انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۱۲۱) زن و مرد در قرآن

بزرگ نمایی کوچک نمایی

زن و مرد در قرآن

آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که خلقت حوا از ضلع و دنده چپ آدم صحیح نیست بلکه آفرینش حوا همانند خلقت آدم بدیع و نو ظهور بوده و مستقل است.

۱ - چگونگی خلقت زن و مرد

آیا خلقت زن و آفرینش مرد از دو گوهر مستقل و دو مبدا جداگانه است تا هر کدام دارای آثار خاص و لوازم مخصوص باشد، مانند دو گوهر که از دو کان منحاز ظهور می‌کنند و جنس هر کدام غیر از جنس دیگری است؟ و یا آن که هر دو از یک گوهرند و هیچ امتیازی بین آنها از لحاظ گوهر وجودی نیست مگر به اوصاف کسبی، اخلاقی، تحصیلی و...؟ و یا آن که مرد بالاصاله از یک گوهر خاص خلق شده، سپس زن از زوائد مبدا تابع مرد به طور متفرع بر آن آفریده شده است. و یا به عکس یعنی زن بالاصاله از یک گوهر معین آفریده شده سپس مرد از زوائد مبدا تابع مرد بطور طفیلی و فرع وی، فرآورده شده است؟

احتمال اول جایگاهی در تفسیر و شواهد قرآنی و مانند آن ندارد چنانکه احتمال چهارم نیز فاقد هرگونه شواهد قرآنی و روائی است. عمده احتمال دوم و سوم است. آنچه از ظواهر آیات ناظر به اصل آفرینش استنباط می‌شود و برخی از احادیث نیز آن را تایید می‌نماید همانا احتمال دوم است. و اما احتمال سوم نه تنها از ظواهر آیات راجع به خلقت استظهار نمی‌شود بلکه بعضی از احادیث نیز آن را ناصواب می‌داند.

 

۲ - آیات خلقت

اما آیه‌های خلقت مانند: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ونساء واتقوا الله الذی تساءلون به والارحام ان الله کان علیکم رقیبا»[۱].

‌ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفریده و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند پروا دارید، و از خدایی که به نام او از همدیگر درخواست می‌کنید پروا کنید، و خویشاوندان را (فراموش نکنید) که خدا همواره بر شما نگهبان است.

منظور از نفس در این آیه کریمه همانا گوهر و ذات و اصل واقعیت عینی شیء است. و مراد از آن، روح، جان، روان و مانند آن نیست. مثلا اگر گفته‌اند فلان شیء فی نفسه چنین است یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است و وقتی گفته‌اند: جائنی فلان نفسه، [۲] یعنی فلان کس خودش آمده است که معنای نفس مرادف با عین یعنی اصل ذات خواهد بود.

پس روا نیست که مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه ربط داد و یا تحقیق درباره آیه محل بحث را با آیات ناظر با پیدایش نفس و نفح آن در انسان و رجوع آن به سوی پروردگار و دیگر مباحث قرآنی مرتبط به احکام روح انسانی وابسته دانست. پس مراد از نفس همانا ذات و واقعیت عینی است.

بنابر مبنای فوق مفاد آیه مزبور اولا این است که همه انسان‌ها از هر صنف، (خواه زن خواه مرد زیرا کلمه ناس شامل همگان می‌شود) از یک ذات و گوهر خلق شده‌اند و مبدا قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است، و ثانیا اولین زن که همسر اولین مرد است او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده، نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زائد بر او و طفیلی وی. بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است. آنگاه به کیفیت تکثیر نسل اشاره می‌شود که از حوصله این مقالت که رسالتی جز مقدمه یک کتاب را ندارد بیرون است.

مطالب یاد شده را می‌توان از آیه «هو الذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منها زوجها…»[۳]. اوست که شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد. و از آیه «خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها...» [۴]. آفرید شما را از نفس واحد سپس جفت وی را از آن پدید آورد، استفاده نمود، پس مفاد آیه‌های ناظر به اصل آفرینش همانا وحدت مبدا قابلی خلقت همه مردان و زنان و نیز اولین مرد و اولین زن که نسل کنونی به آنها منتهی می‌شوند، خواهد بود.

 

۳ - مبدأ آفرینش در روایت

و اما احادیث ناظر به مبدا قابلی آفرینش مانند آنچه محمد بن بابویه قمی صدوق (قده) به طور مسند در علل الشرایع [۵] و به طور مرسل در من لا یحضره الفقیه [۶] نقل کرده است که : زرارة بن اعین از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) سوال کرد: نزد ما مردمی هستند که می‌گویند خداوند حوا را از بخش نهایی ضلع چپ آدم آفرید؛ امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: خداوند از چنین نسبت، هم منزه است و هم برتر از آن است... آیا خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند، تا بهانه به دست شفاعت کنندگان دهد که بگویند بعضی از اجزای آدم با بعض دیگر نکاح نمود... سپس فرمود: خداوند بعد از آفرینش آدم، حوا را به طور نو ظهور پدید آورد... آدم (علیه‌السّلام) بعد از آگاهی از خلقت وی از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب و نگاه او مایه انس من شده است؟ خداوند فرمود: این حوا است آیا دوست داری که با تو بوده و مایه انس تو شده و با تو سخن بگوید و تابع تو باشد؟ آدم گفت : آری پروردگارا تا زنده‌ام سپاس تو بر من لازم است، آنگاه خداوند فرمود: از من ازدواج با او را بخواه چون صالحیت همسری تو را جهت تامین علاقه جنسی نیز دارد و خداوند شهوت جنسی را به او عطا نمود... سپس آدم عرض کرد: من پیشنهاد ازدواج با وی را عرضه می‌دارم، رضای شما در چیست؟ خداوند فرمود رضای من در آن است که معالم دین مرا به او بیاموزی...

 

۴ - مطالب مستفاد از روایت

این حدیث گرچه مفصل است و از لحاظ سند نیاز به تحقیقی بیشتر دارد، چون برخی آحاد سلسله مشترک و برخی مجهول‌اند چنانکه بعضی از مضامین آن هم نیاز به توضیح بیشتر دارد ولی مطالب مهم و سودمندی از آن استفاده می‌شود که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

۱. خلقت حوا از ضلع و دنده چپ آدم صحیح نیست.

۲. آفرینش حوا همانند خلقت آدم بدیع و نو ظهور بوده و مستقل است.

۳. نزدیکی و نگاه آدم به حوا، مایه انس وی شده است و خداوند نیز همین اصل را پایه برقراری ارتباط بین آنها قرار داده و این انس انسانی قبل از ظهور غریزه شهوت جنسی بوده زیرا جریان غریزه مطلبی است که بعدا مطرح می‌شود.

۴. خداوند گرایش جنسی و شهوت زناشویی را بر آدم (علیه‌السّلام) القا نموده و این در حالی است که جریان انس و دوستی قبلا برقرار شده بود.

۵. بهترین مهریه و صداق همانا تعلیم علوم الهی و آموختن معالم دین است که خداوند آن را به عنوان مهر حضرت حوا بر آدم قرار داده است.

۶. بعد از ازدواج، آدم به حوا گفت به طرف من بیا و به من رو کن و حوا به او گفت تو به سوی من رو کن، خداوند امر کرد که آدم برخیزد و به طرف حوا برود و این همان راز خواستگاری مرد از زن است وگرنه زن به خواستگاری مرد بر می‌خواست. البته منظور از این خواستگاری، آن خطبه قبل از عقد که در این حدیث مبسوط آمده است، نمی‌باشد.

 

۵ - پانویس

۱. نساء/سوره۴، آیه۱.   

۲. طباطبایی، سدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۴۴.   

۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹.   

۴. زمر/سوره۳۹، آیه۶.   

۵. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، باب ۱۷.   

۶. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۷۹، کتاب النکاح.

پایگاه اینترنتی انهار به نقل از ویکی فقه دانشنامه حوزوی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -