انهار
انهار
مطالب خواندنی

قيام حسين بن محمد علوي بر عليه مستعين عباسي (251 هجری قمری )

بزرگ نمایی کوچک نمایی

هنگامي كه فشار و ظلم عامل خليفه وقت بر اهالي كوفه و حوالي آن شدت يافت، عده اي كثيري از مردم اين منطقه، دست از جان شسته و آماده قيام بر ضد خليفه وقت، يعني مستعين عباسی و عامل وي در منطقه گرديدند. آنان، مردي از سادات علوي را به رهبري خويش برگزيده و وي را از جهت امكانات اقتصادي، جنگي و مردان مبارز ياري دادند.

نَسَب اين مرد مبارز علوي، بنا به گفته طبري: حسين بن محمد، بن حمزه، بن عبدالله، بن حسين، بن علي، بن حسين، بن علي، بن ابي طالب صلوات الله عليهم اجمعين است.

وي با چهار واسطه به امام زين العابدين علیه السلام منتهي مي گردد.

حسين بن محمد در آخر جمادی الثانی سال 251 قمري، در نينوا قيامش را آشكار و با تعداد پنجاه تن از ياران خويش با سربازان هشام بن ابي دلف رو به رو شد و پس از مبارزه و نبرد سخت، ناچار به عقب نشيني به سوي كوفه گرديد. در آن واقعه تعدادي از ياران او كشته و تعدادي نيز اسير و به بغداد ارسال گرديدند و در آن جا، محمد بن عبدالله، نماينده خليفه عباسي، بر هر يك از آنان، پانصد تازيانه زد و سپس آنان را با بدن زخمي و خونين آزاد كرد.

اما حسين بن محمد علوي كه به كوفه گريخته بود، در آن جا مجدداً نيرو گرفت و صحنه را بر عامل خليفه تنگ كرد. احمد بن نصر بن مالك خزاعي، عامل مستعين عباسي در كوفه به نبرد با مبارزان علوي پرداخت و با دادن يازده كشته، مجبور به فرار از كوفه شد. وي به سوي قصر ابن هبيره رفت و در آن جا اقامت گزيد و طي نامه اي، خليفه را از اوضاع كوفه باخبر كرد.

حسين بن محمد، پس از بيرون راندن عامل خليفه و بدست گرفتن اداره شهر، يكي از سادات علوي به نام ابواحمد، محمد بن جعفر را به نيابت خويش در كوفه گذاشت و خود با شش صد تن از يارانش عازم سواد كوفه گرديد و در نينوا و سواد كوفه با سربازان هشام بن ابي دلف بار ديگر به نبرد برخاست.

هشام، اين بار در نبرد با وي، متحمل شكست گرديد و با از دست دادن سواد كوفه و منطقه نينوا به احمد بن نصر، در قصر ابن هبيره پيوست. مستعين عباسي كه از افزايش قدرت حسين بن محمد علوي به هراس و تشويش افتاده بود، مزاحم بن خاقان را در رأس سپاهي سنگين به كوفه اعزام كرد. مزاحم در نزديكي كوفه، در روستاي شاهي اردو زد و داوود بن قاسم جعفري را با اموال و بخشش هاي زياد به سوي حسين بن محمد علوي فرستاد، تا وي خود را تسليم و رزمندگانش را از نبرد و درگيري در امان نگه دارد.

وليكن داوود بن قاسم جعفري در عمل، شتاب و سرعتي از خود نشان نمي داد و بدين جهت كار، به كندي پيش مي رفت. مزاحم بن خاقان كه صبر و خويشتن داري را بيش از اين، به صلاح و مصلحت خويش و خليفه نمي ديد، لشكريانش را به دو دسته تقسيم كرد. دسته اي را به فرماندهي يكي از سردارانش، به سمت شرقي فرات فرستاد و دسته اي ديگر را براي خويش نگه داشت. آن گاه از روستاي شاهي، به سمت غربي فرات هجوم آورد و در مدخل شهر كوفه با سپاهيان حسين بن محمد علوي رو به رو گرديد و نبرد سختي ميان طرفين درگرفت.

از دو طرف، تعداد زيادي كشته و زخمي گرديدند و مدافعان شهر، با دلاوري تمام از شهر خويش دفاع مي كردند. اما يك باره، متوجه شدند كه دسته اي ديگر از سپاهيان مزاحم بن خاقان كه از سمت شرقي فرات، به كوفه حمله آورده بودند، وارد شهر شده و از پشت جبهه، به آنان هجوم آورده اند.

مدافعان شهر و هواداران سيد علوي در ميان دو دسته از مهاجمان و سربازان مزاحم بن خاقان محاصره شده و آن قدر جنگيدند تا تمامي آن ها كشته شدند. مزاحم بن خاقان، پس از پايان دادن به قيام سيد علوي، وارد شهر كوفه شد و بر اهالي آن، به ويژه بر علويان و هاشميان بسيار سخت گرفت.

وي به هنگام نبرد، دستور داده بود كه دو ناحيه كوفه را با دستگاه سنگ انداز، سنگ باران كنند و بر اثر آن، آتش سوزي بزرگي به راه افتاد و هفت بازار اين شهر در آتش خشم و كين دشمن سوخت.

بدين سان، سپاهيان خليفه با بي رحمي تمام، قيام مردمي كوفه به رهبري حسين بن محمد علوي را سركوب و پاداش زيادي از خليفه جائر عباسي دريافت كردند.[۱]


1-  تاريخ الطبري، ج 7، ص 477.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -