انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام ازدواج

بزرگ نمایی کوچک نمایی

جامع المسائل ج2:

سؤال 989 ـ دو قلوهايى كه به هم چسبيده اند و شايد هر دو پسر يا هر دو دختر يا مختلط باشند و امكان جدا شدن آنها نيست، آيا مى توانند ازدواج كنند؟

جواب: اوّلاً عدم امكان جدا شدن با فرض پيشرفت مسائل پزشكى و جرّاحى اگر موردى داشته باشد، بسيار نادر است.

و ثانياً در فرض عدم امكان ازدواج براى آنها جايز نيست.

سؤال 990 ـ اگر اجراى عقد نكاح دائم همراه با فشار و شكنجه روحى اعمال شده باشد از طرف خانواده زوجه نسبت به زوج و زوج بر اثر اكراه و اجبار، حاضر به قبول يك هزار سكه بهار آزادى به عنوان مهريه مى شود، آيا اين عقد و مهريه صحيح است؟

جواب: چنانچه عقد و مهريه هر دو از روى اكراه باشد، هرگاه زوج عقد مذكور را با مهر مذكور بعداً اجازه كرده باشد، عقد و مهر صحيح است.

سؤال 991 ـ پدرِما، ما را رها كرده و هيچ اعتنايى به ما نمى كند و گاهى مدتى مى گذرد كه از هم خبر نداريم، آيا در امر ازدواج بايد از او اجازه بگيريم، يا لازم نيست؟

جواب: بطور كلّى چنانچه ولىّ دختر، دختر را مطلق العنان و آزاد گذاشته و در شؤون او دخالت نمى كند، اذن واجازه او لازم نيست. و همين كه دختر بالغه و رشيده باشد، يعنى مصلحت خويش را در امر ازدواج تشخيص دهد مى تواند ازدواج كند.

سؤال 992 ـ از نظر فقهى خنثى به چه كسى مى گويند؟ و نكاح و طلاق اين افراد پس از تغيير جنسيت چگونه است؟

جواب: به كسى كه مرد يا زن بودن او مشخص نباشد خنثى گفته مى شود، حال ممكن است اصلاً آلت جنسى نداشته باشد يا هر دو آلت جنسى را داشته باشد.

سؤال 993 ـ آيا افراد خنثى مى توانند تغيير جنسيت بدهند؟ يعنى به زن يا مرد تبديل شوند؟

جواب: بلى اين افراد مى توانند با عمل جراحى خود را تبديل به زن يا مرد كنند. و بعد از اينكه با عمل جراحى جنس معين شد، تمام احكام آن جنس را خواهند داشت و مى توانند با ديگرى ازدواج كنند.

سؤال 994 ـ شخصى از طرف خانمى به نام فاطمه و مردى به نام حسن وكالت داشت كه عقد ازدواج آنها را بخواند، در هنگام اجراء صيغه، كلمه موكلتى و موكلى را به زبان نياورد و فقط گفت انكحت فاطمه لحسن... آيا اين عقد صحيح است؟

جواب: بلى اين عقد صحيح است و نيازى به دومرتبه خواندن نيست.

سؤال 995 ـ اگر دخترى شخصى را وكيل خود جهت عقدش با زيد قرار داد و بعد از مدتى شخص دومى را وكيل خود جهت عقدش با عمرو قرار مى دهد و بعداً هر دو وكيل صيغه عقد را انشاء مى كنند، بدون اطلاع يكديگر. آيا زن وقتى كه شخص دومى را وكيل خود قرار داد اين عمل، عزل شخص اولى از وكالت نيست؟

و اگر وكالت هر دو صحيح باشد در صور مذكوره ذيلاً عقد كدام وكيل صحيح است؟

1 ـ هر دو عقد در يك زمان واقع شود.

2 ـ تقدّم و تأخّر هر يك معلوم نيست.

3 ـ عقد وكيل اول زمانش مقدّم بوده بر عقد وكيل دوم.

4 ـ و بالعكس يعنى عقد وكيل دوم زمانش مقدّم بوده بر عقد وكيل اول.

جواب: ظاهراً با توكيل دوم وكالت اول باطل مى شود، ولى تا وقتى اين مسأله به اطلاع وكيل اول نرسيده است وكالت او به قوت خود باقى است. لذا اگر وكيل اول زودتر عقد كرد عقد او صحيح است و يا اگر وكيل دوّم زودتر عقد كرد، عقد او صحيح است و در صورت همزمان بودن احتياطاً هر دو طلاق دهند و بعد براى يك نفر عقد كنند.

سؤال 996 ـ مردى دخترى را كه در شهر ديگر بوده به عقد فضولى به نكاح خود درآورده و عقدنامه را براى او فرستاده، وقتى از آن دختر سؤال كرده اند كه آيا راضى هستى سكوت كرده، بعد از مدتى پدر زوجه گفته است كه آن دختر آزاد است و مى تواند برود شوهر كند، دختر هم بدون ردّ عقد اول به عقد ديگرى درآمده، آيا عقد دوم صحيح است؟

جواب: چون در قبول عقد فضولى قول يا فعلى كه دلالت بر رضايت و قبول باشد، لازم است و در فرض سؤال ظاهراً صورت نگرفته است، لذا عقد اول باطل بوده و عقد دوم صحيح است.

سؤال 997 ـ مردى در حال بيمارى زنى را به عقد خود درآورده و قبل از دخول درهمان بيمارى مرده است در صورتى كه عقد باطل باشد، آيا پسر متوفى مى تواند با آن زن ازدواج كند؟

جواب: بلى پسر اين مرد متوفى مى تواند با اين خانم بعد از فوت پدرش ازدواج كند چون ازدواج پدر كالعدم بوده است.

 سؤال 998 ـ مشهور بين فقها(ره) اين است كه زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى مى شود، حال اگر فرزندى از اين راه به وجود آيد، حلال زاده است يا خير؟ و آيا محرميّت حاصل مى شود و حكم ارث آنها چيست؟

جواب: به نظر اين جانب زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى نمى شود، لذا اگر بعد از طلاق يا فوت زوج و انقضاى عده، آنها با هم ازدواج كرده اند عقد آنها صحيح است و تمام احكام زن و شوهرى بر آن مترتب مى شود و فرزندان آنها حلال زاده هستند، ولى اگر عقد واقع نشده است احتياط اين است كه با هم ازدواج نكنند.

سؤال 999 ـ زنى با اعتقاد به اينكه از شوهر خود طلاق گرفته به ازدواج مرد ديگرى درآمده است و قبل از آنكه دخولى محقق شود، معلوم شده كه از شوهر اوّل خود طلاق نگرفته است، آيا اين زن مى تواند بعد از طلاق از شوهر اوّل به ازدواج شوهر دوم درآيد؟

جواب: در فرض سؤال دليلى بر حرمت ابدى وجود ندارد، اگر چه بهتر اين است كه با او ازدواج نكند.

سؤال 1000 ـ شخصى وكالت در اجراى صيغه طلاق در زمان معينى داشته است و پس از گذشت زمان معين و تمام شدن عدّه، زن شوهر كرده است سپس معلوم شده، وكيل صيغه طلاق را جارى نكرده است، اكنون وظيفه چيست؟

جواب: در فرض سؤال، اين زن همسر شرعى شوهر اوّل است و بايد بلافاصله از شوهر دوّم جدا شود و نياز به طلاق ندارد ولى بايد براى همبستر شدن با شوهر اول عدّه وطى به شبهه ملحوظ شود.

سؤال 1001 ـ اگر زن بدون عده ازدواج كرد حكم آن چيست؟

جواب: اگر قبل از گذشت عده با كسى ازدواج كند بر آن مرد حرام مؤبد مى شود. و بايد فوراً از همديگر جدا شوند و ديگر نمى توانند با همديگر ازدواج كنند. بلى اگر نسبت به مسأله جاهل بوده اند وعقد درعده انجام گرفته و دخول بعد از گذشت عده صورت گرفته، موجب حرمت ابدى نمى شود.

سؤال 1002 ـ فرموده ايد ازدواج موقت با زنهاى اهل كتاب مانعى ندارد، اگر بدانيم مشرك هستند آيا باز هم جايز است؟

جواب: بلى، در جواز ازدواج موقت با زن كتابيه، ملاك اهل كتاب بودن است و فرقى نيست كه موحد باشند يا مشرك، هر چند كه اگر مشرك باشند محكوم به نجاستند.

سؤال 1003 ـ آيا ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب (مسيحى) جايز است؟

جواب: ازدواج دائم بين مسلمان و اهل كتاب جايز نيست، ولى ازدواج موقت با زن اهل كتاب شرعاً مانعى ندارد.

سؤال 1004 ـ آيا مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده و مدتش تمام نشده به عقد دائم خود درآورد؟

جواب: تجديد عقد چه دائم، چه منقطع صحيح نيست مگر اينكه مدت متعه تمام شود يا مدّت باقى مانده را به او ببخشد و پس از آن عقد جديد خوانده شود.

سؤال 1005 ـ با توجه به سؤال قبل، آيا در عدّه عقد صحيح است يا بايد پس از عده عقد بخوانند؟

جواب: در فرض سؤال لازم نيست عده نگه دارد، بلكه مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده و مدتش تمام شده يا مرد بخشيده و هنوز عده اش تمام نشده، به عقد دائم يا موقت خود درآورد. بلى اگر اين زن بخواهد با ديگرى ازدواج كند، بايد عده نگهدارد.

سؤال 1006 ـ شخصى مى خواهد با زنى ازدواج دائم يا موقت كند، آيا لازم است از او سؤال كند كه شوهر دارد يا در عده است؟

جواب: اگر شك دارد كه شوهر دارد يا نه، يا شك دارد كه در عده است يا نه، سؤال و تجسّس لازم نيست. اما اگر مى داند كه شوهر داشته و شك دارد كه طلاق گرفته يا نه، يا مى داند در عده بوده و شك دارد كه عده اش تمام شده يا نه، بايد سؤال كند و در اين فرض همين كه زن بگويد طلاق گرفته ام و عده ام تمام شده، كفايت مى كند و تجسّس لازم نيست.

سؤال 1007 ـ عيوبى كه موجب فسخ عقد نكاح مى شوند مثل برص، كورى، خصاء و جبّ را تعريف بفرماييد؟

جواب: برص، پيسى است و آن لكه هاى سفيدى است كه روى پوست بدن پيدا مى شود.

ـ كورى به معناى اين است كه چشم نبيند، بنابراين اگر چشم ببيند ولو اينكه عيوبى داشته باشد، حكم كورى و عمى را ندارد.

ـ خصاء، به معناى كشيده يا كوبيده بودن بيضه هاى مرد است.

ـ جب، به معناى بريده بودن آلت است.

 سؤال 1008 ـ مقصود از ديوانگى در عيوب موجب فسخ عقد نكاح چيست؟

جواب: اگر شخص بگونه اى باشد كه اوقات نماز را تشخيص ندهد ديوانه محسوب مى شود.

سؤال 1009 ـ زوج به علت انزال زودرس قادر به تصرف و دخول نمى باشد، با اينكه عضو او منتشر مى شود، آيا اين از موارد عنن محسوب مى شود؟

جواب: مستفاد از روايات و منابع فقهى اين است كه اگر زوج قادر بر وطى نباشد زوجه با رعايت شرايطى حق فسخ دارد.

فى رواية: «لايقدر على الجماع ابداً». و فى رواية اخرى: «لايقدر على اتيان النساء». و اسمى از انتشار و عدم انتشار عضو برده نشده است.

و در لغت هم عنن به معناى عجز و عدم قدرت و عدم تمايل آمده است. (فى مجمع البحرين: العنين الذى لايقدر على اتيان النساء ولايشتهى النساء، قال الأزهرى: سمّى عنيناً لأنّ ذكره يعنّ بقبل المرأة، أي يعترض إذا أراد ايلاجه) و فى القاموس عنيّن كسكيّن، مَن لايأتى النِساء عجزاً أو لايريدهنّ... .

مضافاً بر اينكه (المقصود من النكاح الوطى، كما عن صاحب الجواهر«ره»). بنابراين مورد سؤال از موارد عنن است و دختر با رعايت شرايط مذكوره در ذيل مسأله 2449 توضيح المسائل حق فسخ دارد. ضمناً با قطع نظر از آن مسأله اگر در موردى عسر و حرج شديد يا مفسده اى باشد و حاكم شرع مصلحت را در جدايى بدون مهلت بداند مى تواند زوج را وادار به طلاق كند و چنانچه زوج حاضر به طلاق نشد حاكم شرع به تقاضاى زوجه حكم طلاق را صادر مى كند.

سؤال 1010 ـ زنى شوهر ندارد و در تماس با مرد نامحرمى قرار مى گيرد، آيا چگونه مى تواند غير از صيغه نكاح به محرميت اين مرد درآيد تا در عسر و حرج از نظر حجاب قرار نگيرد؟ در ضمن اين زن يك دختر غيربالغه هم دارد.

جواب: در فرض سؤال اگر جد پدرى دختر زنده باشد و مصلحت دختر را بداند مى تواند دختر را يكى دو ساعت به عقد آن مرد درآورد و محرميت حاصل مى شود، ولى اگر جد پدرى زنده نيست به نظر اين جانب ولايت غير پدر و جد نسبت به تزويج غيربالغه مشكل است و احوط ترك است.

بلى مى تواند به مجتهد جامع الشرايط مراجعه كند، اگر مصلحت دانست و اجازه عقد داد مشكل حل مى شود.

 سؤال 1011 ـ خواهرى به خواهر خود شير داده است، آيا فرزندان اين دو خواهر مى توانند با هم ازدواج كنند؟

جواب: در فرض مزبور فرزندان آنها با هم محرم مى شوند و نمى توانند با هم ازدواج كنند.

سؤال 1012 ـ آيا ربيبه شخص بر پسرى كه از همسر ديگر دارد و نيز بر پدر آن شخص محرم است؟

جواب: خير، ربيبه شخص بر فرزند و بر پدر محرم نيست و پسر مى تواند با او ازدواج كند، پدر نيز مى تواند با او ازدواج كند.

سؤال 1013 ـ در جلد اول جامع المسائل (ص 435) فرموده ايد: ... اگر فرزند خوانده، پسر باشد و مادر خوانده، مادرِ بدون شوهر داشته باشد، مى توانند او را به عقد دائم يا موقت پسر درآورند، پس از دخول به او، مادرخوانده، ربيبه و به او محرم مى شود. سؤال اين است كه اگر بچه پسر هنوز مميز نشده و زن را به عقد او درآورند و توسط زن و بدون توجه و اختيار بچه و حتى بدون التذاذ جنسى، دخول محقق شود، آيا اين عمل با اين كيفيت موجب محرم شدن مى شود؟

جواب: بلى شرط محرم شدن ربيبه، صرف تحقق دخول است ولو به مقدار حشفه و بدون توجه و اختيار وحتى در خواب يا اجباراً انجام شود، لذا درفرض سؤال اگر بعد از عقد دخول، به هر مقدار و به هر نحو، صورت گيرد، دختر آن زن ربيبه و به آن بچه محرم مى شود.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -