انهار
انهار
مطالب خواندنی

قتل امين به دست سپاهيان برادرش مأمون (198 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

هارون الرشيد، پنجمين خليفه عباسي پيش از مرگ خود سفارش كرد سه تن از فرزندانش كه از ساير فرزندان او بزرگتر بودند، يكي پس از ديگري به خلافت رسند. نخست، محمدامين و پس از او، عبدالله مأمون و سوم قاسم مؤتمن.

بر اين اساس در سال 193 قمري، پس از مرگ هارون الرشيد، فرزندش امين در بغداد به خلافت رسيد و زمام خلافت را بدست گرفت و با برخورداري از راهنمايي‌هاي مادرش زبيده و وزير اعظمش فضل بن ربيع، امور خلافت را به پيش مي‌برد و در همان هنگام برادرش مأمون در خراسان بسر مي‌برد و بخش شرقي خلافت اسلامي كه از همدان در غرب ايران تا ماوراءالنهر و هندوستان را شامل مي‌شد، در اختيار داشت و از راهنمايي‌هاي فضل بن سهل و حسن بن سهل برخوردار بود.

سپاهيان ايراني‌نژاد خلافت، در اردوگاه‌هاي مأمون و سپاهيان عرب‌نژاد و افريقايي در اردوگاه‌هاي امين تجمع كرده و به خاطر فاصله ميان بغداد و خراسان و دوري دو برادر از يكديگر به تدريج شعله‌هاي اختلاف و بددلي برافروخته شد. امين براي تقليل و تضعيف قدرت روزافزون مأمون، در يك اقدام عجولانه وي را علي‌رغم سفارش پدرش، از ولايت‌عهدي معزول و فرزند خردسال خود موسي را به اين مقام برگزيد.

اين أمر موجب تيره‌تر شدن روابط طرفين و ابراز استقلال‌طلبي سپاهيان مأمون شد. مأمون و سپاهيان وي از پيروي امين سرباز زده و او را از خلافت معزول دانستند و از آن هنگام، مأمون را به عنوان خليفه معرفي كردند.

امين كه از رفتار برادرش مأمون و سپاهيان ايراني‌نژاد، عصباني و به شدت ناراحت شده بود. سپاهي سنگين به فرماندهي "علي بن عيسي بن ماهان" به سوي ايران گسيل داشت. وليكن سپاهيان وي در نبردهاي متعدد با سپاهيان مأمون، دچار ضعف و شكست شده و با كشته شدن علي بن عيسي، به سوي بغداد عقب‌نشيني كردند.

سپاهيان مأمون با فتح شهرهاي ايران و عراق به بغداد نزديك شده و آن را به محاصره خويش گرفتند و هر روز محاصره آن را تنگ‌تر كردند. تا اين كه در شب بيست و پنجم محرم سال 198 قمري، با شكستن درهاي ورودي و گشودن دژهاي نگهباني، وارد بغداد شده و پس از نبردي سخت و توان فرسا، آن را به تصرف خويش درآوردند.

امين، در اين واقعه هولناك بدست سپاهيان برادرش مأمون كشته شد و پس از مدتي سرش را براي برادرش مأمون در خراسان ارسال كردند. از آن تاريخ، براي مأمون در سراسر مناطق تحت نفوذ خلافت، بيعت گرفته و به نام او خطبه خواندند و او را خليفه واحد عالم اسلام معرفي كردند.[۱] مدت خلافت امين، در حدود چهار سال و نيم بود.


1- نك: تاريخ الطبري، ج 8، ص 473 و ص 478؛ تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 346؛ وقايع الايام (شیخ عباس قمی)، ص 165.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -