انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

نام سیمای سوره ی عنکبوت

این سوره در مکّه نازل گردیده و شصت و نه آیه دارد.نامِ برخی از سوره های قرآن همچون بقره،فیل،نمل و نحل،برگرفته از نام حیواناتی است که در این سوره ها به گونه ای مطرح شده اند.

در آیه 41 این سوره،بنایِ شرک همچون خانه ی عنکبوت سست و ناپایدار شمرده شده و لذا این سوره به عنکبوت نام گرفته است.

این سوره درباره ی چند موضوع،مطالبی رابیان می کند از جمله:ایمان، تکلیف بشر،آزمایش الهی،تاریخ برخی انبیا،نهی از مجادله ی غیر نیکو و تکیه بر غیر خدا.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

الم«1» أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ«2»

الف،لام،میم.آیا مردم پنداشتند که چون گفتند:ایمان آوردیم،رها می شوند و دیگر مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟!

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ«3»

در حالی که بدون تردید کسانی را که پیش از ایشان بودند آزمودیم تا خداوند کسانی را که راست گفتند معلوم دارد و دروغگویان را(نیز)معلوم نماید.

نکته ها:

* کلمه ی«فتنه»به معنای گداختن طلا برای جدا کردن ناخالصی های آن است و چون در حوادث و سختی ها،جوهره ی انسان از شعارهای دروغین جدا می شود،حوادث و آزمایش ها را«فتنه»می گویند.

پیام ها:

1- ایمان،تنها با زبان و شعار نیست،بلکه همراه با آزمایش است. أَ حَسِبَ ... هُمْ لا یُفْتَنُونَ (ادّعا کافی نیست،باید عملکرد را دید و قضاوت کرد.)

 سعدیا گرچه سخندان و نصحیت گویی

 زعمل کار برآید به سخندانی نیست

2- آزمایش،یک سنّت الهی در طول تاریخ است. «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

3- حوادث را تصادف نپنداریم؛همه اسباب آزمایش ماست. «فَتَنَّا»

4- آشنایی با تاریخ و حوادث پیشینیان،مردم را برای پذیرش حوادث آماده می کند. «مِنْ قَبْلِهِمْ»

5-دلیل آزمایش های الهی،عینی و محقّق شدن علم ازلی خداوند و جدا شدن مؤمنان واقعی و شکوفا شدن استعدادهای درونی و به فعلیّت رسیدن آنهاست. فَلَیَعْلَمَنَّ ... اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ ... اَلْکاذِبِینَ

أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ«4»

آیا کسانی که کارهای بد انجام می دهند،پنداشته اند که بر ما پیشی خواهند گرفت(و از کیفر ما خواهند گریخت)؟ چه بد داوری می کنند.

مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«5»

آن کس که به دیدار خداوند امید دارد(می داند که)بی شک اجلی که خداوند تعیین کرده آمدنی است؛و اوست شنوای دانا.

نکته ها:

حضرت علی علیه السلام فرمودند:«مراد از «لِقاءَ اللّهِ» ،روز قیامت است».[1]

پیام ها:

1- ارتکاب گناه و تکرار آن،در بینش انسان تأثیر گذارده و او را خیالباف می کند.

«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ»

2- خیال پردازی ها را با یاد مرگ و معاد درمان کنیم.هم مؤمنانی که در بوته ی آزمایشند و هم خلافکاران بدانند که فرصت ها تمام شدنی است و مهر و قهر الهی به سراغشان خواهد آمد. أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا ... أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ ... مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللّهِ ...

3- نه مدّعیان ایمان،از امتحان الهی رها می شوند و نه خلافکاران،از انتقام الهی.

«یَسْبِقُونا» (خلافکاران،خیال می کنند دست خدا به آنان نمی رسد.)

4- باید تفکّرات و پندارهای باطل را محکوم کرد. «ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

5-خداوند،هم گفتار ما در اظهار ایمان را می شنود و هم پندار و روحیات ما را می داند. «وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ«6»

وهرکس تلاش کند پس برای خود می کوشد،زیرا خداوند از جهانیان بی نیاز است.

نکته ها:

*مراد از جهاد در این آیه،تنها جهاد با شمشیر و با دشمنان نیست،بلکه مراد هرگونه تلاش و کوشش است؛خواه این تلاش در راه خودسازی و به اصطلاح جهاد با نفس باشد یا مبارزه با وسوسه های شیطان و یا با دشمنان خارجی.

پیام ها:

1- خداوند به تلاش ما نیاز ندارد. «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم

2- برای تشویق مردم به تلاش های مثبت،از گرایش های درونی و فطری، همچون حبّ نفس استفاده کنیم.(انسان فطرتاً به دنبال سود و منافع خویش است) «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ»

3- بی نیازی خداوند،واقعی و حتمی است.(بر خلاف اظهار بی نیازی ما که در عین نیاز است.) «إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»

4- خداوند،هم از انسان ها بی نیاز است و هم از فرشتگان و هم دیگر موجودات.

«لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ«7»

و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،قطعاً لغزش های آنان را می پوشانیم،و بی شک بهتر از آنچه عمل می کرده اند پاداششان می دهیم.

نکته ها:

*از بهترین نمونه های جهاد که در آیه ی قبل خواندیم،ایمان و عمل صالح است که در این آیه عنوان شده است.

پیام ها:

1- انسان برای دریافت پاداش های الهی،به ایمان و عمل صالح،هر دو نیازمند است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

2- مؤمنان از لغزش و گناه به دور نیستند. وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ

3- پاداش الهی،تنها عفو گناهان گذشته نیست،بلکه دریافت بهترین پاداش نیز هست. «لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ»

4- دریافت پاداش پس از پاک شدن از گناهان است. لَنُکَفِّرَنَّ ... لَنَجْزِیَنَّهُمْ

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«8»

و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند،و اگر آن دو کوشیدند تا چیزی را که بدان علم نداری شریک من سازی،از ایشان اطاعت مکن،سرانجامِ شما به سوی من است،پس شما را از(حقیقت) آنچه انجام می دادید آگاه خواهم ساخت.

پیام ها:

1- نیکی به والدین یک امر انسانی است،نه فقط ایمانی. «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ»

2- احسان و نیکی به والدین،بدون قید و شرط است. «حُسْناً» (شرطِ نژادی، سِنّی،منطقه ای، علمی،اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و ایمانی ندارد،حتّی اگر کافر و مشرک باشند، باید احسان کرد.)

3- والدین منحرف برای انحراف فرزندان،کوشش می کنند. «جاهَداکَ»

4- از احترامِ دیگران،سوء استفاده نکنیم.(والدین نباید به خاطر احترام گزاری فرزندانشان،آنان را به شرک دعوت کنند.) «وَ إِنْ جاهَداکَ»

5-فرزندان،باید قدرت انتخاب تفکّر صحیح را داشته باشند. جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ...

فَلا تُطِعْهُما

6- شرک،برهان و استدلال علمی ندارد. «ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»

7- در مسأله توحید وشرک،با هیچ کس کنار نیاییم و سازش نکنیم. «فَلا تُطِعْهُما»

8-احسان به والدین،مطلق و همیشگی است؛امّا اطاعت از والدین،مشروط به آن است که انسان را از خدا دور نکنند. «فَلا تُطِعْهُما»

9- ایمان به معاد،ضامن اجرای توصیه های الهی است. وَصَّیْنَا ... إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ

10- خداوند به همه ی کارهای انسان آگاه است. «فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصّالِحِینَ«9»

و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،بی شک آنان را در زمره ی شایستگان در می آوریم.

نکته ها:

*مراد از مؤمنان در این آیه،با توجّه به آیه ی گذشته،فرزندانی هستند که تحت سلطه ی والدین،به شرک دعوت می شوند،که اگر مقاومت کنند و برای حفظ ایمان خود از خانه و منطقه آواره شوند،هرچند دوری از پدر و مادر برای آنان سخت است؛امّا خداوند در عوض، در روز قیامت آنان را در زمره ی صالحان وارد خواهد کرد.[2]

*در دو آیه ی قبل بیان شد که پاداش ایمان و عمل صالح،پوشیده شدن گناهان و دریافت جزای نیکوست.در این آیه می فرماید:کسانی که اهل ایمان و عمل صالح باشند،در زمره ی افراد صالح نیز قرار می گیرند.در آیه ی دیگر می خوانیم:ملحق شدن به صالحان،از جمله دعاهای حضرت ابراهیم و حضرت یوسف است. «أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ»[3]

پیام ها:

1- ایمان از عمل جدا نیست. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا»

2- صِرف کار نیک،انسان را در زمره ی نیکوکاران قرار نمی دهد.کار نیکی که از ایمان به خدا برخیزد ارزشمند است. آمَنُوا ... لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصّالِحِینَ

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنّا کُنّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ«10»

و برخی از مردم(به زبان)می گویند:به خداوند ایمان آورده ایم،پس هرگاه در راه خدا آزار ببینند،اذیّت و آزار مردم را به عنوان عذاب خداوند قرار می دهند،و اگر از جانب پروردگارت یاری و پیروزی رسد،با تأکید می گویند:ما با شما بودیم.آیا (نمی دانند که هیچ کس از)خدا به آنچه در دلهای جهانیان می گذرد،آگاه تر نیست؟

نکته ها:

*ظاهراً مراد از «الْعالَمِینَ» هر موجود باشعور از جنّ،ملک و انسان است.[4]

*در اوّلین آیه ی این سوره خواندیم که گمان نکنید بدون آزمایش،اظهار ایمان شما را می پذیریم. أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا ...این آیه یکی از نمونه های آزمایش را بیان می کند.

پیام ها:

1- اظهار ایمان برخی از مردم،زبانی است،نه قلبی. «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا»

2- گاهی ایمان،اذیّت و آزار مردم را بدنبال دارد که باید تحمّل کرد. «آمَنّا - أُوذِیَ فِی اللّهِ»

3- مؤمن،مقاوم است. «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا»[5]ولی منافق،ناپایدار است.

فَإِذا أُوذِیَ ... جَعَلَ ...

4- ایمان واقعی در هنگام سختی ها روشن می شود. «فَإِذا أُوذِیَ فِی اللّهِ» حضرت علی علیه السلام می فرماید:«فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال»[6]در فراز و نشیب ها و حالات گوناگون،جوهره ی انسان آشکار می شود.

5-منافق،فرصت طلب است و به هنگام پیروزی خود را مؤمن می داند،و در گرفتن مزایا،اصرار می ورزد. «لَیَقُولُنَّ إِنّا کُنّا مَعَکُمْ»

6- تظاهر و نهان کاری سودی ندارد،خداوند از درون همه آگاه است. «أَ وَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ»

وَ لَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ«11»

و قطعاً خدا کسانی را که ایمان آورده می شناسد،و منافقان را(نیز)می شناسد.

نکته ها:

*در آیه ی قبل ذکر شد که منافقان با تأکید،همگامی خود را با مؤمنان و توده ی مردم بیان می کردند، «إِنّا کُنّا مَعَکُمْ» ،در این آیه،خداوند نیز با تأکید می فرماید:من همه را می شناسم.

«وَ لَیَعْلَمَنَّ اللّهُ»

*با این که خداوند به درون همه آگاه است و مؤمن و منافق را می شناسد؛امّا با فتنه و آزمایش آنان را از یکدیگر تمییز می دهد[7]

پیام ها:

1- ایمان به علم الهی،عامل دست برداشتن از نفاق است. «وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ»

2- مؤمنان واقعی و دروغین را تنها خدا می شناسد. «وَ لَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ»

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ«12»

و کسانی که کافر شده اند،به کسانی که ایمان آوردند گفتند:شما راه ما را پیروی کنید،(اگر گناهی داشته باشد)ما گناهان شما را بر عهده می گیریم.در حالی که چیزی از گناهانشان را عهده دار نیستند؛قطعاً آنان دروغگویانند.

نکته ها:

*منحرفان برای دعوت و تشویق دیگران به کار خلاف می گویند:اگر این کار گناهی دارد به گردن ما.در حالی که هیچ کس نمی تواند گناه دیگری را به عهده بگیرد. «وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ»

*شاید بتوان گفت:کفّار که علاقه دارند مردم از ایمانشان دست بردارند. «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفّاراً»[8]،کار خود را در چند مرحله انجام می دهند:

الف:با آزار مؤمنان،مانع ایمان آوردن آنان می شوند. «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ[9]

ب:جنگ به راه می اندازند. «لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا»[10]

ج:می گویند:شما لااقل در عمل پیرو ما باشید. «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا» که اگر چنین نمودید،دیگرآزار و اذیّتی نمی شوید و ما تمام مسئولیّت ارتداد شما را بر عهده می گیریم. «وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ»

د:اگر به هیچ یک از کارهای فوق موفّق نشدند،دوست دارند حداقل با آنان مداهنه وسازش کنید. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»[11]

پیام ها:

1- دشمنان،از شما دست بر نمی دارند و اهداف خود را تبلیغ می کنند.(مسلمانان هم گرفتار شکنجه و آزار جسمی کفّار بودند، «فِتْنَهَ النّاسِ» و هم مورد تهاجم فرهنگی،تبلیغاتی و روانی آنان.) «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا»

2- ارتداد و بازگشت به کفر،گناه بزرگی است که کفّار ادّعا می کنند جبران می کنند.

«وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ»

3- در جهان بینی اسلام،هیچ کس بار کسی را به دوش نمی کشد. «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»[12]ولی در تفکّر دیگران چنین نیست. «وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» (هنوز کلیسا،گناهان دیگران را می خرد!)

4- وعده های کفّار و شیطان،تو خالی و بی اساس است. «وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ» (شیطان نیز به انسان دستور می دهد کفر ورزد،ولی بعد از کفر ورزیدن،او را رها می کند. «إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ» [13]

وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَمّا کانُوا یَفْتَرُونَ«13»

بی شک آنان هم بار(خطای)خودشان و(هم)بارهای دیگر را با بار خود بر دوش خواهند کشید،و مسلّماً در روز قیامت از آنچه به دروغ می بافتند بازخواست خواهند شد.

نکته ها:

*سؤال: چگونه در آیه قبل فرمود:کسی بار گناه دیگری را حمل نمی کند و در این آیه می فرماید:گمراه کنندگان،بار گناه دیگری را حمل می کنند؟!

پاسخ: آیه اول در جواب کفّاری بود که به مسلمانان می گفتند:شما از ما پیروی کنید،گناه شما به گردن ما و شما هیچ مسئولیّتی ندارید،خداوند فرمود:این چنین نیست و هر کس مسئول گناهان خود است؛امّا این آیه می فرماید:فرد اغفال شده مسئول کار خود است؛ولی اغفال کننده علاوه بر مسئولیّت کار خود،مسئول گناهان اغفال شدگان نیز هست،بدون آنکه چیزی از گناه اغفال شده کم شود.

*در تفاسیر درّالمنثور و نمونه روایات متعدّدی آمده است که هرکس در کار خوب یا بدی راه را برای دیگران باز کند،علاوه بر پاداش یا کیفری که به هریک از عمل کنندگان و پویندگان آن راه می دهند،پاداش یا کیفری نیز به راهنما،مؤسّس و پایه گذار آن می دهند.

پیام ها:

1- منحرف کنندگان،بار منحرف شدگان را نیز بر دوش می کشند. «أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ»

2- منحرف کردن دیگران،بار سنگینی را بر دوش انسان می گذارد. «أَثْقالاً»

3- بار گناه سنگین است. «أَثْقالَهُمْ»

4- دروغ بستن بستن به خدا و پیامبر،روش کفّار است. «کانُوا یَفْتَرُونَ»

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلاّ خَمْسِینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ«14»

و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم،پس در میان آنان،هزار سال به استثنای پنجاه سال درنگ کرد،(ولی جز اندکی از مردم به سخن او گوش ندادند) پس طوفان(قهر خداوند)آنان را در حالی که ستمگر بودند فرا گرفت.

فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ وَ جَعَلْناها آیَهً لِلْعالَمِینَ«15»

پس او و سرنشینان کشتی را نجات دادیم و آن(ماجرا)را برای جهانیان، نشانه ی(عبرت)قرار دادیم.

نکته ها:

*در آغاز سوره خواندیم که خدای متعال فرمود:مردم و مدّعیان ایمان رها نیستند،همه را مورد آزمون قرار می دهیم.از این آیه به بعد داستان حضرت نوح، ابراهیم، لوط، شعیب، هود، صالح و موسی علیهم السلام را می خوانیم و با نمونه هایی از آزمایش امّت های پیشین آشنا می شویم.

*تنها پیامبری که مدّت رسالتش در قرآن بیان شده،حضرت نوح است.نهصد و پنجاه سال، مدّت رسالت حضرت نوح تا زمان طوفان است؛امّا مدّت زندگی آن حضرت و پیامبری آن حضرت پس از طوفان،بیان نشده است.

پیام ها:

1- در شیوه ی تبلیغ،سزاوار است ابتدا کلیّات گفته شود و بعد تفصیل مطالب و نمونه ها بیان گردد.در آیات قبل خواندیم: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» و اکنون به تفصیل بیان می کند. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً»

2- آشنایی با تاریخ اقوام گذشته،مورد توجّه قرآن است. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً» (بیان تاریخ انبیای پیشین،تسلّی بخش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.)

3- انبیا،در میان مردم بودند. «فِیهِمْ» (اگر پیامبری از مردم قهر کند،تنبیه می شود.

چنانکه در مورد حضرت یونس می خوانیم: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ»[14]پس از دوری از مردم،نهنگی او را بلعید.)

4- قرآن،با بیان عمر طولانی انسان،آن را محال نمی داند. أَلْفَ سَنَهٍ ...

5-اگر قابلیّت و آمادگی پذیرش نباشد،هزار سال تبلیغ هم اثری ندارد. «أَلْفَ سَنَهٍ إِلاّ خَمْسِینَ عاماً»

6- در تربیت و تبلیغ،صبر و پایداری لازم است. «أَلْفَ سَنَهٍ إِلاّ خَمْسِینَ عاماً» این آیه پایداری نوح علیه السلام و سرسختی مردم را نشان دهد.

7- آمار را دقیق نقل کنیم. «أَلْفَ سَنَهٍ إِلاّ خَمْسِینَ عاماً»

8-بی توجّهی به پیام انبیا،ظلم است و ظلم،کلید قهر الهی است. «فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ»

9- پیامبران و پیروان آنها،از قهر الهی در امانند. «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ»

10- طول عمر نوح،ساختن کشتی و زیر آب رفتن همه ی زمین،به امر خداوند بوده است. أَرْسَلْنا ... أَلْفَ سَنَهٍ ... فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ

11- یاری الهی به معنای ترک کوشش و تلاش نیست.حضرت نوح و یاران او کشتی را ساختند. «السَّفِینَهِ»

12- بعضی از افراد و حوادث،فوق زمان و مکانند. «آیَهً لِلْعالَمِینَ»

وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«16»

و(یاد کن)ابراهیم را آنگاه که به قومش گفت:خدا را بپرستید و از او پروا کنید،اگر بدانید این(کار)برای شما بهتر است.

نکته ها:

*حضرت ابراهیم علیه السلام،دومین پیامبر اولوالعزم است که پس از نوح علیه السلام مبعوث شده است.

پیام ها:

1- توحید و تقوا،سرلوحه ی برنامه ی انبیاست. «اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ»

2- عبادت بدون تقوا کارساز نیست. «اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ»

3- دستیابی به خیر،در گرو خداپرستی و تقواست. «اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ»

4- کسانی که به جای توحید و تقوا به سراغ غیر خدا و فساد می روند،در حقیقت جاهلند.(عالم بی تقوا،جاهل است.) «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

5- با علم و پیشرفت آن،می توان به مصالح تعبّد و تقوا دست یافت. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«17»

همانا شما به جای خدا بت هایی را می پرستید و دروغی را می سازید،همانا کسانی که به جای خدا پرستش می کنید،مالک رزق شما نیستند،پس روزی را نزد خدا جستجو کنید و او را بپرستید و برای او شکر نمایید که به سوی او بازگردانده می شوید.

نکته ها:

*در آیه قبل حضرت ابراهیم مردم را به عبادت و اطاعت خدا دعوت کرد و در این آیه عبادت غیر خدا را مردود و بی نتیجه می داند و در پایان آیه بار دیگر بر عبادت خدا تأکید می کند.

*شرک و بت پرستی،هیچ برهان و منطقی ندارد،زیرا:

اوّلاً:بت ها،جماداتی بیش نیستند. «أَوْثاناً»

ثانیاً:خود بت پرستان،سازنده ی آنهایند. «تَخْلُقُونَ»

ثالثاً:هیچ گونه نفعی برای مشرکان و بت پرستان ندارند. «لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ»

*در این آیه،حضرت ابراهیم سه بار مشرکان را مخاطب قرار داد،و این نشانه ی گفتگوی مستقیم با منحرفان است. «تَعْبُدُونَ - تَخْلُقُونَ - تَعْبُدُونَ»

پیام ها:

1- کسانی که راه کج می روند،کار خود را توجیه می کنند. «تَخْلُقُونَ إِفْکاً»

2- از انگیزه های پرستش غیر خدا،رسیدن به نان و نواست. «لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً»

3- غیر خدا،توان روزی دادن ندارند،نه آنکه می توانند ولی نمی دهند. «لا یَمْلِکُونَ» نفرمود:«لا یرزقونکم»

4- در ارشاد و تبلیغ،پس از آنکه باطل بودن فکری را ثابت کردید،راه حقّ را نشان دهید. «لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ»

5-تا مردم از غیر خدا مأیوس نشوند،به سراغ خدا نمی روند. لا یَمْلِکُونَ ... فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ

6- خدا رازق است،ولی انسان نیز باید تلاش کند. «فَابْتَغُوا»

7- ابتدا باید نیازهای مادّی و رفاهی را حل کرد،سپس مردم را ارشاد نمود.

«فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ»

8-سرچشمه ی رزق،نزد خداست. «عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ»

9- عبادت کسی شایسته است که قدرت دست اوست. «عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ»

10- ضامن اجرای اوامر الهی،قیامت است. «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»

وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ«18»

و اگر(مرا)تکذیب کنید(تعجب ندارد)،زیرا امّت های پیش از شما(نیز پیامبرانشان را)تکذیب کردند و بر پیامبر(خدا)جز تبلیغ روشن (مسئولیّتی)نیست.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ«19»

آیا ندیده اند که خداوند چگونه آفرینش را آغاز می کند،سپس آن را باز می گرداند؟ البتّه این(کار)بر خداوند آسان است.

نکته ها:

*در این دو آیه به سه اصل مشترک در میان ادیان اشاره شده است:

الف:توحید. «یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ»

ب:نبوّت. «وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ»

ج:معاد. «ثُمَّ یُعِیدُهُ»

پیام ها:

1- همه ی انبیا مخالفانی داشته اند.پس از مخالفت دشمنان هراسی نداشته باشیم.

کَذَّبَ أُمَمٌ ...

2- حوادث تاریخی،مشابه و قابل تکرار است. «أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ»

3- آشنایی با تاریخ،برای انسان یک نوع تسلّی خاطر است. «کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ»

4- تکذیب مخالفان،نباید مانع تبلیغ شود. وَ ما عَلَی الرَّسُولِ ...

5-مردم،در انتخاب عقیده آزادند و پیامبر نمی تواند آنان را مجبور کند. وَ إِنْ تُکَذِّبُوا ... ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ من آنچه شرط بلاغ است با تو بگفتم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

6- ارشاد و تبلیغ،باید روشن و گویا باشد. «الْبَلاغُ الْمُبِینُ»

7- با طرح سؤال،فطرت غافلان را بیدار کنیم. أَ وَ لَمْ یَرَوْا ...

8-اسلام دین اندیشه است و از همه ی مردم برای اندیشیدن دعوت کرده است.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا ...

9- جهان آفرینش مظهر قدرت نمایی خداوند در ایجاد حیات و مرگ پدیده ها است. «یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

10- آفرینش،حادث و ناپایدار است و سرانجام به سوی خداوند برمی گردند.

«یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

11- اعتقاد به مبدأ،سبب اعتقاد به معاد و بی خبری از قدرت خداوند،مایه ی انکار معاد است. «یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»

12- آفریدن،میراندن و دوباره زنده کردن،کار دائمی خداوند است. «یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» (فعل مضارع،نشانه ی استمرار و دوام است.)

13- آفرینش اوّلیه و بازآفرینی در قیامت،برای خداوند آسان است،تنها یک اراده می خواهد. «إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ»

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«20»

بگو:در زمین بگردید،پس بنگرید که(خداوند)چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس(همان)خدا نشأه ی آخرت(قیامت)را ایجاد می کند، همانا خداوند بر هر کاری بسیار توانا است.

پیام ها:

1- جهانگردی،سیر و سفر،مطالعه ی طبیعت و گردش های هدفدار،یک وظیفه و ارزش است. «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا»

2- گردش در طبیعت،می تواند انسان را به فکر وادارد. قُلْ سِیرُوا ... فَانْظُرُوا

3- با مطالعه ی دقیق در آفرینش،شک و تردید خود را بر طرف کرده و خدا را بهتر می توانیم بشناسیم. فَانْظُرُوا ...

4- بهترین دلیل معاد،قدرت نمایی خداوند در پدید آوردن موجودات در نخستین مرتبه است. «کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ»

یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ«21»

(خداوند،)هر که را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت می کند،و به سوی او بازگردانده می شوید.

وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ«22»

و شما هرگز نمی توانید خدا را عاجز کنید،نه در زمین و نه در آسمان،و برای شما جز خداوند،ولیّ و یاوری نیست.

نکته ها:

*شیوه ی تربیتی قرآن چنان است که هرگاه مِهر و قهر خداوند را بیان می کند،ابتدا از مهر و رحمت و سپس از قهر و عذاب سخن می گوید،ولی چون این آیه،دنباله ی تکذیب کفّار است،ابتدا درباره ی عذاب و سپس درباره ی رحمت سخن گفته است.

*در قرآن کریم،هر جا که جمله ی «مَنْ یَشاءُ» و سخن از اراده و خواست خداوند آمده است، مشیّت با توجّه به حکمت و عدل است،زیرا اراده ی الهی بدون حکمت نیست.

*در مجمع البیان می خوانیم: «وَلِیٍّ» کسی است که بدون درخواست،کمک کند و «نَصِیرٍ» کسی است که با درخواست فرد،او را یاری نماید و کفّار از هر دو محرومند.

پیام ها:

1- دشمنان دین،با هرگونه تدبیر و تلاش و توطئه ای نمی توانند بر اراده ی الهی چیره شوند و از مدار قهر او خارج گردند. «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ»

2- برای شرک زدایی،باید انواع موهومات را نفی کرد. «ما أَنْتُمْ - وَ لا فِی السَّماءِ - وَ لا نَصِیرٍ» به کفّار و دشمنان دین می فرماید:نه شما به تنهایی کارائی دارید، «ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» و نه از دیگران کاری ساخته است. ما لَکُمْ ... مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ«23»

و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیدند،آنان از رحمت من مأیوس هستند و آنانند که برایشان عذابی دردناک خواهد بود.

پیام ها:

1- تنها گروهی که از رحمت گسترده ی الهی مأیوس و محرومند،کفّار هستند.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أُولئِکَ یَئِسُوا و در آیه 87 سوره یوسف می خوانیم: «إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»

فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«24»

پس پاسخ قوم او(ابراهیم)جز این نبود که گفتند:او را بکشید یا بسوزانید.

ولی خداوند او را از آتش نجات داد.همانا در این(نجات بخشی الهی)برای گروهی که ایمان می آورند،نشانه هایی(از قدرت خداوند)است.

نکته ها:

*کافران و نمرودیان،برای مبارزه با آئین حقّ ابراهیمی،تصمیم گرفتند او را به قتل برسانند، لذا با تهیه ی آتش وسیعی و پرتاب نمودن حضرت ابراهیم در آن،قصد خود را عملی کردند؛ امّا خداوند با گلستان نمودن آن آتش،حضرت را نجات داد. «فَأَنْجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ»

پیام ها:

1- کافران،منطق ندارند،منطق آنان،اعدام و شکنجه است. «اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ»

2- کفّار،ممکن است اختلاف روش داشته باشند،ولی در هدف اختلافی ندارند.

«اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ»

3- پیامبران تحت حمایت الهی قرار دارند. «فَأَنْجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ»

4- اراده ی خداوند،بر همه ی اراده ها،ابزارها و اسباب و قوانین جهان غالب است. «اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ»

5-پیروزی یک مؤمن بر تمام کفّار،خنثی شدن سخت ترین توطئه ها و گلستان شدن آتش؛هر کدام یک آیت و نشانه از آیات الهی است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ»

6- عبرت از تاریخ،به فطرتی سالم و روحی پاک نیازمند است. «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» آری،ایمان در بصیرت و روشن بینی انسان،تأثیر گذار است.

وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ«25»

و(ابراهیم)گفت:شما به جای خدا بت هایی را اختیار کرده اید که مایه ی پیوند شما در زندگی دنیاست؛امّا روز قیامت،بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی از شما برخی دیگر را لعنت خواهد کرد،و جایگاه شما (در)آتش است و برای شما یاورانی نخواهد بود.

نکته ها:

*در میان قبایل بت پرست،بت ها محور بودند و هر قبیله ای بت مخصوص داشت،مثلاً:

قریش بتی به نام«عُزّی»،قبیله ی سقیف،بت«لات»داشت و اوس و خزرج«مَناه» داشتند.این بت ها وسیله ی پیوند بت پرستان با نیاکانشان بود.

*در آیه ی هفده خواندیم که ابراهیم علیه السلام قبل از تهدید به آتش،به قوم خود فرمود: «إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً» شما به جای خدا به پرستش بت ها رو آورده اید،پس از نجات از آتش،با قاطعیّت وصراحت بیشتری فرمود: «إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً» ،بنابراین در آتش انداختن ابراهیم علیه السلام،در تبلیغ وهدف او تأثیری نداشت وآن حضرت مردم را رها نکرد.

*امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود فرمود:هیچ گروهی به رهبری اقتدا نمی کنند،مگر آن که در روز قیامت،میان آن رهبر و پیروانش،لعنت رد و بدل خواهد شد،جز شما که در خط اهل بیت پیامبر علیهم السلام هستید.

«انّه لیس من قوم ائتمّوا بامام فی الدنیا الاّ جاء یوم القیامه یلعنهم و یلعنونه الاّ انتم...»[15]

*گاهی باید به طرح ها و عملکرد دشمن،کوبنده تر پاسخ داد؛در آیه ی قبل خواندیم که کفّار، طرح دادند تا ابراهیم را در آتش بیندازند، «حَرِّقُوهُ» و خداوند به آنان پاسخ می دهد:جایگاه ابدی شما آتش است. «مَأْواکُمُ النّارُ» آری،گاهی کلوخ انداز را پاداش سنگ است.

پیام ها:

1- پیوندهای عاطفی،تأثیر فراوانی در باورها و عقائد انسان دارد. إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ ...

أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ

2- دوستی های غیرالهی،موسمی و مقطعی بوده و سرانجام به دشمنی و لعنت تبدیل خواهد شد. مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا ... یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً

3- در انتخاب راه،آینده نگر باشیم. مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ ... مَأْواکُمُ النّارُ

4- دوستی های غیر الهی،در قیامت هیچ گونه کارایی ندارد. «ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ»

فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«26»

پس لوط به او(ابراهیم)ایمان آورد،و گفت:همانا من به سوی پروردگارم روی آورده ام که او عزیز و حکیم است.

نکته ها:

*اکثر مفسّران گفته اند:مراد از«مهاجر»،حضرت ابراهیم است،چنانکه در آیه دیگر حضرت فرمودند: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ[16]و بعضی گفته اند:مراد حضرت لوط است.

پیام ها:

1- انبیا به یکدیگر ایمان دارند. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» البتّه این نشان غربت و تنهایی حضرت ابراهیم نیز می باشد.

2- گاهی در یک زمان چند پیامبر بوده؛ولی امامت و رهبری بر عهده ی یکی از آنان بوده است. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ»

3- ایمان حضرت لوط،نوعی اعلام حمایت و تقویت حضرت ابراهیم بود.

«فَآمَنَ لَهُ» و نفرمود:«آمن به»

4- هجرت هدفدار،وسیله ی رشد و تربیت است. «إِلی رَبِّی»

5-مردان خدا،به زمین و زمان و هیچ فرد و گروهی وابستگی ندارند. «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی»

6- با یاد الطاف الهی،روحیه ی هجرت را در خود تقویت کنیم. «مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (اتّصال به خدای عزیز،غربت ها را جبران می کند.)

وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ«27»

و اسحاق و یعقوب را به او(ابراهیم)عطا کردیم،و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب را قرار دادیم،و پاداشِ او را در دنیا عطا کردیم و قطعاً او در آخرت از شایستگان است.

نکته ها:

*کلمه ی«أجر»،در مورد پاداش های دنیوی و اخروی،هر دو به کار می رود،ولی کلمه ی «اجرت»،تنها در مورد پاداش های دنیوی است. [17]

*پاداش آن همه خلوص و تلاش و هجرت حضرت ابراهیم علیه السلام،موهبت های چهارگانه ای است که این آیه بیان می کند:

اوّل:فرزندان پاک.

دوم:مقام نبوت در نسل و دودمان.

سوم:نام نیکو در دنیا.

چهارم:عزّت در آخرت.

توضیح:یعقوب،یوسف،هارون،موسی،سلیمان،زکریّا،یحیی و عیسی علیهم السلام،همه از نسل حضرت اسحاق بودند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از ذرّیه ی اسماعیل است؛بنابراین،پیامبران اولواالعزم بعد از حضرت ابراهیم،همه از نسل او بودند.

*نجات از آتش نمرودیان،جذب دل ها به سوی مکّه و تجدید خاطرات ابراهیم در مراسم حج،از گمنامی [18]به شیخ الانبیا رسیدن و داشتن ذّریه ی طیّبه،همه از مصادیق الطاف الهی در دنیاست که به ابراهیم علیه السلام عطا شده است. «وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا»

*صالح بودن و در زمره ی صالحان قرار گرفتن،مقامی است که انبیا آرزوی آن را داشته اند:

یوسف علیه السلام از خدا می خواهد: «وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ[19]

سلیمان علیه السلام دعا می کند: «وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصّالِحِینَ»[20]

شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام می گوید: «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحِینَ»[21]

ابراهیم علیه السلام به خداوند عرض کرد: «وَ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ» [22]

و در اینجا خداوند درباره ی حضرت ابراهیم می فرماید: «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ»

پیام ها:

1- فرزند صالح،موهبتی الهی است. «وَ وَهَبْنا لَهُ»

2- پاداش کار برای خداوند را به مردم اعلام کنیم تا برای دیگران انگیزه شود.

«وَهَبْنا لَهُ»

3- زیربنای دریافت الطاف الهی،اخلاص است. مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی - وَهَبْنا ... جَعَلْنا ...

4- نوه ی انسان مانند فرزند،از موهبت های الهی است. «إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» (با توجّه به این که یعقوب فرزند اسحاق است) «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» [23]

5-پاداش خدمت ها و نیکی های خالصانه ی پدر،در نسل او منعکس می شود.

«جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ» البتّه لیاقت ذریّه هم شرط است. «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»[24]

6- پاداش هجرت کنندگان،محدود نیست. مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی - وَهَبْنا ... جَعَلْنا ... آتَیْناهُ ...

7- هیچ پیامبری هم به اندازه ی حضرت ابراهیم،ذرّیه و نسلش زیاد نشد. وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ ...

8-رهبران دینی،باید از طرف خداوند منصوب شوند. جَعَلْنا ... اَلنُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ

9- دنیا و آخرت قابل جمع است. «آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصّالِحِینَ»

وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ«28»

و(یاد کن)لوط را آنگاه که به قوم خود گفت:همانا شما به کاری زشت می پردازید که هیچ یک از مردم جهان در آن کار بر شما پیشی نگرفته است.

نکته ها:

*کلمه ی«فاحشه»به معنای عمل یا سخنی است که زشتی آن آشکار و روشن باشد.از آنجا که عمل زشتِ لواط و همجنس گرایی در میان قوم حضرت لوط رواج داشت،قرآن از آن به فاحشه تعبیر کرده است.

پیام ها:

1- رهبران دینی،باید به مفاسد،ناهنجاری ها و خطرهای عمومی جامعه توجّه کنند و در رفع آنها بکوشند.(حضرت لوط،در مورد گناه مشهور زمان خود هشدار داد.) قالَ ... لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ

2- هر ابتکاری ارزش ندارد.(نوآوریِ گناه،ضد ارزش است.) «ما سَبَقَکُمْ بِها»

أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«29»

شما به سراغ مردها می روید و راه(طبیعی زناشویی)را قطع می کنید و در مجالس خود(آشکارا و بی پرده)اعمال ناپسند انجام می دهید؟ پس قومش پاسخی ندادند جز این که گفتند:اگر تو(در ادّعای پیامبری)از راستگویانی،عذاب خدا را برای ما بیاور.

قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ«30»

(لوط)گفت:پروردگارا! مرا بر قوم(فاسد و)تبهکار پیروز گردان.

نکته ها:

*کلمه ی«نادی»به معنای مجلس عمومی است.در تفاسیر می خوانیم که قوم لوط از نظر ادب و اخلاق کاملاً سقوط کرده،در فساد و تباهی غرق بودند؛به گونه ای که در مجالس عمومی،به یکدیگر سخن زشت می گفتند،قمار بازی می کردند،در حضور جمع برهنه می شدند،به رهگذران سنگ پرتاب می کردند و در حضور مردم،از خود باد معده خارج می کردند،با مسافران لواط نموده و اموالشان را می گرفتند.

*درخواست عذاب،از زبان اقوام سایر انبیا نیز بیان شده است؛قوم نوح و عاد گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»[25]،قوم ثمود از حضرت صالح خواستند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا»[26]،همچنین در زمان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله گروهی گفتند: «ائْتِنا بِعَذابٍ»[27]

*ممکن است مراد از«قطع سبیل»در آیه،بستن راه بر روی مردم برای غارت اموال آنها و یا لواط با آنان باشد.

پیام ها:

1- با وجود راه طبیعی و شرعی ازدواج برای ارضای غریزه شهوت،لواط و همجنس بازی،شگفت آور است. «أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ»

2- شیوع فساد،مانع نهی از منکر نیست. «أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ»

3- فساد اخلاقی،انسان را به فساد عقیدتی می کشاند.(غرق شدن در گناه و نادیده گرفتن ارزش های اخلاقی،باعث شک در نبوّت حضرت لوط شد.) «لَتَأْتُونَ الرِّجالَ - اِئْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ»

4- خداوند برای ارضای غریزه ی جنسی،راه قرار داده و انسان را در بن بست نگذاشته است. «السَّبِیلَ»

5-گناه علنی،از زشت ترین گناهان است. «فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ»

6- امنیّت و عفّت عمومی،باید محترم و محفوظ بماند. «فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ»

7- عاقبت گناه علنی،رسوایی همیشگی است.(قوم لوط مدّتی کوتاه،گناه علنی داشتند؛امّا ده ها قرن بدنام شدند.) فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ ...

8-صداقت و راستگویی حتّی در دید منحرفان نیز کار خوبی است. «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ»

9- لواط،منکر و فاحشه است، «الْمُنْکَرَ - لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ» و لواط کننده،مفسد فی الارض است. «رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ»

10- تنها بودن،مانع نهی از منکر نیست.حضرت لوط با آنکه تنها بود؛امّا در مقابل انحراف و منحرفان ایستاد و از خداوند استمداد نمود. «رَبِّ انْصُرْنِی»

11- همواره باید در فکر غلبه بر مفسدان باشیم،نه آنکه حکومت آنان را بپذیریم.

«رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ»

وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا إِنّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ«31»

و چون فرستادگان ما(که از فرشتگان بودند،)برای ابراهیم مژده ی(تولّد فرزند)آوردند،گفتند:ما نابود کننده ی اهل این منطقه هستیم،زیرا مردم آن ستمگرند.

نکته ها:

*دعای حضرت لوط،برای پیروزی بر مفسدان مستجاب شد و خداوند فرشتگانِ عذاب را بر آنان نازل کرد.

*منطقه ی قوم لوط،به نام«سدوم»و نزدیک منطقه ی حضرت ابراهیم بود.

*حضرت ابراهیم و همسرش ساره در حدود صد سال داشتند که خداوند به آنان بشارت تولّد اسحاق را داد.[28]

*امام سجّاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیّه،گروه هایی از فرشتگان را نام می برد که هریک مسئولیّت خاصّی دارند،ولی فرشتگانی که بر حضرت ابراهیم وارد شدند،چند هدف داشتند؛ هم مأمور بشارت فرزند به حضرت ابراهیم بودند،هم مأمور اعلان عذاب قوم لوط و هم مجریان عذاب الهی.

پیام ها:

1- سلسله مراتب باید مراعات شود.(فرشتگانی که مأمور بودند تا قوم لوط را هلاک کنند،باید در آغاز،حضرت ابراهیم را که پیامبری اولواالعزم و صاحب شریعت بود در جریان بگذارند وسپس حضرت لوط را که مبلّغ دین ابراهیم علیه السلام بود.) «جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ»

2- دعای بندگان صالح خدا،مستجاب می شود. رَبِّ انْصُرْنِی ... إِنّا مُهْلِکُوا

3- فرشتگان،مأموران قهر و مهر الهی هستند. جاءَتْ رُسُلُنا ... بِالْبُشْری ... إِنّا مُهْلِکُوا

4- گناه لواط،از سوی یک جمعیّت شهوت ران و منحرف انجام می شد،ولی همین که قهر خدا آمد،همه ی اهل منطقه هلاک شدند،شاید به خاطر سکوت نابجا،به همه ی آنان لقب ظالم داده شد. «إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ»

5-ظلم،مایه ی هلاکت است. إِنّا مُهْلِکُوا ... ظالِمِینَ

قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ«32»

(ابراهیم)گفت:در این منطقه لوط است،فرشتگان گفتند:(نترس)ما به کسانی که در این جا هستند آگاه تریم؛قطعاً او(لوط)و خاندانش را نجات می دهیم،جز همسرش که از باقی ماندگان(در قهر ما)است.

نکته ها:

*از جمع این آیه و آیه ی 36 سوره ی ذاریات که می فرماید: «فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» ما جز یک خانواده ی با ایمان،هیچ کس را مؤمن نیافتیم،استفاده می شود که تنها حضرت لوط و فرزندانش مؤمن بودند و حتّی همسر او گرفتار عذاب شد.

*از آیه ی 74 سوره ی هود استفاده می شود که حضرت ابراهیم از خداوند تقاضا کرد که قهر الهی بر قوم لوط نازل نشود؛امّا این درخواست مورد قبول واقع نشد و پاسخ آمد:از این امر صرف نظر کن. یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ ... یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ[29]

پیام ها:

1- وجود اولیای الهی در جامعه،مانع نزول قهر الهی است. «إِنَّ فِیها لُوطاً»

2- انبیا و پیروانشان،از قهر الهی در امانند. «لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ»

3- فرشتگان،یکایک افراد را می شناسند. «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها»

4- گاهی مردان حقّ،در نهایت غربت بوده اند.(تنها فرزندان لوط به پدرشان ایمان داشتند!) «لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ»

5-فرزندان،هنگام تضادّ فکری میان والدین،می توانند راه حقّ را انتخاب کنند.

«وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ» (فرزندان لوط،راه پدر را بر راه مادر ترجیح دادند)

6- زن،شخصیّتی مستقل دارد و می تواند تحت تأثیر مرد یا نظام اقتصادی وفرهنگی خانواده قرار نگیرد. «إِلاَّ امْرَأَتَهُ»

7- وابستگی رمز نجات نیست؛وارستگی رمز نجات است. «لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ» (همسر لوط،به او وابسته بود؛امّا خود وارسته نبود.)

8-عنوان اجتماعی مهم نیست؛ایمان و عملکرد معیار است. «إِلاَّ امْرَأَتَهُ» (همسر پیامبر بودن به تنهایی ارزش نیست،همراهی و تبعیّت از او ارزش است)

9- همسران پیامبران،معصوم نیستند. «إِلاَّ امْرَأَتَهُ» (حتّی از میان زنان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،تنها بعضی مورد الطاف ویژه ی الهی بودند.چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «فَإِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً» [30]

وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ«33»

و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند،از آمدنشان بد حال شد و دستش(از حمایت آنان در برابر بدکاران)کوتاه گردید؛(فرشتگان)گفتند:

نترس و غمگین مباش،ما تو و خانواده ات را نجات می دهیم،مگر همسرت که از باقی ماندگان(در عذاب)است.

نکته ها:

*کلمه ی «سِیءَ» به معنای بدحال شدن است.بدحال شدن حضرت لوط ممکن است به خاطر ترس از تعرّض بدکاران به فرشتگان میهمان در خانه ی او باشد و یا به خاطر اطلاع از نزول قهر و عذاب الهی بر قومش.

*ذراع»به قسمتی از دست(از آرنج تا انگشتان)گفته می شود.تنگ شدن ذراع،کنایه از ناتوانی و فروماندگی است،زیرا کسی که آرنجش کوتاه باشد،نسبت به انجام بسیاری از

کارها ناتوان است.به هر کس که به نحوی از پا می افتد و کاری دستش نیست می گویند:

«ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» . [31]

*«لا تَخَفْ» درباره ی نگرانی از حوادث و سختی ها یا تلخی های احتمالی در آینده است.و «لا تَحْزَنْ» اندوه و غم به خاطر امور گذشته مربوط می شود.

پیام ها:

1- در جامعه ی فاسد،مردان خدا در تنگنا قرار می گیرند و حتّی در مورد حفظ مهمان و ذرّیه ی خود نیز نگرانند. «سِیءَ بِهِمْ»

2- شیوع فساد،نباید ما را بی تفاوت کند. «سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ» (غیرت دینی لازمه ی ایمان است.) «سِیءَ بِهِمْ»

3- بسیاری از نگرانی ها،به خاطر بی خبری از آینده است. «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ»

4- نگرانی درونی،در چهره اثر می گذارد.فرشتگان با دیدن آثار نگرانی از سیمای حضرت لوط،به او گفتند: «لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ»

5-مؤمنان را با وعده های حقّ و آرام بخش،از دلهره و اضطراب نجات دهیم.

«لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوکَ»

6- در بیان حقایق،ابتدا نقاط مثبت را بگوییم. «إِنّا مُنَجُّوکَ»

7- خداوند،اولیای خود را حفظ می کند. «إِنّا مُنَجُّوکَ»

8-پیوند خانوادگی،انسان را نجات نمی دهد،ایمان و عمل صالح کلید نجات است. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

9- زن،دارای شخصیّتی مستقل است و می تواند در برابر نظام فرهنگی و اقتصادی خانواده یا جامعه مقاومت کند. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ»

10- راهنمای فساد نیز مفسد است. «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» (همسر لوط به افراد فاسد اطلاع می داد که مهمان آمده،شما برای گناه به سراغش بروید.)

إِنّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ«34»

همانا ما بر اهل این منطقه به خاطر فسقی که داشتند،عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت.

وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ«35»

و از آن منطقه(غضب شده)نشانه ی روشنی(و درس عبرتی،)برای کسانی که می اندیشند باقی گذاشتیم.

نکته ها:

*مراد از«قریه»،منطقه ی«سَدوم»است که قوم لوط در آن جا می زیستند و جمعیّت کثیری داشته است.

*«فسق»به معنای خروج از طاعت است که روشن ترین نمونه آن شرک و کفر می باشد.

پیام ها:

1- از آسمان،هم رحمت الهی(مانند باران و وحی)نازل می شود و هم قهر و عذاب الهی. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

2- عملکرد انسان،در طبیعت تأثیرگذار است.همان گونه که عمل خوب،باعث نزول نعمت و رحمت می شود، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ[32]به عکس،گناهان،نعمت ها را تبدیل به عذاب می کند.

«رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

3- تکرار گناه و اصرار بر آن،سبب نزول قهر الهی است. «کانُوا یَفْسُقُونَ»

4- گاهی لازم است آثار گذشته و خرابه های باستانی را حفظ کنیم و به سراغ تعمیر و بازسازی نرویم. تَرَکْنا ... آیَهً

5-آشنایی با فلسفه ی تاریخ و شناخت اقوام گذشته،مورد توجّه قرآن است.

«آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»

6- از خرابه ها نیز می توان درس گرفت. آیَهً ... لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

7- عبرت گرفتن،به دقّت و تعقّل نیاز دارد.افراد غافل با دید سطحی نمی توانند حقایق را درک کرده و عبرت بگیرند. «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»

8-تعقّل و اندیشه،شرط هدایت و عبرت گیری است. «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»

وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ«36»

و به سوی(مردم)مَدین،برادرشان شعیب را(به رسالت فرستادیم)؛پس گفت:ای قوم من! خدا را بپرستید،و به روز قیامت امیدوار باشید،و در زمین(فتنه انگیزی و)فساد نکنید.

نکته ها:

*«مَدْیَنَ» شهری است در جنوب غربی اردن و اکنون به«معان»معروف است.

*کلمه ی «تَعْثَوْا» از«عثی»به معنای ایجاد فساد است.

حضرت شعیب،مسئول راهنمایی دو قبیله بود:

الف:اصحاب مَدین که با صیحه ی آسمانی هلاک شدند.

ب:اصحاب ایکه،که به عذاب«یوم الظلّه»،سایبانی از ابر صاعقه خیز گرفتار شدند.[33]

پیام ها:

1- انبیا که پدران فکری و ایمانی و اخلاقی مردمند،با آنان برادرانه رفتار می کنند.

«أَخاهُمْ شُعَیْباً»

2- در دعوت به سوی خداوند،عواطف را فراموش نکنیم. «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ» (ای قوم من!)

3- توحید و معاد،سرلوحه ی دعوت انبیاست. «اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ»

4- بندگی خدا و ایمان به مبدأ و معاد،زمینه ی دوری از فساد است. «اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا»

5-انسان ها معصوم نیستند و گاهی گرفتار لغزش و گناه می شوند؛آنچه خطرناک تراست،فساد آگاهانه،مغرضانه و مصرّانه است. لا تَعْثَوْا ... مُفْسِدِینَ

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ«37»

پس شعیب را تکذیب کردند و(به این سبب)زلزله آنان را فرا گرفت،و بامدادان در خانه های خود به رو در افتاده(و مرده)بودند.

نکته ها:

*کلمه ی«رجفه»به معنای لرزش زمین است.«اراجیف»اخبار و سخنانی است که سبب تزلزل عقیده و روحیّه ی مردم می شود و«مُرجفون»به کسانی گویند که چنین مطالبی را بگویند یا بنویسند.

*جاثِمِینَ» به معنای نشستن روی زانوست؛گویا عذاب شدگان،با زلزله از خواب بیدار شدند و به حالت نیم خیز بودند که اجل به آنان مهلت نداد.

پیام ها:

1- تکذیب انبیا،زمینه ی قهر الهی است. «فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ»

2- انسانی که قدرت فرار از قهر خدا را ندارد،چگونه حقّ را تکذیب می کند؟ فَکَذَّبُوهُ ... فَأَصْبَحُوا ... جاثِمِینَ

وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ«38»

و(قوم)عاد و ثمود را نیز(هلاک کردیم)؛و بی شک(بعضی)از خانه های مسکونی(مخروبه ی)آنان برای شما آشکار است؛و شیطان اعمالشان را برای آنان زینت داد،پس آنان را از راه(خدا)باز داشت،در حالی که(برای شناخت حقّ و باطل)بصیرت داشتند.

پیام ها:

1- حفظ برخی آثار تاریخی،برای عبرت مردم لازم است. «تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ»

2- زشتی های خود را خوب دیدن،دام شیطان است. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ» (غرور و خود بزرگ بینی و افتخار به ثروت و قدرت،جلوه هایی از تزیین شیطانی است.)

3- تبلیغات و توجیهات مسموم فرهنگی،یکی از عوامل انحراف از حقّ است.

زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ... فَصَدَّهُمْ

4- انسان فطرتاً زینت و زیبایی را دوست دارد و شیطان از این گرایش درونی، سوء استفاده می کند. زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ... فَصَدَّهُمْ

5-انسان های بصیر و آگاه نیز در معرض اغفال شیطانند. زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ... وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ

6- خداوند هیچ قومی را بدون دلیل و بیّنه،عذاب نمی کند. عاداً وَ ثَمُودَ ... وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ

7- مردم از طریق فطرت،عقل و ارشاد انبیا آگاه می شوند، «کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ» ولی شیطان هم بیکار نیست. زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ... فَصَدَّهُمْ

وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ«39»

و قارون و فرعون و هامان را(نیز هلاک کردیم)؛و به راستی موسی همراه دلایل روشن(و معجزات)به سوی آنان آمد،(ولی)آنان در زمین تکبّر و سرکشی کردند،و(با این همه)نتوانستند(بر خدا)پیشی گیرند(و از عذاب الهی فرار کنند).

پیام ها:

1- عاقبت استکبار،نابودی است و سرنوشت شوم آنان،درس عبرت است. وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ ...

2- سنّت خداوند،اتمام حجّت و سپس مؤاخذه است. «جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ»

3- جلوه های استکبار مختلف است؛قارون مظهر مال پرستی بود و فرعون و هامان مظهر قدرت پرستی،ولی همه ی آنان در طغیان،سرکشی و لجاجت با حقّ مشترک بودند. «وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ - فَاسْتَکْبَرُوا»

4- زر و زور،در برابر قدرت خداوند عاجز و بی اثر است. «وَ ما کانُوا سابِقِینَ»

فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ«40»

پس هر یک(از آنان)را به(جرم)گناهش گرفتار(عذاب)کردیم،پس بر بعضی از آنان باد شدید ریگ افشان فرستادیم،و بعضی از آنان را صیحه ی آسمانی(و بانگ مرگبار)فرا گرفت،و برخی را در زمین فرو بردیم،و بعضی دیگر را غرق کردیم؛وچنان نبود که خداوند بر آنان ستم کند،بلکه خودشان بر خود ستم کردند.

نکته ها:

*کلمه ی«حاصب»،به معنای طوفان همراه با سنگریزه یا تگرگ و«خسف»،به معنای فرو رفتن در زمین است.

*قوم عاد با طوفان،قوم ثمود با صیحه ی آسمانی،قارون با فرو رفتن در زمین و فرعون و هامان با غرق شدن در آب به هلاکت رسیدند.آری،گاهی کیفر الهی از مسیر همین عوامل طبیعی است.

پیام ها:

1- در شیوه ی تبلیغ،بعد از بیان مطالب و نمونه ها،جمع بندی و فهرست گویی، مفید و مؤثّر است. فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ ...

2- کیفر هر قومی متناسب با گناه آن قوم است. «فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ»

3- تمام کیفرها به قیامت واگذار نشده است.(برخی اقوام در همین دنیا به کیفر گرفتار شده اند.) فَکُلاًّ أَخَذْنا ...

4- از مهلت دادن خدا مغرور نشویم که عاقبت گناه،کیفر است. «فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ»

5-دست خداوند برای انواع عذاب باز است. «حاصِباً - خَسَفْنا - أَغْرَقْنا»

6- قهر الهی،عادلانه است. «وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ»

7- سرنوشت هر کس در گرو اعمال خود اوست. «کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

8-تکبّر در برابر حقّ،ظلم به خویشتن است. «کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

9- زشت تر از ظلم،استمرار ظلم است. «کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ«41»

مَثَلِ کسانی که غیر خدا را سرپرست خود برگزیدند،همانند مَثَل عنکبوت است که(برای خود)خانه ای ساخته؛و البتّه سست ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است اگر می دانستند.

نکته ها:

*به مناسبت این آیه،این سوره،عنکبوت نام گرفته است.

*از افلاطون نقل شده که مگس حریص ترین حشره است که برای معاش خود روی ترشی، شیرینی،آلودگی وزخم می نشیند؛ولی عنکبوت در گوشه ای می تند وقناعت دارد،جالب این است که خداوند فعّال ترین وحریص ترین حیوان را طعمه گوشه گیرترین حیوان قرار می دهد، مگس با پای خود به سراغ عنکبوت می رود و او با تارهای خود مگس را شکار می کند.

پیام ها:

1- استفاده از مثل،یکی از بهترین شیوه ها در تعلیم و تربیت است، مَثَلُ الَّذِینَ ... و بهترین مثال ها،مثالی است که در همه ی زمان ها و مکان ها و برای همه ی اقشار مردم ملموس باشد. «کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ»

2- بنای شرک،مانند خانه ی عنکبوت سست و بی اساس است. مَثَلُ الَّذِینَ ... کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ ...

3- عنکبوت،در اماکن متروکه خانه می سازد؛شرک نیز در روح های دور از خدا جا گرفته و تأثیر می گذارد. «دُونِ اللّهِ - کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ»

4- خانه ی عنکبوت،تنها اسم خانه را دارد؛غیر خدا نیز اسم هایی بیش نیستند.

«دُونِ اللّهِ - أَوْهَنَ الْبُیُوتِ»

5-عنکبوت،در عالم خود خیال می کند که خانه دارد و خانه اش در برابر حوادث مقاوم است؛مشرک نیز به چنین توهّمی دچار است. «أَوْهَنَ الْبُیُوتِ»

6- ولایت الهی،بنیانی مرصوص و بنایی آهنین دارد، «کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»[34]امّا ولایت غیر خدا،بسیار سست است. «أَوْهَنَ الْبُیُوتِ»

7- گاهی انگیزه ها،خیالات و دوستی ها،مانع فهمیدن حقّ است. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» (چنانکه می گویند:«حب الشیء یعمی و یصم»،برخی علاقه ها انسان را

کور و کر می کند.)

8-مشرکان از سر جهل و بی خبری به سراغ غیر خدا می روند. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»

إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«42»

همانا خدا آنچه را غیر از او می خوانند،هر چه باشد می داند،او عزیز و حکیم است.

وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ«43»

و این مثل ها را برای مردم می زنیم؛امّا جز دانشمندان و آگاهان،کسی آن را درک نمی کند.

پیام ها:

1- گرایش های غیر الهی انسان،زیر نظر خداست،خود را برای پاسخگویی آماده کنیم. إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ ...

2- تشبیه شرک به تار عنکبوت،برخاسته از علم خداوند است. کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ ...

إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ ...

3- به جای تکیه بر غیر خدا که مانند خانه ی عنکبوت سست و بی اساس است،به خداوند قوی و شکست ناپذیر توکّل کنیم. «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

4- توجّه ما به دیگران،به خداوند ضرری نمی رساند. «وَ هُوَ الْعَزِیزُ»

5-عزّت خداوند همراه با حکمت است.(نه این که یک قدرت و صلابت بی منطق و حکمت باشد.) «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

6- مَثَل های قرآن،عمیق است و باید علاوه بر عموم مردم،دانشمندان نیز در عمق آن بیاندیشند. «نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»

7- خداوند برای دریافت نکات دقیق قرآن،مردم را به تحصیل علم تشویق می کند. «وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»

خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ«44»

خداوند آسمان ها و زمین را به حقّ آفرید،همانا در این آفرینش،برای اهل ایمان نشانه ی قطعی است.

نکته ها:

*غیر از خدا،هر کس و هر چیز مانند خانه عنکبوت،سست،ناپایدار و فانی است؛امّا خداوند:

هم عالم است. «یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ» (آیه قبل)

هم عزیز و حکیم است. «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

هم آفریدگار هستی است. خَلَقَ اللّهُ ...

پیام ها:

1- آفرینش جهان،هدفدار است؛ «بِالْحَقِّ» نگاه ما به جهان نیز باید هدفدار باشد. «لَآیَهً»

2- مادّیون در پدیده ها متوقّف می شوند،ولی خداپرستان از پدیده ها عبور می کنند و به شناخت خدا می رسند. «لَآیَهً»

3- ایمان،از شرایط درک حقایق هستی است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ»

اُتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ«45»

آنچه را از کتاب(آسمانی قرآن)به تو وحی شده تلاوت کن و نماز را به پادار،که همانا نماز(انسان را)از فحشا و منکر باز می دارد و البتّه یاد خدا بزرگ تر است و خداوند آنچه را انجام می دهید می داند.

نکته ها:

*در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش می باشند.خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر می دهد، «إِنّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً»[35]به او می فرماید:برای انجام این مسئولیّت سنگین،از دو منبع نیروبخش کمک بگیر:

یکی تلاوت قرآن. «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» [36]

و دیگری نماز شب. «إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً»[37]

البتّه علاوه بر این آیه،نماز و قرآن،بارها در کنار هم آمده است؛از جمله: «یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ» [38]و «یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ»[39]

*برای جمله «لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ» چند معنا بیان شده است:

الف:نماز،بزرگ ترین ذکر الهی است.به دلیل آیه ی «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی»[40]که نماز را ذکر خداوند می داند.

ب:یاد خدا(و حضور قلب)،بالاتر از ظاهر نماز است.

ج:یاد خدا برای انسان از همه کارها برتر است.

د:یاد خدا،برای جلوگیری از فحشا و منکر بالاتر از هر اهرم دیگر است.

ه:یاد خدا از شما،بزرگتر از یاد شما از خدا است.(البتّه این معنا با توجّه به روایات در ذیل آیه «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» [41]برداشت شده است.[42])

*به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفته شد:فلانی هم نماز می خواند و هم خلاف می کند،فرمود:«ان صلاته تنهاه یوما» [43]بالاخره نماز او روزی نجاتش خواهد داد.

*امام صادق علیه السلام فرمود:هر کسی دوست دارد قبولی یا ردّ نمازش را بداند،ببیند نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه.سپس امام علیه السلام فرمود:«فبقدر ما منعته قبلت منه» [44]به اندازه ای که نماز،انسان را از منکرات باز می دارد،به همان اندازه قبول می شود.

پیام ها:

1- تنها آشنایی با مفاهیم،تلاوت و آموزش قرآن کافی نیست،بلکه عمل لازم است. «اتْلُ - أَقِمِ»

2- قرآن و نماز،در رأس برنامه های تربیتی است. «اتْلُ - أَقِمِ»

3- رابطه پیامبر با مردم از طریق تلاوت آیات قرآن و ابلاغ اوامر خداوند به آنان و رابطه او با خدا از طریق عبادت و نماز است. «اتْلُ - أَقِمِ»

4- در تبلیغ و ارشاد،حکمت و آثار دستورها دینی را بیان کنیم. «أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»

5-در پیشگاه خداوند،نماز از عظمت و جایگاه خاصّی برخودار است. «أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ» (تکرار کلمه ی«صلاه»)

6- نقش اصلاحی نماز در فرد و جامعه حدسی و پیشنهادی نیست،بلکه قطعی است. «إِنَّ الصَّلاهَ» (کلمه ی«انّ»و جمله ی اسمیه)

7- اگر نمازِ انسان،او را از فحشا و منکر باز نداشت،باید در قبولی نماز خود شک کند. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی»

8-گسترش کارهای نیک و معروف،به طور طبیعی مانع رشد منکر است.

«الصَّلاهَ تَنْهی»

9- علم خداوند،ضامن اجرای صحیح دستورهای اوست. «وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»

10- در نماز،انواع راز و رمزها،هنرها و سلیقه ها نهفته است. «ما تَصْنَعُونَ»

نماز و بازدارندگی از منکرات

سؤال: چگونه نماز فرد و جامعه را از فحشا و منکر باز می دارد؟

پاسخ: 1.ریشه ی تمام منکرات غفلت است و خداوند در آیه 179 سوره ی اعراف،انسان غافل را از حیوان بدتر شمرده است. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» و نماز چون یاد خدا و بهترین وسیله ی غفلت زدایی است،پس زمینه ی منکرات را از بین می برد.

2.اقامه ی نماز و داشتن رنگ الهی،مانع گرفتن رنگ شیطانی است.چنانکه کسی که لباس  سفید بپوشد،حاضر نیست در جای کثیف و آلوده بنشیند.

3.در کنار نماز،معمولاً توصیه به زکات شده است،که فرد را از منکر بخل و بی تفاوتی در برابر محرومان و جامعه را از منکر فقر که زمینه ی رویکرد به منکرات است،رها می سازد.

4.نماز،دارای احکام و دستوراتی است که رعایت هر یک از آنها انسان را از بسیاری گناهان باز می دارد،مثلاً:

*شرط حلال بودن مکان و لباس نمازگزار،انسان را از تجاوز به حقوق دیگران باز می دارد.

*رعایت شرط پاک بودن آب وضو،مکان،لباس و بدن نمازگزار،انسان را از آلودگی و بی مبالاتی دور می کند.

*شرط اخلاص،انسان را از منکر شرک،ریا و سُمعه باز می دارد.

*شرط قبله،انسان را از منکر بی هدفی و به هر سو توجّه کردن باز می دارد.

*رکوع و سجده،انسان را از منکر تکبّر باز می دارد.

*توجّه به پوشش مناسب در نماز،انسان را از منکر برهنگی و بی حیایی حفظ می کند.

*توجّه به عدالت امام جماعت،سبب دوری افراد از فسق و خلاف می شود.

*نماز جماعت،انسان را از گوشه گیری نابجا نجات می دهد.

*احکام و شرایط نماز جماعت،بسیاری از ارزش ها را زنده می کند از جمله:مردمی بودن، جلو نیافتادن از رهبر،عقب نماندن از جامعه،سکوت در برابر سخن حقّ امام جماعت،نظم و انضباط،ارزش گذاری نسبت به انسان های با تقوا،دوری از تفرقه،دوری از گرایش های مذموم نژادی،اقلیمی،سیاسی و حضور در صحنه که ترک هریک از آنها،منکر است.

*لزوم تلاوت سوره حمد در هر نماز،رابطه ی انسان را با آفریننده ی جهان، «رَبِّ الْعالَمِینَ» ، با تشکّر،تعبّد و خضوع در برابر او، «إِیّاکَ نَعْبُدُ» با توکّل و استمداد از او، «إِیّاکَ نَسْتَعِینُ» ،با توجّه و یادآوری معاد، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» با رهبران معصوم و اولیای الهی، «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» ، با برائت از رهبران فاسد، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» و رابطه ی انسان را با دیگر مردم جامعه «نَعْبُدُ و نَسْتَعِینُ» بیان می کند که غفلت از هریک از آنها منکر،یا زمینه ساز منکری بزرگ است.

جزء«21»

وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ«46»

و با اهل کتاب جز با بهترین شیوه مجادله نکنید،مگر ستمگران از آنان،و (به آنان)بگویید:ما به آنچه(از سوی خدا)بر ما و شما نازل شده ایمان داریم،و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم او هستیم.

نکته ها:

*«جدال»در لغت به معنای به هم تابیدن است.به گفتگوهای دو نفر که با هم درگیری لفظی پیدا می کنند تا بر یکدیگر پیروز شوند،جدال می گویند.

«جدال احسن»به گفتگویی گفته می شود که همراه آن طعنه،استهزا،ناسزا و اهانت نباشد، بلکه بر اساس استدلال و محبّت و با انگیزه های اصلاحی باشد.از کلمه ی «قُولُوا» بعد از سفارش به جدال احسن،استفاده می شود که این لحن آیه،خود نمونه ی جدال احسن است.

*امام صادق علیه السلام نمونه جدال احسن را آیات آخر سوره ی یس معرّفی فرمودند که شخصی استخوان پوسیده ای را پودر کرد و گفت: «مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ» کیست این را زنده کند؟! قرآن پاسخ داد که «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ» همان که اوّل به آن روح داد بعد هم آن را زنده می کند.[45]

پیام ها:

1- گفتگو با غیر مسلمان نیز باید با بهترین شیوه باشد. «لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»

2- جدالی مورد پذیرش است که محتوای آن و شیوه و الفاظش احسن باشد.

«بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»

3- تبادل نظر و گفتگوی صحیح میان مکتب ها،فرهنگ ها و امّت ها مورد قبول اسلام است. «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»

4- مخاطبانِ خود را بشناسیم و با هر دسته به نوعی مناسب برخورد کنیم.زیرا برای ستمگران،منطق،گفتگو و نرمش کارساز نیست. «إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

5-همه ی مخالفان اسلام،ستمگر نیستند. «إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ»

6- در گفتگوها،قبل از اظهار عقیده و نظر،آنچه را که مورد اتفاق است مطرح کنیم. «إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ»

7- ایمان به تنهایی کافی نیست،تسلیم و اطاعت نیز لازم است. آمَنّا ... نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ«47»

و این گونه،کتاب را بر تو نازل کردیم.پس(بعضی از)کسانی که کتاب آسمانی به ایشان دادیم به آن(قرآن)ایمان می آورند،و از این(مشرکان نیز)کسانی به آن ایمان می آورند و جز کافران(کسی)آیات ما را انکار نمی کند.

نکته ها:

*«جحود»،نفی چیزی است که دل می پذیرد و یا پذیرش چیزی که دل نفی می کند.

پیام ها:

1- قرآن،پیروان همه ی ادیان پیشین را به اسلام دعوت می کند. «فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»

2- هدایت گری الهی حتمی و لازم است،گرچه همه ی مردم هدایت پذیر نباشند.

«أَنْزَلْنا - وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ»

3- کسانی که با قرآن آشنا می شوند ولی آن را نمی پذیرند،گرفتار نوعی کفرند. «وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ»

وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ«48»

و تو قبل از(نزول)این(قرآن)هیچ کتابی نمی خواندی،و با دست خود آن(قرآن)را نمی نویسی،مبادا آنان که در صدد ابطال(سخنان)تو هستند،شک و تردید کنند.

پیام ها:

1- به خواندن و نوشتن خود مغرور نشویم،گاهی به اراده ی الهی،یک فرد امّی و درس نخوانده،فرهنگ بشریّت را عوض می کند. «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا» نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد.

2- یکی از دلایل حقّانیّت قرآن،امّی بودن پیامبر اسلام است. وَ لا تَخُطُّهُ ...

3- هوشیاری و جلوگیری از سوءاستفاده و بهانه تراشی مخالفان لازم است. «إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»

4- نزول قرآن بر پیامبر امّی که خواندن و نوشتن نمی داند،از راههای اتمام حجّت خداوند بر مردم است. «إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»

5-رها کردن حقّ و به سراغ زمینه های شک و تردید رفتن،نشانه ی بیماری و انگیزه های ناصحیح انسان است. «لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»

بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ«49»

بلکه آن(قرآن)آیاتی است روشن که در سینه های کسانی که به آنان معرفت داده شده جای دارد؛و جز ستمگران آیات ما را انکار نمی کنند.

نکته ها:

*از مقایسه ی آیه ی 47 که تنها کافران را منکر آیات الهی می داند، «وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ» و این آیه که تنها ظالمان را منکر آیات می داند، «وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ» می توان استفاده نمود که کفر،نوعی ظلم و یا بالعکس است.

*حدود بیست حدیث در کتب تفسیری وارد شده که مراد از «أُوتُوا الْعِلْمَ» ،در این آیه امامان معصوم علیهم السلام هستند.

پیام ها:

1- گرچه بعضی آیات قرآن متشابه است،ولی مجموعه ی آیات آن،روشن و روشنگر است. «آیاتٌ بَیِّناتٌ»

2- نشانه ی علم واقعی،پذیرش آیات روشن الهی است. «فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»

3- گرچه انسان برای رسیدن به مقصود،مأمور به تلاش و کوشش است،لیکن علم،هدیه ی الهی است. «أُوتُوا الْعِلْمَ»

4- آیات قرآن،بر دل اهل علم می نشیند و این گروه هستند که حقانیّت آن را با تمام وجود درک می کنند. «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»

5-نمونه ی روشن ظلم،ظلم فرهنگی و انکار نابجاست. «وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ»

6- آنچه را که انسان می فهمد،اگر انکار کند،نوعی ظلم است. «إِلاَّ الظّالِمُونَ»

وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ«50»

و گفتند:چرا بر او از طرف پروردگارش معجزاتی(مانند عصای موسی) نازل نمی شود؟ بگو:معجزات تنها نزد خداست(و به فرمان او نازل می شود نه میل دیگران)؛و من فقط هشدار دهنده ای آشکار هستم.

نکته ها:

*مردم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معجزات مادّی می خواستند(مانند عصای موسی،ید بیضا و...) غافل از آن که معجزه هر عصری باید متناسب با همان عصر باشد،لذا معجزه ی خاتم انبیا از جنس سخن و کلام است.به راستی با وجود معجزه ای همچون قرآن،تقاضای معجزه ی دیگر ناسپاسی نیست؟

پیام ها:

1- بهانه جویی افراد لجوج،تمام شدنی نیست.(با دیدن انواع معجزه،باز هم معجزه ی دیگری می خواهند.) «لَوْ لا أُنْزِلَ»

2- پیامبر در برابر بهانه جویان مقاومت می کرد و به آنان پاسخ می داد،زیرا معجزه کاری حکیمانه و الهی است نه بازیچه ی بهانه جویان. «قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللّهِ»

3- هشدار و انذار،به دلیل غفلت زدایی،قوی تر و مؤثّرتر از بشارت و امید است.

«إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ» و نفرمود:«انما انا بشیر»

4- هشدار انبیا،صریح و شفّاف است.(نه با کنایه و ابهام و تعریض) «مُبِینٌ»

أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَهً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«51»

آیا(این معجزه)برای آنان کافی نیست که ما کتاب(آسمانی)را بر تو نازل کردیم تا پیوسته بر آنان تلاوت شود؟ همانا در این کتاب،برای گروهی که ایمان آورند،رحمت و تذکّری قطعی است.

نکته ها:

*در آیه ی قبل خواندیم که کافران،از پیامبر صلی الله علیه و آله معجزه هایی شبیه معجزه ی حضرت موسی و عیسی درخواست می کردند؛این آیه،پاسخ آنهاست.

پیام ها:

1- قرآن،کتابی جامع و کامل است و همه ی نیازهای معنوی را به نوعی پاسخ داده و تأمین می کند. «أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ»

2- هم پیامبرِ خدا، «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ»[46]است و هم کتابش.( «رَحْمَهً» نکره و با تنوین آمده،که نشانه ی بزرگی و عظمت آن است)

3- قرآن،مایه ی رحمت و دوری از غفلت است. «لَرَحْمَهً وَ ذِکْری»

4- شرط دریافت رحمت و پذیرش تذکّرات الهی،ایمان است. «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»

قُلْ کَفی بِاللّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ«52»

بگو:همین بس که خداوند میان من و شما گواه است؛آنچه را در آسمان ها و زمین است می داند؛و کسانی که(به جای پیروی از حقّ،)به باطل ایمان آوردند و به خدا کفر ورزیدند،آنان همان زیانکارانند.

نکته ها:

*این آیه،موجب تسلّی خاطر برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و تهدیدی برای بهانه جویان لجوج و سرسخت است،زیرا خداوند بر آنچه میان پیامبر و کافران می گذرد،گواه است و به حساب همه چیز می رسد.

پیام ها:

1- اگر استدلال با مخالف سودی نداشت،بحث را قطع کنید و او را به خدا واگذارید. «قُلْ کَفی»

2- خداوند با نزول قرآن و بشارت آمدن پیامبر اسلام در کتاب های آسمانی پیشین،صداقت پیامبر را تأیید کرده و بر آن گواهی می دهد. «شَهِیداً»

3- خداوند،به همه چیز آگاه است،پس لجاجت و بهانه تراشی چرا؟! یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ ...

4- رها کردن ایمان و معنویّت و دلبستگی به غیر او،قدم گذاردن در راه کفر، باطل،پوچی و انحراف می باشد که سرانجامش خسارت واقعی است. آمَنُوا بِالْباطِلِ ... هُمُ الْخاسِرُونَ

5-کافران،زیانکاران واقعی اند. «کَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»

وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّی لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ«53»

آنان با عجله از تو عذاب(الهی را)می خواهند و اگر مهلت معیّن(برای آنان مقرّر)نبود،قطعاً عذاب به سراغشان می آمد،(ولی بدانند)عذاب ناگهانی به سراغشان خواهد آمد در حالی که از آن غافلند.

یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ«54»

آنان از تو عذاب فوری می خواهند و حال آن که جهنم بر کافران احاطه دارد.

نکته ها:

*در قرآن چندین بار آمده است:کفّاری که به عذاب الهی تهدید می شدند،به خاطر ناباوری یا استهزا،پیوسته از پیامبرشان عذاب فوری تقاضا می کردند؛از این عجله ی کفّار در همه ی موارد انتقاد شده است.

*در تأخیر عذاب و قهر الهی برکاتی است از جمله:

الف:فرصتی است برای توبه.

ب:پیدایش فرزندان صالح از پدران منحرف.

ج:آزمایش مردم در دینداری و مقاومت.

پیام ها:

1- لطف یا قهر الهی،حکیمانه،حساب شده و دارای برنامه است و با عجله ی این و آن تغییر نمی کند. «یَسْتَعْجِلُونَکَ»

2- سقوط فکری انسان به قدری است که حاضر است هلاک شود،ولی حقّ را نپذیرد. «یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ»

3- امور این عالم،دارای زمان بندی های حساب شده و معیّن است. «أَجَلٌ مُسَمًّی»

4- قهر ناگهانی خداوند برای آمادگی دایمی ماست. «بَغْتَهً»

5-قهر الهی قابل پیش بینی نیست. «لا یَشْعُرُونَ»

6- گرچه کفّار به خاطر ناباوری یا استهزا،عذاب فوری را از پیامبر توقّع دارند، ولی بدانند احاطه ی دوزخ بر کافران قطعی است. «لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ»

یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«55»

روزی(فرا رسد)که عذاب از بالای سرشان و از زیر پاهایشان آنان را فرا گیرد؛(در آن روز خداوند)می فرماید:بچشید(جزای)کارهایی را که(در دنیا)انجام داده اید.

پیام ها:

1- عذاب دوزخ،فراگیر است. فَوْقِهِمْ ... تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ

2- عذاب دوزخ،تجسّم عملکرد خود ماست. «ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

3- انسان مسئول سرنوشت خود است. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

4- عذاب فراگیر دوزخ،به خاطر تداوم اعمال ناروای ماست. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیّایَ فَاعْبُدُونِ«56»

ای بندگانِ با ایمانِ من! همانا زمین من وسیع است،پس تنها مرا بپرستید.

نکته ها:

*اسلام هجرت را برای گروهی از مردم واجب کرده است.کسانی که در مناطق کفر و طاغوت زده زندگی می کنند و گرفتار ستم و خفقانند و رشد و نجات خود را در هجرت می یابند باید هجرت کنند؛لیکن در برابر این وظیفه،وسوسه هایی از درون و بیرون به انسان القا می شود که در آیات بعد پاسخ این وسوسه ها داده شده است از جمله:

*خطر مرگ.انسان می گوید:اگر هجرت کنم،ممکن است مرگ به سراغم بیاید.آیه ی بعد می گوید:هر کجا باشید مرگ را می چشید.

*دل کندن از مسکن؛که برای انسان سخت است و وسوسه می شود که هجرت نکند،آیه 58 پاسخ می دهد که به جای مسکن دنیا به هجرت کنندگان،غرفه های بهشتی پاداش می دهیم.

*سختی های هجرت؛که گاهی مانع هجرت اهل ایمان است.در آیه ی 59 می فرماید:این وسوسه را باید با صبر و توکّل بر خداوند از بین برد.

*تأمین معاش.کسی که به فکر هجرت است،ممکن است بگوید:هجرت،مرا از درآمد و روزی محروم می کند.در آیه 60 پاسخ می دهد:روزی دهنده خداست وحتّی به موجوداتی که قدرت حمل روزی خود را ندارند روزی می دهد،چه رسد به مهاجرانی که اهل کار و تلاشند.

هجرت،زمینه ی پیدایش اخلاص است.کسانی که هجرت نمی کنند و خود را وابسته به فرد،حزب،منطقه،قبیله،امکانات و توقّعات این و آن می دانند،خواه ناخواه مسائل منطقه ای،نژادی،قبیله ای،تنگ نظری های برخاسته از حسادت ها و رقابت های منفی خودی ها و بیگانگان،انسان را از اخلاص خارج می کند،و هجرت به مناطقی که مسائل فوق در آن نیست،بهترین زمینه برای پیدایش اخلاص است.

امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمودند:از حاکم فاسق پیروی نکنید و اگر ترسیدید که آنان سبب فتنه و انحراف در دین شما شوند،هجرت کنید.«لا تطیعوا اهل الفسق من الملوک فان خفتموهم ان یفتنکم عن دینکم فان ارضی واسعه» [47]

پیام ها:

1- سختی ها و تلخی های هجرت را با ندای محبّت آمیز الهی تحمّل کنیم که خداوند به این مؤمنان،عنایت خاص دارد. «یا عِبادِیَ»

2- در انتخاب مسکن،محور را توفیق عبادت قرار دهیم. «إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیّایَ فَاعْبُدُونِ»

3- بندگی خدا باید مستمرّ باشد. یا عِبادِیَ ... فَاعْبُدُونِ (شما که بنده هستید، بازهم بندگی کنید تا به درجات والاتری برسید.)

4- هجرتی ارزش دارد که در سایه ی ایمان باشد. «الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ»

5-سیر و سفر باید هدفدار باشد. «إِنَّ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیّایَ فَاعْبُدُونِ»

6- برای حفظ دین و نجات از طاغوت ها هجرت کنیم. «أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیّایَ فَاعْبُدُونِ»

7- کنده شدن از زمین،مقدّمه ی کنده شدن از انواع وابستگی ها و دل بستن به خداست. «واسِعَهٌ فَإِیّایَ»

8-کسانی که به خاطر وابستگی به مکان یا منطقه ای،منحرف می شوند،عذرشان پذیرفته نیست،زیرا همواره در زمین،فضایی مناسب برای انجام تکالیف دینی هست. «أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیّایَ فَاعْبُدُونِ»

کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ«57»

هر نفسی،چشنده ی مرگ است؛سپس به سوی ما باز گردانده می شوید.

نکته ها:

*شاید این آیه در ارتباط با آیه قبل باشد که اگر در هجرت مرگ انسان فرارسد،در آن صورت تکلیف چیست؟

این آیه پاسخ می دهد،آنجا که هجرت لازم است از مرگ نترسید،زیرا مرگ سرنوشت حتمی همه است؛ولی پایان کار نیست،به سوی ما می آیید و ما پاداش هجرت و مرگ درراه هجرت را به شما عطا خواهیم کرد و ستمکارانی را که شما را مجبور به هجرت کردند کیفر خواهیم داد،گرچه رسیدن به آن پاداش و کیفر طول بکشد.(کلمه ی «ثُمَّ» ،بیانگر مدّت زمان طولانی است.)

پیام ها:

1- مرگ،استثنا ندارد و برای همه است. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ»

2- مرگ،امری وجودی است،نه عدمی. «ذائِقَهُ الْمَوْتِ - تُرْجَعُونَ»

3- مرگ،پایان کار نیست،بازگشت به مبدأ است. «إِلَیْنا تُرْجَعُونَ»

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ«58»

و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند،قطعاً آنان را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که نهرها از زیر آنها جاری است؛ همیشه در آنجا خواهند بود؛چه خوب است پاداش عمل کنندگان.

نکته ها:

*شاید این آیه به آیه ی 56 اشاره دارد که هجرت را یک نمونه ی روشن از عمل صالح می شمرد؛یعنی کسانی که از مسکن خود در دنیا به خاطر اهداف مقدّس هجرت کنند، خداوند مسکن آخرت آنان را تأمین می کند.

*کلمه ی «تَبُوءَ» به معنای دادن مسکن دائمی است و«غرفه»به محلّ بلندی گفته می شود که بر اطراف،اشراف داشته باشد.

*«الصّالِحاتِ» ،جمعی است که با الف و لام آمده،یعنی همه گونه کارهای نیک انجام دهد.

پیام ها:

1- کارهای شایسته،در کنار ایمان ارزشمند است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

2- شرط دستیابی به بهشت،ایمان و عمل صالح است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ

لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّهِ»

3- خداوند،بهشت را برای مؤمنان ضمانت کرده است.( «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ» با لام و نون تأکید آمده که نشانِ قطعی بودن است.)

4- غرفه های بهشت،بسیار عالی است.( «غُرَفاً» نکره و همراه با تنوین،نشانه ی عظمت و بزرگی است)

5-نهرهای بهشتی دائماً در جریان است.( «تَجْرِی» فعل مضارع،نشانه ی دوام و استمرار است)

6- اساس دستیابی به بهشت و نعمت های بهشتی،عمل است. «نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ»

اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ«59»

(مؤمنان صالح)کسانی هستند که(در برابر مشکلات)صبر(و استقامت) کرده و بر پروردگارشان توکّل می کنند.

وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«60»

و چه بسا جنبنده ای که نمی تواند روزی خود را تأمین کند،خداست که به او و به شما روزی می دهد و اوست شنوای دانا.

نکته ها:

*کلمه ی «تَحْمِلُ» از ریشه ی«حماله»،به معنای کفالت و برعهده گرفتن است و ممکن است مراد از حمل رزق،ذخیره سازی برای آینده باشد.

*در آیه ی 56 به هجرت سفارش شد،در این آیه می فرماید:مهاجرانِ در راه خدا نگران رزق و معاش خود نباشند،خدایی که به انبوه جنبنده های ناتوان رزق و روزی می دهد،رزق شما را هم خواهد داد.

پیام ها:

1- صبر و توکّل،دو نمونه ی روشن از عمل صالح است. عَمِلُوا الصّالِحاتِ ... اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ ... یَتَوَکَّلُونَ

2- ربوبیّت خداوند،زمینه ی توکّل بر اوست. «عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

3- فشارهای روحی و مشکلات زندگی از موانع راه نیکوکاران است،که باید با صبر و توکّل آنها را برطرف کرد. «صَبَرُوا - یَتَوَکَّلُونَ»

4- رمز موفقیّت و سعادت در چهار چیز است:

الف:ایمان و انگیزه. «آمَنُوا»

ب:کار و کوشش. «عَمِلُوا»

ج:استمرار و استقامت. «صَبَرُوا»

د:توکّل بر خدا،در برابر وسوسه ها و نگرانی ها. «عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

5-توکّل بر خداوند،باید همراه بکارگیری تمام توان و استقامت درونی باشد.

( «صَبَرُوا» خبر از گذشته است که آنان تمام توان خود را قبلاً به کار گرفته اند و «یَتَوَکَّلُونَ» خبر از آینده می دهد،یعنی در برابر خطرات و حوادث آینده و پیش بینی نشده،بر خداوند توکّل می نمایند.)

6- برای تقویت ایمان و توکّل بر خداوند،به الطاف الهی نسبت به موجودات دیگر توجّه کنیم. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ»

7- رزق و روزی به زرنگی نیست. «لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ»

8-برای خداوند،رزق دادن به جنبنده های ناتوان و انسان های سالم و کاردان، یکسان است. «یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ»

9- علم و آگاهی خداوند ضامن تأمین روزی موجودات است. «السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّی یُؤْفَکُونَ«61»

و اگر از آنان(مشرکان)سؤال کنی:چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را تسخیر کرد؟ حتماً خواهند گفت:خدا.پس،(از راه حقّ)به کجا منحرف می شوند؟

نکته ها:

*«افک»به معنای باز گرداندن چیزی از صورت واقعی آن است،یعنی آگاهانه حقیقت را دگرگون می کنند.

*مراد از تسخیر خورشید و ماه،تسخیر آنها در مداری است که برای ما مفید باشد[48]

پیام ها:

1- با طرح سؤال در مورد مبدأ هستی،هم وجدان ها را بیدار کنیم و هم میزان ایمان و عقیده ی مردم را بهتر بشناسیم. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ»

2- در مباحث اعتقادی،از نمونه های روشن و ملموس استفاده کنیم.(آسمان، زمین،خورشید و ماه) اَلسَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ...

3- مشرکان،خالق هستی را«خدا»می دانستند و برای چیزهای دیگر در سرنوشت خود،نقش قائل بودند. «لَیَقُولُنَّ اللّهُ»

4- گرایش به حقّ،فطری است و انحراف مشرکان خلاف فطرت و به خاطر القائات بیرونی است. «یُؤْفَکُونَ» به صورت مجهول آمده که به معنای به انحراف کشیده شدن است،گویا القای خارجی آنان را به انحراف می کشد.

اَللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ«62»

خداوند برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را می گسترد و یا تنگ می کند،همانا خداوند به هر چیزی آگاه است.

نکته ها:

*کم یا زیاد کردن روزی افراد به وسیله ی خداوند،عالمانه و حکیمانه و بر اساس معیارهای پیدا و ناپیداست.در حدیث می خوانیم:مصلحت بعضی از بندگان خدا گسترش روزی است و اگر در تنگنای معیشت قرار گیرند،فاسد می شوند و بر عکسِ این گروه،صلاح گروهی دیگر در تنگنا بودن است که اگر در توسعه واقع شوند،به فساد کشیده می شوند.[49]

پیام ها:

1- کم یا زیاد شدن رزق و روزی،تصادفی نیست. اَللّهُ یَبْسُطُ ... وَ یَقْدِرُ

2- وظیفه ی ما کار و تلاش است؛امّا میزانِ در آمد و رزق در اختیار ما نیست.

«اللّهُ یَبْسُطُ»

3- خواست و مشیّت الهی،آگاهانه و عالمانه است. لِمَنْ یَشاءُ ... بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ«63»

و اگر از آنان(مشرکان)بپرسی:چه کسی از آسمان،آبی فرستاد که به وسیله ی آن زمین را بعد از مرگش زنده کرد؟ حتماً خواهند گفت:خدا.بگو:

ستایش مخصوص خداست؛امّا بیشتر آنان نمی اندیشند.

نکته ها:

*ممکن است حمد پیامبر اسلام برای اتمام حجّت بر کفّار باشد،یعنی اکنون که با زبان اقرار به خالقیّت اللّه دارید،خدا را شکر که حجّت بر شما تمام است.

پیام ها:

1- طرح سؤال،وسیله ای برای نزدیک کردن افکار،فرهنگ ها و عقائد گوناگون است. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ»

2- منحرفان را به حال خود رها نکنیم،با شیوه های مختلف فرهنگی به سراغشان برویم. «سَأَلْتَهُمْ»

3- آب،مایه ی حیات زمین است. «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ»

4- زمین بدون گیاه مرده است. «بَعْدِ مَوْتِها»

5-روش هدایت قرآن،استفاده از رخدادهای طبیعی و محسوس است.(آغاز فصل بهار با نزول باران) «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها»

6- خداشناسی فطری است و اگر غبارهای گناه و انحراف،از روی فطرت منحرفان زدوده شود،اعترافات روشن آنها را خواهید یافت. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ - لَیَقُولُنَّ اللّهُ»

7- یکی از نعمت های بزرگی که باید شکر آن را به جا آوریم،نور ایمان و فطرت است. «قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ»

8-نور فطرت،زمانی انسان را نجات می دهد که با تعقّل رشد کند. «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

9- در قضاوت ها،نظر به اقلّیت و اکثریّت نداشته باشیم،چه بسا اقلّیت بر حقّ و اکثریّت بر باطل باشند. «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

10- انجام کارها بدون فکر و اندیشه،موجب سرزنش است. «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»

وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ«64»

این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و اگر بدانند،زندگی حقیقی،همان سرای آخرت است.

نکته ها:

*«لَهْوٌ» به سرگرمی هایی گفته می شود که انسان را از هدف اصلی و مسائل اساسی باز می دارد؛ «لَعِبٌ» انجام کاری مثل بازی است که قصدی در آن نیست[50]

*«هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا» رمز تحقیر دنیاست،همان گونه که «لَهِیَ الْحَیَوانُ» رمز عظمت آخرت.

*سؤال: با این که قرآن،خود به کار و تلاش برای آباد کردن زمین و سیر و سفر و بهره مند شدن از طبیعت،همسر،زیبایی ها،خوراکی ها و کسب درآمد،سفارش نموده است،پس چگونه در این آیه می فرماید:دنیا جز لهو و لعب نیست؟

پاسخ: کامیابی هایی که برای رسیدن به اهداف مقدّس و با روش و ابزار مقدّس و در محدوده ی قانون و با رعایت سایر شرایط باشد،همه ی آنها مزرعه ی آخرت است و آنچه در این آیه تحقیر و مذمّت شده و لهو و لعب معرّفی شده،مواردی است که هدف مقدّسی در کنار آن نباشد و با موازین دینی و قانونی مخالف باشد.

پیام ها:

1- آفرینش دنیا،هدفدار و حکیمانه است،لیکن غفلت از آخرت،دنیا پرستی و غرق شدن در آن،سفیهانه است. «لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»

2- همه جا سکوت در برابر دلخوشی های مردم جایز نیست،گاهی باید با نهیب و فریاد،به غافلان هشدار داد. «لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»

3- در شیوه ی تبلیغ،هرگاه امر زشتی را نفی می کنید،جایگزین خوبی به او ارائه دهید. «إِنَّ الدّارَ الْآخِرَهَ»

4- حیاتِ واقعی،حیات آخرت است. «الدّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ»

5-مردم،حقیقت آخرت را نمی دانند وگرنه به دنیا دل نمی بستند. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»

فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ«65»

پس هنگامی که بر کشتی سوار شوند(و خطر را احساس کنند،)خدا را با اخلاص می خوانند(و غیر او را فراموش می کنند)پس همین که(خداوند)آنان را به سوی خشکی رساند و نجات داد،باز ناگاه به شرک بر می گردند.

نکته ها:

*سؤال: مادّیون در تحلیل خود،برای ریشه ی ایمان،مسأله ی ترس را مطرح می کنند و می گویند:سرچشمه ی مذهب ترس است.انسانی که بترسد،در کودکی به مادر و در بزرگسالی به قدرتی موهوم به نام خدا پناه می برد.آیا این آیه که می گوید:بعضی مردم، هنگام احساس خطر و غرق شدن،خدا را می خوانند،نظریّه ی آنان را تأیید نمی کند؟

پاسخ: این آیه می فرماید:توجّه به خدا به هنگام ترس است،نه آنکه اصل وجود خدا،مولود ترس است.مثلاً ما به هنگام دیدن سگ و احساس خطر،رو به سنگ می رویم؛امّا این، بدان معنا نیست که اصل سنگ به خاطر سگ به وجود آمده باشد.وجود قدرتی لایزال در هستی،امری فطری است که به هنگام حوادث،مورد توجّه انسان واقع می شود.

پیام ها:

1- ترس،غبارهای غفلت را برطرف و فطرت خداجویی را بیدار می کند. فَإِذا رَکِبُوا ... دَعَوُا اللّهَ ...

2- ایمان نباید موسمی و مقطعی باشد. فَلَمّا نَجّاهُمْ ... یُشْرِکُونَ

3- زمین و زمان،مثال های قرآن را کهنه نمی کند.کشتی سواری در طول تاریخ بشر بوده است. فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ ...

4- مهم تر از اخلاص،حفظ آن است. «مُخْلِصِینَ - إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»

5-دعای خالصانه،مستجاب است. دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ ... فَلَمّا نَجّاهُمْ (پس از دعا، حرف«فاء»در«فلمّا»،نشانه ی استجابت دعا می باشد)

6- نجات از مشکلات وحوادث،راهی است برای شکر نه شرک. «إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»

لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ«66»

(بگذار)تا به آنچه به آنان داده ایم ناسپاسی کنند و(از لذّت های زودگذر زندگی) کامیاب شوند؛امّا به زودی خواهند فهمید.

نکته ها:

*مراد از «لِیَکْفُرُوا» کفران نعمت است،زیرا در کنار «آتَیْناهُمْ» یعنی نعمت دادن،آمده است.

پیام ها:

1- شرک،نوعی ناسپاسی و کفران نعمت است. «لِیَکْفُرُوا»

2- در دنیا راه کامیابی به روی افراد صالح و ناصالح باز است. «آتَیْناهُمْ»

3- به کامیابی های همراه با کفر و کفران دلخوش نشوید که پایان شومی دارد.

لِیَکْفُرُوا ... وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ ...

4- در تربیت،تهدید هم لازم است. «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَهِ اللّهِ یَکْفُرُونَ«67»

آیا ندیدند که ما حرمی امن قرار دادیم و حال آن که مردم از اطرافشان ربوده می شدند؟! پس آیا به باطل ایمان می آورند و به نعمت خداوند کفر می ورزند؟

پیام ها:

1- یکی از راه های دعوت مردم به خدا،توجّه دادن آنان به نعمت های الهی است.

«أَ وَ لَمْ یَرَوْا»

2- یادآوری ناأمنی های پیرامون انسان،امنیّت را در نزد او ارزشمند می کند.

«یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ»

3- امنیّت،زمینه و بستر عبادت است؛[51]ولی گروهی قدر آن را نمی دانند و به سوی کفر می روند. حَرَماً آمِناً ... أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَهِ اللّهِ یَکْفُرُونَ

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْکافِرِینَ«68»

و کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد یا هنگامی که حقّ به سراغش آمد آن را تکذیب کند؟ آیا برای کافران،در دوزخ جایگاهی نیست؟

پیام ها:

1- وحی را باید بدون کم و زیاد پذیرفت.اضافه کردن هر چیزی به دین،افترا و بدترین ظلم است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری»

2- بدترین ظلم،ظلم فرهنگی است که به تسلیم شدن انسان در برابر حقّ ضربه وارد می کند. «مِمَّنِ افْتَری - أَوْ کَذَّبَ»

3- عذاب الهی بعد از اتمام حجّت است. کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ ...

وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ«69»

و کسانی که در راه ما(تلاش و)جهاد کردند،راه های(قرب به)خود را به آنان نشان خواهیم داد و همانا خداوند با نیکوکاران است.

پیام ها:

1- برای رسیدن به هدایت ویژه ی الهی،تلاش لازم است و باید گام اوّل را خود انسان بردارد. «جاهَدُوا - لَنَهْدِیَنَّهُمْ» ،چنانکه در جای دیگر می فرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ» [52]

2- گاهی،یک گام و یک لحظه تلاش خالصانه،هدایت و نجات ابدی را به دنبال دارد.( «جاهَدُوا» به صورت ماضی و «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» به صورت مضارع و مستمرّ آمده است.)

3- در مدیریّت و رهبری،لازم نیست تمام ابعاد کار از روز اوّل روشن باشد، همین که گامی الهی بر داشته شد،در وسط راه،هدایت های غیبی می آید.

«جاهَدُوا - لَنَهْدِیَنَّهُمْ»

4- آنچه به تلاش ها ارزش می دهد،خلوص است. «فِینا»

5-راه های وصول به قرب الهی،محدودیّتی ندارد. «سُبُلَنا»

6- به وعده های خداوند اطمینان داشته باشیم. «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» (حرف لام و نون تأکید،نشانه های تأکید است)

7- نشانه ی نیکوکار بودن،تلاش در راه حقّ و اخلاص است. «جاهَدُوا فِینا - لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»

8-همراه بودن خدای بزرگ با بنده ای ضعیف،یعنی رسیدن انسان به همه چیز.

«إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» چنانکه در دعای عرفه ی امام حسین علیه السلام می خوانیم:«ما ذا فقد من وجدک و ما ذا وجد من فقدک»هر که تو را یافت،چه کمبودی دارد و هر که تو را از دست داد،چه دارد؟

9- خداوند،هم راه قرب را به ما نشان می دهد و هم تا رسیدن به مقصد،دست ما را می گیرد. لَنَهْدِیَنَّهُمْ ... لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

«الحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1] - تفسیر نورالثقلین و توحید صدوق،ص267

[2] - تفسیر المیزان

[3] - یوسف،101 و شعراء،83

[4] - تفسیر المیزان

[5] - ابراهیم،12

[6] - نهج البلاغه،حکمت 217

[7] - تفسیر المیزان

[8] - بقره،109

[9] - حج،25 و اعراف،45

[10] - بقره،217.

[11] - قلم،9.

[12] - انعام،164

[13] - حشر،16

[14] - صافّات،142

[15] - .تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج8،ص146

[16] - صافّات،99

[17] - تفسیر المیزان

[18] - .«فتیً یذکرهم یقال له ابراهیم»انبیاء،60.

[19] - یوسف،101

[20] - نمل،19

[21] - قصص،27

[22] - شعراء،83

[23] - هود،71

[24] - بقره،124.

[25] - هود،32

[26] - اعراف،70

[27] - انفال،32

[28] - تفسیر اطیب البیان

[29] - هود،74-76.

[30] - احزاب،29

[31] - مجمع البحرین

[32] - اعراف،96

[33] - تفسیر اطیب البیان

[34] - صف،4.

[35] - مزمّل،5.

[36] - مزمل،4

[37] - مزمل،6.

[38] - فاطر،29

[39] - اعراف،170.

[40] - طه،14

[41] - بقره،152

[42] - تفسیر نورالثقلین

[43] - تفسیر مجمع البیان

[44] - تفسیر مجمع البیان

[45] - تفسیر نورالثقلین

[46] - انبیاء،107.

[47] - تفسیر نورالثقلین

[48] - تفسیر راهنما

[49] - تفسیر اطیب البیان

[50] - مفردات راغب.

[51] - .«فلیعبدوا ربّ هذا البیت.الّذی...آمنهم من خوف».قریش،3-4.

[52] - محمّد،7.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -