انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نمونه

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيه و ترجمه

بسم الله الرحمن الرحيم


إ نا اءعطينك الكوثر (1)
فصل لربك و انحر (2)
إ ن شانئك هو الا بتر (3)


ترجمه :

بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان ) عطا كرديم .
2 - اكنون كه چنين است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن .
3 - مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب است .
تفسير:
ما به تو خير فراوان داديم
روى سـخـن در تمام اين سوره به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است (مانند سـوره و الضـحـى و سـوره ا لم نشرح ) و يكى از اهداف مهم هر سه سوره تسلى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناك و زخم زبانهاى مكرر دشمنان است .
نخست مى فرمايد: ما به تو كوثر عطا كرديم (انا اعطيناك الكوثر).
(كوثر) وصف است كه از كثرت گرفته شده ، و به معنى خير و بركت فراوان است ، و به افراد سخاوتمند نيز كوثر گفته مى شود.
در ايـنـكـه مـنـظـور از كـوثـر در ايـنـجـا چـيـسـت ؟ در روايـتـى آمده است كه وقتى اين سوره نـازل شد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر فراز منبر رفت و اين سوره را تـلاوت فـرمـود، اصـحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده ؟ گفت : نهرى است در بهشت ، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از در و ياقوت است ....
در حـديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: كوثر نهرى است در بـهـشت كه خداوند آن را به پيغمبرش در عوض فرزندش (عبد الله كه در حيات او از دنيا رفت ) به او عطا فرمود.
بـعـضـى نـيـز گـفته اند: منظور همان حوض كوثر است كه تعلق به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دارد و مؤ منان به هنگام ورود در بهشت از آن سيراب مى شوند.
بـعـضـى آن را بـه نـبـوت تفسير كرده ، و بعضى ديگر به قرآن ، و بعضى به كثرت اصـحـاب و يـاران ، و بـعـضـى بـه كـثـرت فـرزنـدان و ذريـه كـه هـمـه آنـهـا از نـسـل دخـتـرش فـاطمه زهرا (عليهاالسلام ) به وجود آمدند، و آنقدر فزونى يافتند كه از شماره بيرونند، و تا دامنه قيامت يادآور وجود پيغمبر اكرمند، بعضى نيز آن را به شفاعت تـفـسـيـر كـرده و حـديـثـى از امـام صـادق در ايـن زمـيـنـه نقل نموده اند.
تـا آنـجـا كـه (فـخـر رازى ) پانزده قول در تفسير (كوثر) ذكر كرده است ، ولى ظاهر اين است كه غالب اينها بيان مصداقهاى روشنى از اين مفهوم وسيع
و گـسترده است ، زيرا چنانكه گفتيم (كوثر) به معنى (خير كثير و نعمت فراوان ) اسـت ، و مـى دانـيـم خـداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسيارى به پيغمبر اكرم (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) ارزانى داشت كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است ، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود.
بـه هـر حـال تـمـام مواهب الهى بر شخص پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در تـمام زمينه ها حتى پيروزيهايش در غزوات بر دشمنان ، و حتى علماى امتش كه در هر عصر و زمـان مـشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى كنند، و به هر گوشهاى از جهان مى برند، همه در اين خير كثير وارد هستند.
فـرامـوش نـبـايـد كرد اين سخن را خداوند زمانى به پيامبرش مى گويد كه كه آثار اين خـيـر كثير هنوز ظاهر نشده بود، اين خبرى بود از آينده نزديك و آينده هاى دور، خبرى بود اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ).
ايـن نـعـمـت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد، هر چند شكر مخلوق هرگز حق نعمت خـالق را ادا نمى كند، بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او لذا مى فـرمـايـد: اكـنـون كـه چـنـيـن اسـت ، فـقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن (فصل لربك و انحر).
آرى بـخـشنده نعمت او است ، بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است بـراى غـيـر او مـعنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم رب كه حكايت از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى كند.
كوتاه سخن اينكه (عبادت ) خواه به صورت نماز باشد، يا قربانى كردن مخصوص رب و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاك خدا است .
اين در برابر اعمال مشركان است كه براى بتها سجده و قربانى مى كردند، در حالى كه نـعـمـتـهـاى خـود را از خـدا مـى دانـسـتـنـد! و بـه هـر حـال تـعـبـيـر (لربـك ) دليل روشنى است بر مساءله لزوم قصد قربت در عبادات .
بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور نماز روز عيد قربان ، و قربانى كردن در همان روز اسـت ، ولى ظـاهـرا مـفـهـوم آيه مفهوم عام و گسترده اى است هر چند نماز و قربانى روز عيد يكى از مصداقهاى روشن آن است .
تعبير به (وانحر) از ماده (نحر) كه مخصوص كشتن شتر است ، شايد به خاطر اين است كه در ميان قربانيها شتر از اهميت بيشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستين علاقه بسيار به آن داشتند، و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود.
در اينجا دو تفسير ديگر براى آيه فوق ذكر شده است :
1 - مـنـظـور از جمله (وانحر) رو به قبله ايستادن به هنگام نماز است ، چرا كه ماده نحر بـه مـعـنـى گـلوگـاه مـى بـاشـد، سـپـس عـرب آن را مـعـنـى مـقـابـله بـا هـر چـيـز اسـتـعـمـال كـرده اسـت ، و لذا مـى گـويـنـد (مـنـازلنـا تـتـنـاحـر) يـعنى : منزلهاى ما در مقابل يكديگر است .
2 - مـنـظـور بـلنـد كـردن دسـتـهـا بـه هـنـگـام تـكـبـيـر و آوردن آن در مـقـابـل گـلوگـاه و صـورت اسـت ، در حـديـثـى مـى خـوانـيـم : هـنـگـامـى كـه ايـن سـوره نـازل شـد پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) از جبرئيل سؤ ال فرمود: اين (نحيره ) اى كه پروردگارم مرا به آن ماءمور ساخته چيست ؟
(جـبـرئيل ) عرض كرد: (اين نحيره نيست ، بلكه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى كه وارد نماز مى شوى موقع تكبير، دستها را بلند كن ، و همچنين هنگامى كه ركوع مى كنى يـا سـر از ركـوع برمى دارى ، و يا سجده مى كنى ، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همين گونه است ، و براى هر چيزى زينتى است ، و زينت نماز بلند كردن دستها در هر تكبير است ).
و در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير اين آيه با دست مباركش اشـاره كـرده و فـرمـود: مـنـظور اين است كه دستها را اينگونه در آغاز نماز بلند كنى به طورى كه كف آنها رو به قبله باشد.
ولى تـفـسـيـر اول از هـمـه مـنـاسـب تـر اسـت ، چـرا كـه مـنـظـور نـفـى اعـمـال بـت پـرسـتـان اسـت كه عبادت و قربانى را براى غير خدا مى كردند، ولى با اين حـال جـمـع مـيـان هـمه معانى و رواياتى كه در اين باب رسيده است هيچ مانعى ندارد و به خـصـوص اينكه درباره بلند كردن دست به هنگام تكبيرات روايات متعددى در كتب شيعه و اهـل سـنـت نـقـل شـده اسـت ، بـه ايـن تـرتـيـب آيـه مـفـهـوم جـامـعـى دارد كـه ايـنـهـا را نـيـز شامل مى شود.
و در آخـريـن آيـه ايـن سوره با توجه به نسبتى كه سران شرك به آن حضرت مى دادند مى فرمايد: (تو ابتر و بلاعقب نيستى ، دشمن تو ابتر است !) (ان شانئك هو الابتر).
(شـانـى ء) از مـاده (شنئان ) (بر وزن ضربان ) به معنى عداوت و كينه - ورزى و بدخلقى كردن است ، و (شانى ء) كسى است كه داراى اين وصف باشد.
قـابـل توجه اينكه : (ابتر) در اصل به معنى (حيوان دم بريده ) است و انتخاب اين تعبير از سوى دشمنان اسلام به منظور هتك و توهين بود، و تعبير (شانى ء) بيانگر ايـن واقـعـيـت است كه آنها در دشمنى خود حتى كمترين ادب را نيز رعايت نمى كردند، يعنى عداوتشان آميخته با قساوت و رذالت بود، در حقيقت قرآن مى گويد: اين لقب خود شما است نه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ).
از سـوى ديـگر همانگونه كه در شاءن نزول سوره گفته شد: قريش انتظار مرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و برچيده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا كه مى گفت ند او بلا عقب است ، قرآن مى گويد تو بلا عقب نيستى ، دشمنان تو بلا عقب اند!
نكته ها :
1 - فاطمه (عليهاالسلام ) و كوثر
گفتيم كوثر يك معنى جامع و وسيع دارد، و آن خير كثير و فراوان است ، و مصاديق آن زياد اسـت ، ولى بـسـيارى از بزرگان علماى شيعه يكى از روشن ترين مصداقهاى آن را وجود مـبـارك (فـاطـمـه زهـرا) (سـلام الله عـليـهـا) دانـسـتـه انـد، چـرا كـه شـاءن نـزول آيـه مى گويد: آنها پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را متهم مى كردند كه بلا عقب است ، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گويد: ما به تو كوثر داديم .
از اين تعبير استنباط مى شود كه اين (خير كثير) همان فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) است ، زيرا نسل و ذريه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به وسيله همين دختر گرامى در جـهـان انـتـشـار يافت نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آئين او و تمام ارزشهاى
اسـلام را حـفـظ كـردنـد، و بـه آيـنـدگـان ابـلاغ نـمـودنـد، نـه تـنـهـا امـامـان مـعـصـوم اهـل بـيـت (عـليـهـمـالسـلام ) كـه آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلكه هزاران هزار از فـرزنـدان فـاطـمـه (عـليـهـاالسـلام ) در سراسر جهان پخش شدند كه در ميان آنها علماى بزرگ و نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آئين اسلام كوشيدند.
در ايـنـجـا بـه بـحث جالبى از (فخر رازى ) برخورد مى كنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مى گويد:
قـول سـوم ايـن اسـت كـه ايـن سـوره بـه عـنـوان رد بـر كـسـانـى نـازل شـده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) خرده مى گـرفـتـنـد، بـنـابـرايـن مـعـنـى سـوره ايـن اسـت كـه خـداونـد بـه او نـسـلى مى دهد كه در طـول زمـان بـاقـى مـى مـانـد، بـبـيـن چـه انـدازه از اهـل بـيـت را شـهـيـد كـردنـد، در عـيـن حـال جـهـان مـملو از آنها است ، اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شـخـص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنها است ، مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه و.
2 - اعجاز اين سوره
ايـن سـوره در حـقـيـقـت سـه پـيـشگوئى بزرگ در بردارد: از يكسو اعطاء خير كثير را به پـيـغـمـبـر نـويـد مـى دهـد (گـر چـه (اعـطـيـنـا) بـه صـورت فـعـل مـاضـى اسـت ، ولى مـمـكـن اسـت از قـبـيـل مـضـارع مـسـلم بـاشـد كـه در شكل ماضى بيان
شده ) و اين خير كثير تمام پيروزيها و موفقيتهائى را كه بعدا نصيب پيغمبر اكرم (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) شـد، بـه هـنـگـام نـزول ايـن سـوره در مـكـه قابل پيشبينى نبود، شامل مى شود.
از سوى ديگر خبر مى دهد كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بلا عقب نخواهد بود، بلكه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت .
از سـوى سـوم خـبـر مـى دهد كه دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، اين پيشگوئى نيز تحقق يافت ، و چنان دشمنانش تار و مار شدند كه امروز اثرى از آنها باقى نمانده است ، در حـالى كـه طوائفى همچون بنى اميه و بنى عباس كه به مقابله با پيغمبر (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و فـرزنـدان او بـرخـاسـتـنـد روزى آنـقـدر جـمـعـيـت داشـتـنـد كـه فـامـيـل و فـرزنـدان آنـهـا قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چيزى از آنها باقى مانده باشد هرگز شناخته نيست .
3 - ضمير جمع در باره خدا براى چيست ؟
قابل توجه اينكه در اينجا و در آيات فراوان ديگرى از قرآن مجيد خداوند با صيغه متكلم مع الغير از خود ياد مى كند مى فرمايد: ما كوثر را به تو عطا كرديم !
ايـن تـعـبـيـر و مانند آن براى بيان عظمت و قدرت است ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى گويند نه فقط از خود كه از ماءمورانشان نيز خبر مى دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .
در آيـه مـورد بـحـث كـلمـه (ان ) نـيـز تـاءكـيد ديگرى است بر اين معنى ، و تعبير به (اعطيناك ) و نه (آتيناك ) دليل بر اين است كه خداوند (كوثر) را به حضرتش بخشيده و اعطا فرموده است ، و اين بشارتى است بزرگ به پيغمبر اكرم
تـا در بـرابـر يـاوه گـوئيـهاى دشمنان قلب مباركش آزرده نشود، و در عزم آهنينش فتور و سستى راه نيابد، و بداند تكيه گاه او خدائى است كه منبع همه خيرات است و خير كثير در اختيار او نهاده .
خـداونـدا! مـا را از بـركـات اين (خير كثير) كه به پيامبرت مرحمت فرمودى بى نصيب مگردان .
پـروردگـارا! تـو مـى دانـى مـا آن حـضـرت و ذريـه طـاهـريـنـش را از صـمـيـم دل دوست داريم ، ما را در زمره آنان محشور كن .
بارالها! عظمت او و آئينش بسيار است روز به روز بر اين عظمت و عزت و شوكت بيفزاى .
آمين يا رب العالمين


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -