندوه پيشنهاد مذکور را به وي داد و...
در هر صورت اين قبيل اشکالات چندان داراي اهميت نيستند، مهم برخي اشکالات جديد و احياناً علمي است که بر منطقي و ممکن بودن رخداد اين واقعه وارد مي شود.
اشکالات مهم وپاسخ ها
1- اصولاً «ردالشمس» ادعاي بي معنايي است . زيرا قرن هاست که اين حقيقت به اثبات رسيده که خورشيد از جاي خود حرکت نمي کند و اين زمين است که به دور خورشيد مي گردد. در نتيجه برگشتن خورشيد به معني جابجايي خورشيد در منظومه شمسي است که بي معناست.
اولاً تعبير بازگشت خورشيد تعبيري عرفي و از منظر ناظر زميني است و حتي در زمان کنوني هم نظير آن زياد به کار برده مي شود. مانند آن که مي گوييم خورشيد از مشرق طلوع مي کند و در مغرب غروب مي کند و...
روشن است که اين تعابير به معناي جابجايي واقعي خورشيد نيست و حقيقت «رد الشمس» هم به اين معنا است که خورشيد دوباره در افق ديده شد، حال يا با تغيير جاي خورشيد يا زمين يا اتفاقي ديگر.
2- اگر بنا باشد چنين تغيير و جابجايي در مدار زمين يا مکان خورشيد اتفاق بيفتد، لازم است که همه محاسبات نجومي بشر که از چند قرن قبل انجام شده و حوادثي مانند خسوف وکسوف را تا عصر فعلي به طور دقيق مشخص کرده و حتي پس از اين همه سال ذره اي تغيير نمي کند، اشتباه از آب دربيايد در حالي که به هيچ وجه اين گونه نيست.
ثانياً چنان که در «شق القمر» و درشماره گذشته گفته شد، وقتي سخن از اعجاز و امري خارق العاده و تجلي قدرت بي انتهاي خداوند است، اين استبعادها بي معناست. زيرا خداوند مي تواند با قدرت بي انتهاي خود حتي خورشيد را براي مدتي کوتاه از محل واقعي خود جابه جا کرده و دوباره به جاي قبلي برگرداند يا مدار گردش زمين را جابجا کرده و بعد به وضعيت قبلي برگرداند؛ بدون آن که اندک پيامد ناخوشايند و غير طبيعي بر اين جابجايي مترتب گردد. در نتيجه نه دليلي بر توانايي خداوند بر انجام آن وجود دارد و نه برهاني برمحال بودن رخ دادن چنين حادثه اي.
3- چرا جابجايي خورشيد در روز روشن آن هم به اين وضوح توسط هيچ کس مشاهده نشده و هيچ روايت تاريخي ديگري از طرف ديگر اقوام وملل در مورد اين واقعه به ثبت نرسيده است؟
ثالثاً از نظر دانش تجربي تحقق حادثه اي مانند «ردالشمس» بسيار ساده تر و قابل قبول تر از وقوع احتمالاتي مانند تغيير مدار اجرام و جابجايي کرات و...قابل توجيه است زيرا شرط ادا بودن نماز رؤيت خورشيد است نه حضور واقعي خورشيد در همان منطقه اي که الان رؤيت مي شود . در نتيجه مي توان فرضيه هايي را مطرح کرد که تحقق اين امر قابل قبول تر باشد.
مانند آن که بر اساس محاسبات دانشمندان فيزيک، نور خورشيد با توجه به فاصله ما از اين ستاره بزرگ، با تأخيري حدوداً 7 دقيقه اي به ما مي رسد. يعني ما هميشه تصوير 7 دقيقه پيش خورشيد را در آسمان مي بينيم و در واقع خورشيدي که مي بينيم خورشيد 7 دقيقه پيش است.
براين اساس اگر در سرعت حرکت نور تغيير ايجاد شود و نور قدري کندتر به ما برسد يا در زاويه تابش آن تفاوتي ايجاد شود و نوربه جاي تابش مستقيم به حالت منحني قابل رويت باشد ، ديدن نور خورشيد در چند دقيقه بعد از غروب هم ممکن مي شود براين اساس مي توان احتمال داد که در اين کرامت واعجاز ستاره خورشيد جابجا نشده تا در حرکت اجرام آسماني و ارتباط اين اجرام مشکلي به وجود بيايد. بلکه در سرعت وکندي حرکت نور يا زاويه تابش آن در همان لحظه معين تفاوت مختصري ايجاد شده وتصويري که از خورشيد در چند دقيقه قبل ديده شده بود. دوباره رؤيت شد.در نتيجه خورشيد دوباره در انتهاي افق ديده شد وآن حضرت نماز خود را در وقت به جا آوردند.
احتمالات معقول
اما درخصوص اينکه چطور اين اتفاق مورد توجه ديگران قرار نگرفت. بايد گفت از روايات متعدد در نقل اين داستان برمي آيد که افراد متعددي در مدينه از اين واقعه مطلع شدند اما در عين حال با توجه به اين که اولاً وقت قضا شدن نماز عصر پنهان شدن قرص خورشيد است، نه غروب کامل آفتاب وتقريباً از يک ربع مانده به غروب خورشيد تا يک ربع بعد وضعيت روشنايي آسمان چندان تغيير نمي کند؛ آن هم درمناطق باز و صحرايي. ثانياً خواندن يک نماز 4 رکعتي آن هم درحال اضطرار بيش از چند دقيقه طول نمي کشد، وبه علاوه از نظر فقهي اگر يک رکعت نماز در وقت خوانده شود همه نماز ادا محسوب مي شود؛ پس فرض بازگشت خورشيد و نمايان شدن تنها بخش کوچکي از آن براي اقامه کردن يک رکعت نماز در وقت ، آن قدر ناچيز و جزيي است که توجه بسياري از افراد را بر نمي انگيزد و تنها در صورت توجه کامل به محل غروب و ديدن پنهان شدن قرص خورشيد و آشکار شدن دوباره بخش کوچکي از آن، مي توان متوجه اين مسأله شد.
در نتيجه جابجايي خورشيد آن هم به اين اندازه بسيار کم وناچيز اصلاً احساس نمي شود تا بخواهد در بين مردم ساير ملل هم رؤيت و ثبت شده باشد. به علاوه که بخش عمده مردم کره زمين در آن وقت، تاريکي شب را تجربه مي کردند يا خورشيد براي آن ها در ميان آسمان بود که امکان نگاه به آن وتوجه به محل دقيقش براي کسي ممکن نبود.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -