انهار
انهار
مطالب خواندنی

نقد و نسیه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
(مسأله 2104) اگر جنسي را نقد بفروشند، خريدار و فروشنده، بعد از معامله مي توانند جنس و پول را از يكديگر مطالبه نموده و تحويل بگيرند1 و تحويل دادن خانه و زمیني و مانند اينها به اين است كه آن را در اختيار خريدار بگذارند كه بتوانند در آن تصرّف كنند و تحويل دادن فرش و لباس و مانند اينها2 به اين است كه آن را طوري در اختيار بگذارند كه اگر بخواهند آن را به جاي ديگر ببرد فروشنده جلوگيري نكند.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
1- سيستاني: و تحويل دادن در منقول مانند فرش و لباس و غير منقول مانند خانه و زمين به اين است كه دست از آن چيز بردارد و طوري آن را در اختيار طرف قرار دهد كه چنانچه بخواهد، بتواند در آن تصرّف  كند؛ و اين معني به اختلاف موارد مختلف مي باشد.
وحید: و تحویل اموال  چه منقول  و چه غیر منقول  به این است که  مانع از تصرف  دیگری را برطرف کند.
زنجاني: و تحويل دادن اشياء غير منقول همچون خانه و زمين و اشياء منقول همچون فرش و لباس به اين است كه اختيار تصرّف در مال را به دست طرف معامله قرار دهد.
2- سبحانی، مکارم: از اموال {مکارم: اشیاء} منقول...
*****
فاضل: مسأله 2178- اگر جنسي را نقد بفروشند، خريدار و فروشنده، بعد از معامله مي توانند جنس و عوض را از يكديگر مطالبه نموده و تحويل بگيرند و تحويل دادن هر چيز به حسب خودش مي باشد مثلاً تحويل دادن خودكار و كتاب آن است كه آن را بدست مشتري بدهد و تحويل دادن خانه و باغ به اين است كه كليد خانه يا باغ را به او بدهد و اثاثيه خود را از آنجا تخليه كند و مانع ورود او به باغ يا خانه نشود و همين طور است تحويل دادن مغازه.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۰۹. در خرید و فروش نقدی، پس از تمام شدن معامله، خریدار مالک کالا و فروشنده، مالک بها می‌شود و هر کدام حقّ مطالبه مال خود را دارد و بر دیگری تحویل مال او لازم است. تحویل کالا یا بها، به این است که کالا در اختیار کامل خریدار قرار گیرد و بهای آن در اختیار کامل فروشنده، واقع شود.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۰. تحویل مالِ غیرمنقول، گذشته از در اختیار قراردادن آن، باید کاملاً تخلیه شود، به صورتی که هیچ مانعی برای استفاده خریدار از آن خانه یا مغازه و مانند آن نباشد.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۳-
گفتار سوم: انواع خرید و فروش
خرید و فروش با توجه به زمان تحویل ثمن و مثمن به یکی از صور ذیل است:
۱. نقد: معامله‌‌ای است که در آن پس از معامله، طرفین حق دارند جنس و عوض را از یکدیگر مطالبه کنند.
۲. نسیه: خریدار می‌تواند جنس را مطالبه کند، اما برای عوض آن (مثل پول) مدت تعیین شده است.
۳. سلف (پیش‌‌خرید): مشتری ملزم است عوض بپردازد که بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرد؛ مثلاً بگوید: "این پول را می‌دهم که ۶ ماه بعد فلان جنس را بگیرم". این معامله عکس نسیه است.
۴. صرف: یعنی طلا را در مقابل طلا یا نقره، یا اینکه نقره را در مقابل نقره یا طلا بفروشند. در این معامله باید در همان مجلس معامله، جنس و عوض تحویل داده شود.
۵. کالی به کالی: ثمن و مثمن هر دو نسیه باشند و موجود نباشند.
۱. نقد و نسیه
اگر در معامله شرط نشده باشد که مشتری ثمن را پس از مدتی از زمان معامله بپردازد، باید ثمن به صورت نقد پرداخت شود. لذا فروشنده پس از تحویل جنس، حق مطالبه ثمن را دارد. اما اگر برای پرداخت ثمن، مدت تعیین شده باشد، بر مشتری لازم نیست ثمن را قبل از فرارسیدن مدت بپردازد؛ حتی اگر بایع آن را طلب کند.
امام خامنه ای رساله آموزشی ص ۱۵۲-
احکام معامله نقد و نسیه
۱. اگر مشتری ثمن را در زمان مشخص شده تحویل دهد، فروشنده حق ندارد تحویل نگیرد و اگر زودتر از زمان مقرر پرداخت کند، بر فروشنده واجب نیست بپذیرد.
۲. اگر مشتری ثمن را در زمان مشخص شده تحویل ندهد، فروشنده حق فسخ معامله را ندارد. مگر در ضمن معامله شرط کند که حق فسخ دارد.
۳. مدت تعیین شده در معامله نسیه باید کاملاً معلوم باشد و احتمال زیاده و نقصان در آن نباشد؛ مثلاً اگر بگویند وقتی حسن از مسافرت بیاید پول را می‌دهم، معامله باطل است؛ چون معلوم نیست چه زمانی می‌آید. (۱۵۹۵)
۴. در معاملات نمی‌‌توان این‌‌گونه عمل کرد که پس از معامله به مشتری بگوییم می‌توانی ثمن را دیرتر تحویل دهی به شرط آنکه مقدار بیشتری بپردازی؛ زیرا این عمل ربا و حرام است. اما عکس آن اشکال ندارد؛ به این معنا که با توافق مشتری زمانی زودتر از زمان تعیین شده در قرارداد را برای تحویل ثمن معین کرد و مشتری ملزم به پرداخت مقدار کمتری باشد. (در واقع مقدار بخشیده شده از ثمن صلح یا ابراء می‌‌شود). (۱۵۹۲)
مثال۱: فرض کنید علی اتومبیلی را از حسن خریده و در مقابل، چک یک ساله به مبلغ هشت میلیون تومان تحویل داده است. اگر بعداً حسن با علی توافق کنند که مبلغ هفت میلیون (یعنی کمتر از مبلغ چک) از علی دریافت کند و چک علی را قبل از یک سال به او برگرداند، اشکالی نخواهد داشت.
توجه: فروش چک مدّت‌دار به دیگری به کمتر یا بیشتر از مبلغ در چک جایز است و اشکال ندارد آنچه اشکال دارد و جایز نیست این است که مبلغی از کسی قرض بگیرد و در برابر آن چک مدّت‌دار به مبلغ بیشتر از مبلغ قرض به او بدهد این عمل قرض ربوی است و حرام است اگرچه بعید نیست اصل قرض صحیح باشد.
مثال۲: فرض کنید علی اتومبیلی را از حسن خریده و در مقابل، چک یک ساله به مبلغ هشت میلیون تومان به او تحویل داده است. اگر در تاریخ مقرر چک وصول نشد و موجودی علی کمتر از این بود، حسن نمی‌تواند از علی جریمه دیرکرد بگیرد.
۵. اگر کسی جنسی را نسیه بخرد و همان را به فروشنده نقدی بفروشد، اشکال ندارد. مگر آنکه در ضمن معامله اول شرط کرده باشد که " نسیه می‌‌خرم به شرط آنکه از من نقد بخری". البته اگر معامله صوری و برای فرار از ربای قرضی باشد، در هر صورتی حرام و باطل است.
مسأله اختصاصی
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۱. در معامله نقدی، اگر یکی از دو طرف از تحویل آنچه بر عهده اوست امتناع کند، بر دیگری تحویل آنچه بر عهده او بوده، لازم نیست.
(مسأله 2105) در معامله نسيه بايد مدّت، كاملاً معلوم باشد1، پس اگر جنسي را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگيرد، چون مدت كاملاً معين نشده معامله باطل است.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
1- مكارم: و اگر تاريخي براي آن معين نكنند معامله باطل است.
*****
مظاهری: مسأله 1671- در معامله نسيه بايد مدّت معلوم باشد ولو عرفاً، پس اگر جنسى را بفروشد كه سر خرمن پول آن را بگيرد چون مدّت عرفاً معيّن شده است معامله صحيح است و اگر مدّت معلوم نباشد در صورتى كه فروشنده راضى باشد كه خريدار در جنس تصرّف كند تصرّف او مانعى ندارد و فروشنده هر وقت كه بخواهد مى‏تواند مطالبه پول كند.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۲. در داد و ستد نسیه، مدت تحویل بها باید معلوم باشد و در صورت ابهامِ تاریخ آن، باطل است؛ مانند آنکه کالایی را بفروشد که خریدار، بهای آن را هنگام رسیدن محصول بپردازد.
(مسأله 2106) اگر جنسي را نسيه بفروشد، پيش از تمام شدن مدّتي كه قرار گذاشته اند، نمي تواند عوض آن را1 از خريدار مطالبه نمايد، ولي اگر خريدار بميرد2 و از خودش مال داشته باشد، فروشنده مي تواند پيش از تمام شدن مدّت، طلبي را كه دارد از ورثه او مطالبه نمايد.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
1- سيستاني: قيمت آن را...
2- مكارم: فروشنده مي تواند طلب خود را از اموال ميّت مطالبه نمايد، هر چند وقت آن نرسيده باشد.
*****
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۳. در داد و ستد نسیه، تحویل کالا بر فروشنده لازم است؛ ولی حق مطالبۀ بها را پیش از زمان مقرّر ندارد، هرچند خریدار می‌تواند بهای آن را پیش از تاریخ تعهّدشده بپردازد. البته قبول آن بر فروشنده لازم نیست و اگر خریدار نتواند بها را پرداخت کند و کالا موجود باشد، فروشنده می‌تواند معامله را به هم بزند و متاع خود را برگرداند.
(مسأله 2107) اگر جنسي را نسيه بفروشد، بعد از تمام شدن مدتي كه قرار گذاشته اند، مي تواند عوض آن را1 از خريدار مطالبه نمايد، ولي اگر خريدار نتواند بپردازد، بايد او را مهلت دهد2.
این مسأله در رساله آیات عظام: جوادی آملی و بهجت نیست.
1- سيستاني: قيمت آن را...
2- خوئي، تبريزي، سيستاني، وحید: يا معامله را فسخ كند و در صورتي كه آن جنس موجود است پس بگيرد.
فاضل: در هر صورت اگر فروشنده بخواهد زودتر جنس را تحويل دهد مي تواند بگيرد، حتي مي توانند توافق كنند كه فروشنده در قبال گرفتن مبلغ جنس را زودتر تحويل دهد.
زنجاني: و اگر عين مال او موجود باشد مي تواند معامله را به هم زده و مال خود را پس بگيرد.
*****
مكارم: مسأله 1799- هرگاه بعد از فرا رسيدن مدّت، مشتري نتواند پول را بپردازد بايد به او مهلت داد.
(مسأله 2108) اگر به كسي كه قيمت جنس را نمي داند، مقداري نسيه بدهد و قيمت آن را به او نگويد معامله باطل است1، ولي اگر2 به كسي كه قيمت نقدي جنس را مي داند نسيه بدهد و گرانتر حساب كند مثلاً بگويد جنسي را كه به تو نسيه مي دهم، توماني يك ريال از قيمتي كه نقد مي فروشم گرانتر حساب مي كنم و او قبول كند اشكال ندارد.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
1- زنجاني: مگر اين كه خريدار فروشنده را وكيل كند كه بجاي او خريد جنس را عهده دار گردد كه در اين صورت همين مقدار كه وكيل قيمت جنس را مي داند، كفايت مي كند...
سبحانی:  مگر اینکه  مشتری فروشنده را وکیل کند بسان دیگر نسیه برها با او حساب کند در این صورت معانله صحیح است.
2- مظاهری: معامله صحیح است و نیز اگر..                 سبحانی: و نیز اگر..
*****
فاضل: مسأله 2182- قيمت جنس در معامله نسيه بايد دقيقاً معلوم باشد بنابراين:
1- اگر مشتري قيمت جنس را نداند و آن را نسيه بخرد معامله باطل است.
 2- اگر بگويد اين جنس را نقد به فلان مبلغ و نسيه به فلان مبلغ مي فروشم و تعيين نكند كه نقد فروخته يا نسيه، معامله باطل است.
 3- اگر بگويد اين جنس را فلان مبلغ خريده ام و نسيه به ازاي هر ماه تأخير در پرداخت فلان مبلغ اضافه مي دهم معامله باطل است.
مكارم: مسأله 1800- هرگاه جنسي را به طور نقد با قيمتي معامله كنند و به طور نسيه با قيمتي گرانتر؛ مثلاً بگويد: اين جنس را نقداً به فلان مقدار مي دهم و به طور نسيه ده درصد گرانتر حساب مي كنم و مشتري قبول كند مانعي ندارد و ربا محسوب نمي شود.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۴. بهای کالا باید برای خریدار معلوم باشد، پس اگر در داد و ستد نسیه‌ای، خریدار بدون آگاهی از بهای کالا آن را بخرد، معامله باطل است. در صورتی که خریدار از بهای کالا آگاه باشد، فروشنده می‌تواند به او بگوید فلان مبلغ معیّن جهت نسیه بودن معامله افزوده می‌شود و خریدار اگر قبول کند، خرید و فروش صحیح است.
(مسأله 2109) كسي كه جنسي را نسيه فروخته و براي گرفتن پول آن مدّتي قرار داده، اگر مثلاً بعد از گذشتن نصف مدّت، مقداري از طلب خود را كم كند و بقيّه را نقد بگيرد اشكال ندارد.
این مسأله در رساله آیت الله بهجت نیست.
*****
وحید: مسأله 2137- كسى كه جنسى را نسیه فروخته و براى گرفتن ثمن آن مدّتى قرار داده ، اگر مثلا بعد از گذشتن نصف مدّت به خریدار بگوید: این مقدار از ثمن را نقد بده و بقیه را به تو واگذار مى كنم ، اشكال ندارد.
جوادی آملی: مسئله ۲۳۱۵. در خرید و فروش نسیه، پس از گذشت مقداری از مدت، اگر فروشنده با کم کردن بخشی از طلب خود بخواهد بقیه را دریافت کند و خریدار با این پیشنهاد موافق باشد، اشکالی ندارد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -