انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرّقه خريد و فروش

بزرگ نمایی کوچک نمایی
مسأله اختصاصی
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۹. خرید و فروش اقسامی دارد؛ مانند: ۱. فروشنده قیمت خرید خود را نگوید، بلکه فقط به خریدار بگوید این کالا را به فلان قیمت می‌فروشم (بیع مُساوَمَه)؛ ۲. فروشنده قیمت خرید را بگوید و مقدار سود آن را نیز ذکر کند (مرابحه)؛ ۳. فروشنده قیمت خرید را بگوید و مقدار کم کردن از آن را بیان کند (مواضعه)؛ ۴. فروشنده، قیمت خرید را ذکر کند و بگوید به همان قیمت خرید؛ بدون کم و زیاد می‌فروشد (تولیه).
(مسأله 2137) اگر فروشنده قيمت خريد جنس را به مشتري بگويد1 بايد همان تمام چيزهايي را كه به واسطه آنها قيمت مال كم يا زياد ميشود بگويد2، اگر چه به همان قيمت يا به قيمت كمتر3 از آن بفروشد، مثلاً بايد بگويد كه نقد خريده است يا نسيه4.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
1-     مكارم، مظاهری: و بر اساس آن معامله كند...
2-     سبحانی: مثلاً بايد بگويد كه نقد خريده است يا نسيه و در هر حال اگر نگويد و بفروشد معامله باطل نيست.
مظاهری: مثلاً بگويد كه آن را نقد به اين قيمت خريده است و اگر مشترى بعداً بفهمد نسيه خريده است مى‏تواند معامله را به هم بزند.
 
3- فاضل: به كمتر يا بيشتر...
4- گلپايگاني، خوئي، تبريزي، سيستاني، صافي،وحید: و چنانچه بعضي از آن خصوصيات را نگويد و بعداً مشتري بفهمد مي تواند معامله را به هم بزند.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۴۰. مناسب‌ترین قسم داد و ستد آن است که فروشنده اصلاً قیمت خرید را نگوید(مساومه)؛ ولی اگر قیمت خرید کالا را به خریدار گفت و خواست بر اساس آن معامله کند، خواه مساوی خرید بفروشد یا بر آن بیفزاید یا از آن بکاهد، حتماً باید همه خصوصیت‌هایی که در افزایش یا کاهش قیمت اثر دارد، مانند نقد محض، نسیه صرف و اقساط را بگوید.
(مسأله 2138) اگر انسان جنسي را به كسي بدهد و قيمت آن را معين كند و بگويد اين جنس را به اين قيمت بفروش و هر چه زيادتر فروختي مال خودت باشد1، هرچه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال دلّال است2. و نيز اگر بگويد اين جنس را به اين قيمت به تو فروختم و او بگويد قبول كردم3 يا به قصد فروختن، جنس را به او بدهد و او هم به قصد خريدن بگيرد، هرچه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال خود اوست4.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت وسبحانی نیست.
1- صافي: هرچه زيادتر فروختي اجرت خودت باشد...
مظاهری:معامله صحیح است وهرچه زیادتر از آن قیمت بفروشدمال خود اوست.
2- اراكي: اگر زيادي را به عنوان جعاله (*) براي دلال قرار داده باشد هرچه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال دلال است.
(*) جعاله آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كاري كه براي او انجام مي دهند مال معيني بدهد مثلاً بگويد هر كس گم شده مرا پيدا كند صد تومان به او مي دهم.
گلپايگاني، صافي: مال صاحب مال است و فروشنده فقط مي تواند مزد زحمت خود را از صاحب مال بگيرد، ولي اگر زيادتي را به عنوان جعاله براي او قرار دهد صحيح است و هرچه زيادتر فروخت مال اوست نه مال صاحب مال...
نوري: بگويد اين جنس را به اين قيمت بفروش و هر چه زيادتر فروختي، مال خودت باشد، اگر مفاد اين گفتار عرفاً اين باشد كه شرط كرده است كه زيادي، مال دلال باشد يعني شرط كرده است كه آن را به او هبه كند زيادي هم مال صاحب مال است ولي بايد به شرط خود عمل كند...
3- مكارم: هرچه زيادتر از آن قيمت بفروشد مال خود اوست.
4- نوري: ولي اگر به طور جعاله باشد و به او بگويد اين جنس را اگر به زيادتر از آن قيمت فروختي، زيادي، مال خودت باشد كه در اين صورت زيادت، مال او است نه مال صاحب مال.
*****
خوئی، تبریزی: 2146، سیستانی: مسأله 2148- اگر انسان جنسی را به کسی بدهد و قیمت آن را معین کند و بگوید این جنس را به این قیمت بفروش و هر چه زیادتر فروختی اجرت فروشت باشد، هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد مال صاحب مال است، و فروشنده فقط می‌تواند مزد زحمت خود را از صاحب مال بگیرد، ولی اگر به طور جعاله باشد و بگوید این جنس را به زیادتر از آن قیمت اگر فروختی، زیادی مال خودت باشد، اشکال ندارد.
زنجاني: مسأله 2146- اگر انسان جنسي را به كسي بدهد و با وي قرارداد ببندد كه او جنس را به قيمت معيّني بفروشد و هر مقدار زيادتر از آن فروخت اجرت فروشش باشد، اين قرار داد باطل است و هر چه زيادتر از آن قیمت بفروشد مال صاحب مال است و فروشنده فقط مي تواند مزد زحمت خود را از صاحب مال بگيرد و اگر مزد زحمت، از مقداري كه زيادتر فروخته بيشتر باشد، فقط مي تواند مقداري را كه زيادتر فروخته بگيرد، ولي اگر به طور جعاله باشد و بگويد اگر اين جنس را به زيادتر از آن قيمت فروختي زيادي مال خودت باشد، اشكال ندارد. لازم به توضيح است كه درقرارداد «اجاره» (صورت اوّل) عامل تعهّد مي كند كه كاري براي صاحب مال انجام دهد، دراين قرار داد بايد مقدار اجرت معيّن باشد، ولي در قرار داد «جعاله» (صورت دوم) عامل تعهّدي براي انجام كار ندارد، ولي صاحب مال تعهّد كرده است كه اگر عامل كاري را انجام دهد چیزی به وي بدهد، در جعاله، معيّن بودن مقدار اين پول شرط نيست.
وحید: مسأله 2166- اگر انسان جنسى را به كسى بدهد و قیمت آن را معین كند و بگوید: (این جنس را به این قیمت بفروش و هر چه زیادتر فروختى اجرت فروشت باشد) هر چه زیادتر از آن قیمت بفروشد ، مال صاحب مال است و اجاره فاسد است و فروشنده ـ بنابر مشهور ـ مى تواند اجرة المثل عمل خود را از صاحب مال بگیرد ، ولى اگر اجرة المثل بیشتر از آنچه باشد كه فروشنده به آن راضى شده احتیاط واجب این است كه با صاحب مال در زاید مصالحه كند ، و اگر به طور جعاله باشد و بگوید: (این جنس را اگر به زیادتر از آن قیمت فروختى ، زیادى مال خودت باشد) اشكال ندارد.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۴۱. هرگاه صاحب کالا به دیگری بگوید «این جنس را به فلان مبلغ معیّن بفروش و هرچه زیادتر فروختی (نه به صورت مغبون کردن دیگران) مال تو باشد» و او قبول کرد و زیادتر از قیمت تعیین شده فروخت، چند صورت دارد: یکم: فروشنده در قبال کار معیّن و مزد معلومی اجیر شده باشد، در این صورت، مقدار زائد، مال صاحب کالاست، مگر آنکه وی مال را به آن شخص ببخشد؛ دوم: شخص فروشنده اجیر شده باشد؛ ولی اجرت تعیین نشده باشد؛ در این صورت، می‌توان مقدار زائد را، به عنوان اجرت مثل، محاسبه کرد؛ سوم: به عنوان «جُعاله» پیشنهادی از طرف صاحب کالا مطرح شود و آن شخص به فروش با قیمت زائد اقدام کند؛ در این صورت، آن مبلغ زائد، مال شخص فروشنده است؛ چهارم: هیچ عنوانی از قبیل اجاره یا جعاله نباشد، مقدار زائد، متعلّق به صاحب مال است، مگر آنکه وی فروشنده را وکیل در بخشودن به خود کرده باشد.
(مسأله 2139) اگر قصاب گوشت نر بفروشد و به جاي آن، گوشت ماده بدهد معصيت كرده است، پس اگر آن گوشت را معين كرده و گفته اين گوشت نر را مي فروشم، مشتري مي تواند معامله را به هم بزند. و اگر آن را معين نكرده، در صورتي كه مشتري به گوشتي كه گرفته راضي نشود، قصاب بايد گوشت نر به او بدهد.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت و سبحانی نیست.
*****
مكارم: مسأله 1822- هرگاه قصاب گوشت ماده را به اسم گوشت نر بفروشد چنانچه آن گوشت را معين كرده و گفته است اين گوشت نر را مي فروشم مشتري مي تواند معامله را فسخ كند و اگر معين نكرده مشتري حقّ دارد آن را برگرداند و گوشت نر بگيرد.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۳۲. اگر قصّاب، گوشت مشخصی را به عنوان مرغوب - مانند نر، جوان و... - بفروشد و آن گوشت معیّن، نامرغوب باشد - مانند مادۀ پیر و... - خریدار می‌تواند معامله را به هم بزند و اگر گوشت کلّی در ذمّه را به عنوان مرغوب بفروشد و گوشت نامرغوب را تحویل دهد، خریدار نمی‌تواند معامله را به هم بزند و می‌تواند آنچه را گرفته پس دهد و گوشت مرغوب دریافت کند؛ نیز کالاهای دیگر هم این حکم را دارند؛ مثلاً فروشندۀ کالای صنعتی یا پارچه‌های گوناگون، شیء معیّنی را به عنوان دیگر بفروشد، خریدار می‌تواند معامله را به هم بزند؛ ولی اگر چیزی را به صورت کلّیِ در ذمّه بفروشد و هنگام تحویل، کالای دیگری را بپردازد، خریدار نمی‌تواند معامله را به هم بزند و می‌تواند آن را پس دهد و آنچه را خریده تحویل گیرد.
(مسأله 2140) اگر مشتري به بزاز بگويد پارچه اي مي خواهم كه رنگ آن نرود و بزاز پارچه اي به او بفروشد كه رنگ آن برود، مشتري مي تواند معامله را به هم بزند.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت و سبحانی نیست.
جوادی آملی: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2139.
(مسأله 2141) قسم خوردن در معامله اگر راست باشد، مكروه است و اگر دورغ باشد حرام است.
این مسأله در رساله آیات عظام: بهجت و سبحانی نیست.
سيستاني: رجوع كنيد به ذيل مسأله 2054، صورت دوم.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 2054 صورت دهم.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۴۲. سوگند یاد کردن در داد و ستد اگر دروغ باشد، گذشته از حرام بودن، اهانت دینی محسوب می‌شود و اگر راست باشد، کراهت دارد، البته دروغ بودن سوگند به لحاظ گزارشِ همراه آن است.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -