انهار
انهار
مطالب خواندنی

محاصره و سنگ باران مكه از سوي سپاهيان يزيد (64 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

پس از شهادت ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام و يارانش در كربلا بدست سپاهيان يزيد، يك انزجار و تنفر فزاينده‌اي نسبت به يزيد در جامعه اسلامي پديد آمد و روز به روز وي را بي‌مقدار و بي‌اعتبارتر مي‌كرد.

عبدالله بن زبير، از اين وضعيت بهره‌برداري كرد و در مكه معظمه خود را به "العائذ بالبيت" ملقب و ملتزم خانه خدا كرد و مخالفان يزيد را به گرد خود جمع‌آوري و متمركز نمود و به تدريج قوت يافت و در سال 63 قمري شهر مكه معظمه را از دست عامل يزيد بيرون آورد و ادعاي حكومت نمود.

سپاهيان جرار و ستم‌پيشه يزيد كه به تازه‌گي از قيام مردمي مدينه منوره به رهبري عبدالله بن حنظله فارغ شده بودند، به دستور يزيد بن معاويه به سوي مكه معظمه هجوم آوردند. ولي با دفاع هواداران عبدالله بن زبير روبرو گرديدند. به ناچار، اين شهر مقدس را محاصره و بر اهالي آن بسيار سخت گرفتند.

آنان بر بلنداي اطراف مكه، منجنيق و سنگ‌اندازهاي بزرگي نصب كرده و خانه‌هاي اين شهر مقدس و حتي مسجدالحرام و خانه خدا را سنگ‌باران كردند. لشكريان يزيد به سركردگي حصين بن نمير، علاوه بر سنگ‌اندازي با پرتاب بسته‌هاي نفت و مواد سوزنده، بسياري از خانه‌هاي مردم و اماكن مذهبي را دچار آتش سوزي نمودند و بسياري از اهالي مكه را كشته و زخمي كردند.

اين واقعه اسف بار در 26 و به روايتي در 27 محرم سال 64 قمري، آغاز گرديد و تا سوم ربيع الاول همان سال ادامه يافت. ولي سپاهيان يزيد با اين گونه اعمال ننگين خود، كاري از پيش نبرده و بالعكس موجب تقويت عبدالله بن زبير و گستردگي قيام او شدند. سرانجام يزيد بن معاويه در ربيع الاول سال 64 قمري به هلاكت رسيد و نيروهاي شامي به شام بازگشتند و عبدالله بن زبير علاوه بر مكه، بر اكثر نقاط حجاز، يمن و عراق تسلط يافت.[۱]


1- نك: تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 37؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 498؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 171 و ص 203.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -