انهار
انهار
مطالب خواندنی

بررسی علل عزل بنی‏ صدر از فرماندهی كل قوا و ریاست جمهوری

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بنی‏ صدر پس از تصاحب اركان قدرت شروع به نشان دادن ماهیت واقعی شخصیت خود كرد و گام به گام به تقابل با رهبری انقلاب، علما و رجال انقلابی و نهادهای انقلابی پرداخت اما نزدیكی به سازمان مجاهدین از عواملی كه در تبدیل بنی‏ صدر به عنوان فردی در تعامل با امام(ره)، به شخصی در تقابل با امام خمینی(ره) نقش داشت. لذا واقعة 14 اسفند 1359 و اتفاقات و شعارهایی كه در این مراسم داده شد، فاصلة بنی‏ صدر از انقلاب و نیروها و تشكل‏های انقلاب را نشان داد. طوری كه به اعتقاد برخی ها واقعة 14 اسفند نقطة اصلی آغاز تقابل مستیقم بنی‏ صدر با نظام جمهوری اسلامی است. لذا امام خمینی پس از این رخداد مهم واكنش جدی نشان داد و از آن رخداد با عنوان «قضایای شوم» نام برد و تهدید كرد كه با قاطعیت با این‏گونه اقدامات مقابله خواهد شد.
ابوالحسن بنی‏ صدر در نخستین انتخابات ریاست جمهوری كه در 5 بهمن 1358 برگزار شد با كسب اكثریت مطلق آراء به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. در این مرحله از تكوین نظام جمهوری اسلامی، با توجه به نظر صریح امام خمینی‏ مبنی بر اینكه «روحانیون نباید رئیس جمهور بشوند»[1]، علمای سرشناسی چون آیت‏ الله بهشتی، آیت‏ الله  خامنه‏ ای و علمای دیگر نتوانستند نامزدها انتخابات ریاست جمهوری شوند. حجت‏ الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات گفته است كه در صورت پذیرش امام خمینی، نامزد حزب جمهوری اسلامی، آیت‏ الله بهشتی بود.[2]
در مورد علل پیروزی بنی‏ صدر در انتخابات ریاست ‏جمهوری می‏توان به عواملی چون مخالفت امام خمینی با نامزدی علما و روحانیون، كنار رفتن نامزد حزب جمهوری اسلامی یعنی جلال ‏الدین فارسی از گردونة رقابت انتخاباتی، حمایت برخی از اعضای خانوادة امام خمینی و برخی از علما و روحانیون از بنی ‏صدر، حمایت جامعة روحانیت مبارز تهران، استفادة بنی‏ صدر از شگردهای تبلیغاتی انتخاباتی خاص مثل ثبت نام پس از ملاقات با امام خمینی، معرفی چهرة علمی و شخصیت جسور سیاسی از خود در سخنرانی‏ ها و مناظره‏ ها و بسترسازی مطبوعاتی از طریق روزنامة متعلق به خودش یعنی انقلاب اسلامی، سوابق مبارزاتی وی در جبهة ملی ایران در خارج از كشور و حضورش در پاریس در كنار امام خمینی در زمان اقدامت چهارماهة ایشان در پاریس، همراهی‏ با انقلاب در دوران پس از پیروزی در سمت‏ های مهم، اشاره كرد.
بنی‏ صدر در 16 بهمن 1358 از سوی اعضای شورای انقلاب به ریاست شورای انقلاب انتخاب شد و چون هنوز انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار نشده بود بدین ترتیب ریاست قوای مقننه و مجریه را در اختیار خود گرفت. همچنین به منظور تمركز امور و جلوگیری از تشتت در تصمیم‏ گیری‏های مهم كشور امام خمینی فرماندهی كل قوا را كه از اختیارت خودشان بود به بنی‏صدر واگذار كرد.[3] بدین ترتیب بنی‏صدر به قدرتمندترین فرد بعد از امام خمینی تبدیل شد و دامنة اختیاراتش به حداكثر ممكن افزایش یافت.
بنی‏ صدر پس از تصاحب اركان قدرت شروع به نشان دادن ماهیت واقعی شخصیت خود كرد و گام به گام به تقابل با رهبری انقلاب، علما و رجال انقلابی و نهادهای انقلابی پرداخت. آشكارترین تقابل و مخالفت وی با رجال انقلابی مخالفت با نخست‏ وزیری شهید رجایی بود كه هیچ‏وقت حل و فصل نشد. یكی دیگر از عواملی كه در تبدیل بنی ‏صدر به عنوان فردی در تعامل با امام(ره)، به شخصی در تقابل با امام خمینی(ره) نقش داشت، نزدیكی و اتحاد با سازمان مجاهدین خلق بود. واقعة 14 اسفند 1359 و اتفاقات و شعارهایی كه در این مراسم داده شد، فاصلة بنی‏ صدر از انقلاب و نیروها و تشكل‏های انقلاب را نشان داد. حتی برخی معتقدند كه واقعة 14 اسفند نقطة اصلی آغاز تقابل مستیقم بنی‏صدر با نظام جمهوری اسلامی می‏باشد.[4] امام خمینی برای اولین بار پس از این رخداد مهم واكنش جدی نشان داد و از آن رخداد با عنوان «قضایای شوم» نام برد و تهدید كرد كه با قاطعیت با این‏گونه اقدامات مقابله خواهد شد.[5] از این مرحله به بعد بنی‏ صدر تبدیل به پایگاه ضد انقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی شد. البته امام خمینی همچنان سعی در حل اختلافات كرد ولی این تلاش‏ها نتیجة مورد نظر را در پی نداشت.
از ابتدای سال 1360 اقدمات و اظهارات اختلاف‏ انگیز بنی‏صدر افزایش یافت و در خرداد ماه 1360 به اغتشاشاتی در نقاط مختلف كشور تبدیل شد. در نهایت امام خمینی در 20 خرداد 1360 بنی‏ صدر را از فرماندهی كل قوا بركنار كرد.[6] ولی بنی‏ صدر بیش از پیش به منافقین نزدیك شد كه سازماندهی راه‏پیمایی و تظاهرات ضد نظام اسلامی در بعد از ظهر 25 خرداد 1360 كه در پوشش مخالفت با لایحة قصاص صورت می‏گرفت، نشانة آشكار آن بود. با این اقدام حجت بر امام خمینی تمام شد در سخنرانی 26 خرداد 1360 در جمع اقشار مختلف مردم گفتند: «مع‏الاسف ما الآن در مقابل گروه‏ها و گروهك‏هایی هستیم كه نه به‏طور صریح می‏آیند بگویند كه ما اسلام را قبول نداریم و قوانین اسلام را قبول نداریم و جمهوری اسلامی را قبول نداریم، تا باز ما تكلیفمان معلوم باشد و همان طوری كه سابق عمل كردیم امروز هم عمل كنیم، و نه آن طور هست كه اینها سرجای خودشان بنشینند و به قوانین مملكت خاضع بشوند. بین دو محظور الآن[هستیم]: با اینها معاملة محمدرضا را باید كرد؟یا با اینها دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانین؟... من بسیار باید متأسف باشم از اینكه غیب نمی‏دانم! نمی‏دانستم در چنتة اینها چه هست. من بعضی از این ها را می‏ پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت می‏كردم؛ لیكن نمی‏دانستم اینها بر ضد قرآن هم قیام می‏كنند. من نمی‏دانستم كه اینها ائتلاف پیدا می‏كنند؛ مركز ائتلاف‏شان یكجا است و ائتلاف می‏كنند با منافقین... بنا بر این شد كه روزنامه‏هاتان و صحبت‏هاتان برای تشنج نباشد. آیا شما وفا كردید به عهد خودتان؟... وقتی كه می‏بینم آن جبه ه‏ای كه برضد اسلام است تأیید می‏كند. [برای] من تكلیف شرعی است، تا دیگر ، تأیید نكنم. مگر من می‏توانم یك جریانی كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام می‏گیرد، باز ساكت بنشینم... متأثرم از اینكه با دست خودشان اینها گور خودشان را كندند، من نمی‏خواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول می‏كنم؛ اسلام قبول می‏كند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون توبه كنند، بگویند ما تا حالا خطا كردیم؛ اشتباه كردیم، مردم را دعوت كردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین كشوری بوده، تأیید كردیم، ائتلاف كردیم با گروه منافق. من چندین بار به این آقا[بنی‏صدر] گفتم آقا این جمعیت [منافقین] تو را به باد فنا می‏دهند. این افرادی كه دور تو جمع شده‏اند، بعضی از اینها ، یك گرگ‏هایی هستند كه تو را به باد فنا می‏دهند، گوش نكرد. حالا هم دیر نشده... این آقا[بنی‏ صدر] بروند عذرخواهی كنند از ملت؛ بگویند ملتی كه به من رأی داد من مطابق رأی آنها عمل نكردم...».[7]
در نهایت دو فوریت طرح مجلس شورای اسلامی دربارة عدم كفایت سیاسی بنی‏ صدر در 26 خرداد 1360 تصویب شد و نمایندگان در جلسة 31خرداد 1360 با آرای قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب شد[8] و امام خمینی نیز در اول تیر 1360 با استناد به رأی مجلس، حكم عزل بنی ‏صدر از ریاست جمهوری را صادر كرد.[9]
نتیجه‏ ای كه می‏توان گرفت این است كه بنی‏ صدر به اسلام فقاهتی و رهبری امام خمینی اعتقادی نداشت[10] و تمركز قدرت در دست وی این تصور را در ذهن او پدید آورد كه بدون حمایت رهبری انقلاب و نیروهای انقلابی می‏تواند مردم را با خود همراه كند و این تحلیل غلط وی را پله پله به سوی سقوط از قدرت سوق داد. از دیگر علل عمدة سقوط بنی‏ صدر شكست وی در فرماندهی و هدایت جنگ تحمیلی بود. با تفویض اختیارات فرماندهی كل قوا از سوی امام خمینی به بنی‏ صدر و نیز ریاست شورای عالی دفاع، به بنی‏ صدر جایگاه مهمی در ارتباط با جنگ ‏تحمیلی و دفاع مقدس داد، ولی در سال اول جنگ كه بخش اعظم آن بنی‏ صدر رئیس جمهور، فرمانده كل قوا و رئیس شورای عالی دفاع بود با اتخاذ استراتژی نظامی غلط و مخالفت با نیروهای نظامی و شبه‏ نظامی مردمی و انقلابی، نه ‏تنها رزمندگان ایرانی هیچ پیروزی در جهت آزادسازی مناطق اشغال شده بدست نیاوردند بلكه كشور در بحران سیاسی و امنیتی عمیقی فرو رفت.[11]
غرور، تكبر و خود بزرگ‏بینی عامل مهم دیگری بود كه فاصلة او را با مردم، نیروهای انقلابی و رهبری انقلاب به صورت روزافزونی بیشتر كرد. او خود را یك سر و گردن از دیگران بالاتر می‏دید. تكبر بنی ‏صدر را به سوی تكروی سوق داد.[12]

[1] صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج11، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 464.
[2] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی؛ كارنامه و خاطرات سال‏های 1357 و 1358، به كوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انلاب، 1383، ص412.
[3] هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی؛ كارنامه و خاطرات سال‏های 1357 و 1358، ص 432؛ صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج 12، ص157.
[4] «مروری بر وقایع 14 اسفند 59 تا عزل بنی‏صدر از ریاست جمهوری»، در:30 سال پس از جراحی بزرگ(مجموعة مقالات)، ویژه‏نامة روزنامة جوان، خرداد 1390، ص 39.
[5] صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج 14، ص 194.
[6] صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج 14، ص 420.
[7] صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج 14، ص 452 ـ 462.
[8] هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، كارنامة و خاطرات سال 1360، به كوشش یاسر هاشمی، تهران، چ هشتم، 1378، ص 162 ـ 166.
[9] صحیفه امام، مجموعة آثار امام خمینی، ج 14، ص 480.
[10] تاریخ شفاهی زندگانی و مبارزات آیت‏الله شهید دكتر بهشتی، به كوشش امامعلی شعبانی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 252.
[11] درودیان، محمد، آغاز تا پایان(سالنامة تحلیلی): بررسی وقایع سیاسی ـ نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، تهران، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ هشتم، 1383، ص 38.
[12] «سی سال پس از جراحی بزرگ»، ص 138 ـ 142.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -