انهار
انهار
مطالب خواندنی

قسمت سوم

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شرح مناجات شعبانیه
قسمت سوم
اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی؟ وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُنی؟اِلهی اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ.
معبود من! اگر تو محرومم کنی، کیست که روزیَم دهد؟ و اگر تو خوارم نماییچه کسی یاریم خواهد کرد. معبود من! از غضب تو و فرود آمدن خشم تو بهتو پناه می برم.
نکاتی از این فراز:
1. خداوند، تنها روزی رسانِ بنده است.
2. عزّت به دست خداست.
3. بهترین پناه از غضب خدا، خود خداوند است.
اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی؟
خداوند صاحب روزی
رزق به دو گونه است:
رزق مادی و رزق معنوی. رزق مادی همانند: آب، خاک، غذا، لباس، خانه،بهره داشتن از زیبایی ظاهر و همانند آنها و رزق معنوی همانند: علم، تقوی،عرفان، آبرو، عزت در میان اجتماع و همانند آنها.
در این فراز از مناجات نیز که در واقع جلوه ای از توحید ناب، متجلی شدهاست، تمامی رزق ها، به حق تعالی منتسب شده و اینکه روزی تنها به دستاوست، تا آنجا که اگر او بنده را از روزی محروم سازد، هرگز کسی دیگرنمی تواند به او روزی برساند. در قرآن کریم این گونه به این امر، اشاره شده است:
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُالْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اْلأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْأَ فَلا تَتَّقُونَ.[1]
بگو! چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ چه کسی است که بهشما چشم و گوش عطا می کند؟ چه کسی، از مرده زنده و از زنده مرده برمی انگیزد؟ و چه کسی تدبیرِ امور را به عهده دارد؟ خواهند گفت: خداوند.پس بگو! چرا تقوی پیشه نمی کنید.
و در جای دیگر نیز می فرماید: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ؛ همانا روزی دهنده،تنها خداست که صاحب قدرت و اقتدار ابدی است.»[2]
چنان پهن خوانِ کَرَم گسترَد   که سیمرغ در قاف قسمت خورَد
مهیا کنِ روزیِ مار و مور    اگر چند بی دست و پایند و زور
سعدی
و عارف شوریده همدان، باباطاهر نیز چنین سروده است:
کریمی که مکانش لامکان بی صفا بخش تمام گُلرخان بی
نگه دارنده روز و شبِ خَلق   به هر جنبنده ای روزی رسان بی
گرچه مراد از رزق در آیات فوق، می تواند شامل مادی و معنوی باشد ـ کهفقط به دستِ خداوند است ـ اما مناسب است در غالب دو آیه دیگر، به دو نوع ازرزق معنوی نیز اشاره شود که آنها نیز، تنها در اختیار خداوند بزرگ بوده وپروردگار، آنها را نیز از ناحیه خود می داند.
در آیه اول، حق تعالی، نعمت و روزی معنوی بزرگ تزکیه نفس را، که نصیببنده ای می شود، از عنایات خود، در حق بنده دانسته و چنین می فرماید:
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَنْیَشاءُ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.[3]
و اگر فضل و رحمت و عنایت خداوند، نصیبِ شما نمی شد، احدی از شما بهتزکیه نفس و آراسته شدن به تقوی موفق نمی شدید، ولی این خداست کههرکه را خواهد مُهذَّب می سازد، و خداوند شنوا و داناست.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید         هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند[4]
و در آیه دیگر، رزقِ علمی را نیز که از روزی های معنوی است، این گونه بهخود منتسب می داند: «عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ خداوند، عالم نمود انسان را آنچه را که نمی دانست»[5] و نیز در آیه دیگر خطاب به پیامبرش می فرماید «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْتَکُنْ تَعْلَمُ؛ و خداوند، آنچه را که نمی دانستی به تو تعلیم داد.»[6]
غرض آنکه تمامی رزق و روزی ـ چه مادی و چه معنوی ـ به دست پروردگارو به اذن اوست، و اگر او کسی را از این رزق محروم سازد، روزی دهنده دیگریوجود ندارد.
وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَنْصُرُنی
خداوند صاحب عزت
چون عزت از ناحیه خداست، اگر او دریغ فرماید، بنده به جُز از خداوند صاحبعزت از چه راهی می تواند، کسبِ عزت نماید.
عزیزی که هرکز درش رو بتافت        به هر در که رفت هیچ عزّت نیافت[7]
و چون ذلت و خواری نیز از سوی اوست، اگر او بنده ای را ذلیل نماید، چهکسی جز او می تواند، بنده را یاری رساند:
گر ز چشمِ همه خلق بیفتم سهل است     تو مینداز که مخذول تو را ناصر نیست[8]
چاره ما ساز که بی چاره ایم   گر تو برانی به که روی آوریم[9]
حکایت
مورخان نوشته اند: در تاریخِ خلفای عباسی، اَلْقاهِرُ بِاللّه برادر الْمُقْتَدِر بِاللّهِ، تنها دوسال سلطنت کرد که خلافتش شامل سرزمین های ایران و عراق و حجاز و مصر وسوریه و غیره می شد.
گروهی از اَتراک ریختند، او را کور کردند و از خلافت عزلش کرده و اموالش را همبردند. روزی در مسجد جامع بغداد، او را دیدند که به واسطه کوری عصایی به دستگرفته و در صف جماعت، می گردد و می گوید: رحم کنید بر کسی که دیروز بر شماحکومت می کرد و امروز به کمک شما نیازمند است[10]. چه نیکو در قرآن آمده است:
قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُوءْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْتَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ.[11]
بگو! بار خدایا ای پادشاهِ مُلکِ هستی، تو هر که را که خواهی مُلک و سلطنتعطا می کنی و از هر که خواهی، سلطنت را می گیری، و هر که را خواهیعزت دهی و هر که را خواهی خوار می کنی. تمامِ خیر، تنها به دستِ توست. بهدرستی که تو بر هر چیزی توانایی.
مرو را رسد کبریا و منی      که مُلکش قدیم است و ذاتش غنی
یکی را به سر بر نهد تاجِ بخت           یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
کلاه سعادت یکی بر سرش                گلیمِ شقاوت یکی بر درش
گر آن است، منشور احسان اوست        ور این است، توقیع فرمان اوست[12]
اِلهی اَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ.
پناه بردن به خدا از غضب الهی
چنان به مهر همی پرورد که مروارید   دگر به قهر چنان خورد کند که سُفال[13]
معنای غضب خداوند
غضب در انسان ها، نوعی حالت نفسانی است که اثر آن معمولاً در صورت وچشمان آدمی پدیدار می گردد. در این حالت، خون، حالتی فورانی پیدا کرده و بهنقاط بالای بدن می رود. در این زمان، خون در رگ ها، انتشار می یابد. بدین گونه،معمولاً متورم شدن رگ ها را نیز در پی دارد. در حال غضب رنگ چهره آدمی نیزغالبا سرخ و برافروخته می گردد.
البته نوع دیگری از غضب وجود دارد که در برابرِ افراد قوی و قدرتمند رخ می دهد،که در این صورت چون غضب به همراه ترس و تشویش می باشد، خون از پوست بهسوی قلب جریان بیشتری می یابد و در نتیجه چهره، رنگ زرد به خود می گیرد.
به طور کلی غضب به معنایی که ذکر شد، یعنی تغییر حالت نفسانی، در ذاتاحدیت الهی محال است. چون در ذات او اساسا تغییر حالت غیر ممکن است،بلکه معنای غضب خداوند، همان عقاب و عذاب او می باشد؛ آن هم به سببگناهان خودِ آدمی، که البته چون خداوند، رحمت محض است، گاهی امکان داردکه انسان به دلیل انجام گناهان و غوطه ور شدن در خطاها، سبب قطع نور رحمتالهی گردد. در اینجا، غضب همان خاموش شدن چراغ رحمت خداوند است کهآدمی به این ترتیب در ظلمت عقاب و بلا و عذاب گرفتار می شود.
اکنون برای اثبات این نکته که منظور از غضب الهی همان عقاب و عذاباوست به ذکر دو روایت، در ذیلِ یکی از آیات قرآنی اکتفا می کنیم. در قرآن کریماین گونه آمده است:
وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضبی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَویْ.[14]
در روی زمین طغیان نکنید تا خشمِ من بر شما فرود آید و هرکس موردِغضبِ من باشد سقوط خواهد کرد.
راوی می گوید:
در محضر امام باقر علیه السلام بودم که عَمْروبن عُبَیْد وارد شد. گفت: فدایت شوم،معنیِ غضب در آیه «و مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَوی» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: غضب، همان عقاب و عذاب خداست و ادامه داد: هرکس پندارد کهخداوند از حالی به حالی در می آید، او را همانند مخلوقاتش قرار داده وصفت آفریده ها را برای او آورده است. همانا خداوند را چیزی تحریکنمی کند تا او را تغییر دهد.[15]
همچنین از امام صادق علیه السلام نیز روایتی در این باره رسیده است:
رضای خداوند، همان ثواب او و غضب او، همان عقاب و عذاب اوست؛بدون آنکه چیزی در او نفوذ کند تا اینکه موجب هیجان او گشته و او را ازحالی به حالِ دیگر تغییر دهد.[16]
به هر حال، غضب خداوند برای همگان دردناک و غیر قابل تحمل است و همهاولیای الهی، همواره از خدا، رهایی از غضبش را می خواستند، چنانچه حضرت سیّدالشّهداء امام حسین علیه السلام در مناجات عرفه این گونه از خدا می خواهد:
اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سِواکَ.
معبود من! مبادا خشمِ تو بر من فرود آید، من تنها از آن می ترسم و اگر خشمتو نباشد و از آن آسوده باشم، از خشم دیگران ترسی ندارم.
ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت      تاب قهر تو نیاریم خدایا زنهار[17]
در جای دیگر، از دعای عرفه آن میوه دل رسول و آن نازنینِ یگانه دوران ها،در مقام خوف از دوزخ که جلوه عینی غضب خداست، این گونه مناجات می کند:
اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتی اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنی ما مَنَعْتَنی وَ اِنْ مَنَعْتَنیها لَمْیَنْفَعْنی ما اَعْطَیْتَنی اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ النّار.
از تو مسئلت می کنم ای خدا آن حاجتم را که اگر (عطایم) کنی، دیگر از هر چهمحرومم کنی، زیان نخواهم دید، و اگر آن حاجتم را روا نسازی، دیگر هر چهعطایم کنی،نفعی به حالم ندارد. و آن حاجتم این است که از دوزخ، رهاییم بخشی.
یا دولتاه اگر به عنایت کنی نظر          واخجلتاه اگر به عقوبت دهی جزا[18]
نکته آخر
پیشی گرفتن رحمت خداوند بر غضب او
در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ ای آنکه رحمت او برغضبش مقدّم می باشد».
لطف تو سابق می شود، جذاب عاشق می شود     بر قهر، سابق می شود، چون روشنایی بر ظُلم
در توضیح کوتاه این عبارت باید گفت که خداوند، رحمت محض است وهیچ چیز در دایره هستی خارج از پوشش رحمت او نمی باشد؛ حتی خشم وغضب او نیز از سرچشمه رحمت او می جوشد. از همین رو در دعا آمده است کهرحمت او بر غضبش مقدّم می باشد. توضیح بیشتر آنکه گاهی ذات احدیت، درعالَم هستی خود را به صفات قهریه جلالیه، که همان غضب باشد، ظاهر می سازد.این ظهور در عالَم دنیا به صورت حوادث، بلاها و غم ها و بیماری ها و در جهانآخرت به شکل دوزخ آشکار می شود؛ اما چون همه این موارد، در واقع ریشه دررحمت خداوندی دارد، به همین سبب در نهانِ همه آنها خیر و رحمت نهفته است. ازجمله آنکه بلاها و حوادث و بیماری ها، از عوامل مهم بیداری انسان ها از خواب غفلتو متذکر ساختن آنها به عوالم بالا و سوق دادنِ آنها به سمت پروردگارشان می باشد.
از هر جهتی تو را بلا داد      تا باز کشد به بی جهاتت[19]
و نیز:
از برای کششِ ما و سفر کردن ما         پیک بر پیک همی آید از آن اصل وجود
هر غم و رنج که اندر تن و در دل آید   می کشد گوش شما را به وثاق موعود[20]
تاج الدّین خوارزمی نیز در شرح فصوص الحکم چنین می گوید:
چون وجود غم ها و محنت ها و رنج ها از غضب بُوَد و غضب نیز از رحمتالهی برمی خیزد، در نتیجه این غضب و بلا، رابطه وصول به کمالات و واسطهرفعت درجات و آمرزش گناهان، و تصفیه قلب می باشد.[21]
همچنین از مولانا چنین نقل است که:
میان بنده و حق، دو حجاب است: تندرستی و مال. آن کس که تندرست استمی گوید: خدا کو؟ من نمی دانم و نمی بینم. همین که رنجش پیدا می شود،آغاز می کند که: یا اَللّه یا اَللّه و به حق، همراه و همسخن می گردد.
پس دیدی که صحت، حجاب او بود و حق زیر آن درد، پنهان بود و چندانکه آدمی را مال و نَواست اسباب مرادات، مهیا می کند و شب و روز به آنمشغول است. همین که بینواییش رو نمود و نفس، ضعیف گشت بر گِرد حقگردد.[22]
از اینجاست که بزرگان، از بلاها و مصایب که دارای نشانی از غضبِ الهیمی باشند، با تبسم و خرسندی استقبال می کردند.
در بلا هم می چشم لذات او    مات اویم ماتِ اویم ماتِ او
ای بدی که توکنی در خشم و جنگ      با طَرَب تر از سِماع و بانگ چنگ
ای جفای تو ز دولت خوب تر            و انتقام تو ز جان محبوب تر
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِدّ          ای عجب من عاشقِ این هر دو ضِدّ[23]
و بالاخره به قول شکسپیر:
بر تغییراتِ موسمی و تحمل سرما و یخبندان و بادهایِ سوزدار زمستان، کهوقتی بر بدنم می وزد آن را فرسوده و مچاله می کند، لبخند می زنم وبه خودمی گویم: اینها همه مشاورینی هستند که حقیقت وجودم را به منمی شناسانند.[24]
دوزخ؛ نشانی از رحمت خداوند
گرچه دوزخ مظهر غضب الهی است، اما در اینجا نیز رحمت حق تعالی بر غضباو پیشی گرفته است و به جز تعداد اندکی از معاندین که برای همیشه در جهنم اقامت دارند.[25] برای بقیه دوزخیان، نوعی رحمت محسوب می شود. توضیح آنکه، چنان که از اخبار و کلمات بزرگان استفاده می شود، دوزخ چیزی نیستمگر مکانی برای عطا کردن قابلیت به کسانی که این قابلیت را برای راه یابی بهبهشت از دست داده اند. باری کسانی که به واسطه لغزش ها شایستگیبرخورداری از بهشت را از کف داده اند و به سبب گرفتاری های دنیوی و برزخی،هنوز آن صفای لازم را به دست نیاورده اند. رحمت الهی به صورت دوزخ آنها رادرمی یابد، تا این عذاب های دوزخی کاملاً آنها را پاکیزه و خالص ساخته و به بهشت رهنمونشان سازد.
رحمت بر آنکه عَذْب شمارد عذاب دوست          زحمت مَبَر عزیز و مدار از عذاب بحث[26]
بنابراین، رحمت پروردگار در دوزخ نیز از غضب او سبقت گرفته است وعذاب هایش به انگیزه رحمت حق تعالی بر بندگانش است و می تواند، به نوعی موجبخرسندی نیز باشد، چنانچه دانته شاعر بزرگ و خداشناس قرن سیزدهم میلادی در اثرِمعروفش کمدی الهی این چنین می گوید: « ... سپس آنهایی را خواهید دید که در میانآتش خرسندند، زیرا امید آن دارند که روزی پا به جرگه ارواح مسعود گذارند.»[27]
آتشی خوش بر فروزیم از کَرَم            تا نماند جرم و زَلّت بیش و کم
آتشی کز شعله اش کمتر شَرار            می بسوزد جُرم و جبر و اختیار
شعله در بُنگاهِ انسانی زنیم     خار را گُل زار روحانی کنیم[28]
و به تعبیر شیخِ اکبرِ عرفان، محیی الدّین عربی:
«همان گونه که پرتو خورشید با حرارتش، در میوه ها اثر گذارده و آنها رامی پزد و از آن جهت که ما را منفعت می رساند، رحمت است، همین طور حرارتِآتش جهنم، پختنِ میوه های بهشت را سبب می شود».[29]
از جامی نیز چنین نقل است که: «... پس، بازگشتِ همه به رحمت سابقه حقّ سبحانه وتعالی باشد. از مُجرِمِ عاصی، غرامت به عذاب و ملامت بستانند تا از چرکِ گناهان، او را پاکگردانند و به رحمتِ جنّت و نعمت باز رسانند.»[30]
این بخش از مطالب را به اشعاری نغز از حکیم آقا محمدرضا صهبای قمشه ایبه پایان می بریم:
آنِ خدای دان همه مقبول و ناقبول        مِنْ رَحْمَةٍ بَدا وَ اِلی رَحْمَةٍ یَؤُول[31]
خلقان همه به فطرتِ توحید زاده اند       این شرک، عارضی بُوَد و عارضی یَزول[32]
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق     این است سرّ عشق که حیران کند عُقول

[1] یونس: 31
[2] ذاریات: 58
[3] نور: 21
[4] حافظ
[5] علق: 5
[6] نساء: 113
[7] سعدی
[8] حافظ
[9] نظامی
[10] شهید آیت الله دستغیب، سرای دیگر، ص 76.
[11] آل عمران: 26
[12] سعدی
[13] سعدی
[14] طه: 81
[15] شیخ صدوق، توحید، ص 164.
[16] همان، ص 165.
[17] سعدی
[18] سعدی
[19] مولانا
[20] مولانا
[21] تاج الدین حسین خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ص 888 .
[22] مولانا، فیه ما فیه، ص 495.
[23] مولانا
[24] مجموعه آثار، ج 1، ص 635 .
[25] چنانچه از ابن سینا نقل است: «هلاکتِ ابدی مالِ نوعی خاصِ از جهل و رذیلت اخلاقی است که ایندر تعداد انگشت شماری از مردم، وجود دارد.» (به نقل از اسفار، ملاصدرا، ج 7، ص 109.
[26] حافظ
[27] دانته، کمدی الهی، ج 1، ص 91.
[28] مولانا
[29] محیی الدّین عربی، فتوحات مکیّه، باب هشتاد و هفتم.
[30] جامی، نَقْدُ النّصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 189.
[31] همه چیز را از رحمت آغاز کرد و به رحمت برمی گرداند.
[32] از بین می رود

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -