انهار
انهار
مطالب خواندنی

امضاءمتمّم قانون اساسي توسط شاه قاجار(1286ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
امضاي متمم قانون اساسي توسط محمدعلي شاه قاجار (1286 ش)امضاي متمم قانون اساسي توسط محمدعلي شاه قاجار (1286 ش)
با اوج‏گيري نهضت مشروطيت ايران و مبارزات همه جانبه مردم و روحانيت، مظفرالدين شاه قاجار مجبور شد تا با خواست مردم موافقت كرده و در چهاردهم مرداد 1285 ش ضمن صدور فرمان مشروطه، دستور تشكيل مجلس شوراي ملي را صادر نمايد. از آن پس، متن قانون اساسي مشتمل بر 51 اصل با نام نظامنامه سياسي، تنظيم شد و در 8 دي 1285 به امضاي شاه رسيد. صرف نظر از ماهيت و محتواي اين قانون اساسي كه مبتني بر خواسته‏هاي واقعي مردم نبود، اصولاً بدون وقت كافي و با عجله و عمدتاً در جهت مسائل مجلس شوراي ملي تدوين شده بود و بسياري از مسائل مهم و اساسي، و ديگر حقوقي را كه در قانون اساسي مطرح مي‏شود، دارا نبود. اين قانون بيشتر به آيين نامه مجلس شباهت داشت و تامين كننده نياز فوري ملت در زمينه به دست گرفتن اختيارات و حقوق سياسي از طريق تشكيل مجلس شوراي ملي بود. از سوي ديگر، روشنگري روحانيت كه در صف مقدم نهضت و مبارزات مشروطيت بود، علي‏رغم كارشكني‏هاي مداوم درباريان و غرب‏زده‏هاي فريب خورده، شرايط و جوّي را به وجود آورد كه پس از مرگ مظفرالدين شاه، در همان آغاز سلطنت محمد علي ميرزا كميسيوني به منظور تهيه متمم قانون اساسي در مجلس شوراي ملي تشكيل شد. اين كميسيون كه مركب از پنج نفر بود، متني را بر اساس قانون اساسي بلژيك و فرانسه و بالكان تهيه كرد كه قابل قبولِ همه نمايندگان مجلس نبود. مي‏توان گفت اگر مقاومت آيت ‏اللَّه شيخ فضل اللَّه نوري در پافشاري بر افزودن ماده‏اي در متمم قانون اساسي مبني بر نظارت پنج تن از علماي طراز اول هر عصر براي جلوگيري از تصويب قوانين مخالف اسلام در مجلس نبود و اين ماده به تصويب نمي‏رسيد، متمم قانون اساسي بيش از آن چه كه بود، رنگ غربي به خود مي‏گرفت. پس از پايان كار، متمم قانون اساسي در 107 اصل براي امضا تقديم شاه گرديد. محمدعلي شاه، ابتدا در امضاي اين قانون وقت‏كشي مي‏كرد اما با درخواست‏هاي مكرر مردم از نمايندگان و تلگراف‏هاي علماي نجف مبني بر امضاي متمم، سرانجام شاه ناگزير شد كه آن را در پانزدهم مهرماه 1286 ش برابر با 29 شعبان 1325 ق امضا نمايد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -