انهار
انهار
مطالب خواندنی

آیات 15 - 30 ملک

بزرگ نمایی کوچک نمایی

آيه و ترجمه


هـو الذى جـعـل لكـم الا رض ذلولا فـامـشـوا فـى مـنـاكـبـهـا و كـلوا مـن رزقـه و إ ليـه النشور (15)
ء اءمنتم من فى السماء اءن يخسف بكم الا رض فإ ذا هى تمور (16)
اءم اءمنتم من فى السماء اءن يرسل عليكم حاصبا فستعلمون كيف نذير (17)
و لقد كذب الذين من قبلهم فكيف كان نكير (18)

 


ترجمه :

15 - او كـسـى اسـت كـه زمـيـن را بـراى شـمـا رام كـرد، بر شانه هاى آن راه برويد، و از روزيهاى خداوند بخوريد، و بازگشت همه به سوى او است .
16 - آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مى دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را فرو برد و دائما به لرزش خود ادامه دهد؟
17 - يا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان مى دانيد كه تندبادى مملو از سنگريزه بر شما فرستد، و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است ؟
18 - كـسـانـى كـه پـيش از آنها بودند (آيات الهى را) تكذيب كردند اما (ببين ) مجازات من چگونه بود؟
تفسير
هيچ مجرمى از مجازات او درامان نيست !
بـه دنـبـال بـحـثـهـائى پـيرامون دوزخيان و بهشتيان ، و كافران و مؤ منان در آيات پيشين گـذشـت در آيـات مـورد بـحث براى ترغيب و تشويق به پيوستن به صفوف بهشتيان ، و بـرحـذر بـودن از راه و رسـم دوزخـيـان ، بـه ذكـر بـخشى از نعمتهاى الهى ، و سپس به قسمتى از عذابهاى او، اشاره مى كند.
مـى فـرمـايـد: (او كـسـى اسـت كـه زمـيـن را بـراى شـمـا رام كـرد) (هـو الذى جعل لكم الارض ذلولا).
(پـس بـر شـانـه هـا و صـفـحـه زمين راه برويد، و از روزيهاى پروردگار بخوريد، و بـدانـيـد بـازگـشـت هـمه به سوى او است ) (فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور).
(ذلول ) به معنى (رام ) جامعترين تعبيرى است كه درباره زمين ممكن است بشود.
چرا كه اين مركب راهوار با حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آنچنان آرام به نظر مى رسد كه گوئى مطلقا ساكن است ، بعضى از دانشمندان مى گويند زمين چهارده نوع حركت مـخـتـلف دارد كـه سـه قسمت آن حركت به دور خود، و حركت به دور خورشيد، و حركت همراه مـجـمـوعه منظومه شمسى در دل كهكشان است ، اين حركات كه سرعت زيادى دارد چنان نرم و مـلايـم اسـت كـه تـا بـراهـيـن قـطـعى بر حركت زمين اقامه نشده بود كسى باور نمى كرد حركتى در كار باشد!
از سـوى ديـگـر، پـوسـتـه زمـيـن نـه چـنـان سـفـت و خـشـن اسـت كـه قابل زندگى نباشد، و نه چنان سست و نرم است كه قرار و آرام نگيرد، بلكه كاملا براى
زندگى بشر رام است ، اگر فى المثل غالب سطح زمين باتلاقهائى بود كه همه چيز در آن فـرو مـى رفـت ، يـا مـاسـه هـاى نرمى كه پاى انسان تا زانو در آن فرو مى نشيند يا سـنـگـهـاى تـيـز و خـشنى كه با مختصر راه رفتن بدن انسان را كوفته و مجروح مى كند، آنوقت معنى ناآرامى زمين روشن مى شد.
از سـوى سـوم ، فـاصـله آن از خـورشـيـد نـه چـنـدان كـم اسـت كه همه چيز از شدت گرما بـسـوزد، و نه چندان دور است كه همه چيز از سرما بخشكد، فشار هوا بر كره زمين آنچنان است كه آرامش انسان را تاءمين كند، نه آن قدر زياد است كه او را خفه كند، و نه آن قدر كم است كه از هم متلاشى شود، جاذبه زمين نه آنقدر زياد است كه استخوانها را درهم بشكند، و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان از جا كنده شود و در فضا پرتاب شود!
خـلاصـه از هـر نـظـر (ذلول ) و رام و مـسـخـر فـرمان انسان است ، جالب اينكه بعد از تـوصيف زمين به ذلول بودن دستور مى دهد كه بر (مناكب ) آن راه برويد، و مى دانيم (مـنـاكـب ) جمع (منكب ) (بر وزن مغرب ) به معنى شانه است ، گوئى انسان پا بر شـانـه زمـيـن مـى گـذارد و چـنـان زمـيـن آرام اسـت كـه مـى تـوانـد تعادل خود را حفظ كند.
در عـيـن حـال اشـاره اى اسـت بـه ايـنـكـه تـا گامى برنداريد و تلاشى نكنيد بهرهاى از روزيهاى زمين نخواهيد داشت !
تـعـبـيـر بـه (رزق ) نـيـز تـعبير بسيار جامعى است كه تمام مواد غذائى زمين را اعم از حيوانى و گياهى و معدنى شامل مى شود.
ولى بـدانـيـد ايـنـهـا هـدف نـهـائى آفـريـنـش شـما نيست ، اينها همه وسائلى است در مسير (نشور) و رستاخيز و حيات ابدى شما.
به دنبال اين تشويق و تبشير به سراغ تهديد و انذار مى رود، و مى افزايد: (آيا خود را از عـذاب كـسـى كـه حاكم بر آسمان است در امان مى دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را در خود فرو برد، و دائما به لرزش خود ادامه دهد)؟! (ء اءمنتم من فى السماء ان يخسف بكم الارض فاذا هى تمور).

آرى اگـر او دسـتـور دهـد اين زمين ذلول و آرام طغيان مى كند، و به صورت حيوان چموشى درمـى آيـد، زلزله هـا شـروع مـى شود، شكافها در زمين ظاهر مى گردد و شما و خانه ها و شهرهايتان را در كام خود فرو مى بلعد، و باز هم به لرزه و اضطراب خود ادامه مى دهد.
جـمـله (فاذا هى تمور) (آن پيوسته حركت مى كند و ناآرام است ) ممكن است اشاره به اين بـاشـد كـه خـدا مـى تـوانـد فـرمان دهد زمين شما را فرو برد و پيوسته از نقطه اى به نقطه اى ديگر در درون خود منتقل سازد حتى قبر شما هم آرام نباشد!
يـا ايـنـكـه زمـيـن آرامـش خـود را بـراى هـمـيـشـه از دسـت دهـد، و زلزال دائمـى بـر آن حـاكـم گـردد، درك ايـن مـعـنـى براى كسانى كه در بعضى از مناطق زلزلهـخيز زندگى كرده اند و ديده اند گاه زمين در چند شبانه روز مطلقا آرامشى ندارد و خـواب و خوراك و راحت را از همگان سلب مى كند، بسيار آسان است ، اما براى غالب ما مردم كه به آرامش زمين عادت كرده ايم مشكل است .
تعبير به (من فى السماء) (كسى كه در آسمان است ) اشاره به ذات پاك خدا است كه حـاكـميت او بر كل آسمانها - تا چه رسد به زمين - مسلم است ، بعضى نيز گفته اند اشاره به فرشتگان خدا است كه در آسمانها هستند و مامور اجراى فرمان او مى باشند.
سـپـس مـى افـزايـد: (لازم نـيـسـت حـتـما زلزله ها به سراغ شما آيد بلكه مى تواند اين فـرمـان را به تندبادها دهد، آيا شما خود را در امان مى دانيد كه خداوند حاكم بر آسمانها تـندبادى مملو از سنگريزه بر شما فرستد و شما را زير كوهى از آن مدفون سازد)؟! (اءم اءمنتم من فى السماء ان يرسل عليكم حاصبا).
(و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است )! (فستعلمون كيف نذير).
درك اين معنى نيز براى كسانى كه شنهاى روان و بادهاى (حاصب ) (بادهائى كه توده هـاى ريـگ را بـا خـود حـركـت داده ، از جـائى بـه جـاى ديـگـر منتقل مى كند) ديده اند بسيار ساده است ، آنها مى دانند كه ممكن است در چند لحظه خانه ها يا آبـاديـهائى زير توده اى از ريگها و شنهاى روان مدفون گردد، و يا كاروانهائى كه در وسط بيابان در حركتند در زير آن دفن شوند!
در حقيقت آيات فوق به اين معنى اشاره مى كند كه عذاب آنها منحصر به عذاب قيامت نيست ، در اين دنيا نيز خداوند با مختصر تكان زمين ، يا حركت بادها، مى تواند به زندگى آنها پايان دهد، و بهترين دليل اين امكان ، وقوع آن در امتهاى پيشين است .
لذا در آخـريـن آيـه مـورد بـحـث مـى گويد: (كسانى كه پيش از آنها بودند آيات الهى و رسولان او را تكذيب كردند، اما ببين مجازات من در حق آنها چگونه بود)؟!
(و لقد كذب الذين من قبلهم فكيف كان نكير).
گـروهـى را با زلزله هاى ويرانگر، و اقوامى را با صاعقه ها، و جمعى را با طوفان يا تـنـدبـاد مـجازات كرديم ، و شهرهاى ويران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتى باقى گذارديم .
آيه و ترجمه


 


اء و لم يـروا إ لى الطـيـر فـوقـهـم صـفـت و يـقـبـضـن مـا يـمـسـكـهـن إ لا الرحـمـن إ نـه بكل شى ء بصير (19)
اءمن هذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن إ ن الكفرون إ لا فى غرور (20)
اءمن هذا الذى يرزقكم إ ن اءمسك رزقه بل لجوا فى عتو و نفور (21)

 


ترجمه :

1 - آيـا پـرنـدگـانـى را كـه بالاى سرشان گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مى كـنـند نگاه نكردند؟ جز خداوند رحمان كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمى دارد چرا كه او به هر چيز بينا است .
20 - آيـا كـسـى كـه لشـكر شما است مى تواند شما را در برابر خداوند يارى دهد، ولى كافران تنها گرفتار غرورند.
21 - يـا آن كـسـى كـه شما را روزى مى دهد اگر روزيش را باز دارد (چه كسى مى تواند نياز شما را تاءمين كند) ولى آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مى ورزند.
تفسير
به اين پرندگان بالاى سر خود بنگريد
در آيـات آغـاز ايـن سـوره بـه هـنـگـامـى كـه بـحـث از قـدرت و مالكيت خداوند بود سخن از آسـمـانـهـاى هـفتگانه و ستارگان و كواكب آنها به ميان آمد، ولى در نخستين آيه مورد بحث هـمـين مساءله قدرت با ذكر يكى از موجودات به ظاهر كوچك عالم هستى تعقيب مى شود، مى فرمايد:
(آيـا آنـهـا بـه پـرنـدگانى كه بالاى سرشان بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مى كنند نگاه نكرده اند)؟! (اء و لم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ).
ايـن اجـسـام سـنـگـيـن بـر خلاف قانون جاذبه از زمين برمى خيزند، و به راحتى تمام بر فراز آسمان ، ساعتها، و گاه هفته ها و ماهها! پشت سر هم به حركت سريع و نرم خود ادامه مى دهند، بى آنكه هيچ مشكلى داشته باشند.
بـعـضى به هنگام پرواز غالبا بالهاى خود را گسترده اند (صافات ) و گوئى نيروى مرموزى آنها را به حركت درمى آورد.
در حـالى كـه بـعـضـى ديـگـر دائمـا بـال مـى زنـنـد (ممكن است يقبضن اشاره به همين معنى باشد).
بعضى ديگر گاه بال مى زنند، و گاه بال را مى گسترانند.
گروه چهارمى مدتى بال مى زنند، هنگامى كه سرعت گرفتند بالها را به كلى جمع كرده و در اقيانوس هوا شيرجه مى روند (مانند گنجشكها!) خلاصه
در عين اينكه همه پرواز مى كنند هر كدام براى خود برنامه مخصوصى دارند.
چـه كـسـى بـدن آنها را به گونه اى آفريده كه به راحتى در هوا سير مى كنند؟!، و چه كسى اين قدرت را به بالهاى آنها بخشيده ، و دانش پرواز را به آنها آموخته ؟ مخصوصا در پـروازهـاى پـيـچـيـده دسـتـجـمـعـى پـرنـدگـان مـهـاجـر كـه گـاه چـنـديـن مـاه بـه طـول مـى انجامد، و هزاران كيلومتر راه را پيموده ، و از فراز كشورهاى زيادى ، از كوهها و دره هـا و جـنـگـلهـا و دريـاها مى گذرند، و به مقصد خود مى رسند، راستى چه كسى اينهمه نيرو و آگاهى به آنها داده است ؟!
لذا در پـايـان آيـه مـى افـزايد: جز خداوند رحمن كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمى دارد، چـرا كـه او بـه هـر چـيز بينا است و نياز هر مخلوقى را مى داند (ما يمسكهن الا الرحمن انه بكل شى ء بصير).
او اسـت كـه وسـايـل و نـيروهاى مختلف را براى پرواز در اختيار آنها گذارده ، آرى خداوند رحـمـان كـه رحـمت عامش همه موجودات را فرا گرفته به پرندگان نيز آنچه لازم داشتند بخشيده است ، نگهدارنده پرندگان در آسمان ، همان نگهدارنده زمين و موجودات ديگر است ، و هر زمان اراده كند نه پرنده قدرت به پرواز دارد و نه زمين آرامش خود را حفظ مى كند.
تـعبير به (صافات و يقبضن ) (بالها را گسترده و جمع مى كنند) ممكن است اشاره به پرندگان مختلف باشد، يا اشاره به حالات مختلف يك پرنده .
دربـاره شـگـفـتيهاى جهان پرندگان و عجائب مساءله پرواز آنها در جلد 11 تفسير نمونه صفحه 338 تا 341 (ذيل آيه 79 نحل ) مشروحا بحث كرده ايم .
در آيه بعد به اين معنى اشاره مى كند كه كافران در برابر قدرت خداوند هيچگونه يار و مددكارى ندارند، مى فرمايد: آيا كسى كه لشكر شما است مى تواند شما را در برابر خداوند يارى دهد)؟!
(اءمن هذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن ).
نـه تـنـهـا نـمـى تـوانـند شما را در گرفتاريها يارى دهند، بلكه اگر بخواهد همانها را مامور عذاب و نابودى شما مى كند، مگر آب و باد و خاك و آتش خدمتگزار و اركان حيات شما نيستند؟ ولى خداوند همينها را مامور نابودى اقوام سركش ساخت ، و نيز تاريخ بسيار به خـاطـر دارد كـه نـزديـكـتـريـن افـراد بـه پـادشـاهـان و فـراعـنـه و گـردنـكـشـان عـامـل مـرگ آنـهـا شدند. و در تاريخ معاصر هم بسيار ديده شده كه وفادارترين نيروهاى دولتها بر ضد آنان قيام كرده ، و فرمان مرگشان را صادر كردند!
ولى كـافـران تـنـهـا گـرفـتار غرور و غفلتند) (ان الكافرون الا فى غرور) پرده هاى غـرور و جـهـل بـر عـقـلهاى آنها افتاده ، و به آنان اجازه نمى دهد اينهمه درس عبرت را بر صفحات تاريخ يا در گوشه و كنار زندگى خود ببينند.
(جند) در اصل به معنى زمين ناهموار و سفتى است كه سنگهاى فراوانى در آن جمع است ، و به همين مناسبت به انبوه لشكر نيز (جند) گفته شده .
بـعـضـى از مـفـسران (جند) را در آيه مورد بحث اشاره به بتها مى دانند، كه هرگز در قيامت قادر به يارى مشركان نيستند، ولى ظاهر اين است كه آيه
مفهوم وسيعى دارد كه بتها يكى از مصاديق آن است .
باز براى تاءكيد بيشتر مى افزايد: (يا آنكس كه شما را روزى مى دهد اگر روزى خود را از شـما بازدارد چه كسى مى تواند شما را بى نياز كند)؟! (اءمن هذا الذى يرزقكم ان امسك رزقه ).
هـر گـاه بـه آسـمان دستور دهد نبارد، و زمينها گياهى نروياند، و يا آفات مختلف نباتى محصولات را نابود كنند، چه كسى توانائى دارد غذائى در اختيار شما بگذارد؟ و يا اگر روزيهاى معنوى و وحى آسمانى از شما قطع كند چه كسى توانائى راهنمائى شما را دارد؟
ايـنـها حقايقى است آشكار، ولى لجاجت و خيره سرى ، حجابى است در برابر درك و شعور آدمـى : و لذا در پـايـان آيـه مـى فـرمـايـد: (بـلكـه آنـها در سركشى و فرار و فاصله گـرفـتـن از حـقـايـق اصـرار و لجـاجـت مـى ورزنـد) (بل لجوا فى عتو و نفور).
هـم امـروز بـا تـمـام پـيـشـرفـتى كه در جهات مختلف زندگى بشر مخصوصا در صنايع غـذائى حـاصل شده ، اگر فقط يكسال مطلقا باران نبارد، چه فاجعه اى در تمام جهان رخ مى دهد، و يا اگر لشكر ملخها و آفات نباتى همه جا را فرا گيرد چه مصيبتى واقع خواهد شد؟
نكته :
چهار عامل براى ناكامى انسانها
در آيـات گـذشـتـه خـوانـديـم كـه نـداشـتـن گـوش شـنـوا و عقل بيدار مهمترين
عـامـلى اسـت كـه دوزخـيـان را بـه دوزخ مـى كشاند، و در آيات مورد بحث خوانديم كه چهار عامل ديگر يعنى (غرور)، (لجاجت )، (سركشى ) (عتو) و (فاصله گرفتن از حق ) (نفور) سبب بدبختى و گمراهى انسان مى شود.
اگـر درسـت دقـت كـنـيـم مـى بـيـنـيـم ، ايـن عـوامـل نـيـز بـا عـامـل گـذشـتـه در ارتـبـاط اسـت ، زيـرا اين صفات زشت پرده بر گوش و چشم بصيرت انسان مى افكند، و او را از درك حقايق مانع مى شود.
آيه و ترجمه


اء فمن يمشى مكبا على وجهه اءهدى اءمن يمشى سويا على صرط مستقيم (22)
قل هو الذى اءنشاءكم و جعل لكم السمع و الا بصر و الا فدة قليلا ما تشكرون (23)
قل هو الذى ذراءكم فى الا رض و إ ليه تحشرون (24)
و يقولون متى هذا الوعد إ ن كنتم صدقين (25)
قل إ نما العلم عند الله و إ نما اءنا نذير مبين (26)
فلما راءوه زلفة سيت وجوه الذين كفروا و قيل هذا الذى كنتم به تدعون (27)

 


ترجمه :

2 - آيا كسى كه به رو افتاده حركت مى كند به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمى دارد؟!
23 - بگو او كسى است كه شما را آفريد، و براى شما چشم و گوش و قلب قرار دارد اما كمتر سپاسگزارى مى كنيد.
24 - بگو: او كسى است كه شما را در زمين خلق كرد، و به سوى او باز مى گرديد.
25 - آنها مى گويند: اگر راست مى گوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است ؟
26 - بگو علم آن مخصوص خدا است و من فقط بيم دهنده آشكار هستم .
27 - هـنـگـامـى كـه آن وعـده الهـى را از نـزديك مى بينند صورت كافران زشت و سياه مى گردد و به آنها گفته مى شود اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد.
تفسير:
راست قامتان جاده توحيد
در تـعـقـيـب آيـات گـذشـتـه ، پيرامون كافران و مؤ منان ، در نخستين آيه مورد بحث وضع حـال ايـن دو گروه را در ضمن مثال جالبى منعكس ساخته ، مى فرمايد: (آيا كسى كه به رو افـتـاده حركت مى كند، به هدايت نزديكتر است ، يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام برمى دارد و پيش مى رود)؟! (اء فمن يمشى مكبا على وجهه اءهدى اءم من يمشى سويا على صراط مستقيم ).
در ايـنـجـا افـراد بـيـايمان و ظالمان لجوج مغرور، به كسى تشبيه شده اند كه از جادهاى نـاهـمـوار و پرپيچ و خم ، مى گذرد، در حالى كه به رو افتاده ، و با دست و پا، يا به سـيـنـه حـركـت مـى كـنـد، نـه راه را بـه درسـتـى مـى بـيـنـد، و نـه قـادر بـر كنترل خويشتن است ، نه از موانع با خبر است و نه سرعتى دارد؟ كمى راه مى رود و درمانده مى شود.
ولى مـؤ مـنان را به افراد راستقامتى تشبيه مى كند كه از جادهاى هموار و صاف مستقيم با سرعت و قدرت و آگاهى تمام ، به راحتى پيش مى رود.
چـه تـشـبـيه جالب و دقيقى ؟ كه آثار آن در زندگى اين دو گروه كاملا نمايان است و با چشم خود مى بينيم .
بـعـضـى مـظـهـر ايـن دو گـروه را پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) و ابـو جهل شمرده اند، البته اينها
مصداقهاى روشنى براى آيه فوق است ، ولى عموميت مفهوم آيه را محدود نمى كند.
در تفسير مكبا على وجهه ، احتمالات متعددى گفته شده :
آنچه با مفهوم لغوى آن سازگارتر است همان است كه در بالا گفتيم ، و آن كسى است به رو افتاده و با دست و پا و سينه به پيش ‍ مى رود.
ولى بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: منظور اين است كه ايستاده راه مى رود، اما سر به زير افكنده ، و مسير خود را به هيچوجه مشاهده نمى كند.
در حـالى كـه بـعـضـى ديـگـر مـعـتـقـدنـد: مـنـظـور كـسـى اسـت كـه تـعادل خود را حفظ نمى كند، چند گام پيش مى رود، بر زمين مى خورد و برمى خيزد، و اين وضع پى در پى تكرار مى شود.
از بـعـضـى از كـلمـات راغـب در مـفـردات نـيـز چنين برمى آيد كه منظور كسى است كه تمام تـوجـهـش بـه وضـع خـويـش اسـت ، و از غـيـر خـود غـافـل اسـت ، ولى مـعـنـى اول بـه قرينه مقابله با وضع مؤ منان كه از آن تعبير به سويا شده است ، مناسبتر به نظر مى رسد.
و بـه هـر حـال آيـا ايـن وضع كافر و مؤ من در آخرت است ؟ يا در هر دو جهان ؟ دليلى بر محدود بودن معنى آيه در دست نيست ، آنها هم در زندگى دنيا چنينند و هم در آخرت .
آرى افـراد بـى ايـمـان چـون خودخواه و خودپرست و لجوجند، و جز منافع مادى و زودگذر خويش را نمى بينند، و از آنجا كه مسير آنها مسير هواپرستى است ، به كسى مى مانند كه از سـنـگـلاخـى عـبور مى كند در حالى كه بر سينه و دست و پا مى خزد، اما كسانى كه در پرتو ايمان از قيد هواى نفس رسته اند بينشى عميق ، و مسيرى صاف و روشن دارند.
در آيه بعد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب ساخته مى افزايد: (بگو او كـسـى اسـت كـه شـمـا را آفـريـد، و بـراى شـمـا چـشـم و گـوش و قلب قرار داد، اما كمتر سـپـاسـگـزارى مـى كـنـيـد) (قـل هـو الذى اءنـشـاكـم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون ).
خداوند، هم وسيله مشاهده و تجربه را در اختيار شما قرار داد (چشم ) و هم وسيله آگاهى بر نتيجه افكار ديگران (گوش ) و هم وسيله انديشيدن در علوم عقلى (قلب ) را، خلاصه تمام ابـزار لازم بـراى آگـاهـى بـه عـلوم عـقلى و نقلى را در اختيار شما گذارده است ، اما كمتر كسى سپاس اينهمه نعمتهاى بزرگ را بجا مى آورد، زيرا شكر نعمت آن است كه هر نعمتى را در مسير هدفى كه به خاطر آن آفريده شده است به كار گرفته شود، آيا همه از چشم و گوش و عقل به درستى در اين راه استفاده مى كنند؟!
بار ديگر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب ساخته ، مى فرمايد: (بگو او كـسـى اسـت كـه شما را در زمين خلق كرد و به سوى او بازگشت مى كنيد و نزد او جمع مى شويد) (قل هو الذى ذراءكم فى الارض و اليه تحشرون ).
در حـقـيـقـت آيـه نـخـسـت ، (مـسـيـر) را مـشـخـص مـى كـنـد، و آيـه دوم (ابـزار و وسـائل كار) را، و اين آيه (هدف و مقصد) را، يعنى در راه راست و صراط مستقيم ايمان اسلام گام برداريد، و از تمام ابزار شناخت بهره گيريد، و به سوى زندگى جاويدان حركت كنيد.
قابل توجه اينكه در آيه قبل ، تعبير به (انشاءكم ) شده ، و در اين آيه به (ذراءكم )، مـمـكـن اسـت تـفـاوت ايـن دو تـعـبـيـر در ايـن بـاشـد كـه جـمـله اول اشاره
به ايجاد كردن انسان از عدم است (يعنى هيچ نبوديد و شما را آفريد) و جمله دوم اشاره به آفرينش انسان از ماده خاكى است ، يعنى شما را از خاك آفريديم .
سـپـس در هـمين رابطه ، به گفتار منكران معاد و پاسخ آنها پرداخته ، مى فرمايد: (آنها از روى اسـتـهـزاء مى گويند: اگر راست مى گوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است )؟! (و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين ).
چرا دقيقا تاريخ آن را تعيين نمى كنيد؟ چرا تكليف همه را از اين نظر روشن نمى سازيد؟.
در ايـنـكـه مـنظور از (هذاالوعد) چيست ! دو احتمال ذكر كرده اند: نخست وعده قيامت ، ديگر وعـده مـجـازاتـهـاى گوناگون دنيا، مانند زلزلهها و صاعقهها و طوفانها، ولى با توجه بـه آيه گذشته معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد هر چند جمع ميان هر دو معنى نيز ممكن است .
در آيـه بـعـد بـه آنها چنين پاسخ مى گويد: (به آنها بگو علم و آگاهى اين موضوع ، مـخـصـوص خـدا اسـت ، و مـن تـنـهـا انـذار كـنـنـده آشـكـارى هـسـتـم ) (قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين ).
اين تعبير درست شبيه چيزى است كه در آيات متعدد قرآن ، از جمله آيه 187 اعراف آمده است (قـل انـمـا عـلمـها عند ربى ): (بگو علم به زمان وقوع رستاخيز فقط نزد پروردگار من است ).
و بايد چنين باشد چرا كه اگر تاريخ قيامت معلوم بود هرگاه فاصله
زيـادى داشـت مـردم در غـفـلت فـرو مـى رفـتـنـد، و اگر فاصله كم بود حالتى شبيه به اضطرار پيدا مى كردند، و در هر حال ، هدفهاى تربيتى ناتمام مى ماند.
در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد: (هنگامى كه آن وعده الهى و عذاب را از نزديك مشاهده كنند، صورت كافران زشت و سياه مى شود)، به گونه اى كه آثار غم و اندوه از آن مى بارد (فلما راءوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا)
(و بـه آنـهـا گـفـتـه مـى شـود: ايـن هـمـان چـيـزى اسـت كـه تـقاضاى آن را داشتيد)! (و قيل هذا الذى كنتم به تدعون ).
(تـدعـون ) از مـاده (دعـاء) اسـت ، يعنى پيوسته دعا و تقاضا مى كرديد قيامت واقع شود، اكنون واقع شده است ، و راه فرارى از آن نيست .
اين مضمون در حقيقت شبيه همان است كه در آيه 14 ذاريات خطاب به كفار آمده است كه روز قـيـامـت بـه آنها گفته مى شود: (هذا الذى كنتم به تستعجلون ): (اين همان چيزى است كه براى آن عجله داشتيد) و به هر حال ناظر به عذاب قيامت است همانگونه كه اكثر مفسران گـفـته اند، و دليلى مى شود بر اينكه : جمله (متى هذاالوعد) نيز اشاره به وعده قيامت است .
حـاكـم ابـو القاسم حسكانى مى گويد: هنگامى كه كافران مقامات على (عليه السلام ) را نزد خداوند مشاهده كردند، صورتهاى آنها (از شدت خشم و غضب ) سياه شد.
در حـديـثـى از امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) نـيـز هـمـيـن مـعـنـى نقل شده كه اين آيه درباره
امير مؤ منان على (عليه السلام ) و يارانش نازل گرديده است .
البـتـه ايـن تـفـسـيـر كـه از طـرق شـيـعـه و اهـل سـنـت ، نقل شده از قبيل نوعى تطبيق است ، و گرنه مورد آيه ، مربوط به رستاخيز و قيامت است و اين قبيل تطبيقها در لسان روايات كم نيست .
آيه و ترجمه


قل اء رءيتم إ ن اءهلكنى الله و من معى اءو رحمنا فمن يجير الكفرين من عذاب اءليم (28)
قـل هـو الرحـمـن ءامـنـا بـه و عـليـه تـوكـلنـا فـسـتـعـلمـون مـن هـو فـى ضلل مبين (29)
قل اء رءيتم إ ن اءصبح ماؤ كم غورا فمن ياءتيكم بماء معين (30)

 


ترجمه :

2 - بـگـو: اگـر خـداوند من و تمام كسانى را كه با من هستند هلاك كند يا مورد ترحم قرار دهد، چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مى دهد؟
29 - بـگـو: او خـداونـد رحـمـان اسـت ، مـا بـه او ايـمـان آورده ايـم ، و بـر او توكل كرده ايم و به زودى مى دانيد چه كسى در گمراهى آشكار است ؟
30 - بـگـو: بـه مـن خـبـر دهـيـد اگـر آبهاى (سرزمين ) شما در زمين فرو رود چه كسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد؟
تفسير:
چه كسى آب جارى در اختيار شما قرار مى دهد؟
آيـات فـوق كـه آخـريـن آيـات سـوره (مـلك ) اسـت و هـمـه بـا كـلم (قل )
خـطـاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شروع مى شود ادامه بحثهائى است كه در آيات قبل با كفار شده ، كه جنبه هاى ديگرش در اين آيات ، منعكس است .
نـخـست به آنها كه غالبا انتظار مرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و يارانش را داشـتـنـد و گـمـان مـى كردند كه با مرگ وى آئين او برچيده مى شود و همه چيز پايان (و غـالب دشمنان شكست خورده درباره رهبران راستين هميشه همين انتظار را دارند) مى فرمايد: (بـگو اگر خداوند مرا و تمام كسانى كه با من هستند، هلاك كند، يا مورد ترحم قرار دهد چـه كـسـى كـافـران را از عـذاب دردنـاك پـنـاه مـى دهـد)؟ (قل اء راءيتم ان اهلكنى الله و من معى او رحمنا فمن يجير الكافرين من عذاب اليم ).
در بعضى از روايات آمده است كه كافران مكه ، به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مـسـلمـانـان نـفـريـن مـى كـردنـد و تـقاضاى مرگ او را داشتند به گمان اينكه اگر آن حـضـرت از دنـيـا بـرود، دعـوتـش نـيـز بـرچـيـده مـى شـود، آيـه فـوق نازل شد و به آنها پاسخ داد.
شـبـيـه هـمـيـن معنى در آيه 30 سوره طور آمده است ، آنجا كه مى گويد: (ام يقولون شاعر نـتـربـص بـه ريب المنون ): (آنها مى گويند محمد شاعرى است كه انتظار مرگش را مى كشيم )!
غـافـل از ايـنـكـه مـصـطـفى را الطاف حق وعده داده كه گر بميرد نمى رد نام حق ، آرى وعده پـيـروزى ايـن آئيـن و سـيـطره آن را بر تمام جهان به او داده است ، و حيات و مرگ پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) چيزى را تغيير نمى دهد.
بعضى تفسير ديگرى براى اين آيه ذكر كرده اند كه به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: بگو ما با داشتن ايمان به خدا ميان خوف و رجا هستيم شما درباره خود چه مى انديشيد؟!
ولى تفسير اول صحيحتر به نظر مى رسد.
و در ادامه همين سخن مى افزايد: (به آنها بگو كه او خداوند رحمان است ، ما به او ايمان آورده ايـم ، و تـوكـل كـرده ايم ، و به زودى مى دانيد چه كسى در گمراهى آشكار است ) (قـل هـو الرحـمـن آمـنـا بـه و عـليـه تـوكـلنـا فـسـتـعـلمـون مـن هـو فـى ضلال مبين ).
يـعـنـى مـا اگـر بـه خـدا ايـمـان آورده ايـم ، و او را ولى و وكـيـل و سـرپـرسـت خـود بـرگزيده ايم ، دليلش روشن است ، او خداى رحمان است ، رحمت عـامـش هـمـه جا رسيده ، و فيض انعامش دوست و دشمن را فرا گرفته ، و نگاهى كوتاه به جهان هستى و صفحه زندگى شاهد اين مدعا است ، اما معبودهاى شما چه كارى كرده اند؟!
گرچه ضلال و گمراهى شما همينجا آشكار است ، ولى در آخرت براى شما روشنتر خواهد شـد، و يـا در هـمـيـن دنيا به هنگامى كه اسلام با امدادهاى الهى بر لشكر كفر پيروز مى گردد، پيروزى معجزه آسا، حقيقت روشنتر خواهد گشت .
اين آيه در حقيقت نوعى دلدارى به پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مؤ منان اسـت كـه تـصـور نـكـنـنـد در ايـن مـبـارزه گـسـتـرده حـق و باطل تنها هستند، بلكه خداوند بخشنده مهربان يار و ياور آنها است .
در آخـريـن آيـه بـه عـنـوان ذكـر يـك مـصـداق از رحمت عام خداوند كه بسيارى از مردم از آن غـافلند، مى گويد: (به آنها بگو به من خبر دهيد اگر آبهاى مورد استفاده شما در زمين فرو رود چه كسى مى تواند آب جارى در
دسترس شما قرار دهد)؟! (قل اء راءيتم ان اءصبح ماؤ كم غورا فمن ياتيكم بماء معين ).
مـى دانـيم زمين از دو قشر مختلف تشكيل شده : (قشر نفوذ پذير) كه آب را در خود فرو مـى بـرد و در زيـر آن (قـشـر نفوذ ناپذير) است كه آب را در آنجا نگاه مى دارد، تمام چـشـمـه هـا، چـاه هـا، قناتها از بركت اين تركيب خاص به وجود آمده ، زيرا اگر تمام روى زمـين تا اعماق زياد قشر نفوذپذير بود آبها چنان در زمين فرو مى رفتند كه هرگز دست كسى به دامانشان نمى رسيد، و اگر همه نفوذناپذير بودند آبها روى زمين مى ايستادند و تبديل به يك باتلاق مى شدند، يا به زودى به درياها مى ريختند، و به اين ترتيب تمام ذخائر زير زمينى آب از دست مى رفت .
اين نمونه كوچكى از رحمت عام خدا است كه مرگ و حيات انسان سخت با آن گره خورده است .
(مـعـيـن ) از مـاده (معن ) (بر وزن طعن ) به معنى جريان آب است ، و گاه گفته اند از (عين ) گرفته شده ، و ميم آن زائده است ، لذا بعضى از مفسران (معين ) را به معنى آبى گرفته اند كه با چشم ديده مى شود هر چند جارى نباشد.
ولى بـيـشـتـر آنرا به همان معنى آب جارى تفسير كرده اند، گرچه آب نوشيدنى منحصر به آب جارى نيست ، ولى بدون شك آبهاى جارى بهترين نوع آنها محسوب مى شوند، خواه به صورت چشمه ها باشد يا نهرها و يا قنات و چاه هاى جوشان .
بعضى از مفسران نقل كرده اند كه يكى از كفار هنگامى كه اين آيه را شنيد كه مى گويد: (اگر آبهاى مورد استفاده شما در زمين فرو رود چه كسى
آب جـارى در اخـتـيـار شـمـا مـى گـذارد) گـفـت : (رجـال شـداد و معاول حداد)! (مردان قوى پنجه و كلنگهاى تيز. آب را از اعماق زمين بيرون مى كشند)! امـا شـب خـوابـيـد آب سـيـاه چـشـمـان او را فـرا گـرفـت ، در ايـن حال صدائى شنيد كه مى گويد: (آن مردان قوى پنجه و كلنگهاى تيز را بياور تا اين آب را از چشم تو بيرون كشند)!
امـا امـروز مـى دانـيـم كـه اگـر قـشر (نفوذ ناپذير) زمين از ميان برود هيچ انسان قوى پنجه ، و هيچ كلنگ تيز نمى تواند آبى استخراج كند.
نكته :
در روايـاتى كه از ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) به ما رسيده ، آيه اخير به ظهور حضرت مـهـدى (عـليـه السـلام ) و عـدل جـهـان گـستر او تفسير شده است ، از جمله در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) در تفسير اين آيه مى خوانيم :
(نزلت فى الامام القائم (عليه السلام ) يقول ان اصبح امامكم غائبا عنكم ، لا تدرون اين هـو؟ فـمـن يـاتـيـكـم بـامـام ظـاهـر يـاتـيـكـم بـاخـبـار السـمـوات و الارض ، و حلال الله و حرامه ، ثم قال : و الله ما جاء تاويل هذه الاية ، و لابد اءن يجى ء تاويلها.
(ايـن آيـه دربـاره امـامـى نـازل شـده اسـت كـه قـيـام بـه عـدل الهـى مـى كـنـد (حـضـرت مـهدى ) مى گويد: اگر امام شما پنهان گردد، و نمى دانيد كـجـاسـت ؟ چـه كـسـى بـراى شـمـا امـامـى مـى فـرسـتـد كـه اخـبـار آسـمـانـهـا و زمـيـن ، و حلال و حرام
خدا را براى شما شرح دهد).
سپس فرمود: (به خدا سوگند تاويل اين آيه نيامد و سرانجام خواهد آمد).
روايات در اين زمينه فراوان است و بايد توجه داشت كه همه از باب (تطبيق ) است ، و به تعبير ديگر ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است ، و بـاطـن آيـه مـربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان گستر او است كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى است .
بـارها گفته ايم كه آيات قرآن معانى متعدد، و ظاهر و باطن دارد، ولى اين نكته را نيز مؤ كـدا تـكـرار مـى كـنـيـم كه پى بردن به بطون آيات جز براى پيامبر و امام معصوم ممكن نـيـسـت و هـيـچـكـس حـق نـدارد چـيزى به عنوان باطن آيه از پيش خود مطرح كند، آنچه ما مى گـوئيم مربوط به ظواهر آيات است ، و آنچه مربوط به بطون آيات است فقط بايد از معصومين بشنويم .
سـوره (مـلك ) بـا حاكميت و مالكيت خداوند شروع شد، و با رحمانيت او كه آنهم شاخهاى از حـاكـمـيـت و مـالكيت او است پايان مى گيرد، و به اين ترتيب آغاز و انجامش كاملا منسجم است .
خداوندا! ما را مشمول رحمت عام و خاصت گردان ، و از آب حيات ولايت اوليائت سيراب فرما.
پـروردگـارا! ظـهـور حـضـرت مـهـدى (عليه السلام ) آن چشمه آب حيات را تسريع كن ، و تشنگان جمالش را با ظهورش سيراب گردان .
بارالها! به ما چشم بينا و گوش شنوا و عقل دانا، مرحمت فرمودى ، حجابهاى خودخواهى و غرور را از مقابل آنها برگير، تا چهره حقيقت را آنچنان كه هست ببينيم ، و در صراط مستقيم هدايت تو راست قامت گام برداريم .
آمين يا رب العالمين


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -