انهار
انهار
مطالب خواندنی

سوم: در بين راه از قصد خود برنگردد

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شرط سوم:آن كه در بين راه از قصد خود برنگردد1، پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود2، بايد نماز را تمام بخواند.
1- زنجانی: شرط سوم:«استمرار قصد»از شرایط شکسته خواندن نماز ان است که دربین راه از قصد خود برنگردد ...
سبحانی: شرط سوم: «تصمیم بر ادامه سفر»؛ شرط سوم آن است   که در بین راه از قصد خود برنگردد...
2- سیستانی: و مسافتی که رفته با برگشت از هشت فرسخ کمتر است...
*****
مظاهری: مسأله- اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود باید نماز را تمام بخواند. اما اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود یا مردد شود باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1287-اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ1 از مسافرت منصرف شود چنانچه تصميم داشته باشد كه همانجا بماند يا بعد از ده روز برگردد ، يا در برگشتن و ماندن مردد باشد2، بايد نماز را تمام بخواند3.
1- سيستاني: اگر بعد از پيمودن مقداري از راه كه با برگشتن هشت فرسخ مي شود...
2- زنجاني: دربرگشتن يا قصد اقامه ده روز مردد باشد...
3- زنجاني: و همچنين است اگر احتمال دهد سي روز بدون قصد در آنجا مي ماند.
مکارم: رجوع کنید به ذیل مسأله 1288.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل شرط سوم.
بهجت: رجوع کنید به مسأله اختصاصی1050بعد از مسأله 1292 متن اصلی.
مسأله 1288-اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ1 از مسافرت منصرف شود 2و تصميم داشته باشد كه برگردد3 بايد نمازرا شكسته بخواند4.
اين مسأله در رساله آيت الله مظاهری نيست
1- سيستاني: اگر بعد از پيمودن مقداري از راه كه با برگشتن هشت فرسخ مي شود...
2-مکارم: باید نماز را شکسته بخواند مگر اینکه مردد در ماندن و برگشتن باشد و یا بخواهد همانجا ده روز بماند.
 3- گلپايگاني: تصميم داشته باشد كه ده روز در آنجا بماند...
صافي: تصميم داشته باشد كه پيش از ماندن ده روز از آنجا برگردد...
زنجاني: تصميم داشته باشد از همان راه يا راه دورتر برگردد...
وحید: در صورتی که قاطع سفر –مثل قصد ماندن ده روز در ان محلّ- برایش پیش نیامده باشد باید نماز را شکسته بخواند به شرط آنکه برگشتن هم کمتر از چهار فرسخ نباشد.
4- خوئي، تبريزي، سيستاني: اگر چه بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند.
زنجاني: وهمچنين اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد از راه ديگري برگردد كه مجموع رفت و برگشت به مقدارهشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
بهجت: رجوع کنید به مسأله اختصاصی1050بعد از مسأله 1292 متن اصلی.
مسأله 1289- اگر براي رفتن به محلّي حركت كند1 و بعد از رفتن مقداري از راه بخواهد جاي ديگري برود، چنانچه از محلّ اولي كه حركت كرده تا جايي كه مي خواهد برود2 هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
این مسأله در رساله آیت الله مکارم نیست.
1- گلپايگاني، خوئي، تبريزي، صافي، وحید، سیستانی: اگر براي رفتن به محلّي كه هشت فرسخ باشد، حركت كند...
زنجاني: اگر براي رفتن به محلّي كه به تنهايي يا به ضميمه برگشت هشت فرسخ فاصله دارد حركت كند...
2- زنجاني: به تنهايي يا به ضميمه برگشت...
*****
مظاهری: مسأله- اگر برای رفتن به محلّی که هشت فرسخ است حرکت کند و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری که هشت فرسخ است برود باید نماز را شکسته بخواند.
مسأله 1290-اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد1 مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه2 و در موقعي كه مردد است راه نرود و بعد تصميم بگيردكه بقيه راه را برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند3.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- سيستاني: اگر پيش از آن كه هشت فرسخ را طي كند...
2- صافي: يا تصميم بگيرد، در صورتي كه به چهار فرسخ رسيده، و قصد دارد پيش از ده روز از آنجا برگردد و هشت فرسخ ديگر برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.
3- مظاهری: و اگر در موقعی که مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود چنانچه راهی که پیش از مردد شدن پیموده و راهی که بعد از آن می رود روی هم هشت فرسخ باشد باید نماز را شکسته بخواند.
*****
خوئي، تبريزي: مسأله- اگر بعد از آن كه چهار فرسخ رفت، مردد شود كه بقيه هشت فرسخ را برود يا بدون اين كه ده روز در جايي بماند، به محلّ خود برگردد، چه در موقعي كه مردد است راه برود يا نرود بايد نماز را شكسته بخواند چه آن كه بعداً تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود يا اين كه برگردد.
وحید: مسأله- کسی که برای رفتن به محلّی که هشت فرسخ است سفر می کند اگر بعد از آنکه چهار فرسخ رفت ، مردد شود که بقیه هشت فرسخ را برود یا بدون اینکه ده روز در جایی بماند به محلّ خود برگردد باید نماز را شکسته بخواند چه در موقعی که مردد است راه برود یا نرود و چه انکه بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود یا برگردد.
مكارم: مسأله- هرگاه بخواهد به محلّي كه هشت فرسخ يا بيشتر است برود، اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در آنجا مقداري متوقف شود و بعد تصميم بگيرد بقيه راه را ادامه دهد بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1291-اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در موقعي كه مردد است مقداري راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود1، يا چهار فرسخ برود و برگردد2 تا آخر مسافرت بايد نمازرا شكسته بخواند.
اين مسأله در رساله آيات عظام فاضل , نوري و سبحانی نيست
1- سيستاني: و يا تا جايي برود كه رفت و برگشتنش هشت فرسخ شود، بايد تا آخر مسافرت نمازرا شكسته بخواند.
زنجاني: يا مجموع رفت و برگشت وي پس از ترديد هشت فرسخ باشد، تا آخر مسافرت بايد نماز را شكسته بخواند.
بهجت: يا چهار فرسخ رفته و برگردد و يا اين كه تصميم بگيرد بقيه راه را برود و باقيمانده سفر او هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد ولي بخواهد برود و برگردد ، بايد نماز را شكسته بخواند.
2- گلپايگاني، صافي: چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد...
مكارم: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1292.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 1290.
*****
خوئي، تبريزي،وحید: مسأله- اگر بعد از آن كه چهار فرسخ برود، مردد شود كه بقيه هشت فرسخ را برود يا اين كه به محلّ خود برگردد، ولي احتمال اين رابدهد كه در محلّ ترديد يا جاي ديگر ده روز توقف مي نمايد، اگر چه بعد تصميم بگيرد كه بدون ماندن ده روز بقيه را برود.، در اين صورت لازم است نماز را تمام كند ، چه در حال ترديد راه برود چه نرود ولي اگر تصميمش اين باشد كه هشت فرسخ ديگربرود، يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد از وقتي كه شروع به رفتن نمايد نمازش شكسته است.
.وحید:در این صورت باید نماز را تمام بخواند و اگر تصمیمش بعد از تردید این باشد که هشت فرسخ دیگر برود یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد از وقتی شروع به رفتن نماید نمازش شکسته است.
مسأله 1292-اگر پيش ازآن كه به هشت فرسخ برسد، مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و در موقعي كه مردد است مقداري راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود، چنانچه باقيمانده سفر او هشت فرسخ باشديا چهار فرسخ باشد ولي بخواهد برود و برگردد1 بايد نماز را شكسته بخواند2. ولي اگر راهي كه پيش از مردد شدن و راهي كه بعد از آن مي رود روي هم هشت فرسخ باشد، بنابراحتياط نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند3، اگر چه جمع واجب نيست و نماز شكسته است.
این مسأله در رساله آیت الله سبحانی نیست.
1- گلپايگاني، صافي: چنانچه باقيمانده سفر او چهار فرسخ باشد كه با برگشتن هشت فرسخ شود...
2- نوري: و اگرراهي كه پيش از مردد شدن و راهي كه بعد از آن مي رود روي هم هشت فرسخ شود، نيز نماز را شكسته بخواند.
سيستاني: چنانچه مجموع مسافت رفت و برگشت منهاي مسافتي كه با ترديد پيموده است كمتر از هشت فرسخ باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر كمتر نيست نمازش شكسته است.
زنجاني: چنانچه باقيمانده سفر او كمتر از هشت فرسخ باشد و مجموع رفت و برگشت وي – به استثناي مقداري كه درحال ترديد راه رفته است – نيز كمتر از هشت فرسخ باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر باقیمانده سفر کمتر از هشت فرسخ باشد ولی راهی که پیش از مردد شدن و راهی که بعد از آن می رود روی هم هشت فرسخ باشد بنابراحتیاط باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.
3-اراکی ، گلپايگاني، صافي، فاضل: بنابراحتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
بهجت: رجوع كنيد به ذيل مسأله 1291.
مظاهری: رجوع کنید به ذیل مسأله 1290
*****
خوئي،وحید، تبریزی:  مسأله- اگر پيش ازآن كه چهار فرسخ برود، مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود، چنانچه باقيمانده سفر او هشت فرسخ باشد يا آن كه بخواهد مثلاً چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ ديگر برگردد.، از وقتي كه شروع به راه رفتن بعد از تصميمش نمايد، نمازرا شكسته مي خواند* و در اين صورت نيز فرقي نيست كه در حال ترديد راه برود يا نرود.
. وحید: از وقتی که شروع به رفتن نماید نماز را باید شکسته بخواند.
*تبريزي: والا باید نماز را تمام بخواند ...
مكارم: مسأله- اگر در حال ترديد مقداري از مسافت را طيّ كند، سپس تصميمش بر ادامه راه شود، چنانچه باقيمانده راه با آنچه قبلاً با قصد طيّ كرده هشت فرسخ يا بيشتر باشد، نماز را شكسته مي خواند.
مسأله اختصاصي
بهجت: مسأله 1050- اگر درحال سفر بعد از گذشتن از حدّ ترخّص مانعي براي مسافرت پيش بيايد تا وقتي كه تصميم او بر سفر باقي است و مشروط به تحقق امر ديگر نيست، بايد نماز را شكسته بخواند، ولي اگر از تصميم سفر برگردد و يا بخواهد در همان مكان ده روز بماند بايد نماز را تمام بخواند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -