انهار
انهار
مطالب خواندنی

اسباب تحريم

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال583 - كسى با دخترى به عقد متعه ازدواج كرد و در حين متعه با مادرش زنا كرد سپس در يك جلسه مدت او را بخشيد و به عقد دائم خود در آورد و اكنون داراى شش اولاد است آيا وظيفه مرد نسبت به زن و وظيفه زن نسبت به اولاد و وظيفه اولاد نسبت به ارث چه مىباشد.

جواب: بنابر احتياط واجب مرد بايد اين زن را طلاق بدهد و مهر المسمى را بايد بپردازد و اگر مهر المسمى كمتر از مهر المثل است مهر المثل بدهد و يا مصالحه بنمايد و زن نيز بايد از اين مرد فورا جدا شود و تا آخر با اين مرد ازدواج نكند واولادى كه در اين مدت پيدا كرده‌اند چون جاهل به حكم بوده‌اند محلق به هر دواست و در احكام شرعيه با اولادى كه از ازدواج صحيح متولد شده هيچ تفاوتى ندارند و از پدر و مادر ارث مىبرند.

سؤال584 - اگر كسى با عروس خود زنا كند چه بايد كرد آيا عروس براى شوهرش حرام مىشود يا نه.

جواب: در فرض مسأله اگر بعد از عقد و دخول پسر، پدر با عروس زنا كند زن پسر بر پسر حرام نمىشود و زانى بايد توبه كند و اگر حاكم شرع مبسوط اليد بود حكم و حد اين كار شنيع قتل است يالاسف كه فعلا اجراء حدود تعطيل است [[1]]

سؤال585 - اگر زنى با مردى زناى محصنه كرد و بعد از مدتى از شوهر خود طلاق گرفت و با همان مردى كه قبلا زنا كرده بود ازدواج كرد در حالتى كه عالم است به اين كه به اين مرد حرام مؤبد است باز با مردى ديگر زنا كرد و از شوهر دوم كه علم به حرمت ابدى بر او داشت طلاق گرفت در اين صورت شرعا مىتواند با اين مرد ثالث ازدواج كند يا اين كه مثل دومى حرام است.

جواب: در فرض سؤال چون عقد دوم باطل بوده ازدواج با شخص سومى بعد از عده طلاق اولى و بعد از عده وطى الشبهه در صورت جهل زن و مرد دومى مانعى ندارد ولى اگر زناى با مرد سوم در ايام عده طلاق شوهر اول واقع شده باشد ازدواجش با مرد سوم هم حرام ابدى است.

سؤال586 - مادر و دخترى در يك زمان با يك مردى از راه زنا حمل برداشتند و مرد زانى هم اقرار دارد كه حمل مادر و دختر هر دو از من مىباشد در اين صورت ممكن است زانى نامبرده با يكى از آنان، مادر و يا دختر زانيه ازدواج كند يا نه و در صورت امكان با كدام يك از آنان مىتواند ازدواج كند

جواب: در فرض سؤال هر دو بر زانى حرام ابدى هستند و ازدواج با آنها جايز نيست

سؤال587 - زن ارمنى با داشتن همسر، با مسلمانى رابطه پيدا كرده و اين رابطه منجر به عمل جنسى هم شده و بعد بطورى كه شخص مسلمان مدعى است آن زن با اصرار از شوهرش طلاق گرفته و براى اين كه به عقد همين شخص مسلمان در آيد مسلمان شده آيا اين فرد مسلمان با آن كه زن مسيحى در نكاح مرد مسيحى بوده و با او عمل جنسى انجام داده مىتواند با او ازدواج كند يا خير

جواب: زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى است اگر چه زن كافره باشد

سؤال 588 - لو زنى رجل بامرأة هل يجوز لابنه ان يتزوج مع بنت بنتها ام لا وهل يفرق بين ذات البعل وغيره

جواب: نعم يجوز ولا فرق في هذا الحكم بين الز بذات البعل وغيرها

سؤال589 - در رساله‌هاى عمليه مذكور است كه انسان نمىتواند در ازدواج جمع بين دو خواهر كند بفرمائيد آيا اين حكم مخصوص دو خواهر نسبى است يا در رضاعيتين و مختلفتين هم همينطور است

جواب: جمع بين رضاعيتين و مختلفتين هم حرام است و با نسبى فرق ندارد

سؤال590 – جمع بين دو خواهر در ازدواج در صورتى كه هر دو يا يكى از آنها فرزند زنا باشد چطور است

جواب: جمع بين دو خواهر در ازدواج حرام است اگر چه هر دو يا يكى از آنها ولد زنا باشد

سؤال591 - مردى با زنى زنا نموده و بواسطه جهل به مسأله بعد از مدتى دختر همين زن را عقد كرده و چند اولاد از او به عمل آمده و حاليه متوجه به مسأله شده فعلا تكليفش چيست.

جواب: در فرض سؤال دختر آن زن بر زانى حرام ابدى است و عقد وى باطل است و واجب است از يكديگر جدا شوند و لكن چون جاهل به حكم بوده‌اند اولاد آنها در حكم حلال زاده است

سؤال592 - زنى در عده وفات زنا داده آيا زانى مىتواند با او ازدواج كند يا نه

جواب: زنا در عده رجعيه موجب حرمت ابدى است و در عده وفات موجب حرمت نيست و زانى مىتواند بعد از انقضاء عده با او ازدواج نمايد

سؤال593 - مردى زن بيوه‌اى را كه داراى يك پسر و آن پسر هم داراى زن است عقد كرده، اگر زن بيوه فوت كند آيا مرد كه شوهر زن بيوه است مىتواند با عروس زن بيوه ازدواج كند يا خير

جواب: ازدواج شخص با زنى كه عروس زوجه‌اش بوده و عروس خودش نيست بعد از عده نسبت به شوهر قبل، مانعى ندارد.

سؤال594 - اگر زن دخترى داشته باشد كه از شوهر خودش باشد در صورتى كه شوهرش راضى باشد جايز است دختر را براى مردى كه با اين زن زنا كرده صيغه نمود يا خير

جواب: دختر زن زانيه بر مرد زانى حرام ابدى است

سؤال595 - اگر با دخترى عمل لواط انجام بگيرد لواط كننده مىتواند خواهر او را به ازدواج خود در آورد يا نه.
جواب: ازدواج با خواهر او مانعى ندارد و آن حكم كه معروف است مخصوص به خواهر پسر ملوط است

سؤال596 - مردى زوجه او فوت شده و از او چند دختر دارد و آنها را شوهر داده است و مرد مذكور مجددا با زن ديگر ازدواج نموده آيا زوجه دوم او كه زن پدر دختر است به شوهران دخترها محرم است يا نه

جواب: زن پدر زوجه بر زوج محرم نيست

سؤال597 - آيا پسر، زن غير مدخوله پدر خود را مىتواند به عقد خود در آورد يا نه

جواب: ازدواج با زن پدر چه مدخول بها باشد و چه غير مدخول بها حرام و باطل است

سؤال598 - شخصى دخترى را به مدت يك سال متعه كرده و پس از يك سال او را به عقد دائم در آورده و با ام الزوجه‌اش مقاربت نموده ولى نمىداند آيا مقاربت با او در ايام متعه بوده و يا در ايام عقد دوام در اين صورت اين زن فعلا زوجه اين مرد است و يا بايد از او جدا شود و حكم فرزندانى كه از او بوجود آمده چيست

جواب: در فرض سؤال اگر شك دارد كه پيش از عقد دائم با مادر زن نزديكى كرده يا بعد از آن عقد محكوم به صحت است و در اين فرض فرزندان او حلال زاده هستند

سؤال599 - هل اللواط مع الميت كالحى في نشر الحرمة في النساء المعلومات اعنىام الموطوء وبنته واخته على اللاطىام لا وهل الرضاع في ذلك كالنسب او مخصوص بالنسب وهل يوجب الغسل ويكفى عن الوضوء وهل في وطى البهيمة غسل وهل يكفى عن الوضوءام لا

جواب: نعم اللواط مع الميت كالحى في وجوب الغسل وكفايته عن الوضوء فيما يشترط الطهارة فيه وفى نشر الحرمة لايترك الاحتياط بعدم تزويجهن سواء في النسب والرضاع كالحى و لكن الاحوط في وطى البهيمة هو الغسل والوضوء فيما يشترط فيه الطهارة

سؤال600 - مدت بيست سال قبل جوانى مرا جهت خود خواستگارى كرد ولى چون او بهائى بود من به ازدواج او راضى نشدم و او هم اصرار داشت وبمن قول داد كه مسلمان شود با شرط مسلمان شدن من به ازدواج او راضى شدم فعلا مدت بيست سال است از ازدواج ما گذشته و در ظاهر مسلمان بود و تشخيص بهائيت او را نمىدادم

بعدا برايم ثابت شده كه او واقعا مسلمان نشده و در بهائيت خود باقى است لكن من از او داراى فرزندانى شدم و طلاق و جدائى برايم مشكل بود و در صدد بودم فرزندانم را به دين مقدس اسلام هدايت كنم الزاما صبر كردم و پسرم به سن 19 سال رسيده و پيرو مذهب پدرش شده و برايم يأس حاصل شده كه آنها مسلمان شوند بنابر اين از خانه شوهرم خارج شدم و در منزل برادرم ساكن شدم در اين صورت حضرت آية اللهى اجازه مىفرمائيد باز به خانه شوهرم بروم و فرزندان ديگرم را به دين مقدس اسلام راهنمائى نمايم و يا كاملا او را ترك بگويم چون بر من حرام است و نيز لازم است از او طلاق بگيرم و يا ديگر طلاق نمىخواهد

جواب: با اين كه شوهر شما بهائى است بايد از او جدا شويد و بازگشت شما به منزل او حرام است و محتاج به طلاق نيست و پس از آن كه از تاريخى كه با او هم بستر نشده‌ايد عده منقضى شود مىتوانيد بدون طلاق با هر مرد مسلمان كه بخواهيد ازدواج كنيد و فرزندان شما چون از وطى به شبهه هستند به شما ملحق هستند و به پدرشان شرعا ملحق نيستند و او نمىتواند از آنها اگر صغير هستند سرپرستى نمايد و بايد از او گرفته شوند و هر كدام كبير هستند كسى به آنها ولايت ندارد

سؤال601 - از يك نفر روحانى شنيدم كه اگر زن كفر بگويد بر شوهر خود حرام مىشود و بايد او را طلاق داد و هم چنين اگر مرد كفر بگويد زنش بر او حرام مىشود و بايد او را طلاق داد مستدعى است نظر مبارك را مرقوم فرمائيد

جواب: اگر قبل از دخول زن كلامى بگويد كه موجب كفر و ارتداد بشود عقد ازدواج او با شوهر به خودى خود فسخ مىگردد، و اگر بعد از دخول باشد چنانچه تا پيش از گذشتن عده برگردد و توبه كند ازدواج او به حال خود باقى مىماند و اگر پيش از گذشتن عده برنگشت معلوم مىشود كه از حال ارتداد وكفر ازدواج او به هم خورده و فسخ شده است و اگر مردى كه مسلمان و مسلمان زاده باشد كافر شود (مرتد فطرى) فورا عقد ازدواج او با زنش فسخ مىشود وزنش بر او حرام مىشود و پس از گذشتن عده با هر مرد مسلمان بخواهد ازدواج كند اختيار دارد و طلاق لازم نيست ولى اگر شوهر توبه كند و به اسلام برگردد مىتواند اگر زن ازدواج با ديگرى نكرده به عقد جديد با او ازدواج كند

سؤال602 - ازدواج پسر و دخترى كه مادرهايشان دختر خاله هستند از نظر قانون بلا مانع است ولى شرعا شبهه‌اى برايشان پيش آمده و آن اين كه مادر بزرگ دختر چندين سال پيش مىخواسته با شوهر خواهرش (پدر بزرگ پسر) به سفر برود لذا براى محرم شدن با او نوه اش را كه طفلى چند ماهه بوده بى اذن پدرش صيغه او مىكند پدر بزرگ دختر هم كه ولى او محسوب مىشود مرده بوده وقتى كه پدر دختر از مسافرت مىآيد و موضوع را به او مىگويند صريحا از اين عمل اظهار رضايت نمىكند با اين كه مدت صيغه هم تمام شده بوده و مادر بزرگ دختر اظهار مىدارد كه يادم نيست شخصى را كه وكيل كردم تا صيغه را بخواند چه كسى بوده تا از او بپرسند كه اصولا صيغه را خوانده يا نه ولى در آن زمان به خيال اين كه با هم محرم هستند به سفر رفته‌اند در حال حاضر پدر بزرگ پسر در قيد حيات نيست و اشخاصى هم نيستند كه شهادت به اجراء صيغه محرميت بدهند نظر مباركتان را در مورد ازدواج اين پسر و دختر مرقوم فرمائيد

جواب: مادر بزرگ و مادر طفل ولايت بر او ندارند بنابر اين اگر صغيره را به عقد دائم يا موقت تزويج نمايند عقد فضولى است و بدون اجازه پدر يا جد پدرى يا اجازه خود صغيره بعد از آن كه كبيره شد عقد نافذ نيست و آثار شرعيه بر آن مترتب نمىشود و با فرض اجازه پدر اگر اصل خواندن صيغه هم واقعا مشكوك باشد آثار عقد مرتب نمىشود و با فرض وقوع عقد و اجازه پدر اگر اجازه بعد از انقضاء مدت واقع شده ترتب اثر بر آن، محل تأمل است و مراعات احتياط در صورت اخيره به عدم ازدواج پسر و دختر مذكور از جهت شبهه معقوده بودن براى جد لازم است

سؤال603 - مردى پس از چند روزى كه از ازدواج او گذشت علاوه بر اين كه خودش نماز نمىخواند و روزه نمىگيرد به عيال خود هم مىگويد حق نماز خواندن و روزه گرفتن را نداريد و در اين راه اصرار و پافشارى مىكند و معتقدات دينى را مسخره و استهزاء مىكند در اين صورت وظيفه شرعيه اين زن چيست آيا بايد به زندگى با مرد ادامه بدهد و يا طلاق بگيرد

جواب: اگر استهزاء و مسخره اش به حد انكار ضرورى دين برسد مرتد است و به مجرد ارتداد عقد منفسخ مىشود و باطل است و چنين شخصى را كه مسلمان است و مرتد مىشود مرتد فطرى مىگويند و زن بايد از او جدا شود و احتياج به طلاق ندارد و بايد عده وفات نگه دارد و چنانچه زوج از ارتداد خود توبه كند مىتواند زن را به عقد جديد بگيرد

سؤال604 - ما قولكم فيما لو ارتد الزوج عن الاسلام و بعد مدة من ارتداده رجع الى الاسلام فهل يقبل توبته وهل تبين منه زوجته فعلا او ينتظر الى تمام العدة وهل الحكم كما قال المشهور في الفرق بين الفطرى والملى بعدم قبول التوبة في الاول واعتداد الزوجة عدة الوفاة وقبول التوبة في الثانى والانتظار به الى العدة وهى عدة الطلاق فان تاب في اثنائها و الا بانت منه

جواب: ان ارتد الزوج عن فطرة تبين منه زوجته بلا فصل فان لم يمكن اجراء الحد عليه وتاب يقبل توبته وان لم يسقط عنه حكم الحد ويجوز نكاحه به عقد جديد ولو مع زوجته السابقة وان ارتد عن ملة وقف انفساخها على انقضاء العدة


[1] اعتراض معظم له بر حكومت طاغوت.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -