انهار
انهار
مطالب خواندنی

فلسفه وجودی قلم و نگاشتن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
فلسفه وجودی قلم و نگاشتن، برقرای ارتباط میان مکتب­‌ها، آموختن تجربه‌­ها و تعالی اندیشه­‌هاست. تأثیر قلم، ماندگارتر، تأثیرگذارتر و عمیق­‌تر از هر ابزار دیگری برای پیام بری و پیام آوری است.
قلم، سرچشمه تمدن‏‌های بشری و منشأ پیشرفت و تکامل علوم، و بیداری اندیشه‌­ها و افکار و شکل گرفتن مذاهب، و منشأ هدایت و آگاهی بشر بوده است، قلم، حافظ علوم و معارف، پاسدار افکار اندیشمندان، حلقه اتصال فکری علما، و پل ارتباطی گذشته و آینده است، و حتی ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است. 
قلم، ابزاری است که انسان‏‌های جدا از هم از نظر زمان و مکان را پیوند می ‏دهد؛ به طوری که گویی همه متفکران اعصار گذشته را، که در تمام نقاط زمین به سر می ‏برند، در یک کتابخانه عظیم، جمع می‌‏بینیم. بدون تردید پیشرفت‏‌ها، امتیازها و مزایای علمی، دینی، ادبی و فکری که جوامع پیشرفته کنونی از آن برخوردارند، مرهون کوشش و نگارش نویسندگان دیروز است و چشم‏ اندازهای امیدبخشی که در آیینه تصورات بشرِ فردا نقش می‌‏­بندد، به تلاش نویسندگان بشردوست امروز وابسته می‌‏­باشد.
به قول ادیبی فرزانه: نویسندگان توانا و متعهد گذشته، به منزله شهریاران مقتدری هستند که هم چنان از میان مقابر خویش بر ما سلطنت و حکمروایی دارند؛ زیرا قدرت قلمِ متکی بر حق و عدالت، از هر اسلحه‌­ای قوی‌‏تر و برنده­‏‌تر است. اصحاب قلم و نوشتن، می‌­توانند نسل­‌هایی را در سراشیبی­‌های انحراف به سقوط بکشانند یا تعالی ملت­‌هایی را رقم بزنند. کلام و نوشته، رابط نویسنده و خواننده است. پس می­تواند عامل همدلی گردد.
نویسندگان متعهد و بشردوست که رسالت خود را در قبال اجتماع انسانی و فرهنگ متعالی آن شناخته‌­اند، با بهره‌­مندیِ هنرمندانه از زبان نوشتن، خواست­‌ها و آرمان­‌های انسان‌­ها را بیان می‌­کنند و با موشکافی قلم، رازگشایی‌­ها می­‌نمایند و ضمن روشنگری راه فضیلت و کمال، تاریکی­‌های نادانی را از فضای زندگی آنان می‌­زدایند و سختی‌­ها و تلخی­‌های حیات را با زلال اندیشه‌­های حکیمانه و خیرخواهانه خود گوارا می‌­سازند. درخت قلم اگر در تعهد و تدین ریشه داشته باشد، میوه‌­اش شیرین و ماندگار است. ارزش هر قلم به پیام آن است و عظمت نوشته به محتوایش و ماندگاری آثار به ریشه داشتن در حق و صدق استکاش پای قلم، قلم می شد، قلم نمی شد. بیچاره آواره در به درِ دست به دست. دستِ هر کس و ناکس دست به دست می شود. یکی مجبورش می کند بنویسد: «هلوکاست بوده!» دومی می پرسد: «خدا وکیلی بوده؟» و او راستش را می گوید: «بوده، ولی افسانه بوده.» اوّلی تهدیدش می کند که «اگر باز هم از این حرف ها بزند، پایش را قلم خواهد کرد» و او مجبور می شود قانون فرمایشیِ صهیونیست ها را برای تحقیر مردم اروپا و امریکا بنویسد که «انکار هلوکاست، جرم است. هر کس راستش را بگوید که دروغ بوده و شاخدار بوده و افسانک بوده، مجازات می شود و پایش قلم می شود، حتی اگر صاحب قلم یا خود قلم باشد».

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -