انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره واقعه

این سوره نود و شش آیه دارد و در مکه نازل شده است.

یکی از نام های قیامت،واقعه است که در آیه اول این سوره از وقوع حتمی آن خبر داده شده و لذا این سوره«واقعه»نام گرفته است.

اکثر آیات این سوره درباره ی قیامت و شرایط و حوادث آن و تقسیم مردم به دوزخی و بهشتی در آن روز بحث می کند.لذا تلاوت این سوره انسان را از غفلت بیرون می آورد.

در آستانه مرگ عبداللّه بن مسعود،عثمان به عیادتش رفت و از او پرسید:از چه ناراحتی و چه آرزویی داری؟ گفت:از گناهانم ناراحتم و امید به رحمت پروردگار دارم.پرسید:آیا چیزی می خواهی به تو عطا کنم؟ گفت:نه،آن روز که نیاز داشتم محرومم کردی،الآن که از دنیا می روم چه نیازی دارم.عثمان گفت:

پس اجازه بده چیزی به تو عطا کنم تا برای دخترانت به ارث بماند.

او گفت:آنها هم نیازی ندارند.زیرا به دخترانم چیزی آموخته ام که هرگز نیازمند نمی شوند.به آنان سفارش کرده ام سوره واقعه بخوانند که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم هر کس هر شب آن سوره را تلاوت کند،فقر و بدبختی به او نمی رسد[1]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان.

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ«1» لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ«2»

آن گاه که آن واقعه(عظیم قیامت)روی دهد.که در واقع شدن آن دروغی نیست(و سزا نیست کسی آن را دروغ شمارد).

خافِضَهٌ رافِعَهٌ«3» إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا«4»

(آن واقعه)پایین آورنده و بالا برنده است(نظام خلقت را زیر و رو می کند و نااهلان را پایین و خوبان را بالا می برد).آن گاه که زمین به سختی لرزانده شود.

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا«5» فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا«6»

و کوه ها به شدّت متلاشی شوند.پس به حالت غبار پراکنده در آیند.

نکته ها:

* «خفض»به معنای فرو آوردن و به زیر کشیدن و«رفع»به معنای بالابردن و برافراشتن و «رج»به معنای لرزش شدید و تند و از جا کنده شدن است.

* «بس»به معنای خرد شدن در اثر فشار شدید است و «هَباءً» به خاک نرم مانند غبار و ذرّات معلّق در هوا می گویند و«منبث»به معنای پراکنده است.

* هر کجا وقوع امر و حادثه ای قطعی باشد،برای بیان آن می توان از فعل ماضی استفاده کرد.لذا بسیاری از آیات درباره قیامت،با فعل گذشته بیان شده است. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ»

چنانکه با دیدن سیل بزرگی که به سوی شهر حرکت می کند،می توان گفت:سیل شهر را برد،با این که هنوز سیل به شهر نرسیده است.

* جمله «لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ» یعنی هنگامی که مردم وقایع پیش از قیامت را ببینند،با تمام وجود آن را باور خواهند کرد.در قرآن،آیات دیگری نظیر این آیه آمده است،از جمله:

«فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ»[2]

زمانی که عذاب را دیدند،گفتند به خدا ایمان آوردیم.

«لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ»[3]

تا لحظه دیدن عذاب دردناک،ایمان نمی آورند.

«لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ حَتّی تَأْتِیَهُمُ السّاعَهُ بَغْتَهً»[4]

کفار همواره در شک و تردید هستند تا آنکه ناگهان قیامت به سراغشان آید.

* امام سجاد علیه السلام فرمودند:به خدا سوگند! واقعه قیامت،دشمنان خدا را به دوزخ فرومی آورد، «خافِضَهٌ» و اولیای خدا را به بهشت بالا می برد. «رافِعَهٌ» [5]آری،عزّت و ذلّت،بلند مرتبگی و پستی واقعی در آن روز معلوم می شود که بزرگان گفته اند:«الفقر و الغنی بعد العرض علی الله»[6]،فقر و غنای واقعی پس از آنکه اعمال بر خدا عرضه شود،معلوم گردد.

وضع زمین و کوه ها در آستانه قیامت

زمینی که آرامگاه و استراحتگاه بود، «الْأَرْضَ مِهاداً» [7]و برای امرار معاش بر پشت آن راه می رفتیم و تلاش می کردیم، «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» [8]در آن روز ناآرام و بی قرار می شود؛ زلزله ای بی سابقه و بی نظیر رخ می دهد که زمین به شدّت می لرزد،به گونه ای که خداوندِ بزرگ،به آن عظیم می گوید. «إِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ» [9]کوه ها با آن همه سنگینی و ریشه ای که در عمق زمین دارند،از جای کنده و روان شده، «سُیِّرَتِ الْجِبالُ» [10]به شدّت به هم برخورد می کنند، «فَدُکَّتا دَکَّهً واحِدَهً» [11]تا خرد و متلاشی شده، «بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» و تبدیل به سنگریزه و ذرّات پراکنده می شوند، «هَباءً مُنْبَثًّا» وآن ذرّات در اثر فشار،مانند پشم حلاجی شده ریزریز شوند، «کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ»[12]و مانند غباری در هوا پراکنده شوند.

«فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» و این همان ماجرای آغازین آفرینش است: «وَ هِیَ دُخانٌ»[13]

پیام ها:

1- در وقوع قیامت و زلزله های سخت آن تردیدی نیست. «إِذا وَقَعَتِ» («اذا»و فعل ماضی در مواردی بکار می رود که قطعی الوقوع باشد.)

2- قیامت،تنها واقعه ای است که نظیر و مانند ندارد. «الْواقِعَهُ»

3- در تبلیغ،آنگاه که در مقام هشدار به امری مهم هستیم،با حذف همه مقدّمات، به اصل مطلب بپردازیم. «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ» (نظیر آیاتِ «الْحَاقَّهُ»[14]، «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» [15]

4- انکار قیامت،فقط در دنیا و در شرایط رفاه و غفلت است،همین که نشانه های قیامت آشکار شود،دیگر کسی آن را انکار نمی کند. «لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ»

5-تا فرصت هست،قیامت را باور کنیم که پس از وقوع،نتیجه ای جز شرمساری ندارد. «لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ»

6- قیامت،هنگامه ی فروپاشی پندارها و تجلّی حقایق است.(شکست و سقوط عدّه ای و پیروزی و صعود عدّه ای دیگر) «خافِضَهٌ رافِعَهٌ»

7- زلزله قیامت بسیار سخت و بزرگ است. «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»

8-در آستانه قیامت،وقوع زلزله ها و رانش های زمین و کوهها حتمی است. إِذا وَقَعَتِ ... رُجَّتِ الْأَرْضُ ... بُسَّتِ الْجِبالُ ...

وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً«7» فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ«8» وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ«9»

و(در آن روز)شما سه گروه باشید.پس(گروه اول)اصحاب یمین(گروه دست راستی)هستند،اصحاب یمین چه گروهی هستند!(گویی تجسّم سعادتند.)و(دسته دوم دسته سمت چپ)اصحاب شقاوتند،آن اصحاب شقاوت چه هستند؟(گویی تبلور بدی هایند.)

وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ«10» أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ«11» فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ«12» ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ«13» وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ«14»

(گروه سوم)پیشگامانی(در خیرات هستند که در گرفتن پاداش نیز)،پیشگامند.

آنان مقرّبان درگاه خداوند هستند.در باغ های پرنعمت خواهند بود.(آنان)گروه زیادی از پیشینیان(و امّت های قبل)خواهند بود و گروه کمی از متاخّرین.

عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ«15» مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ«16»

بر تخت هایی چیده شده و مرصّع،در حالی که روبروی یکدیگرند،تکیه داده اند.

نکته ها:

* «میمنه»از«یمن»به معنای برکت و سعادت و«مشئمه»از«شؤم»به معنای شقاوت است، بعضی گفته اند:مراد از این دو کلمه،سمت راست و چپ است.زیرا در قیامت،نامه خوبان به دست راست و نامه تبه کاران به دست چپشان داده می شود.چنانکه دلیل نام گذاری یَمَن و شام،آن است که یمن،در سمت راست کعبه و شام،در سمت چپ کعبه واقع شده است.

* «ثُلَّهٌ» به معنای گروه و جماعت است که به قرینه آیه «وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» مراد از آن، جماعتی بزرگ است. «سُرُرٍ» جمع«سریر»به تختی که سرورآور باشد گفته می شود.

«مَوْضُونَهٍ» به معنای چیده شده و جواهرنشان است.امام باقر علیه السلام فرمود:تخت های بهشتیان،بافته هایی از درّ و یاقوت در میان دارد.[16]

* فرشتگان همه یک دست مؤمن و تسلیم فرمانند، «یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ[17]جنّیان به دو دسته مؤمن و کافر تقسیم می شوند، «وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ»[18]ولی انسان ها سرانجام به سه گروه تقسیم می شوند. «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً» چنانکه در سوره فاطر نیز مردم سه دسته تقسم شده اند. «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ[19]یک گروه،افراد ظالم و گنهکار،یک گروه،افراد متوسط و میانه،یک گروه،افراد عالی و ممتاز.

* در قرآن کریم،برای سبقت و پیشی گرفتن از دیگران مصادیقی بیان شده است،از جمله:

سبقت در ایمان. «سَبَقُونا بِالْإِیمانِ»[20]

سبقت در انفاق و جهاد. «لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا»[21]، «وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ» [22]

سبقت در کارهای نیک. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»[23]

سبقت در نعمات موعود الهی در بهشت.

* امام باقر علیه السلام،مصداق بارزِ «السّابِقُونَ السّابِقُونَ» را،انبیا [24]و حضرت علی علیه السلام،یکی از مصادیق آن را،سبقت گیرندگان به سوی نمازهای پنج گانه دانسته اند.[25]

* منظور از قرب در آیه «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» ،قرب منزلت است نه منزل و مکان.

قرب به خداوند با ادّعا حاصل نمی شود،راه و روش و دلیل دارد،یهودیان می گفتند:ما مقرّبان درگاه خدا هستیم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ» [26]ولی قرآن می فرماید:مقرّبان کسانی هستند که در کمالات پیشقدم باشند. «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»

* در تقسیم بندی سه گروه،نام سابقون متأخّر آمده،شاید به دلیل آن که تعدادشان کمتر است،ولی در تجلیل،ابتدا از آنان تجلیل شده است،سپس از اصحاب یمین و دیگران، چون مقامشان والاتر از دیگران است.

پیام ها:

1- حضور در قیامت و کیفیّت محشور شدن،به قدری حتمی است که گویا در گذشته محقق شده است. «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً»

2- در شیوه تبلیغ و آداب گفتگو،ابتدا بیانِ خلاصه ی مطلب و سپس تفصیل آن، مطلوب است. «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً - فَأَصْحابُ - فَأَصْحابُ - وَ السّابِقُونَ»

3- نیک بختی یا بدبختی،سعادت یا شقاوت،در قیامت دائمی است. فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ... وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ (کلمه«اصحاب»جمع«صاحب»به معنای مصاحب و ملازم و جدا نشدنی است)

4- سبقت در ایمان و عمل و خیرات ونیکی ها ارزش است. «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ»

5-کسانی که در دنیا به سوی خیرات سبقت می گیرند،در آخرت برای دریافت پاداش مقدّم ترند. اَلسّابِقُونَ ... أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ

6- پیشگامان در نیکی ها،باید در جامعه مقرّب باشند. «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»

7- بهشت،محلّ کامیابی های مؤمن است. «جَنّاتِ النَّعِیمِ»

8-مقام معنوی،بالاتر از کامیابی مادّی است.ابتدا فرمود:آنان مقرّب درگاه ما هستند، «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» سپس فرمود:در باغ های بهشتی قرار می گیرند. «فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ»

9- پیش کسوتان و پیشینیانِ صالح فراموش نشوند. «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ»

10- برای برانگیختن شوق و علاقه،بیان خصوصیات بهشت لازم است.(کیفیّت تخت ها «مَوْضُونَهٍ» چگونگی نشستن «مُتَقابِلِینَ»)

11- شیوه نشستن بهشتیان،نشستنِ گرداگرد است تا افراد روبروی یکدیگر قرار گیرند و چهره به چهره شوند. «مُتَقابِلِینَ»

12- از آداب پذیرایی،فراهم نمودن جایی است که مهمان در آن احساس راحتی کند. عَلی سُرُرٍ ... مُتَّکِئِینَ عَلَیْها

یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ«17» بِأَکْوابٍ وَ أَبارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ«18» لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ«19»

بر گردشان پسرانی همیشه نوجوان به خدمت می گردند.با جام ها و آبریزها و ظرف هایی از(شراب و نوشیدنی های گورا و)روان(پذیرایی می نمایند).از آن نوشیدنی ها نه سردرد می گیرند و نه مست می شوند.

وَ فاکِهَهٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ«20» وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ«21» وَ حُورٌ عِینٌ«22» کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ«23»

و(برای آنان)میوه هایی از هر چه انتخاب کنند.و گوشت پرنده از هر نوع که اشتها دارند.و زنانی سفید روی،درشت چشم و زیبا،همچون مروارید در صدف.

جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ«24»

پاداشی در برابر آنچه انجام می دادند.

نکته ها:

* «اکواب»جمع«کوب»به جامِ بدون دسته و لوله گفته می شود،نظیر جام های نوشیدنی امروزی. «أَبارِیقَ» جمع«ابریق»ظرفی است که لوله و دسته دارد نظیر قوری. «کَأْسٍ» به لیوانِ لبریز از شراب و نوشیدنی گویند و «مَعِینٍ» به معنای نوشیدنی روان است.

«یُصَدَّعُونَ» از«صداع»به معنای سردرد است.(این که می گویند:مصدّع شما نمی شوم، یعنی برای شما دردسر به وجود نمی آورم). «یُنْزِفُونَ» از«نزف»به معنای از دست دادن عقل است و در اصل به معنای خالی کردن تدریجی آب چاه است.

* بهترین تعبیر در مورد زنان بهشتی،مروارید در صدف است،که در عین زیبایی و درخشندگی،از دسترس نااهلان در امان و از نگاه نامحرمان به دور است. «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»

پیام ها:

1- مسئولین پذیرایی و شیوه پذیرایی بهشتیان،خصوصیاتی دارد:

الف:هر لحظه در دسترس می باشند. «یَطُوفُ»

ب:نوجوانانی با قیافه ای زیبا و دلپذیرند. «وِلْدانٌ»

ج:دلپذیری آنان موسمی و لحظه ای نیست. «مُخَلَّدُونَ»

د:انواع وسایل پذیرایی را در دست دارند.«أکواب، أَبارِیقَ ، کَأْسٍ»

ه:پذیرایی ابتدا با مایعات و نوشیدنی هاست. «کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»

و:آنچه عرضه می شود،آفاتی ندارد. لا یُصَدَّعُونَ ... لا یُنْزِفُونَ

ز:مواد پذیرایی،متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. «فاکِهَهٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ»

ح:اولویّت با نوشیدنی،سپس میوه و آنگاه غذای گرم و مطبوع است. «مَعِینٍ ، فاکِهَهٍ ، لَحْمِ»

2- گوشت پرنده(گوشت سفید)،بر گوشت چرنده(گوشت قرمز)برتری دارد.

«لَحْمِ طَیْرٍ»

3- در نوع غذا،اشتها نقش اساسی دارد. «مِمّا یَشْتَهُونَ»

4- زنانی بهشتی اند که در عین زیبایی،عفیف و پاکدامن باشند. «حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»

5-تمام اسباب کامیابی،در بهشت فراهم است. فاکِهَهٍ ... لَحْمِ ... حُورٌ عِینٌ

6- کامیابی های بهشت،دائمی است. یَتَخَیَّرُونَ ، یَشْتَهُونَ ...(فعل مضارع بر دوام و استمرار دلالت می کند)

7- در شیوه تبلیغ و دعوت به نیکی ها،از نقش عمل در رسیدن به پاداش های اخروی،غفلت نکنیم. «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»

لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً«25» إِلاّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً«26»

در آنجا سخن بیهوده و نسبت گناه به دیگری را نمی شنوند.سخنی جز سلام و درود نیست.

نکته ها:

* «لغو»یعنی سخن بی فایده و بیهوده و«تأثیم»به معنای نسبت دادن گناه به دیگران است.

* در روایات،عقل چنین توصیف شده است:«ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» [27]آن که انسان با آن بندگی خدا کند و در راه کسب بهشت و سعادت جاودان قدم گذارد.

اگر انسان کمی فکر کند که چند روز بندگی خدا در دنیا،این همه رفاه و آسایش و کامیابی در قیامت را به دنبال دارد و با این حال حاضر شود همه این لذّت های ابدی را به خاطر دنیای فانی از دست بدهد،کمال بی عقلی است و این است معنای خسارت واقعی که خداوند می فرماید: «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» [28]ای پیامبر! به مردم بگو:زیانکاران واقعی کسانی هستند که خودشان را باختند.

در دعای ماه رجب نیز می خوانیم:«خاب الوافدون علی غیرک»[29]خدایا! کسانی که به غیر تو رو کردند،باختند و سودی نبردند.

* بهشتیان از چند سوی،درود و سلام دریافت می کنند:

الف)از جانب اصحاب یمین(دوستان بهشتی). «وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ. فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ» [30]اگراز اصحاب یمین باشد(به او می گویند)از طرف دوستان،بر تو سلام.

ب)از جانب اعرافیان. «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّهِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ[31]بر اعراف مردانی هستند که همه را به چهره می شناسند و بهشتیان را ندا می دهند که سلام بر شما.

ج)از جانب فرشتگان. «وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ»[32]فرشتگان از هر سو بر آنان وارد می شوند و به خاطر صبر و مقاوتشان بر آنان سلام می کنند.

د)از طرف خداوند. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[33]از جانب خداوند رحیم،سلام بر آنان باد.

* مراد از «سَلاماً سَلاماً» ؛یا سخنان پیراسته از لغو و نارواست و یا گفتگوهای همراه با سلام و صلح و صفا.

پیام ها:

1- در بهشت،اسباب آزار روحی و روانی نیست. لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً ...

2- معمولاً کامیابی های دنیوی آمیخته با لغو و گناه است،ولی در قیامت،چنین نیست. لا یَسْمَعُونَ ...

3- بهشت،سرای سلام و سلامت است. «إِلاّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً» (جامعه ای که در آن سلام و سلامتی رواج دارد و لغو و بیهودگی در آن وجود ندارد،جامعه ای بهشتی است.)

وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ«27» فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ«28» وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ«29» وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ«30»

و یاران راست،چه هستند یاران راست.در کنار درختان سدر بی خار.و درختان موز که میوه هایش به صورت فشرده رویهم چیده.و سایه ای پایدار.

وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ«31» وَ فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ«32» لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ«33»

و آبی ریزان(از آبشارها).و میوه ای فراوان.که نه تمام می شود و نه از مصرف آن جلوگیری می گردد.

وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَهٍ«34» إِنّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً«35» فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً«36» عُرُباً أَتْراباً«37»

و هم خوابگانی والا قدر.که ما آنان را به نوع خاصی آفریدیم.پس آنان را دوشیزه و باکره قرار دادیم.زنانی هم سن و سال و شوهر دوست.

لِأَصْحابِ الْیَمِینِ«38» ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ«39» وَ ثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ«40»

(این نعمت ها)برای اصحاب یمین است.که گروهی از امت های قبل.و گروهی از امّت های بعدی هستند.

نکته ها:

* «سِدْرٍ» درختی است که سایه گسترده ای دارد. «مَخْضُودٍ» گیاهی که تیغ آن شکسته وبی خار باشد. «مَنْضُودٍ» به معنای متراکم است، «مَسْکُوبٍ» یعنی ریزان همچون آبشار و «أَتْرابٌ» یعنی همانند و هم سن وسال، مانند «ترائب» به معنی دنده های سینه که مشابه یکدیگرند.

* «طَلْحٍ» جمع«طلحه»،به معنای درخت موز است.چنانکه در روایتی از حضرت علی علیه السلام نیز به این معنا آمده است. [34]البتّه بعضی مفسّران،مراد از«طلح»را درخت امّ غیلان می دانند که همان درخت اقاقیا می باشد که دارای گلهای بسیار خوشبو است. [35]

* گرچه «فُرُشٍ» جمع«فراش»به زمین و مرکب و تشک و فرش و تخت گفته شده و «مَرْفُوعَهٍ» به معنای نفیس و گرانبها می باشد،چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:در بهشت فرش هایی از ابریشم با رنگ های گوناگون روی یکدیگر قرار داده شده است. [36]ولی ظاهراً مراد از «فُرُشٍ» در اینجا،همسران و هم خوابگان و مراد از «مَرْفُوعَهٍ» ،ارزشمند بودن آنان به خاطر عقل و کمال و جمال است،چنانکه به دنبال آن می خوانیم: «إِنّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»

* «عرب»جمع«عروب»به زنی گفته می شود که خندان و طنّاز و عاشق همسر و نسبت به او فروتن باشد.

* «اصحاب الیمین»همان کسانی هستند که در آیه 8 به «أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ» نامیده شدند.از آنجا که در قیامت نامه عمل خوبان را به دست راستشان می دهند و اهل یُمن و سعادت شده اند،آنان را اصحاب یمین نامیده اند.

* در روایتی می خوانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله به امّ سلمه فرمود:خداوند پیر زنان سفید موی مؤمن را در قیامت به صورت دخترکانی جوان و زیبا قرار می دهد.[37]

* در پایان پاداش مقرّبان فرمود: «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» تمام پاداشها و نعمت ها جزای عملکرد آنان بود،ولی در این آیات،پس از نعمت هایی که برای اصحاب یمین بیان شد، جمله ی «جَزاءً بِما کانُوا» نیامده است،گویا همه اینها لطف الهی است.

* نعمت های دنیوی آفاتی دارد؛ولی در بهشت و نعمت های بهشتی هیچ نقص و آفتی نیست؛مثلاً:

گیاهش تیغ دارد،ولی گیاه بهشت تیغ ندارد. «مَخْضُودٍ»

سایه اش موقّت است،ولی در بهشت سایه درخت ها دائمی است. «ظِلٍّ مَمْدُودٍ»

میوه های دنیا یا نایاب است یا موسمی،ولی در قیامت میوه ها زیاد و دائمی و در دسترس همه و بدون ضرر و زیان است. «کَثِیرَهٍ، لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ»

همسران در دنیا،گاهی متناسب نیستند،ولی در بهشت از هر جهت متناسبند، «أَتْراباً» گاهی عاشق همسرشان نیستند،ولی در بهشت همه عاشقند، «عُرُباً» گاهی بیوه هستند، ولی در بهشت همه باکره اند، «أَبْکاراً» در یک کلام،همسران در قیامت،آفرینش جدیدی دارند. «أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»

* چون انبیای گذشته زیاد بودند،اوصیای آن ها نیز زیاد بوده اند،لذا درباره ی تعداد مقرّبان فرمود: «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» مقرّبان از میان امت های گذشته بیش از مقرّبان این امّت است.

پیام ها:

1- اصحاب یمین در قیامت،جایگاه بس والا و اعجاب برانگیزی دارند. «وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ»

2- گرچه دانشمندان به برخی خواص برگ سدر پی برده اند،امّا در این که چه تأثیری در هوا و محیط پیرامون خود دارد،نیاز به تلاش جدید دارد. «فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ»

3- آب جاری و ریزان،سالم تر از آب ساکن و راکد است. «ماءٍ مَسْکُوبٍ»

4- بهشت و نعمت های بهشتی،از قبل آفریده و آماده شده است. «أَنْشَأْناهُنَّ»

5-بکارت و دوشیزه بودن همسران بهشتی،مستمرّ و دائمی است و گرنه تفاوتی با دنیا ندارد. «فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً»

6- هیچ گاه جهان از افراد خوب خالی نبوده است. «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ»

7- راههای دستیابی به سعادت و رسیدن به قرب الهی،برای همه انسان ها در تمام دوران ها وجود داشته است. «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ ثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ»

وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ«41» فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ«42»

و(اما)یاران دست چپ،چه هستند یاران دست چپ(شقاوتمندان و نامه به دست چپ داده شدگان).در میان باد سوزان و آب داغ.

وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ«43» لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ«44»

و سایه ای از دود غلیظ و سیاهند.که نه خنک است و نه سودبخش.

إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ«45» وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ«46»

البتّه آنان پیش از این(در دنیا)نازپرورده و خوشگذران بودند.و همواره بر گناه بزرگ پافشاری می کردند.

وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ«47»

و پیوسته می گفتند:آیا هنگامی که ما مردیم و به صورت خاک و استخوان شدیم.آیا حتماً ما برانگیخته می شویم؟

أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ«48»

و آیا نیاکان ما(نیز برانگیخته می شوند)؟

نکته ها:

* «سَمُومٍ» باد سوزانی است که مثل سم در بدن نفوذ کند و«مسام»به سوراخ های ریز بدن گفته می شود. «حَمِیمٍ» به معنای آب جوشان و بسیار داغ و «یَحْمُومٍ» دود غلیظ سیاه است.

«مترف»به معنای فرد برخوردار از نعمت های زیاد که گرفتار غفلت و طغیان شود.

«حنث»به معنای گناه بزرگ است و بیشتر در مورد پیمان شکنی و تخلّف از سوگند بکار می رود. «یُصِرُّونَ» از«اصرار»است.این لغت چهار مرتبه در قرآن آمده و در مورد اصرار بر انجام گناه است.

* در قیامت،«اصحاب شمال»در عذاب و شکنجه بسیار قرار دارند:باد سوزان،آب جوشان و دود سیاه،غلیظ و سوزان. [38]«سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ»

* هنر قرآن به گونه ای است که آینده و حوادث قطعی آن را همچون گذشته ترسیم می کند.

آن گونه قیامت را مطرح می کند که گویی مجرمان حاضر و در دادگاه محاکمه و پرونده آنان بسته و فرمان صادر شده است.

مقایسه بهشتیان و دوزخیان

* در اینجا با توجّه به آیات متعدّد،میان جایگاه اصحاب یمین در بهشت و اصحاب شمال در جهنّم مقایسه ای می کنیم:

برای اصحاب یمین:                                                   برای اصحاب شمال:

سایه ای ممتد و دائم. «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»                      سایه ای از دود سیاه. «ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ»

میوه هایی مجاز و مدام. «لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ»          نه خنک و نه سودمند. «لا بارِدٍ و لا لا کَرِیمٍ »

نوشیدنی هایی پاکیزه. «شَراباً طَهُوراً»  [39]                       آبی همچون فلز گداخته. «بِماءٍ کَالْمُهْلِ» [40]

رودهایی از آب. «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ»[41]                                در آرزوی آب. أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ ...[42]

رودهایی از شیر. «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ» [43]                               آبی سوزان و زهرآلود. «حَمِیمٌ وَ غَسّاقٌ» [44]

رودهایی از شراب. «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ» [45]                           آبی چرک و خون آلود. «مِنْ غِسْلِینٍ»[46]

رودهایی از عسل. «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی» [47]                آبی پست. «ماءٍ صَدِیدٍ»[48]

دو بهشت و باغ بزرگ. «جَنَّتانِ» [49]                               مکانی تنگ. «مَکاناً ضَیِّقاً» [50]

برخوردهایی با سلام و سلامتی. «إِلاّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً »[51]         لعنت و نفرین به یکدیگر.«کلما دخلت امه لعنت اختها»[52]

ورودی با احترام. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها»      [53]                      ورودی با قهر و نفرت. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» [54]

برخورداری از رحمت و درود الهی.«سلام قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»[55] »      توهین و بایکوت. «قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ»[56]

پذیرایی کنندگانی بی نظیر. «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ»[57]        گردش در میان آتش و آب سوزان. «یَطُوفُون بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ»[58]

پیام ها:

1- در قیامت دسته ای از مردم اهل شقاوتند و نامه عملشان را در دست چپ دارند. «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ»

2- وضع دوزخیان به قدری هولناک است که مایه ی شگفتی و تعجب می شوند.

«ما أَصْحابُ الشِّمالِ»

3- عذاب های قیامت،بسیار سخت است.( «سَمُومٍ» و «حَمِیمٍ» نکره آمده که نشانه سختی و عظمت است.)

4- خوشگذرانان سرمست بدانند که کامیابی های غافلانه،آنان را به چه ذلّت و نکبت و زجری خواهد کشید. «مُتْرَفِینَ - فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ»

5-آنچه گناه را سنگین و خطرناک تر می کند،اصرار بر آن است. «یُصِرُّونَ عَلَی اَلْحِنْثِ الْعَظِیمِ»

6- خداوند عادل است و عذاب بر پایه عملکرد خود انسان است.اگر خلافکاران سه نوع شکنجه دارند:بادی سوزان،آب داغ وسایه داغ،به خاطر آن است که سه خلاف پیوسته دارند. کانُوا ... مُتْرَفِینَ ... کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ ... کانُوا یَقُولُونَ

7- رفاه و عیّاشی،بستر ارتکاب گناه و تردید در معاد است. مُتْرَفِینَ ... یُصِرُّونَ ...

أَ إِذا مِتْنا ...

8-منکران معاد،دلیل بر انکار ندارند و تنها بعید می شمردند. أَ إِذا مِتْنا ...

9- خطر آنجاست که انسان،تردید نابجای خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف دیگران شود. «کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً»

10- افراد شبهه افکن،دامنه تردید را توسعه می دهند. «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»

قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ«49»

بگو:همانا پیشینیان و آیندگان.

لَمَجْمُوعُونَ إِلی مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ«50»

هر آینه به سوی وعدگاه روز معیّنی گردآوری خواهند شد.

پیام ها:

1- باید به شبهات،حتی اگر از سر عناد هم باشد،پاسخ قاطع داد. یَقُولُونَ ... قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ

2- قدرت خداوند در محشور کردن گذشتگان وآیندگان یکسان است. «إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ»

3- همه مردم در یک روز مشخّص جمع می شوند. «یَوْمٍ مَعْلُومٍ»

4- گرچه زمان قیامت در نزد ما نامعلوم است،امّا نزد خداوند مشخّص است.

«یَوْمٍ مَعْلُومٍ»

ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ«51» لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ«52» فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ«53»

همانا،ای گمراهان انکار کننده! حتماً از درختی(بد منظر و بد طعم و بد بو) که زقّوم است خواهید خورد.آنگاه شکم ها را از آن پر خواهید کرد.

فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ«54» فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ«55» هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ«56»

و روی آن از آب جوشان می نوشید.پس مانند شتران عطش زده می نوشید.این است پذیرایی(ابتدایی)آنان روز قیامت.

نکته ها:

* «زَقُّومٍ» ،نام گیاه تلخ و بدبو و بدطعم است که شیره آن اگر به بدن برسد،بدن متورم می شود.این گیاه،غذای دوزخیان است.«نزل»به آن چیزی گفته می شود که برای پذیرایی مقدّماتی مهمان آماده می شود و«هیم»نام مرضی است که شتر به آن گرفتار می شود و هر چه آب می نوشد سیراب نمی شود تا بمیرد،همچنین به زمین ریگزار گفته می شود که هر چه آب در آن بریزند فرو می رود.

* غذاهای تلخ دنیوی را انسان یا نمی خورد که در آخرت گنهکار باید بخورد. «لَآکِلُونَ» یا کم می خورد،که در آخرت باید سیر بخورد، «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» ،یا با غذای دیگر جبران می کند،که در آخرت غذای دیگرش آب جوش است، «مِنَ الْحَمِیمِ» و یا با بی میلی می خورد، که در آن روز مثل شتر تشنه به آب رسیده می خورد. «شُرْبَ الْهِیمِ»

پیام ها:

1- دوزخیان،از سخت ترین خطاب های تحقیرآمیز برخوردارند. «أَیُّهَا الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ»

2- اصحاب شمال،گمراهان هستند، «أَیُّهَا الضّالُّونَ» که ما در هر نماز از خدامی خواهیم از آنان نباشیم. «وَ لاَ الضّالِّینَ»

3- بدتر از گمراهی،تکذیب کردن است وگرنه بسیاری از گمراهان،توفیق هدایت می یابند. «الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ»

4- تمام تحقیرهای روانی و عذاب جسمانی،پذیرایی مقدّماتی اصحاب شمال است! پس پذیرایی اصلی چیست؟ «هذا نُزُلُهُمْ»

5-خداوند عادل است و کیفرهای او عادلانه.همه سختی ها نتیجه عملکرد خود انسان است و آن روز،روز کیفر و پاداش است. «یَوْمَ الدِّینِ»

نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ«57» أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ«58» أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ«59»

ما شما را آفریدیم،پس چرا تصدیق نمی کنید؟ آیا آنچه را(در رحم)می ریزید دیده اید؟ آیا شما آن را(به صورت انسان)می آفرینید یا ما آفریننده ایم؟

نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ«60»

ماییم که مرگ را در میان شما مقدّر کردیم و هرگز(مغلوب نمی شویم)و کسی بر ما پیشی نمی گیرد.

نکته ها:

* در آیات قبل بیان شد که اصحاب شِمال در معاد تردید داشته و می گفتند:آیا اگر مردیم و خاک شدیم،باز زنده می شویم؟ از این آیه به بعد خداوند نمونه های قدرت خود را در دنیا بیان می کند تا استبعاد قیامت را برطرف نماید.

* استدلال های قرآن،فراتر از زمان و مکان است و تاریخ مصرف ندارد و به مقطعی از زمان و مکانی خاص تعلق ندارد.نطفه در رحم و بذر در زمین،در هر زمان و مکان و برای همه واضح و روشن است.

* مخفی بودن زمان مرگ حکیمانه است و فوایدی را به دنبال دارد،از یک سوی آماده باش

انسان که هر لحظه ممکن است مرگ فرا رسد و از سوی دیگر جریان عادی زندگی،زیرا منتظر زمان معیّنی برای مرگ نیست وگرنه زندگی برای او تلخ می شد.

* گرچه برخی مقدّمات تولید نسل،همچون آمیزش و ریزش نطفه در رحم،به وسیله انسان است،امّا تلقیح نطفه و تخمک و رشد آن در چند مرحله و حفظ و تبدیل آن به یک انسان کامل با ویژگی های منحصر به فرد،تنها کار خداوند است. «أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ»

حتی اگر بشر،در خارج از رحم همانند سازی کند،باز هم از قدرت الهی نمی کاهد و خالقیّت او را زیر سؤال نمی برد،زیرا این تأثیر و تأثّر به دست توانای خداوند است و بشر در طراحی مراحل آفرینش نقشی ندارد.

پیام ها:

1- چرا شک در معاد می کنید؟ کسی که شما را آفرید بار دیگر نیز می آفریند. «نَحْنُ خَلَقْناکُمْ»

2- با منکران و ناباوران،مستدل گفتگو کنیم. «نَحْنُ خَلَقْناکُمْ»

3- توبیخ بعد از استدلال است.اول می فرماید: «نَحْنُ خَلَقْناکُمْ» سپس توبیخ می کند.

«فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»

4- در استدلال،به یک دلیل و نمونه بسنده نکنیم. أَ فَرَأَیْتُمْ ... أَ أَنْتُمْ ...

5-در تبلیغ و مجادله،با استفاده از شیوه سؤال و پرسش،وجدان مخاطبان را بیدار و به یاری فراخوانیم. أَ فَرَأَیْتُمْ ... أَ أَنْتُمْ ...

6- قدرت الهی،هم در آفریدن نمودار است، «نَحْنُ خَلَقْناکُمْ» و هم در میراندن.

«نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

7- مرگ،یک حادثه و اتّفاق نیست،بر اساس حکمت و حساب و کتاب است.

«قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

8-پایان عمر و زمان مرگ،تنها به دست خداست. «نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

9- مرگ انسان نشانه ی عجز خداوند از زنده نگه داشتن نیست،بلکه تقدیری حکیمانه است. «قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ»

10- قدرت الهی مطلقه است و هیچ شخص یا قدرتی نمی تواند از مرگ فرار کرده و بر این تقدیر الهی غالب شده و بر آن پیشی بگیرد. «ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ»

عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ«61»

تا مانند شما را جانشین شما کنیم وشما را در جهانی که نمی دانید پدیدار گردانیم.

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولی فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ«62»

شما آفرینش نخستین را دانستید،پس چرا(به آفرینش دوباره)متذکّر نمی شوید؟

پیام ها:

1- فلسفه مرگ،جایگزین شدن دیگران و پیدایش تحوّلات جدید است. قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ... نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ ... نُنْشِئَکُمْ ...

2- قدرت خداوند بر جابجایی مرگ و زندگی،دلیل قدرت خداوند بر ایجاد معاد است. فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ ... نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ

3- دنیا عبورگاه است نه توقّف گاه. «نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ»

4- انسان از وضع قیامت آگاه نیست که چه زمانی خواهد بود و در چه شرایطی حاضر می شود. «نُنْشِئَکُمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ»

أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ«63» أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ«64» لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ«65»

آیا آنچه را کشت می کنید،دیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما رویاننده ایم؟ اگر بخواهیم آن را خار و خاشاک می گردانیم،پس شما از روی تعجّب می گویید:

إِنّا لَمُغْرَمُونَ«66» بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ«67»

ما زیان دیده ایم.بلکه محروم و بدبختیم.

نکته ها:

* «حطام»به معنی شکستن و خرد شدن و «تَفَکَّهُونَ» به معنای میوه خوردن،فکاهی گفتن و تعجب و پشیمانی آمده است.«مغرمون»از«غرامت»به معنای پرداخت خسارت و زیان دیدن است.

* اگر کمی دقّت کنیم،زمین،بدن انسان را به خاک تبدیل می کند ولی بذر را به خاک تبدیل نمی کند.دانه درون زمین دو حرکت متضاد دارد،ساقه به سوی بالا و ریشه به سوی پایین می رود.ریشه،مواد غذایی را جذب و ساقه،موانع خود را حتی اگر سفت باشد دفع می کند.

یک دانه به چند خوشه تبدیل می شود و تولید مثل می کند.

* هر نوع تغییر و تحوّلی در طبیعت،برای خداوند یکسان است.حیات یا مرگ موجودات، شیرینی یا تلخی آب،همه در نزد قدرت خداوند یکسان است. خَلَقْناکُمْ ... قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ، نَحْنُ الزّارِعُونَ ... لَجَعَلْناهُ حُطاماً ، تَشْرَبُونَ ... جَعَلْناهُ أُجاجاً

* یکی از راه های خداشناسی،فرض خلاف وضع موجود است،چنانکه گفته اند:«تعرف الاشیاء باضدادها»یعنی با تصور ضدّ هر چیزی،جایگاه و اهمیّت آن چیز مشخص می شود، مثلاً:اگر هر یک از شب یا روز طولانی شود،اگر آب ها به زمین فرو رود،اگر کشت ها همه خار شود،اگر آب ها تلخ شود و...چه کسی می تواند آن را به وضع موجود تبدیل کند؟

آری اگر انسان به این نکته توجّه داشته باشد که هر چه دارد،هر لحظه در معرض تغییر و نابودی است و به پیامدهای از دست دادن آنها بیاندیشد،ارزش نعمت های موجود را بهتر درک خواهد کرد و به لطف و قدرت الهی بیشتر پی می برد.

پیام ها:

1- همان قدرتی که از یک دانه بذر،خوشه ها پدید می آورد،می تواند از تک سلّول انسان مرده ای دوباره او را زنده کند. «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ»

2- فعل و انفعالات طبیعی با اراده خداوند است. «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً»

3- برخی انسان ها،تا محصولشان خار و خاشاک نشود و سرشان به سنگ نخورد،وجدانشان بیدار نمی شود. حُطاماً ... بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ

أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ«68» أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ«69» لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ«70»

آیا آبی را که می نوشید دیده اید؟ آیا شما آن را از ابر باران زا فرو آوردید یا ما فرو فرستنده ایم؟ اگر بخواهیم آن را شوروتلخ می گردانیم،پس چرا سپاسگزاری نمی کنید؟

کته ها:

* «مزن»به ابر سفید باران زا گفته می شود،«اجاج»آب شور همراه با تلخی است.

* در حدیث می خوانیم:هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله آب می نوشید،می فرمود:«الحمد لله الذی سقانی عذبا فراتا برحمته و لم یجعله ملحا اجاجا بذنوبی» [59]،خدا را شکر که به واسطه رحمتش به ما آب گوارا نوشاند و به خاطر گناهانِ ما،آن را شور قرار نداد.

توجّه به نقش آب در رفع تشنگی «تَشْرَبُونَ» ،چگونگی پیدایش آب «مِنَ الْمُزْنِ» ، فروآمدن باران «نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ» ،و مزه و طعم آن «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» ،انسان را به شکرگذاری وامی دارد. «فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ»

* الطاف دائمی خداوند،نشانه عجز او از تغییر و تحوّل نیست.جمله «لَوْ نَشاءُ» به معنای آن است که ما آب را شور نمی کنیم ولی می توانیم این کار را انجام دهیم.

* توجّه به نعمت ها،هم اعتقاد توحیدی انسان را بالا می برد، نَحْنُ الزّارِعُونَ ... نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ هم روحیه تشکر را در انسان زنده می کند و هم استبعاد زنده شدن دوباره و معاد را برطرف می کند.

پیام ها:

1- استدلال های قرآن،فراگیر،ساده و در عین حال عمیق است.نگاهی به آب، برای توجّه انسان به مبدأ و معاد کافی است. «أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ»

2- نزول آب قابل نوشیدن،نشانه حکمت وقدرت الهی است. «الْماءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ»

3- نزول باران از آسمان،از قدرت انسان خارج است و این برای خداشناسی کافی است. «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ» (هیچ عملی بدون اراده الهی تحقق پیدا نمی کند.)

4- آفرینش،کلاس تدبّر، أَ فَرَأَیْتُمُ ...تذکّر، «أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» و زمینه ساز تشکّر است. «فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ»

أَ فَرَأَیْتُمُ النّارَ الَّتِی تُورُونَ«71» أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ«72» نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَهً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ«73»

آیا آتشی را که می افروزید،دیده اید؟ آیا شما درخت آن را ایجاد کرده اید یا ما ایجاد کننده ایم؟ ما آتش را وسیله تذکّر(آتش قیامت)و نعمتی برای مسافران قرار داده ایم.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ«74»

پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی.

نکته ها:

* «تُورُونَ» از«وری»به معنای خارج کردن چیزی پنهان است،«وراء»یعنی باطن و پشت چیز.به آتشی که در وسائل آتش افروزی نهفته و با جرقه زدن بیرون می آورند،«ایراء» می گویند.در حجاز دو نوع درختی بود که به عنوان دو چوب آتش زنه از آن استفاده می کردند،همچون جرقه ای که از زدن دو سنگ چخماق به دست می آید.

* «مقوین»از«قوایها»به معنای بیابان است.به بیابان گرد و مسافر،«مقویٖ»گفته می شود.

* از آیه 47 که تردید در معاد مطرح شد،تا این آیات،خداوند بیش از بیست مرتبه مردم را خطاب کرده و آنان را به فکر و تدبیر در چگونگی به وجود آمدن کشت و آب و آتش و آفرینش انسان دعوت کرده است تا تردید نابجای کافران را برطرف کند.

* در این آیات،عناصر چهارگانه آب،خاک،باد و آتش،مطرح شده است که همه تحت فرمان الهی و وسیله ای برای شناخت خداوند و پی بردن به قدرت او هستند.

* خداوند در این سوره،چهار مرتبه از مردم اقرار گرفته که آیا شما در آفرینش خود،نزول باران،خروج گیاهان و تولید آتش نقشی دارید؟

* نیاز به آتش در بیابان،بارزتر از نیاز به آن در محلّ مسکونی است.مسافر در بیابان،برای حفظ خود از سرما،پیدا کردن راه در شب و مقابله با خطر حیوانات وحشی،نیاز به نور و حرارت و آتش دارد.

پیام ها:

1- همان خدایی که آتش را از دل چوب و درخت بیرون می آورد،مرده ها را از دل زمین بیرون می آورد. «أَ فَرَأَیْتُمُ النّارَ الَّتِی تُورُونَ»

2- خروج آتش از درخت،از دو جهت می تواند یادآور قیامت باشد:یکی از جهت خروج انرژی ذخیره شده در آن که در قالب جرقه و آتش بروز می کند، دیگر آن که آتش دنیا،انسان را به یاد آتش دوزخ می اندازد. «جَعَلْناها تَذْکِرَهً»

3- خداوند آنچه را برای رفع استبعاد معاد بود ذکر کرد،خواه اثر کند یا نکند.ای پیامبر! وظیفه تو تسبیح خداوند است. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»

فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ«75» وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ«76»

پس سوگند به جایگاه ستارگان.و البتّه اگر بدانید این سوگندی است بزرگ.

نکته ها:

* هیچ چیز و هیچ کس بدون اراده خداوند نمی تواند در جهان تأثیر گذارد.بنابراین،اعتقاد به تأثیر ستارگان در زندگی انسان خرافه ای بیش نیست و هیچ کس ستاره ی بختی در آسمان ندارد که موجب خوش بختی یا بد بختی او شود.امام کاظم علیه السلام فرمود:خداوند،ستارگان را ستایش کرده و به جایگاه آنها سوگند یاد نموده است. [60]

* «مَواقِعِ النُّجُومِ» به محل استقرار و حرکت ستارگان گفته می شود.سوگند به مسیر گردش کرات آسمانی مهم تر از سوگند به خود آنهاست،چون عظمت و وسعت مواقع نجوم،هزاران برابر کرات است.

پیام ها:

1- خداوند در این سوره،فکر انسان را از نطفه و بذر و آب و آتش تا مسیر حرکت کرات آسمانی جولان می دهد. أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ ... فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ

2- خداوند،گاهی به چیزهای کوچکی مانند انجیر سوگند یاد می کند، «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» و گاهی به کهکشان و مسیر ستارگان.آری برای خداوند کوچک و بزرگ،کاه و کوه یکی است. «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»

3- هر ستاره ای،مدار و مسیر حرکت منظّم و مخصوص به خود دارد. «بِمَواقِعِ النُّجُومِ»

4- بشر به تمام مسیرهای کرات آگاه نیست و علم نجوم و کیهان شناسی انسان علی رغم تلاش او ناقص است. «لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ»

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ«77» فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ«78»

همانا آن قرآن کریم است.که در کتاب محفوظی جای دارد.

لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ«79» تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ«80»

جز پاکیزگان به آن دست نزنند.فرو آمده از سوی پروردگار جهانیان است.

نکته ها:

* ظاهراً مراد از «کِتابٍ مَکْنُونٍ» ،همان لوح محفوظ است،زیرا در سوره بروج آمده: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[61]و در این سوره می خوانیم: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»

* در قرآن،خداوند و آنچه مربوط به اوست،به صفت«کریم»متّصف شده اند:

خداوند،کریم است. «ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ»[62]

قرآن،کریم است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»[63]

رسول خدا،کریم است. «وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ»[64]

واسطه نزول وحی(جبرئیل)،کریم است. «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ»[65]

حضرت علی علیه السلام در خطبه 152 نهج البلاغه،اهل بیت را«کرائم القرآن»می نامد.

انسان نیز به عنوان برترین مخلوق الهی،مورد کرامت است. «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» [66]

* تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن،برای همه ممکن است،امّا تماس با روح قرآن،طهارتی مخصوص می خواهد. «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» [67]لذا نفرمود:

«لا یقرئه و لا یفهمه الاّ المطهّرون»بلکه فرمود: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» و تماس،معنای خاص دارد.چنانکه در روایت آمده است:تنها مقرّبان درگاه الهی با قرآن تماس پیدا می کنند.[68]

* قرآن،کریم است،زیرا:

سرچشمه آن از لوح محفوظ و کتاب مکنون است. «فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»

واسطه آن،فرشتگان و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام،همه مطهّرند. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

و هدف آن تربیت جهانیان است. «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»

* قرآن،مطهّر است، «صُحُفاً مُطَهَّرَهً» [69]و تنها پاکان می توانند آن را مس کنند. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

* قرآن،چنان نیست که دشمنان آنان را توصیف می کردند.نه خیالپردازی ذهن پیامبر است، «تُمْلی عَلَیْهِ» [70]نه افسانه و غیر واقعی، «إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» [71]نه آموخته هایی از

دیگران، «یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»[72]و نه کار گروهی هم فکر، «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»[73]،بلکه از جانب پروردگار جهانیان برای رشد انسان نازل شده است. «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»

* قرآن،کلید کرامت و عزّتِ فرد و جامعه است.نگاه به آن،تلاوت آن،تدبّر در آن،حفظ آن، استدلال به آن و پندگیری از آن مایه ی رشد و کرامت انسان است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»

قرآن،در مسائل فردی،خانوادگی،اجتماعی،اقتصادی،سیاسی،عبادی،نظامی،اخلاقی، اعتقادی،تربیتی و فرهنگی،به انسان نور و روشنایی می دهد. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»

در قرآن،حرف سست،زشت،ناموزون و دور از منطق نیامده است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»

پیام ها:

1- خداوند،برای بزرگ ترین سند تشریع یعنی قرآن،به بزرگ ترین بخش تکوین یعنی کهکشان ها،سوگند یاد کرده است. فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ ... إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ

2- قرآن،با نهایت کرامت،معارف خود را در اختیار قرار داده و هر کس می تواند به گونه ای از آن بهره گیرد. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»

3- قرآن،تنها الفاظ و عبارات نیست،محتوایی والا دارد که در نزد خداوند محفوظ و مکنون است. «فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»

4- بهره بردن از قرآن آدابی دارد.افراد بی وضو حق دست زدن به آن را ندارند.[74]

«لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

5-حقایق بلند قرآن را افراد آلوده به شرک و کفر و نفاق و عناد درک نمی کنند.

«لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

 6- قرآن،جلوه ای از ربوبیّت خداوند و برنامه ای جامع برای رشد و تربیت انسان است. «تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»

أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ«81»

آیا شما با این سخن(الهی)،با سبکی و سستی برخورد می کنید؟

وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ«82»

و(سهم و)رزق خود را تکذیب آن قرار می دهید؟

نکته ها:

* «مُدْهِنُونَ» از«دهن»به معنای روغن است.مداهنه،گاهی به معنای مدارا و ملایمت و گاهی سستی و ضعف می آید.

* اکرم صلی الله علیه و آله همراه با عدّه ای در حال مسافرت بودند که با کمبود آب مواجه شدند و عطش بر مردم غلبه کرد.پیامبر صلی الله علیه و آله دست به دعا برداشتند و باران بارید و همه را سیراب کرد.در این میان یکی گفت:این باران به خاطر طلوع فلان ستاره است(نه دعای پیامبر)! که این آیه نازل شد. «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:به جای شکر روزی هایتان،تکذیب می کنید.[75]

آری همواره در جامعه افرادی وجود دارند که موجودیّت و شخصیّت خود را در مخالفت با دیگران می بینند و تمام هنر خود را در کوک کردن ساز مخالفت بکار می گیرند.اگر همه موافق باشند او مخالفت می کند و اگر همه مخالف باشند،او موافق است.او کار به دلیل ندارد و دوست دارد همیشه بر خلاف دیگران حرکت کند و این نگرش در حرکات و گفتار و برخوردهای شخصی او نمایان است.او سعی می کند در چگونگی اصلاح سر و صورت یا رنگ و نوع لباس،یا لحن و صوت و استفاده از الفاظ و اصطلاحات و یا نوشتار،حتی در نام گذاری فرزند،رفتاری غیر متعارف و انگشت نما داشته باشد و به این طریق خود را جدا و بهتر از دیگران مطرح کند.

پیام ها:

1- هر چه قداست و عظمت بیشتر باشد،سهل انگاری خطرناک تر و توبیخ بیشتر است. «أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ»

2- مداهنه و سازشکاری در برابر اصول مسلّم دین،پذیرفته نیست. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ... أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ

3- سهل انگاری،سستی و سازش در دین،به تدریج انسان را به انکار وادار می کند. «أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ»

فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ«83» وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ«84»

پس چرا آنگاه که جان به گلوگاه رسد.و شما در آن هنگام نظاره می کنید.

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ«85»

و ما از شما به آن(محتضر)نزدیک تریم،ولی نمی بینید.

فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ«86» تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«87»

پس اگر شما(در برابر اعمالتان)مجازات شدنی نیستید،چرا آن جان را (در حال احتضار به بدن خود)بر نمی گردانید اگر راست می گویید؟

نکته ها:

* اگر منکران معاد در قدرت خداوند برای مبعوث کردن مردگان شک دارند،آیا قدرت او را در گرفتن جان انسان ها،انکار می کنند؟ صحنه جان دادن محتضر را می بینند که احدی هیچ کاری نمی تواند بکند،عجز خود و قدرت نمایی او را در حال احتضار دیده اند،همان قدرت که می تواند جان را بگیرد،می تواند جان را باز گرداند.اگر مرگ به اراده و تقدیر الهی نبود و اتّفاقی بود،چاره جویی و جلوگیری از آن امکان داشت.

* برای منکران باید استدلال آورد،چنانکه در آیات متعدّد این سوره خداوند بارها استدلال آورده است. «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ» ، «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ» ، «أَ فَرَأَیْتُمُ النّارَ الَّتِی تُورُونَ» ،البتّه

گاهی هم باید با نشان دادن صحنه عجزشان آنان را تحقیر کرد،چنانکه در این آیات خداوند خطاب به آنان می فرماید:همه شما قدرت دور کردن مرگ و زنده نگه داشتن عزیزتان را در لحظه احتضار ندارید.

* خداوند،به همه بندگان،خوب یا بد،نزدیک است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ» آنچه مهم و ارزشمند است این که ما با ایمان و عمل صالح به خدا نزدیک شویم.

* «مدین»از«دین»به معنای جزاست و لذا «یَوْمِ الدِّینِ» یکی از نام های قیامت است:

«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»

* نگاه،غیر از دیدن است،چه بسا انسان به چیزی نگاه می کند،اما آن را نمی بیند و در فکر چیز دیگری است. تَنْظُرُونَ ... لکِنْ لا تُبْصِرُونَ

پیام ها:

1- لحظه ی احتضار و مرگ،برای همه حتمی است. «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» (کلمه «إِذا» در موارد حتمی الوقوع بکار می رود)

2- خروج روح از بدن،از مجرای تنفسی و حلقوم است. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

3- خداوند برای برطرف کردن تردید معاد،هم قدرت خود را در حیات مطرح می کند و هم در حال مرگ و به این طریق اتمام حجّت می کند. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

4- خداوند،از نزدیک ترین افراد به انسان،نزدیک تر است.نزدیکی دیگران جسمی است و نزدیکی او ناشی از احاطه کامل به مخلوق است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ»

5-معاد و کیفر و پاداش اخروی قطعی است. «إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ» (بکارگیری فعل ماضی برای بیان آینده،نشانه حتمی و قطعی بودن آن است)

فَأَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ«88» فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ«89»

پس اگر او(محتضر)از مقرّبان باشد.راحت و رحمت و بهشت پر نعمت، روزی او خواهد بود.

وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ«90» فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ«91»

و امّا اگر از اصحاب یمین باشد،(به او گفته می شود:)از طرف اصحاب یمین(که هم فکران تو هستند)به تو سلام باد.

وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضّالِّینَ«92» فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ«93» وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ«94» إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ«95»

و امّا اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشد،با آبی جوشان پذیرایی می شود.

و ورود به دوزخ(جزای اوست).همانا این مطلب،حق و یقینی است.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ«96»

پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبیح کن.

نکته ها:

* «روح»به معنای راحت و آسایش و رحمت است. «رَیْحانٌ» به گیاهان خوشبو و معطّر گفته می شود،همچنین به معنای رزق و روزی نیز آمده است. «تَصْلِیَهُ» از«صلی»به معنای چشیدن،بریان شدن و افتادن است.

* آغاز این سوره،مردم را به سه دسته تقسیم کرد: «کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً» :مقرّبان درگاه الهی، اصحاب یمین و اصحاب شمال،پایان سوره نیز سرنوشت این سه گروه را تکرار می کند.

* هرکس به میزان قرب خود،پاداش دریافت می دارد؛چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:اگر محتضر از مقرّبان باشد،روح و ریحان در قبر و بهشت پر نعمت برای آخرت او مقررمی شود.البتّه«مقربون»با توجّه به آیات 10 و 11،همان پیشتازان در ایمان و عمل صالح می باشند. «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»

از اصحاب یمین در لحظه مرگ تنها رفع نگرانی می شود تا قیامت پاداش دریافت کنند.

ظاهراً مراد از اصحاب یمین کسانی هستند که نامه عملشان به دست راستشان داده می شود که در آیات 71 سوره اسراء و 19 سوره حاقّه و 7 سوره انشقاق از آنان با جمله «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ» نام برده است.مراد از اصحاب شمال نیز کسانی هستند که نامه عملشان به دست چپشان داده می شود.از امام باقر علیه السلام روایت شده که منظور از «الْمُکَذِّبِینَ الضّالِّینَ» مشرکان می باشند. [76]

برای جمله «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ» چند معنا بیان شده است:

الف)به اهل بهشت(بدون آنکه شخص معیّنی در کار باشد)گفته می شود:سلام بر تو.

ب)بهشتیان به پیامبر درود می فرستند،بخاطر زحمات او که آنان را به این مقام رسانده است.

ج)پیامبر به خاطر رستگاری این گروه در خیر و سلامتی است. [77]

* در آیه 51 خواندیم: «ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ، لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ» ولی در آیه 92 می فرماید: «وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ» چرا در آیه اول، ضالّین بر مکذّبین مقدّم شده و در پایان برعکس شده است؟

پاسخ: به نظر می رسد که خطاب آیه اول در دنیا است که انسان از انحراف و گمراهی به تکذیب کشیده می شود،ولی در آخر سوره مسئله جان دادن مطرح است که آغاز کیفر است و کیفر،از خلاف سنگین آغاز می شود،تکذیب مهم تر از انحراف است.

* در این آیات،لحظات جان دادن سه گروه در کنار هم مطرح شده است تا انسان در این نمایشگاه معنوی،کدام یک را انتخاب کند: فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّهُ نَعِیمٍ ... فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ

برای پاداش مقرّبان و اصحاب یمین دلیلی نیامده است،ولی برای کیفر کافران دلیل آمده که چون مکذّب و ضالّ هستند.پس تنبیه،دلیل می خواهد ولی در لطف و محبت،کسی سراغ علّت نمی رود. [78]

* امام صادق علیه السلام فرمود:پذیرایی با آب جوشان،در برزخ و قبر است و ورود به دوزخ،در قیامت است.[79]

* این سوره با یاد معاد آغاز و با نام معاد ختم گردیده است.

پیام ها:

1- مقرّبان،پس از جان دادن،بلافاصله به راحت و رفاه می رسند. «فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ» (حرف«ف»دلالت بر گذشت زمانی اندک می کند.)

2- مرگ برای مقرّبان،زمینه ساز سه رحمت است:رهایی از غصّه ها و سختی های دنیا «فَرَوْحٌ» ،رسیدن به الطاف الهی «رَیْحانٌ» و رسیدن به کامیابی ابدی. «جَنَّهُ نَعِیمٍ»

3- لحظات احتضار و مرگ و اخبار چگونگی جان دادن مقرّبان،اصحاب یمین و اصحاب شمال را باور کرده و جدّی بگیریم. «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ»

4- سختی جان دادن کفار و کیفر آنان با حمیم و جحیم،حق و عادلانه است.

فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ ... إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ

5-کیفر یک عمر انحراف و تکذیب، «الْمُکَذِّبِینَ الضّالِّینَ» پذیرایی با نوشیدنی سوزان در جایگاهی آتشین است، «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَهُ جَحِیمٍ» و خداوند از کیفر نابجا منزّه است. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ ...

6- وجود قیامت و نظام کیفر و پاداش،نشانه ربوبیّت خداوند در جهت تربیت انسان است که ستایش پروردگار را می طلبد. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»

 



[1] - تفسیر مجمع البیان.

[2] - غافر،84.

[3] - شعراء،201

[4] - حج،55.

[5] - تفسیر نورالثقلین

[6] - غررالحکم.

[7] - نبأ،6.

[8] - ملک،15.

[9] - حج،1.

[10] - نبأ،20

[11] - حاقه،14.

[12] - قارعه،5.

[13] - فصلت،11

[14] - حاقّه،1.

[15] - تکویر،1

[16] - بحار،ج 8،ص218.

[17] - تحریم،6.

[18] - جن،14.

[19] - فاطر،32.

[20] - حشر،10.

[21] - حدید،10.

[22] - .مطففین،26.

[23] - بقره،148.

[24] - بصائرالدرجات،ص448؛تفسیر راهنما

[25] - تفسیر نورالثقلین

[26] - مائده،18.

[27] - کافی،ج1،ص11

[28] - زمر،15.

[29] - مفاتیح الجنان.

[30] - واقعه،90 و 91

[31] - اعراف،46

[32] - رعد،23 و 24.

[33] - یس،58.

[34] - تفسیر نورالثقلین

[35] - تفسیر راهنما.

[36] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج2،ص97

[37] - تفسیر نورالثقلین

[38] - تفسیر مراغی.

[39] - انسان،21

[40] - کهف،29.

[41] - محمّد،15.

[42] - اعراف،50.

[43] - محمّد،15

[44] - ص،57

[45] - محمّد،15.

[46] - حاقّه،36

[47] - محمّد،15.

[48] - ابراهیم،16.

 

[49] - الرّحمن،46.

[50] - فرقان،13

[51] - .واقعه،26

[52] - اعراف،38.

[53] - زمر،73.

[54] - حاقّه،30

[55] - یس،58

[56] - .مؤمنون،108

[57] - واقعه،17.

[58] - الرّحمن،44.

[59] - وسائل،ج 25،ص257.

[60] - تفسیر راهنما.

[61] - بروج 21 22

[62] - انفطار،6.

[63] - واقعه،77.

[64] - دخان،17

[65] - تکویر،19.

[66] - اسراء،70

[67] - احزاب،33.

[68] - تفسیر درّالمنثور

[69] - بیّنه،2

[70] - فرقان،5.

[71] - انعام،25.

[72] - نحل،103

[73] - فرقان،4.

[74] - تفسیر نورالثقلین

[75] - تفسیر نمونه.

[76] - تفسیر نورالثقلین.

[77] - تفسیر راهنما.

[78] - تفسیر کبیر فخررازی

[79] - تفسیر نورالثقلین


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -