انهار
انهار
مطالب خواندنی

فقیهان و مجتهدان بزرگی که فتوا به حرمت قمه زنی داده اند:

بزرگ نمایی کوچک نمایی
چون ممکن هست تصور شود قمه زنی در سالهای اخیر حرام شده؛ تحقیق ذیل که توسط فاضل ارجمند (حضرت حجةالإسلام و المسلمین مهدی مسائلی) انجام پذیرفته است برای روشن گری افراد با بصیرت ارائه میشود که معلوم شود در گذشته بسیاری از عالمان و فقیهان فرهیخته با این عمل مخالفت نموده اند و در مقابل آن ایستادگی کرده اند.
برخی از فقیهان بزرگ که فتوا به حرمت قمه زنی داده اند:
آيت الله العظمي سيد محمد حسن شيرازي مشهور به ميرزاي شيرازي (1230-1312ق)(1)
آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي (مؤسس حوزه‌ی علميه‌ی قم)(1267- 1355ق)(2)
‌زعيم بزرگ جهان تشيع آيت الله العظمي ‌سيد ابوالحسن ‌اصفهاني (1284-1365ق)(3)
دانشمند پرآوازه‌ی شيعي آيت الله العظمي سيد محسن امين عاملي (1284- 1318ق)(4)
فقيه نامدار آيت الله العظمي سيد محسن حكيم (متوفي 1348ش)(5)
علامه شيخ محمد جواد مغنيه (1322 - 1400ق)(6)
فقيه مجاهد آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم جزائري (1289- 1342ق)(7)
آيت الله العظمي شيخ محمد حسين كاشف الغطاء (1294-1373ق)(8)
آيت الله محمد باقر بيرجندي (1276- 1352ق)(9)
آيت الله سيد محمد مهدي قزويني (متوفي 1358ق) (10)
آيت الله هبةالدين حسيني شهرستاني (1301-1386ق)(11)
آيت الله شيخ جعفر بديري (متوفي 1369 ق)(12)
علامه شيخ محسن شراره (متوفي1365 ق)(13)
آيت الله شيخ محمد خالصي (متوفي 1383 ق)،(14)
عالم و زاهد معروف آيت الله شيخ علي قمي (متوفي 1371 ق)(15)
آيت اللَّه شيخ غلامحسين تبريزى (1260- 1359ش)(16)
آيت الله العظمي امام خميني (17)
آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر (18).
بررسی تاریخی فتوا به حرمت قمه‌زنی
مرحوم سيد محسن امين در كتاب خويش به نام «التنزيه لاعمال الشيبه» با استدلال و برهان ثابت مي‌كند قمه‌زني و برخي ديگر از خرافات رايج در عزاداري امام حسين، علیه‌السلام، نه تنها ثوابي ندارد بلكه از نظر شرع مقدّس حرام و از كار‌هاي شيطان است.(19) در پي انتشار اين اثر، كه با هدف پاک ‌سازی گردهمايي‌هاي‌ مذهبي از بدعت‌ها و گمراهي‌ها انجام شد، مردم ناآگاه چنان در برابرش موضع گرفتند، كه برخي از دوستانش خطر «انقلاب عوام»(20) را به وي گوشزد كردند. ايشان در این باره مي‌گويد:
در برابر اين رساله برخي از مردم برخاسته، هياهو برپا ساختند و ناآگاهان را به هيجان آوردند... آنها در ميان بخش گسترده ناآگاه جامعه چنين پخش كردند كه فلاني (سيد محسن امين) برپا داشتن عزاي امام حسين، علیه‌السلام، را حرام كرده و علاوه بر اين مرا به خروج از دين متهم ساختند.(21)
تبليغات فراگير درباره‌ی دانشمند مصلح دمشق چنان مؤثر افتاد كه حتي گروهي از گويندگان مذهبي در مسجدها به بيان گمراهي‌هايش پرداختند و برخي از مردم با گرو نهادن خانه‌ی خود و به دست آوردن اندكي پول، در جهاد نامقدّس ضد سيد محسن شركت جستند.(22)
 ولي از آنجا كه حق با سيد بود، بالاخره پيروز و سربلند شد. تا آنجا كه پس از اندك زماني، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(كه در آن زمان مقام رياست تامه و مرجعيت عامه را داشتند)(23) به طرفداري از امين عاملي و کتاب بيداري بخش او فتوا صادر كرد و با صراحت گفت:
إنَّ استعمالَ السّيوف و السلاسل و الطُبُول و الأبواق و ما يَجري اليومَ أمثالُهُ في مَواكِبِ العَزاء بيوم عاشورا إنَّما هو مُحرم و هو غير شرعي(24)
بكاربردن شمشيرها(= قمه‌زني) و زنجيرها و طبل‌ها و بوق‌ها و كارهايى مانند اين امور كه امروزه در دسته‌هاى عزادارى و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غيرشرعى است.(25)
اين فتوا نيز موجب اختلافات و سر و صداي شديدي شد و برخي از وعاظ در سخنراني‌هاي خود آيت الله اصفهاني را به سختي مورد انتقاد و حتي اهانت قرار دادند. ولي وي هرگز حاضر نشد از فتوا و عقيده‌ی خود دست بردارد و خوشايند جاهلان و بي‌خردان سخن بگويد.(26)
در بصره نيز آيت الله سيد مهدي قزويني به حمايت از علامه سيد محسن امين برخاسته و در آثار خويش به انتقاد از قمه‌زني پرداخت.(27) وي بر اين اعتقاد بود كه استفاده از آهن، يعني زنجير و قمه در مراسم عزاداري حدود يك قرن قبل و توسط مردماني كه تسلط زيادي به قوانين شريعت نداشتند پديد آمده است.(28)
گزارش فرزند علامه سید محسن امین
سيد حسن امين فرزند علامه سيد محسن امين گزارش جالبي از اين وقايع مي‌دهد:
اين كتاب(كتاب التنزيه) سر و صداها را بيشتر نمود و جو مخالفت با ايشان را تشديد كرد تا آنجايى كه در مراسم عاشورا در شهر بصره زن فاحشه‌اي را به عنوان بازيگر نقش سيد محسن امين در خيابان‌هاى شهر به گردش درآوردند.(29) مخالفين ايشان استدلال مى‌كردند كه ‌شمشيرزنى و قمه‌زنى با اين كه اذيت نفس است ليكن مانعى ندارد، زيرا حضرت عباس، علیه‌السلام، نيز اين اذيت را تحمل نمود.(30) ايشان پاسخ دادند كه اگر اين خبر صحيح باشد اوّلاً حضرت عباس، علیه‌السلام، معصوم نبوده و فعل ايشان براى ديگران حجت نمى‌باشد و ثانياً اين بزرگوار در راه اسلام و امام حسين آن شكنجه و اذيت را تحمل نموده نه در راه باطل.
حمایت سایر بزرگان
اين پاسخ آن هم درباره‌ی حضرت اباالفضل، علیه‌السلام، كه عوام‌الناس آن بزرگوار را در رتبه‌ی امامان معصوم قرار مى‌دهند طوفانى از مخالفت در عراق و ايران و حتى هند بر پا ساخت امّا او هم چون كوه مقاومت و استوارى به خرج داد و البته در اين راه بزرگانى چون سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ عبدالكريم جزائرى و ديگران و جالب اين كه گروهى از زهاد و عباد معروف نيز از او حمايت كردند، از آن جمله مرحوم شيخ على قمى(31)معروف به زاهد و شيخ جعفر بديرى.(32) اين فتوى نجف را به دو گروه تقسيم كرد گروهى موسوم به امويين كه همان طرفداران مرحوم امين و گروهى به نام علويين كه همان مخالفين او بودند.(33) پس از يك سال از شروع سر و صداها مرحوم امين قصد سفر به عراق را نمود و با آن‌كه بسيارى از دوستانش او را از سفر به نجف منع نمودند ليكن وى به نجف آمد جعفرالخليلى در كتاب خود «هكذا عرفتهم»(34)مى‌گويد: نجف به استقبال او بيرون از شهر رفت. همچنين سيد ابوالحسن اصفهانى در مقدم پیشواز کنندگان بود. خليلى اضافه مى‌كند كه من اشخاصى را ديدم و نام آنها را ذكر مى‌كند كه بر روى دست و پاى ايشان افتاده و از او طلب عفو و بخشش مى‌كنند و سيد مى‌گفت: من از همه شما گذشتم به جز آن افرادى از شما كه غافلين را تحريك نمودند. از اين رو افرادى همچون على الوردى وى را در عداد مصلحين بزرگى همچون شيخ محمد عبده مى‌دانند،(35) ليكن ديگران به اين تعبير اعتراض كرده مى‌گويند: شيخ عبده تنها به اصلاح الأزهر پرداخت و از تعارض با عقيده باطل عوام پرهيز نمود، در حالى كه سيد عقايد باطل عوام را مستقيماً تخطئه نمود و در اين راه مشكلاتى را تحمل نمود.(36) كتاب التنزيه(37) را نخستين بار جلال آل احمد با عنوان «عزاداري‌هاي نامشروع» ترجمه كرد كه اوّلين اثر قلمي جلال آل احمد خوانده ‌مي‌شود. او در «مثلاً شرح احوالات» مي‌نويسد:
جزوه‌اي از عربي به اسم «عزاداري‌هاي نامشروع» كه سال 22چاپ شد و يكي دو قران فروختيم و دو روزه تمام شد. نگو كه بازاري‌هاي مذهبي همه‌اش را چكي خريده‌اند و سوزانده. اين را بعدها فهميدم.(38)
شيخ محمد گنجى نيز در سال 1347ق فتاوى علماي موافق با رساله‌ی التنزيه را در كتاب «كشف التمويه عن رسالة التنزيه» گردآوردي نمود و به جواب از اشكالات وارده بر رساله التنزيه پرداخت.(39)
از سوئي ديگر نيز اين اصلاحات در شهر مقدّس قم توسط مؤسس و بنیان‌گذار حوزه‌ی علميه آن مرحوم شيخ عبدالكريم حائري يزدي صورت مي‌گرفت. مرحوم حاج شيخ عبدالكريم، که فقيهي روشن‌بين بود اين روش تعزيه و عزادارى را با پيام عاشورا ناسازگار مى‌ديد؛ از اين روى، درصدد برآمد تا از رواج اين رويه‌هاى نادرست و كارهاى خرافى به اسم دين و امام حسين، علیه‌السلام، جلوگيرى كند. از اين روى، در فتوايى، با تيغ‌زنى به مخالفت برخاست.(40)
حاج شيخ در گامى ديگر، پاره‌اى از مجلس‌هاى تعزيه و شبيه‌خوانى را تبديل به مجالس روضه‌خوانى كرد.(41) اقتدار حاج شيخ، سبب شد كه در محافل تعزيه قم از رواج كارهاى ناروا جلوگيرى شود و مجلس‌گردانان و صاحبان مجالس، به احترام حاج شيخ، به گرد برگزاری تعزيه‌هاى ناروا نگردند و عزاداران را از چنين كارهايى بازدارند. ولى پس از حاج شيخ، دوباره برگزاری تعزيه‌هاى نامناسب و ناسازگار با باورهاى اسلامى و شيعى از سر گرفته شد.
همچنان‌كه مرجع بزرگ جهان تشيع آيت الله العظمي بروجردي نيز كوشش بسياري در جهت اصلاح مجالس عزاداري از اين‌گونه انحرافات نمودند ولي متأسفانه با مخالفت شديد بعضي از گردانندگان دسته‌جات روبرو شدند به صورتي كه بعضي از آنها مي‌گفتند: ما دوازده ماه سال را در تمام امور به حضرت آيت الله مراجعه نموده و از ايشان تقليد مي‌كنيم، ولي دهه‌ی‌ عاشورا از معظم له تقليد نخواهيم نمود بلكه از آن‌چه كه خودمان تشخيص مي‌دهيم، پيروي خواهيم كرد!
حاج سراج انصارى(42) در ديدار خود از قم، عاشوراى 1330ش، صحنه‌هاى قفل‌بستن و تيغ‌زنى و… را در اين پايگاه مذهب و دانش، موجب سرافكندگى بزرگان دين و شماتت مخالفان شمرده و از مردم خواسته است كه از اين‌گونه كارها دست بردارند:
من در دهه‌ی عاشورا در قم ناظر جرياني بودم كه هيچ‌گاه با حيثيت و معنويات قم متناسب نبود؛ زيرا كساني كه از خارج وارد اين شهر مقدّس مي‌شوند، انتظار دارند كه از رفتار و كردار ساكنين آن و جريانات مذهبي آن و مخصوصاً از كيفيت عزاداري آن سرمشق بگيرند؛ ولي وقتي مي‌بينند اهالي محترم قم موكب‌هاي عزا را بر خلاف اصول متعارف به راه انداخته‌اند، با نظر تحقير به موقعيت قم نگاه نموده و سخت عصباني مي‌شوند و مي‌گويند: درست است كه پيشوايان دين مقدّس اسلام براي اقامه‌ی عزا اصول و مواردي تعيين نفرموده‌اند و فقط استحسان عزاداري و گريه‌كردن و گرياندن و نوحه‌سرايي نمودن را ضمن اطلاقات بيان فرموده‌اند ولي اجازه‌ نداده‌اند كه هركس هرچه دلش خواست به عنوان عزاداري مرتكب شود. اگر اين طور باشد، بايد به اساس دين و مذهب و تعليمات قرآن براي هميشه فاتحه خواند، زيرا اسلام از طلوعش با فساد و كارهاي زشت و ناروا مبارزه كرده است. چگونه ممكن است به پيروان خود ارتكاب اعمال ناشايسته را اجازه دهد؟ بنابر اين روح اسلام از كارهاي زشت و نادرست بي‌زار است.
عزاداري و گريه كردن و گريانيدن و نوحه‌سرايي در مصيبت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله- روحي فداه - بسيار خوب و لازم و مستحسن است؛ امّا اعمالي كه هيچ ربطي به عزاداري و گرياندن ندارد بلكه صرفاً وحشي‌گري و ديوانگي و براي بازي كردن و تفنّن و تشريفات باشد، نه تنها مستحسن نيست، بلكه قبيح و مستهجن است؛... امسال در قم نظير اين اعمال ديده مي‌شد و خيلي هم زننده و خنك و زشت بود. اميدوارم كه سال آينده اهالي غيرتمند قم از اين‌گونه اعمال جلوگيري نمايند و نگذارند حيثيت يك مركز مهم علمي با اين‌گونه اعمال ناشايسته آلوده گردد و زبان بدگوئي دشمنان باز شود. امروز اوضاع جهان جوري نيست كه هر كاري در هر نقطه‌اي از نقاط دنيا مستور و مخفي بماند، بلكه هر كاري در هر‌جا مشاهده شود فوراً به تمام نقاط دنيا پخش مي‌گردد. مثلاً اگر از همين موكب‌هاي عزا فيلم‌برداري شود، فيلم‌برداران مي‌توانند فوري عين جريانات را از نظر اهل دنيا بگذرانند.(43) بنابر اين چقدر مايه‌ی ‌سرافكندگي و شرمساري است كه اگر فيلم آن موكب‌ها در ميان ساير ملل دنيا نمايش داده شود؟ آيا برابر يك چنين تبليغات مؤثر چگونه مي‌توانيم عظمت اسلام و اهميت مركز علمي قم را براي جهانيان تبليغ كنيم؟(44)
سکوت آیت‌الله بروجردی!
آيت الله محمد يزدي نيز در کتاب خاطراتشان خاطره‌ی جالبي را از آن روزها نقل مي‌كنند كه نقل آن در اينجا خالي از وجه نمي‌باشد:
يك‌ بار در اصفهان‌ در خصوص‌ قمه‌زدن، استفتايي‌ طرح‌ شد تا از طريق‌ بنده‌ به‌ قم‌ برده‌ و جواب‌ آن‌ از حضرات‌ آيات‌ بروجردي، خوانساري، صدر و حجت‌ گرفته‌ شود. من‌ هم‌ غافل‌ از اين‌ كه‌ استفتاء مزبور داراي‌ بُعد سياسي‌ است، در كمال‌ سادگي، آن‌ را به‌ نزد علما بردم‌ و جواب‌ خواستم‌. قرار بر اين‌ شد كه‌ آقايان‌ بعداً پاسخ‌ دهند. من‌ قضيه‌ را پي‌گيري‌ كردم‌ و جواب‌ها را يك‌ به‌ يك‌ دريافت‌ نمودم؛ كه‌ البته‌ بعضي‌ از آنها سربالا بود.
در اين‌ ميان‌ مرحوم‌ آيت ‌الله بروجردي‌ از پاسخ‌گويي‌ خودداري‌ كردند و بنده‌ در سؤال، اصرار ورزيدم‌ و حتي‌ يك‌ بار پيشكار ايشان، حاج‌ احمد به‌ من‌ پرخاش‌ كرد و گفت‌: آقا به‌ اين‌گونه‌ استفتائات‌ پاسخ‌ نمي‌دهند. چرا شما متوجه‌ نيستيد و هر روز مراجعه‌ مي‌كنيد؟
من‌ هم‌ با لحن‌ نسبتاً تندي‌ گفتم‌: چرا اين‌ را از اوّل‌ نگفتيد؟ من‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ پاي‌ مسائل‌ سياسي‌ در بين‌ است‌. بعدها بيشتر واقف‌ شدم‌ كه‌ پاسخگويي‌ به‌ سؤالاتي‌ از اين‌ دست‌ بسيار حساس‌ است‌ و بايد‌ اطراف‌ قضيه‌ به‌ دقت‌ ملاحظه‌ شود تا تبعات‌ منفي‌ به‌ بار نيايد.
براي‌ مثال‌ اگر در خصوص‌ تعزيه‌ و شبيه‌خواني، علماي‌ اعلام، حكم‌ به‌ عدم‌ جواز نمايند، بسا كه‌ از سوي‌ مردم‌ عوام‌ متهم‌ به‌ مخالفت‌ با امام‌ حسين، علیه‌السلام، شوند.
بنده‌ در ايام‌ اقامت‌ در قم‌ به‌ ياد دارم‌ كه‌ همه‌ ساله‌ در ايام‌ عاشورا، دسته‌اي‌ در قم‌ به‌ حركت‌ در مي‌آمد كه‌ به‌ شكل‌ تجسمي‌ حادثه‌ كربلا را از اسارت‌ تا انتها به‌ نمايش‌ در مي‌آوردند. در اين‌ نمايش‌ خياباني‌ كه‌ مركب‌ از قافله‌ اسرا به‌ همراه‌ اسب‌ و شتر و ديگر عناصر نمايش‌ بود، صحنه‌هاي‌ بديع‌ و تماشايي‌ خلق‌ مي‌شد و طبل‌ها و دهل‌ها با برپا كردن‌ سر و صداي‌ بسيار، در شهر ولوله‌ مي‌افكندند. بنده‌ هم‌ كه‌ در مدرسه‌ فيضيه‌ حجره‌ داشتم‌ براي‌ تماشا بيرون‌ مي‌رفتم‌ و انصافاً هم‌ صحنه‌ها تماشايي‌ بود. دسته‌جات‌ و گروه‌ها مسير خيابان‌ها را طي‌ مي‌كردند و وارد صحن‌ مطهر مي‌شدند و سپس‌ بيرون‌ مي‌رفتند. به‌ قدري‌ اين‌ برنامه‌ ابهت‌ داشت‌ كه‌ حتي‌ افراد از شهرستان‌ها براي‌ تماشا به‌ قم‌ مي‌آمدند.
عدم تقلید از آیت‌الله بروجردی در دهه اول محرم!
يك‌ سال‌ مرحوم‌ آيت‌الله بروجردي‌ در روز تاسوعا سردسته‌هاي‌ قم‌ را دعوت‌ كردند تا به‌ آنها رهنمود دهند. بنده‌ سردسته‌هاي‌ قم‌ را مي‌شناختم‌ و به‌ عنوان‌ مثال‌ مي‌دانستم‌ كه‌ دسته‌ چهارمردان‌ يا دسته‌ باغ‌ پنبه‌ از چه‌ كسي‌ فرمان‌ مي‌برند. به‌ هر حال‌ سردسته‌ها در منزل‌ آقاي‌ بروجردي‌ اجتماع‌ مي‌كنند. اين‌ قضيه‌ را مرحوم‌ آقاي‌ سيف‌زاده‌ كه‌ خودش‌ در آن‌ جمع‌ بود، براي‌ من‌ نقل‌ مي‌كرد و از ديگران‌ هم‌ بارها شنيده‌ام‌ كه‌ مرحوم‌ آقاي‌ بروجردي‌ در آن‌ جمع‌ شروع‌ به‌ سخن‌ كردند و فرمودند: شيوه‌ شما در عزاداري‌ سيدالشهدا، علیه‌السلام، صحيح‌ نيست‌. اين‌ كه‌ مردان‌ لباس‌ زنان‌ را بپوشند و به‌ شكل‌ اسرا در آيند و شبيه‌خواني‌ كنند، يا طبل‌ و دهل‌ها به‌ كار بيفتد، مورد رضايت‌ سيدالشهدا، علیه‌السلام، نيست‌ و به‌ يك‌ معنا معصيت‌ است‌. عزاداري‌ در حد معمول‌ و معقول‌ همچون‌ سينه‌زني‌ و زنجيرزني‌ بلااشكال‌ است، امّا فراتر از آن، مناسب‌ شؤون‌ امام‌ حسين، علیه‌السلام، نيست‌. جلسه‌ مزبور به‌ درازا كشيد و بعد از آن‌ سردسته‌ها از اتاق‌ آقاي‌ بروجردي‌ بيرون‌ آمدند و در قسمت‌ هشتي‌ خانه، فردي‌ كه‌ در ميان‌ سردسته‌ها از همه‌ بزرگ‌تر بود خطاب‌ به‌ ساير سردسته‌ها گفت‌: دوستان‌ ما در تمام‌ طول‌ سال‌ از آقاي‌ بروجردي‌ تقليد مي‌كنيم؛ امّا در دهه‌ محرم‌ ديگر مقلد ايشان‌ نيستيم‌ چون‌ امام‌ حسين، علیه‌السلام، را نمي‌توان‌ رها كرد! بنابر اين‌ ما برنامه‌ها و سنت‌هايمان‌ را تعطيل‌ نمي‌كنيم‌. در ميان‌ آن‌ جمع‌ تنها يك‌ نفر حاضر مي‌شود كه‌ در دهه‌ی‌ محرم‌ مقلّد آقاي‌ بروجردي‌ باشد و فرداي‌ آن‌ روز دسته‌اش‌ را در كمال‌ سادگي‌ بيرون‌ مي‌آورد.(45) اين‌ ماجرا نشان‌ مي‌دهد كه‌ وقتي‌ يك‌ رسم‌ و عادت‌ با خون‌ و گوشت‌ فرد يا جامعه‌ عجين‌ شد ديگر مشكل‌ بتوان‌ آن‌ را حتي‌ به‌ مدد حكم‌ شرعي‌ و فتواي‌ مرجع‌ تقليد تغيير داد.(46)
نتیجه
فتوا به حرمت قمه زنی مربوط به چند سال اخیر است بلکه در گذشته نیز بسیاری از علما با این عمل مخالفت نموده و در مقابل ان ایستاده‌اند که می‌توان به مراجع بزرگی همچون آیت الله العظمی سید محسن امین و آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی اشاره نمود.
پي نوشت ها :
1. ابراهيم حيدري، تراجيديا كربلا، ص449 و پيرامون قمه‌زني در عاشورا، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص18 و مجله الموسم، شماره 12، سال1991، ص216.
2. منتخب الأحكام، ص108؛ علماء و رژيم شاه، ص136 به نقل از اطلاعات در يك ربع قرن، ص28.
3. دايرة المعارف تشيع، ج2، ص531 و سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج10، ص378.
4. علامه عظيم الشان سيد محسن امين حسينى عاملى مقيم دمشق، صاحب آثار خيريه و علم واسع و يكى از مفاخر شيعه در قرن حاضر و آخرين مجتهد اماميه در شام و فقيه اصولى، مجتهد متكلم مؤرخ اديب شاعر، جامع علوم بوده است. ايشان علاوه بر تربيت شاگردان فرزانه حدود 100 جلد كتاب و رساله از خويش بر جاي گذاشته‌اند كه از آن جمله مي‌توان از كتاب نفيس و گرانقدر اعيان الشيعه نام برد. اين دانشمند بزرگ همچنين يكي از مشايخ حديث امام خميني بوده‌اند. امام در اوّل كتاب اربعين خويش مي‌‌فرمايند: اخبرني اجازة مكاتبة و مشافهة عدة من المشايخ العظام و الثقات الكرام منهم: السيد السند الفقيه المتكلم الثقة العين الثبت العلامة السيد محسن الأمين العاملي. قبر مطهر ايشان در در زينبيه دمشق مورد توجه‌ شيعيان ‌است.
5. شيخ محمود الغريفي، شعائر الحسينيه بين الوعي و الخرافة، چاپ منامه، ص137.
6. محمد جواد مغنيه، الشيعة في الميزان، ص14و 98.
7. آيت الله العظمي شيخ عبدالكريم جزايري از برجسته‌ترين فقهاي مجاهد شيعه‌ي عراق در قرن چهاردهم است. وي رهبر ديني شيعيان عراق بود و سال‌هاي دراز، خانه او محل آمد و شد بزرگان كشور بود. مردم دشواري‌هاي خود را نزد او مي‌بردند و با نظرخواهي از وي، به حل آنها مي‌پرداختند. آيت الله جزايري گذشته از مهارت در علوم ديني در شعر و ادب نيز از سرآمدان روزگار خويش به شمار مي‌رفت. وي در عرصه سياست نيز از چهره‌اي درخشان برخوردار بود و نقش بزرگي در استقلال ملت عراق از بيگانگان بر عهده داشت به گونه‌اي كه از او به عنوان كابوس حاكمان خودكامه‌ي عراق نام برده‌اند. ايشان در سال 1382 به ديار باقي شتافت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
8. شيخ محمد حسين كاشف الغطاء، الفردوس الاعلي، ص21
9. آيت الله محمد باقر بيرجندي، كبريت احمر، به كوشش علي‌رضا اباذري، ص150.
10. آثار وي كه شامل اظهارات انتقادي او درباره قمه‌زني است عبارتند از: كشف الحق لغفلة الخلق، دولة الشجرة المعلونة الشامية علي العلوية.
11. ايشان يكي از چهره‌هاي برجسته علمي، فرهنگي و سياسي معاصر عراق مي‌باشد كه علاوه بر كسب درجه اجتهاد در علوم ديني توانست در حوزه‌ي فرهنگ نيز با انتشار مقاله‌ها، شعرها و گزارش‌هاي روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بيداري و اتحاد مسلمانان را دنبال كند. ايشان در راه استقلال عراق از دست بيگانگان و انگليس نيز جانفشاني‌هاي بسياري نمود به صورتي كه چندين بار دستگير و حتي يك مرتبه نيز به اعدام محكوم شد كه مورد عفو پادشاه عراق قرار گرفت. علاوه بر اين مدّتي نيز مسئوليت وزارت معارف عراق را نيز بر عهده داشت كه توانست خدمات بسياري را در اين مدّت كوتاه انجام دهد. از او بيش از 109 كتاب و رساله به يادگار مانده است كه نشاني از علم و سخت‌كوشي اين دانشور بزرگ دارد.(انتقادات وي ‌نسبت به قمه‌زني و دودلي‌علماء در محكوميتش در مقاله‌اي به عنوان «علماؤنا و التجاهر بالحق»درسال 1911م در مجله العلم به چاپ‌رسيد.)
12. جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج1، ص 209.
13. همان، ج3، ص230.
14. همان، ج1، ص209.
15. گلشن ابرار، ج5، ص395.
16. استفتائات، ج3، سؤالات متفرقه، س37.
17. شهيد مطهري، جاذبه و دافعه علي، علیه‌السلام، ، ص154.
18. ابراهيم حيدري، تراجيديا كربلا، ص459.
19. سيد محسن امين در كتاب التنزيه مي‌نويسد: و لما كان إبليس و أعوانه إنما يضلون الناس من قبل الأمر الذي يروج عندهم، كانوا كثيرا ما يضلون أهل الدين عن طريق الدين، بل هذا أضر طرق الإضلال، و قلما تكون عبادة من العبادات أو سنة من السنن لم يدخل فيها إبليس و أعوانه ما يفسدها. فمن ذلك إقامة شعائر الحزن على سيد الشهداء أبي عبد الله الحسين بن علي، عليهما‌السلام، التي استمرت عليها طريقة الشيعة من عصر الحسين، علیه‌السلام، إلى اليوم، ولما رأى إبليس و أعوانه ما فيها من المنافع و الفوائد و أنه لا يمكنهم إبطالها بجميع ما عندهم من الحيل و المكائد، توسلوا إلى إغواء الناس بحملهم على أن يدخلوا فيها البدع و المنكرات و ما يشينها عند الأغيار، قصدا لإفساد منافعها و إبطال ثوابها، فأدخلوا فيها أمورا أجمع المسلمون على تحريم أكثرها، وأنها من المنكرات، و أنها من الكبائر التي هدد الله فاعلها و ذمه في كتابه العزيز... و منها إيذاء النفس و إدخال الضرر عليها بضرب الرؤوس و جرحها بالمدي والسيوف حتى يسيل دمها، وكثيرا ما يؤدي ذلك إلى الإغماء بنزف الدم الكثير و إلى المرض أو الموت و تأخر برء الجرح، وبضرب الظهور بسلاسل الحديد وغير ذلك، وتحريم ذلك ثابت بالعقل والنقل، و ما هو معلوم من سهولة الشريعة و سماحتها الذي تمدح به رسول الله، صلي الله عليه وآله، بقوله: جئتكم بالشريعة السهلة السمحاء، ومن رفع الحرج والمشقة في الدين، بقوله تعالى: ما جعل عليكم في الدين من حرج. (رسالةالتنزيه؛ ص13)
20. مرحوم ملك الشعراء بهار در قسمتي از اشعارش، عوام و تفكر عوامانه را مورد سرزنش قرار داده و مي‌گويد:
21. از عوام است هر آن بد كه رود بر اسلام داد از دست عوام
22. كار اسلام ز غوغاي عــوام است تـمام داد از دست عوام....
23. غـم دل با كه بگويم كه دلم خون نكـند غمم افــزون نكند
24. سـر فرو برد به چاه و غم دل گفت امام داد از دست عوام....
25. چـه توان كرد، علي گفت كه الناس ينام داد از دست عوام...
26. نه بر اين قـوم نمايد نفس عيسي كــار نه مقـالات بهـار....
27. پيش جهال ز دانش مســراييد ســخن پند گـيريد ز من
28. كـه حـرام اسـت حـرام اســت حـرام داد از دست عوام
29. آيت الله سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج10، ص363.
30. مي‌توان گفت همزمان شدن اين اصلاحات با قدرت يافتن وهابيون در حجاز و پاسخ مثبت به اين جريانات در مراكز تسنن در عراق و از طرف ديگر اقدامات رضا شاه در ايران عليه عزاداري موجب شده بود تا با هرگونه اصلاحات كه كمابيش با انتقادات سنيان به رفتار شيعه مشابه باشد برخورد شود.
31. گلشن ابرار، ج2، ص612.
32. مقام مرجعيت و زعامت ديني شيعيان، بعد از درگذشت آيت الله ناييني در سال 1355ق در وجود آيت الله اصفهاني متمركز و منحصر گرديد. مرحوم آيت الله اصفهاني، اعلي الله مقامه، يكي از شموس درخشان فضل و تقوي و يكي از بزرگان علماء و دانشمند اسلامي در قرون اخير و يكي از مفاخر ملّي ايران بود. در مدّت 27 سال كه رياست روحاني عالم تشيع و مرجعيت تقليد شيعيان با ايشان بود؛ حوزه روحانيت اسلام را در نجف اشرف و كربلاي معلا و سامرا و كاظمين بخوبي اداره مي‌فرمودند و تمام ساعات و دقايق عمر گرانبهاي آن بزرگوار صرف بحث و تدريس و پرورش روحانيون و ترويج اسلام و مكارم اخلاق و حل و عقد امور شيعيان بود. در درس اختصاصي مرحوم آيت الله بالغ بر هزار نفر كه اغلب به رتبه اجتهاد رسيده بودند تلمّذ مي‌كردند و از خرمن دانش و معارف اسلامي آن بزرگوار استفاده مي‌نمودند.
33. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج10، ص378؛ استاد حسن شبر، تاريخ العراق السياسي المعاصر، ج2، ص340؛ دايرة المعارف تشيع، ج2، ص531؛ و جعفرالخليلي، هكذاعرفتهم، ج3، ص207؛ سخنان سيد ابوالحسن اصفهاني بر ضد قمه‌زني در يك رساله فارسي به نام انيس المقلدين در نجف در سال 1345ق/1926م چاپ شده است. (آقا بزرگ تهراني، الذريعه، ج2، ص466 و هكذا عرفتهم، ج3، ص229) اما جالب ایجاست که با این وجود دو سال پیش عده‌ای جریان حامی بدعت قمه‌زنی در اصفهان برای ترویج این عمل خرافی اقدام به ساخت سی‌دی نمودند كه در آن با بهره از تمام حیله‌ها و ابزارهای فریب به ترسیم چهره‌ای شرعی! و مظلومانه! برای قمه‌زنی پرداختند. در این سی‌دی كه به صورت بسیار انبوه و با بودجه‌های مشكوك در تمام كشور منتشر گردید از تحریف روایات گرفته تا تحریف كلام علماء استفاده شد. كه با گذشت بسیاری از دروغها آشكار گردیده و بر زشتی كار سازندگان این سیدی افزود. متأسفانه در یكی از همین تحریفات، نسبتی كذب توسط یكی از سخنرانان به آیت الله العظمی بهجت داده شد كه چندی پیش ایشان صریحاً آن را تكذیب نمودند. سخنران فوق مدعی شد كه حدود سی سال قبل در روضه‌ای كه در منزل آیت الله بهجت تشكیل شده بود از ایشان شنیده است كه فرموده‌اند: در زمان آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی آن زعیم بزرگ به جهت سخنان یكی از روشنفكران پیرامون حرمت قمه‌زنی فتوا به وجوب قمه‌زنی! داده و فرمودند هر كس توانایی دارد باید امسال قمه ‌بزند. در آن سال حدود 700 مجتهد!!! به اطاعت از حكم سید، قمه زدند اما من (آیة الله بهجت) چون دیدم هم می‌ترسیدم و بنیه و هنر این كار را ندارم برای این كه مخالفت با مرجعم سید ابوالحسن نكنم لباسی پوشیده و به میان قمه‌زنان رفتم و آن لباس من خونی شد و آن را نشُستم و وصیت كرده‌ام آن را با من دفن كنند!!! چون به امر مرجعم چنین كردم. گفتنی است آیت الله العظمی بهجت ضمن دستخطی كه اصل آن هم‌اكنون موجود است ضمن تكذیب این ادعا فرمودند: آنچه من گفتهام آن است كه مرجع بزرگوار آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی با قمه‌زنی مخالف بوده‌اند و تا پایان حیات خود نیز بر این رأی و نظر باقی بودند. و چنین لباسی نیز هم‌اكنون نزد من وجود ندارد.
34. گلشن ابرار، ج2، ص589.
35. وي درسال 1345 ﻫ ق.1926م يعني يك سال قبل از انتشار رساله التنزيه كتاب «كشف الحق لغفلة الخلق» را منتشر نمود و در آن به انتقاد از قمه‌زني پرداخت. مدّتي بعد او انتقادش را در كتابي به نام «دولة الشجرة‌ الملعونة الشاميه علي العلويه» كه بر ضد يك عرب ملي‌گراي سني بود تكرار كرد.
36. دولة الشجرة‌ الملعونة، ص136.
37. آنها براي تحقير نام سيد محسن، مرداني را كه به عزاداران آب مي‌‌فروختند، تحريك كردند تا به جاي (لعنت خدا بر حرمله) بگويند: (لعنت خدا بر امين)
38. منظور آنها هنگامي مي‌باشد كه حضرت عباس ، علیه‌السلام، براي آوردن آب به نهر علقمه رفتند و مشك را آب نمودند ولي خود از آن آب استفاده ننمودند. در حالي‌كه مي‌دانيم چنين خبري در تواريخ و منابع معتبر ذكر نشده است.(نگاه شود: علامه ميرزا ابوالحسن شعراني(ره)، ترجمه نفس المهموم، ص 288)
39. شيخ علي بن شيخ محمد ابراهيم قمي نجفي در سال 1273ق در تهران به دنيا آمد. او پس تعليم علوم پايه و مقدماتي در سال 1300ق رهسپار نجف شد و در دروس اصول و فقه علماي بزرگي همچون ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ عبدالله مازندراني و شيخ محمد كاظم خراساني حاضر شد. او حديث را در نزد شيخ ميرزا حسين نوري فرا گرفت و در اخلاق يكي از شاگردان عارف بزرگ مولي حسين‌قلي همداني و بعد از او از اصحاب و خواص مرحوم سيد مرتضي كشميري بود. او در زمان حيات ضرب‌المثل تقوا و زهد در ميان علماء عصر خويش بود به گونه‌اي كه همه‌ي اهل دين و علم از عرب و عجم بر اين نكته اتفاق داشتند كه او پرهيزگارترين و باتقواترين علماء زمان خود است. ايشان در سال 1371ق در نجف به ديار باقي شتافت و در همانجا به خاك سپرده شد.( سيد حسن امين، مستدركات اعيان الشيعه، ج3، ص152)
40. ايشان يكي از علماء و زهاد معروف نجف بود كه قنائت و ساده‌زيستي او در نزد عام و خاص مشهور بود.
41. طرفداران قمه‌زني با اموي ناميدن دشمنان توانستند جمع فراواني از شيعيان عراق را قانع كنند كه انتقاد سيد محسن به برخي آداب محرم برابر يا. تلميحاً در حد. زنده كردن امويان است؛ مخالفان همچنين يك سخنران محبوب را كه به خاطر توانايي بيانش شهره بود، جذب خود كردند تا مردم را عليه سيد محسن و طرفدارانش در نجف برانگيزانند. در نتيجه، تعداد قمه‌زنان كه در سال 1307 ش شركت كردند از هميشه بيشتر بود؛ و اين در حالي بود كه (اموييان) از ترس كشته شدن؛ مجبور به پنهان شدن و حتي خروج موقتي از شهر شدند.(هكذا عرفتهم، ج1، ص212)
42. جعفر الخليلي در سال1322ق در نجف به دنيا آمد. جعفر الخليلي برخاسته از خانواده‌اي بود كه به جهت تعليمات مذهبيشان مشهور بودند؛ پدر بزرگ وي، ملا علي خليلي، در نجف مرجع تقليد بود. عموي پدرش، ميرزا حسين الخليلي نيز چنين مقامي داشت. او در زمان حيات اقدام به تأسيس چندين روزنامه نمود كه بعضي از آنها توسط حكام وقت بسته شد. علاوه بر اين وي داراي تأليفات بسياري در عرصه تاريخ و فرهنگ مردم عراق مي‌باشد كه از ميان آنها مي‌توان به «موسوعة العتاب المقدسه» و «هكذا عرفتهم» اشاره نمود. او در سال 1405ق در دوبي فوت نمود و در همانجا به خاك سپرده شد. نوشته‌هاي او درباره شخصيت‌هاي معاصر عراق، اطلاعات غني و با ارزشي را درباره‌ي مجادلات مربوط به آداب محرم در اختيار ما قرار مي‌دهد، چرا كه خود وي يكي از معدود پيروان متعصب سيد محسن امين در نجف بوده است.
43. وي در اين‌باره مي‌نويسد: «يعجبني من المصلحين في هذا العصر رجلان: الشيخ محمّد عبده في مصر، والسيّد محسن الأمين في الشام... وإنّي لا أزال أذكر تلك الضجّة التي اُثيرت حول الدعوة الإصلاحيّة التي قام بها السيّد محسن قبل ربع قرن. ولكنّه صمد لها وقاومها باسلا، فلم يلين ولم يتردّد. وقد مات السيّد أخيراً، ولكن ذكراه لم تمت ولن تموت، وستبقى دهراً طويلا حتّى تهدم هاتيك السخافات التي شوّهت الدّين وجعلت منه اضحوكة الضاحكين». (علي الوردي، مهزلة العقل البشري، ص299 و أعيان الشيعة، ج10، ص382.)
44. مجله حوزه، شماره 27.
45. خوشبختانه به تازگي رساله التنزيه به ضميمه چندين مقاله مربوط به آن توسط محمد قاسم حسيني نجفي گردآوري شده و با نامِ «الثورة التنزيه» توسط انتشارات دارالجديد بيروت، منتشر گرديده است.
46. محمد صحتي سردرودي، تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين، ص213؛ كتاب عزاداري‌هاي نامشروع در سال 1371شمسي به كوشش سيد قاسم ياحسيني در بوشهر، نشر شروه، تجديد چاپ و منتشرشد. امّا مثل اينكه اين بار نيز به همان بلاي پيشين گرفتار آمد و كتاب بلافاصله پس از انتشار ناپديد و ناياب شد.
منابع: همگی به نقل از کتاب «قمه‌زنی سنت یا بدعت» تألیف: مهدی مسائلی(نویسنده همین مقاله) می‌باشد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -