آرشیو مشاوره های سابق

بزرگ نمایی کوچک نمایی
  
راه تـوبه زنـاکـار و...
سـؤال: زنا کار چقدر باید کفّاره بدهد؟ راه توبه آن چیست؟ تا أثراتش را از زندگی خود پاک کند؟
پاسـخ: «زنـا» یعنی ارتباط نامشروع دو نامحرم با یکدیگر! و اگر خدای ناکرده کسی این عمل را انجام دهد و سپس بین خود و خدا توبه واقعی نماید، خداوند بخشنده و مهربان است؛ و لازم نیست کسی را در جریان بگذارد ولی اگر بدون توبه از دنیا برود؛ در آخرت عذابی دردناک در انتظار او مى‏باشد.
زناکارهرچند به گناه کبیره زنا آلوده شده! ولی اگر جداً پشیمان شود و تصمیم قطعی به ترک چنین گناهی کند، توبه کننده واقعی محسوب می شود و نه تنها خداوند از او متنفر نیست بلکه او را دوست دارد. إنّ الله یحبّ التوابّین و یحبّ المتطهّرین.
أرکان توبه چهار چیز است:
1- ندامت قلبى؛
2- استغفار با زبان؛
3- انجام عمل صالح؛
4- عزم بر ترک همیشگی گناه.
توبه‏ به ضمیمه عمل صالح، گناهان را به حسنات تبدیل مى‏کند، بنابراین براى آنکه خداوند گناهان گذشته را ببخشد و آن‏ها را به حسنه تبدیل کند؛
اولاً: باید جداً از انجام گناهان گذشته پیشمان بود؛
ثانیاً: با أعمال صالح، أثرات توبه را در خود ظاهر کرد.
لذا برای جبران گذشته زشت! باید سعی کرد تاریکی گناه در قلب را، با معنویت و انجام عمل صالح به نور و پاکی تبدیل نمود و هر وقت یاد گناهان گذشته می شود استغفار کرد.
قرآن میفرماید: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛
سوره زمر آیه 53
بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
البتّه در مواردی مانند: غیبت طلب رضایت از غیبت شونده در صورت امکان لازم است، ولى در مورد زنا، پشیمانى واقعی، تصمیم بر عدم تکرار و طلب مغفرت از خداوند براى توبه کافى است.
و قرآن می فرماید: ... مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛
سوره فرقان آیه 70
... کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مى‏کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.
بنابراین نباید نگران و ناامید شد، حتماً خدای متعال توبه کننده را دوست دارد. زیرا اگر دوست نداشت توفیق ترک گناه و چاره جویی برای جبران آن را به او نمی داد.
امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم ‏فرمود: وقتى که مؤمن توبه مى‏کند، گناهان قبل از توبه ‏اش بخشیده مى‏شود، پس او باید براى بعد از توبه عمل کند. ولى آگاه باشید بخدا قسم این مزیت فقط براى اهل ایمان است. (در رعایت تقوا موفق باشید)
***** **** *****
نگاه کردن به فیلمهای تحریک کننده و...
سـؤال: دختری مجرد هستم! وقتی که به فیلم یا عکس های تحریک کننده نگاه می کنم آب زلال و چسبنده ای از من خارج می شود بدون آن که به اوج لذت برسم؛ آیا باید غسل جنابت کنم؟
پاسـخ: اگر خروج رطوبت با شهوت (یعنی در اوج لذّت) باشد موجب غسل میشود ولی اگر در اوج لذّت نباشد، غسل ندارد.
امّا نصایحی پدرانه به شما دارم که امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد و دلگیر نشوید و مراجعه به پایگاه اینترنتی «أنهار» را برای همیشه ترک نکنید.
قرآن میفرماید:
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
سوره نور آیه 31
و بـه زنـان با ايمان بگو چشمهاى خود را فرو گيرند، ودامان خـويـش را حـفـظ كـنـنـد، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكارننمايند، و (اطراف) روسريهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آنپوشانده شود) و زينت خـود را آشـكـار نـسـازنـد مـگـر بـراى شـوهـرانـشـان ياپدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پـسـرانـشـان يـا پـسـران هـمـسرانشان يا برادرانشانيا پسران برادرانشان ، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانشان وكنيزانشان، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از أمور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفـتـن پـاهـاى خـود را بـه زمـيـن نـزنـنـد تـا زيـنـت پـنـهانيشان دانسته شود. ( و صداى خـلخال كه بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
دخترم؛ عفّت و حفظ روح و روان موجب میشود مؤمن از آلوده شدن به چیزهائی که موجب سرخوردن و لیز خوردن و لغزش به قدمگاههای شیطان است محفوظ بماند و نگاه شما به ««فیلم یا عکس های تحریک کننده»» همان عملی است که لزوماً برای حفظ عفّت و پاکدامنی خود باید آن را ترک کند زیرا با این عمل یک گام به سمت شیطانی برداشته اید و ادامه این کار شما را به دام شیطان برای همیشه گرفتار خواهد کرد.
عفّت يكي از فضايل مهمّ اخلاقي در رشد و تكامل روح انساني است. و شهوت كه نقطه مقابل عفّت قرار دارد مهمترین وسیله سقوط از کمالات و صراط نورانی دین است. بنابراین: تقوا پیشه کنید! و تقوا یعني: حفظ نفس از انجام گناهان.
آقا أميرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمايند: «الصّبر علي الشّهوة عفّة» مقاومت در برابر شهوت عفّت است.
عفّت از جنود و لشگر عقل است و براي اينكه عقل و شرع به شهوت غالب شوند بايد كه عفّت را تقويت و شهوت را ضعيف كرد.
تقويت عفّت از دو راه ممکن است:
1- تذكر و یاد فوائد و ثمرات دنيائي عفّت و پاكدامني و ثوابهاي أخروي آن از آيات، أحادیث و روايات.
2- در ميدان نبرد و جنگ بين عفّت و شهوت؛ عفّت را به عقل غلبه دهید! و اين غلبه با عمل به مقتضاي عفّت تدريجاً بدست مي آید و هر بار از مرتبه قبل آسان تر مي شود تا جائی كه ديگر براي (شهوت) نيرويي براي مقابله با (عفّت) باقي نمي ماند.
دخترم؛ تنها سرمايه شما؛ که شیعیان حضرت زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) هستید، عفّت و پاكدامني است انسان اگر بالاترين مقامات و عالي ترين معلومات را هم داشته باشد ولي نتواند عفّتش را حفظ کند و پاكدامني پیشه نماید ارزش واقعي پیدا نمی کند و حتّي خود انسانها هم براي چنين شخصي احترام قائل نيستند ولي اگر عفّت خود را حفظ كرده و چشم به چیزی که شایسته دیدن ندارد (مثل فیلم یا عکسهای تحریک کننده) نیندازد و دامن فکر به تصوّرات نامناسب آلوده نكند محترم ترين و محبوب ترين انسان در عالم ملکوت خواهد شد و خدا و بندگان خدا چنين انساني را دوست مي دارند.
دختر عزیزم: عفّت گنجي است كه موفّقيّت دنيا و آخرت از آن آغاز مي شود.
امام صادق (علیه السلام) مي فرمايد: «أفضل العبادة العفاف» عفّت برترين عبادت است.
کافی2/79
أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: «زکوة الجمال العفاف» زكات زيبائي عفّت است.
در روايت آمده شخصي به آقا أميرالمؤمنین علي (علیه السلام) عرضکرد: طاعتم ضعيف و روزه ام كم است ولي هرگز مال حرامي نخورده ام!
حضرت (علیه السلام) در پاسـخش فرمود: «أيّ الإجتهاد أفضل من عفّة بطن و فرج» كدام تلاش در راه اطاعت خدا برتر از عفّت شكم و شهوت است.
دخترم؛ امیدوارم از سـؤال کردن پشیمان نشده باشید أمّا آنچه از آیات و روايات بدست می آید، اين است كه اسلام أهمیّت زیادی به پرهيزكاري در برابر شهوت و شكم و بي بند و باري جنسي و بطور كلّي عفّت دارد تا جايي كه آن را نشانه شخصيّت، غيرت، ايمان و پيروي از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) معرفي مي كند.
تاريخ سرچشمه بسياري از گرفتاري هاي بشر را از «شکم و شهوت» مي داند. زيرا «شکم و شهوت» اجازه تفكر مشروع و تعقّل درست را از انسان سلب می کند و از مسير بندگی خدای سبحان دور می کند، «شکم و شهوت» سرچشمه بسياري از بيماريهاي جسماني و اخلاقي است.
بخشی از بیماریهای أخلاقی که حاصل سست شدن تفکّر مشروع و تعقّل است:
1- شکستن حرمت والدین و سوزاندن دل آنها و إجبار کردنشان به تن دادن به خواست آنها!
2- بی إعتقاد شدن به ارزشها و معارف اسلام (که با خون دل انبیاء عظام و جانفشانی شهدای دین) بدست آمده!
3- هنجار شکنی حجب و حیا و عفّت عمومی!
4- نصیحت پذیر نبودن از دلسوزی خیرخواهان!
5- انجام عبادات؛ به انگیزه خواست دیگران و نه راضی بودن خدا و قصد تقرّب به خدا و ملکوتیان!
6- کمک به غرب و دشمنان اسلام، در اجرای نقشه شوم شبیخون فرهنگی. و...
دخترم؛ در رعایت تقوا؛ موفق باشید. و حلول ماه پرخیر و برکت رجب؛ ماه رحمت و مغفرت إلهی را به شما تبریک میگویم.
گفتار أمیرالمؤمنین 1/192
***** **** *****
آیا واقعاً خود ارضایی برای کسی در سن من گناهه؟
سـؤال: باسلام. دختری هستم 37 ساله که ازدواج نکرده ام. در انتخاب همسر دچار سختگیری هستم و از آنجایی که استقلال مالی در حد خیلی خوب و موقعیت اجتماعی خوبی دارم نمیتوانم به هر ازدواجی  راضی شوم. اما از نظر جنسی و عاطفی احساس نیاز میکنم. سـؤالاتم این است:
1. خود ارضایی برای کسی در سنّ من واقعاً گناه است؟
2. برای حل این مشکلات جنسی و عاطفی چه باید بکنم؟ به ازدواج موقّت هم اصلاً نمیتوانم راضی شوم.
از لطف شما برای پاسـخگویی سپاسگزارم.؟
پاسـخ: 1- خود ارضائی حتماً گناه هست؛ زیرا این گناه از رفتارهای بسیار زشتی هست که زیبنده مؤمن و شیعه و پاکدامن نمیباشد.
آقا أمیرالمؤمنین (علیه السلام) راجع به خودارضائی فرموده اند: از گناهان بزرگ و بسیار زشت است و راجع به کسی که بوسیله خود شهوتش را دفع کند پرسیدند فرمود: هر کس شهوت خودرا به این وسیله و مانند آن دفع کند در حکم زنا کردن است.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: سه دسته اند که خدا در قیامت با ایشان سخن نمی گوید و بنظر رحمت با ایشان نمی نگرد و پاکشان ننموده و برایشان عذاب دردناکی است: 1- کسیکه موی سفیدش را بکند. 2- کسیکه به عضو خودش شهوتش را خارج کند. 3- کسیکه با او لواط شود.
رسولخدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) میفرماید: هر کس با دست! شهوتش را بیرون کند، لعنت شده است.
گناهان کبيره جلد2 صفحه 292
2 - برای رفع نیاز عاطفی راههای فراوانی (مانند: انجام کارهای هنری، علمی، معاشرت نیکو با مؤمنان و دوست یابی (البته از جنس خودتان)، رفت و آمد به مسجد و جلسات دینی، مسافرت با خانواده، صله رحم و...) وجود دارد که یک راه آن این است که: بقول آقا أمیرالمؤمنین (علیه السلام) برای خود دوستانی فراهم نمائید! زیرا حضرت میفرمایند: عاجز کسی است که نتواند برای خود دوستی بیابد.
دوستی با جنس مخالف فقط با ازدواج «دائم یا موقّت» ممکن است و البته نباید خیال کنید ازدواج موقّت ننگ یا موجب سبکی هست بلکه این راهی است شرعی برای کسانی که به هر نحوی ازدواج مقدورشان نباشد! البته لزوماً نه ازدواج موقّت با بالهوسان و شهوت پیشگان.
3- برای رفع نیاز ارضای غریزه جنسی دو راه وجود دارد (ازدواج دائم یا موقّت)که توضیح آن داده شد. یاحقّ.
***** **** *****
اگه من با ايشون ازدواج كنم با چه مشكلاتي روبرو ميشم؟
 
سـؤال: باسلام. دختري 24 ساله هستم در يك خانواده مذهبي زندگي ميكنم پدر و مادري مهربان دارم كه از هيچ محبتي برامون دريغ نكرده اند.در يك روستاي نسبتا محروم زندگي ميكنيم اما با اين وجودبه لطف خدا و محبتهاي پدر و مادرم تونستم ادامه تحصيل بدهم و هم اكنون 2 ماهي است كه موفق شدم تحصيلاتم را در مقطع ليسانس كامپيوتر به پايان برسانم. با توجه به اينكه در روستاها اغلب جوانان زياد به تحصيلات علاقه نشان نميدهند، از اينرو خواستگاراني كه تابحال داشته ام را به خاطر پايين تر بودن سطح تحصيلات نسبت به خودم رد كردم. خيلي نگران اين موضوع هستم كه نتوانم شريكي همسطح خودم پيدا كنم به خاطر همين يكي از خواستگارام كه فكر ميكردم شايد هموني باشه كه ميخوام رو خيلي جدي بهش فكر كردم اما شرايطي پيش اومده كه منو بسيار مضطرب و نگران كرده، دچار نوعي ترديد و دو دلي شدم از اينرو از شما راهنمايي ميخواستم.
دانشجوي ترم 3 كارشناسي بودم كه يكي از همكلاسي هايم از طريق يكي از دوستان نزديكم كه رابطه خوبي با او داشت از من خواستگاري كرد، اول اصلاً قبول نكردم كه باهاش حرف بزنم با اينكه به ظاهر پسر بسيار خوب و با خدايي بود، به اصرار دوستم راضي شدم، طي يك جلسه كه دوستم نيز حضور داشت حرفاشو بیان کرد، ميگفت منو به خاطر اين انتخاب كرده ،كه با اينكه تو شهر غريب هستم ولي خيلي خوب تونستم خودم رو حفظ كنم. ميگفت مثل اينكه پدر و مادر بالا سرتون هست. ميگفت خيلي دخترها منتظرند از خانواده دور بشن و بروند دنبال بي بند و باري و... از لحاظ اخلاقي پسر خوش اخلاق و شوخ طبعي بود ولي من به خاطر شرايطي چون بيكاري ايشون خدمت سربازي، تفاوت فرهنگي كه بينمان وجود داشت (با توجه به اينكه از دو استان بوديم) جواب رد دادم، اينا دلايلي بود كه براي مخالفتم بهش گفتم. قضيه تقريباً تمام شد تا اينكه اواخر ترم 4 دوباره پيشنهادش رو مطرح كرد اينبار شماره منو از دوستم گرفته بود و از طريق پيام بيان كرد چون از لحاظ ايماني قبولش داشتم و خيلي به مسايل شرعي و حجب وحيا اهميت مي داد و من هم هميشه از خدا مردي ميخواستم كه مثل خانواده خودم با ايمان باشد وقتي اصرار ايشان رو ديدم تصميم گرفتم فرصتي بهش بدهم، شايد واقعاً همان كسي باشه كه آرزو دارم، بنابراين جواب پيامهاشو ميدادم، هيچوقت پيام عاشقانه اي بين ما رد و بدل نشد، سعي ميكرد خيلي مؤدبانه و منطقي و به دور از هرگونه احساسي نظر منو در مورد خودش بپرسه. سؤالاتي مثل اينكه دوست داريد شريك زندگيتون چطور آدمي باشه و....منم جواب ميدادم، بيشتر ميخواست به شناخت برسه، يه بار ازش پرسيدم اصلاً منو دوست داري و تا حالا پيش خودت يه عاشق به حساب اومدي؟ باور نميكنيد گفت: عشق بي شناخت هوسه، ميدونم درست ميگه ولي برام خيلي غيرعادي بود، يه روز گفت اگه بگم دچار شك شدم شما چيكار ميكنيد، منم با اينكه دلخور شدم سعي كردم كه اين حالتمو بروز ندم، گفتم: خوب بهتون حقّ ميدم قرار بود اول همديگه رو بشناسيم؛ در واقع ميگفت: من به انتخاب شما شك ندارم در اينكه آيا خانواده هامون موافقت ميكنند يانه دچار ترديد شدم. اين همان مسأله اي بود كه من روزهاي اول به ايشون گفته بودم كه ممكنه پدر و مادرم با مسافت دور مخالفت كنند، ظاهراً ايشون از طرف خانواده خود مشكلي نداشتند فقط ميگفت كه مادرم بايد شمارو ببينه و نظر نهايي رو بده، شب گفت كه ميخواد استخاره بگيره، با اينكه ميدونستم كه گرفتن استخاره جايز نيست ولي قبول كردم، به قول خودش ميخواست دلش قرص بشه. فرداش ازم خواست كه منم استخاره بگيرم،در ضمن گفت كه استخاره خودش خوب اومده، اما بعد كه استخاره من ميانه اومد گفت كه مال اونم ميانه بوده. واقعاً مونده بود كه چيكاركنه. به من ميگفت: بايد چكاركنم. گفتم نميدونم. ناراحت بود انگار از گرفتن استخاره پشيمون شده بود ولي به خاطر اعتقاد زيادي كه داشت نمي تونست استخاره رو ناديده بگيره. اولش ميگفت: اگه استخاره بد هم بياد من تورو ميخوام ،به پام صبر كن و از اين جور حرفا...گفتم چندسال بايد به پاتون صبركنم، گفتم خيلي بي تجربه اي و...ناراحت شد و گفت: هيچكي از قسمتش خبر نداره، بهش گفتم از من چه انتظاري داري؟ گفت: هيچي فقط نميخوام كاري كنم كه به شما برخورده باشه. در واقع دچار نوعي سردرگمي شده بود به خاطر همين گفتم من از شما ناراحت نميشم و قضيه رو تمومش كردم. حاضر نبودم به هيچ وجه از غرورم بگذرم و بهش بگم كه ناراحت شدم، براش آرزوي خوشبختي كردم تا مطمين بشه كه از دستش دلخور نيستم. با اينكه تو دلم آشوبي برپا بود. اونم برام دعا كرد و ظاهراً برای بار دوم همه چي تموم شد، ازش توقع نداشتم كه اين رفتارهارو داشته باشه. نميدونيد تو اين مدت چقد بهش عادت كرده بودم با اينكه هيچ وابستگي از خودم نشون نداده بودم ولي خيلي برام سخت بود كه با اين موضوع كنار بيام.تا مدتها احساس ميكردم تحقير شدم. انتظار نداشتم كسي كه ادعا كرده منو ميخواد به اين راحتي با يك استخاره منو كنار بذاره. يك ماه بعد كه امتحانات پايان ترم تازه شروع شده بود، دوباره پيام داد البته تو اين مدت هم هفته اي يه پيام ميداد پيامهاي فلسفي. منم جواب ميدادم بازم به خاطر اينكه فكر نكنه كه من ناراحتم. تا اينكه بعد از اولين امتحان گفت كه مادرش از اينكه استخاره گرفته ناراحت شده و گفته نبايد اين كارو ميكردي، ميخواست مادرشو بياره تا منو ببينه. یعنی دوباره شروع شد من قبول نكردم. به خاطر مسائلي كه پيش اومده بود ديگه قاطي كرده بودم نميدونستم چه رفتاري باهاش داشته باشم. امتحانامون تموم شد، روز آخر ازم خواست بيشتر بمونم تامادرشو بياره. من برگشتم به شهرخودمون ازم خواست هروقت براي انجام كاراي فارغ التحصيلي رفتم خبرش كنم تا مادرشو بياره منو ببينه و نظر نهايي رو بده.. تو اين مدت گاهي وقتا پيام ميداد يادي ازما ميكرد. فكر نميكنم تابحال همچين موردي ديده باشيد. شايد 2 هفته اي يه بار. به عنوان يه دختر توقع داشتم كسي كه دوستم داره خيلي بيشتر از اينها علاقه شو نشون ميداد ولي همين دير به دير پيام دادن بيشتر منو به شك مينداخت. شايد اگه يكي دوبار به زبون مياورد كه دوستم داره باورش ميكردم ولي افسوس.. تحمل اين كارهاش برام سخت بود، بهم حقّ بديد كه همچين انتظاراتي داشته باشم. هيچ وقت نتونستم بفهمم چطور آدمي هست؟ و نتونستم احساس واقعيش رو بفهمم، دليل اين طرز برخورد رو نمي دونستم شايد غرور و يا شايد شرم و حيا؟ يه شب پيام داد كه سر دوراهي زندگي بدجوري دچار ترديد شدم. ازم خواست براش دعا كنم. نميدونم چه فكري پيش خودش كرده بود، من هنوز باورش نكرده بودم كه دوباره همچين پيامي داد. ديگه شورشو درآورده بود، شما جاي من بوديد چيكار ميكرديد، تازه يادش افتاده بود كه بايد سربازي بره و ارشدشو بگيره و... به خاطر اين قضايا ميگفت 2 سال سرگردون ميشي. كاش ميدونست اين همون حرفايي بود كه من بار اول بهش گفتم. ميگفت اگه با يكي ديگه ازدواج كني بهتره برام، تا اينكه يكي دو سال حيرونت كنم. دخترا هيچوقت دوست ندارند همچين حرفهايي از طرف مقابلشون بشنوند حتي اگه به صلاحشون باشه، بهشون برميخوره، فكر ميكنند ميخوان از سرخودشون بازشون كنند، ولي در عوض دوست دارند كه بهشون بگن كه حاضرند هركاري كنند تا اونو بدست بيارند حتي اگه 2 سال حيرون بشن، همين كه ببينن طرف مقابلشون هركاري ميكنه تا بهش برسه باعث جلب اعتماد ميشه، همون چيزايي كه منم انتظار دارم ولي اون هيچوقت از اين حرفا نزد شايد بلد نباشه، شايد هم واقعا منو نميخواد، ديگه نميدونم چطور باهاش رفتاركنم. واقعا نميدونم اين دلسوزي به خاطر منه يا چيز ديگه. ازش خواستم فراموشم كنه. گفت: به خدا من نامرد نيستم دل دارم، نميخوام به خاطر مشكلاتم ضايع بشم تنها راهم صبره. بهش گفتم: نميتونم به پاي مشكلات شما صبركنم. از اون به بعد گاهي وقتا پيام ميده ولي جوابشو نميدم ديگه ازش خسته شدم، نميخوام دوباره شروع بشه چون ميدونم چندوقت ديگه يه قضيه ديگه پيش مياد. ولي هر روز انتظار ميكشم كه پيام بده. شايد 2 هفته اي يه پيام ميده، پيامهاي كه ميده عاشقانه نيست، اصلاً سعي نميكنه كه باهام حرف بزنه و قانعم كنه، سعي نميكنه كه خودشو ثابت كنه كه من باورش كنم، انتظار داشتم يه جوري راضيم ميكرد. به قول خودش ميگه سكوت كردن بهتر از نامرد شدنه. اصلاً نميتونم حدس بزنم چي تو دلش ميگذره، آدم غير قابل پيش بيني اي هست. از شما خواهش ميكنم راهنماييم كنيد. سعي كردم تمام مسائلي كه پيش اومده رو بگم شايد بتونيد شخصيت ايشون رو برام روشن كنيد چون من نتونستم بشناسمش. شايد هم تقصير منه،نمی دونم!! بهم بگيد اين رفتارها يعني ميكنم، به كمكتون احتياج دارم...
پاسـخ: دخترم؛ پیام مفصل شما را خواندم اما از تحیّر شما متأثّر شدم لذا نکاتی اساسی به شما یاد آوری می شود که امید است رعایت آنها، شما را از سرگردانی و تحیّر نجات دهد.
از نظر معارف اسلامی دختران و بانوان مطلوب و پسران و مردان طالب هستند و نباید دخترانمان به گونه ای باشند که پسران و مردان به خود جرأت دهند با آنان در گفتگو و ملاقات باشند و بدتر از آن ارتباط پیام یا چت در اینترنت.
شما با مطالعه تاریخ گذشته بانوان مسلمان خصوصا بانوان تاریخ ایران بویژه قبل از اسلام نتیجه میگیرید قشر بانوان قشری محجوب و مسبوق به حیا بوده اند و خود را به دور از نامحرم و انظار مردم نگهداری می نمودند و هیچ دختری ولو زشت صورت بود در خانه نمی ماند و بخت و سعادت آنها به حسب دین، حال و روان آنها توسط خدای سبحان رقم زده می شد و مقدرات الهی زندگی شیرینی برایشان تنظیم میکرد و آمار گذشته زندگی در امت اسلامی چادر سفید ازدواج و کفن قبر بود و طلاق ننگ خانواده و طایفه بلکه مردم شهر و روستا بود! اما امروزه در اثر شبیخون فرهنگی دشمنان قسم خورده اسلام و ملت متمدن و اندیشمند ایران حجب و حیا کمرنگ شده و ارتباط دختر و پسر از طریق «پیام و چت» رونق پیدا کرده و تقریباً کمتر دختر و پسری است که چنین رابطه ای نداشته باشد و حتی کار به جایی رسیده است که فرهنگ برخی از جوانان (...) نداشتن دوست دختر و پسر را ننگ و ضعف میدانند و به داشتن آن مباهات میکنند هرچند دختران و پسران محجبه، باحیا، نجیب و وزین بحمدلله زیادند و حتی آمار فراوانی از چنین افرادی در سطح دانشگاه های مایه روشنی چشم نظام دینی و امت اسلام است و انشاءالله حتما شما نیز یکی از همین ها باشید وگرنه در غیر این صورت به مشاوره دینی و اسلامی رو نمی آوردید.
دخترم حقیقت قضیه این است که شایسته نیست شما اسیر نوای عاشقانه باشد و بگویید حتی یک بار دوست داشتن را ابراز ننموده است! نباید جنس پسران و مردان فرهنگی پیدا کنند که جایگاهشان با دختران و بانوان جابجا شود یعنی دختران و بانوان طالب و پسران و مردان مطلوب باشند.
دخترم وزانت و شکوه خود را در تحکیم مبانی عزت، صلابت و وقار شایسته حفظ کنید و امور زندگی خود را بر مدار «توحید» قرار دهید و پا از گسل ناهنجاریها واگیرید و به مصداق «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه» که همانا اولین قدم علم و دانش و آگاهی شناخت خدای قهار و آخرین علم و دانش و آگاهی واگذار کردن امور به حضرت قهارش میباشد خود را به خدای سبحان بسپارید. برخی از کارها شما را در قله رفیع عزت نشان میداده اما برخی از کارهای دیگر، شما را در سراشیبی سقوط از پهنه دشت عزت پایین می کشیده است یعنی زمانیکه پیامک او را جواب میدادید سقوط بوده و زمانیکه علی رغم ناراحتی غرورتان اجازه تظاهر به ناراحتی نمی داده است شکوهمندترین و درست ترین رفتار را نمایش میدادید.
دخترم دل یک دله کن، همان مطلوب بودن را حفظ کنید و قشر شما خصوصا اگر چتر نظر خدا بر سرتان سایه انداخته باشد یا غرور و ابهت لازمه به انتظار بمانید و پسران و مردان به درخواست. موفق باشید.

***** **** *****
بين دو راهي مانده ام كه كدام يك را انتخاب كنم؟
 
سـؤال: باسلام. بعد از جدایی از همسر اولم با خانمی از همکاران قرار ازدواج گذاشته و چون ایشان هم متارکه کرده و از فرزندش نگهداری میکرد بین خانواه ها قرار شد عقدمان موقت باشد تا ثبت نشده و پدر این فرزند نفهمد تا او را از مادر جدا نکند. پس از گذشت یکسال از زندگی مشترک این خانم به تحریک خانواده اش از من جدا و چون در بذل مدت، وکیل بود باقیمانده مدت را به خودش بذل کرد و من نیز علیرغم میل باطنی و با اینکه از صمیم قلب دوستش داشتم بالاجبار از او جدا شدم و ایشان مجدداً به عقد دائم پدر فرزندش درآمد و زمانی که من این موضوع را فهمیدم چون به آن آقا نگفته بودند که این خانم زندگی مشترک داشته با اس ام اس و هر روش دیگر به ایشان فهماندم که او زن من بوده و دوستش دارم و در نهایت آن زندگی نیز پس از چهارماه از هم پاشید (میدانم شاید این کارم غیر اخلاقی بوده اما بخاطر اینکه کماکان به آن زن به چشم همسر و ناموسم نگاه میکردم باور این امر خیلی سخت بود و به حد جنون رسیده بودم) و این خانم دوباره به سمت من آمد و اظهار پشیمانی کرد و درحالی بود که من خانواده را به خواستگاری دخترخانمی فرستاده بودم و قرارهای اولیه بین دو خانواده سرگرفته بود. با آمدن مجدد آن خانم و علاقه قلبی که به او داشتم مجبور شدم قرار ازدواجم با آن دختر خانم را به هم بزنم درحالی که ایشان اصلاً راضی نبوده و به من تعلق خاطری پیدا کرده و حاضر به ترک من نمیباشد در حال حاضر من به همان خانم اول که یکسال با او زندگی کردم بیشتر علاقه دارم اما اعتماد کمتری دارم و به این دختر خانم کاملاً اعتماد دارم اما به اندازه او علاقه ندارم و هر دو هم در تماس مکررند که تکلیف ما را روشن کن و البته آن دختر خانم بیشتر برای ازدواج با من پافشاری میکند خلاصه حاج آقا بد مکافاتی گرفتار شده ام که خواهشمند است ارائه طریق بفرمائید ناگفته نماند بامشاوران روانشناس زیاد مشاوره داشته ام اما بدنبال یک مشاوره از نظر اخلاقی و انسانی هستم تا با خیال آسوده یکی از ایندو را از زندگی ام حذف کنم.
پاسخ: پيام شما بسيار تأثر برانگيز است اجازه بدهيد راحت با شما صحبت كنم انشاءالله دلخور نمي شويد و عرايض بنده را فقط حمل بر نصيحت و خيرخواهي بنماييد.
اولا: شما از زندگي قبل خود فاصله گرفته ايد و زندگي را با شخصي كه مشابه گرفتاري شما را داشته يعني با طلاق از همسرش جدا شده شروع نموديد. همسر دوم شما با خطايي كه كرد به شوهر اول رجوع كرد و شما را ترك كرد كه اين گناه تعلق به او دارد و شما در اين زمينه بي گناه و مظلوم قرار گرفتيد با اين وجود اگر با خود كمي خلوت مي كرديد شايد به آن خانم حقّ مي داديد زيرا در كنار فرزندش و همسر سابقش قرار گرفته بود و شما بايد از اين وصلت خوشحال مي بوديد اما حركت غير اخلاقي شما كه موجب تفرقه و از هم پاشيده شدن كانون خانواده اي گرم و صميمي شد گناهي بسيار بزرگ است. مادري را از فرزندش و شوهري را از همسرش جدا كرديد. براي چنين گناهي توبه و استغفار لازم است از طرفي به فرمايش خودتان به هر وسيله اي شده ذهن شوهر را نسبت به همسرش خراب كرديد و در حقيقت او را به حدي عصبي و ناراحت كرديد كه تصميم گرفت از همسرش مجدداً جدا شود. اشتباه ديگر شما اين است كه اگر شما قصد ازدواج با همان همسر را داشته ايد و به هر وسيله اي كانون آن خانواده را از هم پاشيديد چگونه به خود جرأت داديد كه با شخص ديگري رابطه برقرار كنيد و سبب دلگرمي و اميد و وابستگي او به خودتان بشويد. اين گناهان كه شما اميدها را به نااميدي مبدل كنيد و صميميت و صفاي افراد را به تشنّج و اختلاف تبديل كنيد گناهان كوچكي نيستند كه به راحتي بتوان از زير بار مسئوليت آن شانه خالي كنيد و عذاب وجدان نداشته باشيد در هر صورت شما فعلا در دو مسئوليت بزرگ واقع شده ايد و تكليفتان سنگين است اگر مي توانيد و مشكلي پيش نمي آيد با زمينه سازي اخلاقي و معنوي، آن زن را به همسر سابقش و در كنار فرزندش برگردانيد و خود نيز با ان دختر ازدواج كنيد. در غير اينصورت نمي توان آن زن را كه سه بار با طلاق دچار اضطراب و ناراحتي روحي گرديده است به حال خود رها كنيد. موقعيت ازدواج براي آن دختر به مراتب بهتر از موقعيت ازدواج براي آن خانم است. انشاءالله با كمك گرفتن از ذات لا يزال الهي در اين ماه مبارك، به سامان دادن به زندگي دو نفر موفق باشيد. یاحقّ.
***** **** *****
از کم روئی خودم خجالت میکشم!

سـؤال: دختري 22 ساله هستم از مشکل خجالت و کم رویی رنج میبرم برای درمان باید چی کار کنم؟ موقع صحبت کردن حتی در جمع 2-3 نفری هم به شدت دستپاچه شده و بدنم میلرزد و گریه ام میگیرد رنگم میپرد و نفس کم میاورم تپش قلب هم دارم و شاید تنها 1 کلمه بتوانم صحبت کنم.

پاسخ: دخترم! كتابهاي زيادي پيرامون تقويت اراده و تصميم گيري نوشته شده است با مطالعه آنها مي توانيد مشكل روحي خود را برطرف كنيد. از طرفي مؤمن بايد به خدا توكل داشته باشد و با پشت گرمي به خداوند صاحب اراده و قدرت عمل باشد احتمالاً خود شما در تشديد اين حالت موثريد زيرا ظاهرا مشكل كم رويي و خجالت را به خود تلقين مي كنيد توصيه ديگري كه به شما مي شود اين است كه در چندين جلسه جرأت صحبت كردن پيدا كنيد حتي اگر ديگران به شما خنديدند اهمیّت ندهيد. یاحقّ.
***** **** *****
چرا کسی با من ازدواج نمیکند؟
 
سـؤال: باسلام. 30 سال سن دارم و مجرّدم. متاسفانه به مدت 2.5 سال است که کارم را به طرز غیر قابل باور از دست داده و با این سابقه کار و دوره هایی که گذرانده ام زمان مصاحبه که جایی می روم آنها قبول کرده گویا اینکه همه چیز تمام شد ولی به ناگاه خبری از آنها نمی شود . در ضمن این مشکل را نیز در ارتباط با ازدواجم هم دارم، چند سالی است که یا کسی نمی آید، یا فقط در حد یک پیشنهاد است حتی طرف بدون اینکه من را ببیند دیگر هیچ خبری از او نمی شود و یا بدتر از همه اینکه اگر زمانی با کسی یک جلسه آشنایی دارم کاملاً می پسندد ولی وقتی که میرود گویا اینکه اصلاً هیچ اتفاقی نیافتاده است لازم به ذکر است که بنده همیشه با این اتفاقات مطمئن می شوم که حتماً کسی بلایی به سرم آورده به خدا دیگر خستته شدم؟ موقع خواب از خدا میخواهم که فردا بیدار نشوم خواهش می کنم مرا راهنمایی فرمایید ازدواج کرده بودم، کار برایم مهم نبود. وقتی در خیابان راه می روم و زوجهای جوان رامی بینم همیشه از خدا سؤال میکنم که چرا هیچ کس مرا دوست ندارد همه دوستانم ازدواج کرده و صاحب فرزند میباشند وقتی در جمع آنها می باشم واقعاً احساس حقارت میکنم و ناخود آگاه بغضی گلویم را می گیرد.
 
پاسخ: دخترم! بسياري از مؤمنان و غير مؤمنان همچون شما به چنين مشكلاتی (كار، ازدواج، اختلاف و...) گرفتارند و اين به معناي آن نيست كه خداوند انسان را رها كرده باشد يا دعایشان مستجاب نشده باشد شايد همين مسأله براي شما و امثال شما محك و آزمايش ايمانتان باشد بيتابي نكنيد و به خدا توكل کنيد همچنان به درگاهش استغاثه و دست نياز داشته باشيد. ماه مبارك رمضان ماه استجابت دعاست «دعاؤكم فيه مستجاب» يعني دعاي شما در اين ماه مستجاب است. با اخلاص در اين شب هاي عزيز در رحمت حقّ را بكوبيد وعرض نياز كنيد. انشاءالله با ختم قران خصوصاً با قرائت سوره «يس و واقعه» خداوند مشكل شما و امثال شما را برطرف سازد. اميدواريم با عمل كردن به دستور العملي كه ذكر شد مشكل شما حل شود. یاحقّ.
***** **** *****
آیا توبه من پذیرفته میشود؟
سـؤال: باسلام. یه بار خودکشی کردم ولی زنده ماندم،  قصدم خودکشی بود ولي خدا نخواست بمیرم ضربه ای که با کلاهک آهنی به خودم زدم خیلی محکم نبود. آیا الان من هر چه عبادت کنم ارزشش کمه؟ یا اصلاً بخشیده میشم؟ چون من الآن توبه کردم. ولی واقعاً توبه ام از ته دل است؟  واقعاً پشیمونم. خیلی هم حزب اللهي شدم دوست دارم جز بهترین ها نزد خدا باشم . با این کاری که کردم میتونم بهترین ها باشم یا خیر؟
 
پاسخ: موفقيت شما را در توبه اي كه انجام داده ايد به شما تبريك مي گوييم در معارف اسلام يقيناً هرگاه كسي از گناهي كه كرده پشيمان شود توبه كننده محسوب مي شود و خداوند او را حتماً خواهد آمرزيد.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) میفرماید: «هرگاه مؤمني پشيمان شود و توبه كند خداوند هزار در رحمت در دنيا و آخرت به روي او باز مي كند و هر صبح و شام در رضايت خدا به سر مي برد و براي او در هر ركعت نماز مستحبي كه انجام مي دهد عبادت يك سال نوشته مي شود...» و باز فرمود: كسي كه توبه كند مانند ان است كه گناه نكند. پس شما به توبه خود دلشاد باشيد و ما نيز از شما التماس دعا داريم. یاحقّ.
***** **** *****
چرا پدر و مادرم مرا دوست ندارند؟
سـؤال: میگن بهشت زیر پای مادران است و نگاه کردن به صورت پدر و مادر عبادت است و اگه پدر و مادر از دست انسان راضی نباشن یا براش دعا نکنن یا دل خوشی ازش نداشته باشن اون فرد به جایی نمیرسه و خیلی موارد دیگه که خودتون بهتر میدونین. هر کس توی زندگیش موفق بوده حتماً پدر ومادرش از دستش راضی بودن و براش دعا کردن و اگه کسی باشه که پدر و مادرش از دستش ناراضی باشند هر چی هم تلاش کنه به هیچ جا نمیرسه. من خودم شخصاً با این جور موارد زیاد برخورد کردم. اما حاج آقا مشکل من اینه که نمیدونم به چه دلیلی پدر و مادرم از من دل خوشی ندارن. باور کنید تمام تلاشم را کردم که اونها را از دست خودم راضی نگهدارم و کاری نکنم که اونها را برنجونه یا باعث ناراحتیشون بشه اما گویا من یک فرزند ناخواسته هستم براشون و به یاد ندارم که یکبار هم مورد مهر و محبتشون قرار گرفته باشم. یکبار نشده که مشکلاتم را براشون مطرح کنم که موجب ناراحتیشون بشه و هرچی داشتم تو خودم ریختم. البته پدر و مادر من آدمای سنگدلی نیستند چون نسبت به بچه های دیگرشون اینجور نیستند. یعنی با دوتاشون خیلی خوبن و با دوتاشون یعنی من و یکی دیگه خیلی سرد برخورد میکنن. حرف ها و کنایه هایی که مرتب ازشون میشنوم شده سوهان روحم. نمیدونم چیکار کنم. شما بگید من چیکار کنم. توی زندگی شخصی هر کاری میکنم به نتیجه دلخواه نمیرسم. ناشکر نیستم ولی میدونم چون دعای پدر و مادرم را ندارم اینجور میشه. خیلی موارد پیش اومده که یه کاری را شروع کردم و حسابی روش وقت گذاشتم ولی جواب درستی نگرفتم و بعضی از دوستان با شرایط مشابه و با وقت کمتر نتیجه بهتری گرفتند. البته این رو هم بگم فکر نکنم مورد نفرین یا عاق اونها قرار گرفته باشم. یه نمونه ازحرف ها و کنایه هاشون را هم بگم. چند وقت پیش توی خونه یه صحبتی بود. بین صحبت ها پدرم خطاب به من توی جمع گفت فکر نکنم تو از زندگیت خیری ببینی! وقتی این حرف راشنیدم میخواستم گریه کنم. هرچی فکر کردم ببینم پدرم از من چی دیده که این حرف را زده به نتیجه ای نرسیدم. من که نمیدونم چیکار کنم شما یه راهی پیش پای من بزارید. ازاینکه سرتون را درد آوردم معذرت میخوام و ممنون که حوصله کردید و همه راخوندید.
پاسخ: وظايف معنوي متقابل پدر و مادر و فرزندان در برابر يكديگر در كتب معارف ديني به طور مفصل آمده است؛ به شما دوست عزيز چند تذكر ارائه مي شود:
1) كتب اخلاقي مفيد خصوصاً كتبي كه وظيفه فرزندان را در مقابل پدر و مادر تعيين مي كنند تهيه و به دقت مطالعه نماييد. و بر اساس فرامين ديني مطابق قرآن و روايات وظايف خود را پيدا كنيد و به آنها عمل كنيد؛ به شما پيشنهاد مي شود كتاب معراج السعاده و كتاب گناهان كبيره مرحوم دستغيب و 3 جلد كتاب سيري در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام و... را تهيه و مطالعه فرماييد.
2) سعي كنيد رفتار آن دو نفر را كه مي فرماييد بررسي كنيد و به دست آوريد چه رفتار ارزشي در آنها وجود دارد كه موجب خشنودي پدر و مادر شده است و اگر آن رفتار مطابق معارف دين است شما هم به همان رفتار عمل كنيد و هم چنين بررسي كنيد و از رفتار و عكس العمل پدر و مادر بفهميد كدام قسمت از رفتار شما موجبات ناخشنودي آنها را فراهم نموده است. و در صورتي كه آن رفتار واجب نباشد ترك كنيد حتي اگر مستحب و پسنديده باشد.
3) در صورتي كه با خلق و خوي پدر و مادر آشنا هستيد تحقيق كنيد خشنودي و ذوق آنها در چه چيزي قرار دارد همان كار را انجام دهيد و از آنها دلجويي كنيد.
4) در صورتي كه مقدورتان باشد هرگاه پدرو مادر را در حالت خوشحالي و خشنودي احساس كرديد خود را به آنها نزديك كنيد و با انجام يك عمل نيك سر صحبت را با ايشان باز كرده و بخواهيد تا شما را نصيحت كنند و از آنچه آنها را شاد مي كند شما را خبر دهند و از آنچه آنها را ناراحت مي كند شما را برحذر بدارند.
5) در صحيفه سجاديه دعاي 24 دعاي فرزند براي پدر و مادر است بخوانيد انشاءالله مؤثر و مفيد خواهد شد. یاحقّ.

***** **** *****

چرا کسی عاشق من نمیشود؟
سـؤال: واقعاً چرا کسی عاشق من نمی شود؟ چکنم تا به چیزی که میخواهم برسم؟
پاسخ: در شأن بنده خدا نيست كه به غير خدا بينديشد و بخواهد رابطه اي عاشقانه برقرار كند عشق مختص خداست و در غير خدا حقيقت ندارد و مجازاً استعمال مي شود، شما مي توانيد به جاي استفاده از كلمه مقدس عشق از كلمه دوستي استفاده كنيد و سؤال كنيد چرا كسي مرا دوست ندارد؟ كه در جواب بايد گفت: چنانچه طالب دوستي معقول و مشروع مي باشيد اگر مجرّديد ازدواج كنيد؛ و اگر ازدواج كرده ايد به اين نكته توجه كنيد: براي دريافت دوستي ديگران شما نيز متقابلاً بايد دوستي كنيد از خود اخلاق، ادب، گذشت و انعطاف نشان دهيد و اين همه در سايه ايمان و عمل صالح به دست مي آيد زيرا در قرآن آمده: الذين آمنوا و عمل الصالحات سيجعل لهم الرحمان ودّا؛ يعني كسي كه ايمان دارد و عمل صالح انجام ميدهد خداوند مودّت او را در قلب ديگران قرار مي دهد بنابراين اگر طالب دوستي ديگران هستيد خود شما هم بايد دوستي هزينه كنيد. عاشق خدا باشید و دوستدار ديگران. یاحقّ.
***** **** *****
دخالت والدين پس از ازدواج!!
سـؤال: با سلام. 4 سال است که با دختری عقد کرده ام و چون دانشجو بودم و کاری نداشتم قرار شد بعد از پایان تحصیلات و سربازی ازدواج کنیم اما در ادامه من با وام ازدواج که گرفتم یک مغازه کفش فروشی راه انداختم. در همین روزها سر یک سری مسایل باعث بروز مشکلاتی در روابط مادرم و همسرم شد و من که الان می دانم اشتباه کردم رفتم خونه پدر زنم زندگی کردم و همین باعث شد که روابط بین من و همسر و با خانواده ام زیاد نباشد و خانواده ام فکر کردند که همسرم باعث این قضیه شده است و به او کم محلی نه زیاد می دادند و همین مسایل کم کم باعث اختلاف نه چندان زیاد من و همسرم شد که او بهانه گیر شده بود و من هم که نمی توانستم طرف کسی را بگیرم سعی میکردم بی طرف باشم که موضوع گذشت تا اینکه کم کم همسرم شروع به فحاشی میکرد و من هم چون خیلی به همسرم علاقه داشتم نصیحت می کردم و تحمل می کردم تا اینکه کم کم بر اثر فشار من هم بر خلاف میلم که هنوز هم عذاب وجدان دارم رو ایشان دست بلند کردم تا اینکه 1.5 سال پیش در فروردین بین ما جر و بحث شد که همسرم شروع به فحاشی به خواهر و مادرم و خانوادهام کرد و من خیلی تحمل کردم و حتی می خواستم از خونه بیرون بیایم که او نگذاشت تا اینکه مجبور به بلند کردن دست شدم و با گریه او مادرشان وارد شد و با دیدن این قضیه یک سیلی محکم به من زد و من هم که اعصابم خورد بود و هیچ انتظار چنین برخوردی را نداشتم نا خوداگاه به ایشان سیلی زدم که بعد از چند ثانیه که فهمیدم خیلی از او عذرخواهی کردم که ایشان با سر وصدا و صدا کردن خانوادهاش و پسرهای خواهرش تقریبا از تلافی در آمدند و من از آنجا رفتم همسر من برای من خیلی عزیز بود و در حقّ من خیلی خوبیها کرده بود و به هم علاقه داشتیم اما مادرش او را به کلانتری برد و شکایت کردند و در اظهارنامه شان دروغ گفتند و دادگاه بعد از یک مدت تشکیل شد و چون دروغ گفتند دستشان رو شد البته برای من مثل یک معجزه بود چون همه مدارک بر علیه من بود چون شاهد الکی آورده بودند دیگه از این کلانتری رفتن رو همسرم به این کارها باز شد و آنها در دادگاه چون من در آن زمان اجاره مغازه و مدارک مغازه و خرید ها را به اسم همسرم میگرفتم مغازه و جنسها و پولهای حاصل از فروش را گرفتند سر این قضایا پدر و مادرم هم از کار آنها ناراحت شدند و پا پیش نگذاشتند تا به امروز که نه خانوادهام کوتاه می ایند نه آن طرف و من هم که سربازی ام تقریباً تمام شده همسرم میگوید من نمیخواهم با تو ادامه زندگی بدهم و من هر چه با خودش و پدرو مادرش صحبت کردم فایده ای نداشت من فکر می کنم رفیقهای بد و شاید انشاالله اشتباه باشد زیر سرش بلند شده و طلاق می خواهد اما من به او خیلی علاقه دارم و می خواهم به خاطر بدی هایی که در گذشته به او روا داشتم جبران کنم اما او قبول نمی کند و همینطور به خانوادهام توهین میکند دیگر نمیدانم چکار کنم از یک طرف وقتی به یاد آن سیلی که به او زدم می افتم از خودم بیزار میشوم و هیچکار از دست من بر نمی آید و او درخواست طلاق کرده دیگر نمیدانم چه کنم این بود که خواستم استخاره کنم و از خدا کمک بخواهم حال این بود سرگذشت زندگی من به نظر شما چه کنم ؟ با تشکر
پاسخ: شما در پیام خود مطالبی نوشته اید که جمع بندی آنها به این شرح است:
1- همسرم فحاشی کرده؛
2- به ایشان سیلی زدم؛
3- همسرم به مادر، خواهر و خانواده ام فحاشی کرد؛
4- خواستید از منزل به خاطر فحاشی خارج شوید ولی ایشان مانع شدندو شما به ایشان سیلی زدید؛
5- مادر همسرتان به شما سیلی زد؛
6- شما به مادر همسرتان سیلی زدید؛
7- خواهر زاده های مادر همسرتان به شما کتک زدند؛
8- همسرم برایم عزیز بود؛
9- همسرم با راهنمایی مادرش کلانتری علیه شما شکایت کرده؛
10- در اظهار نامه دادگاه علیه شما دروغ گفته اند؛
 11- روی همسرتان برای رفتن به کلانتری باز شده؛
 12- چون اجاره مغازه، مدارک مغازه، و خریدها به نام همسرتان بوده!!! مغازه و جنسها و پولها را از شما گرفته است؛
 13- خانواده شما به دلایل فوق شما را رها کرده و حمایت نمی کنند؛
 14- همسرتان اظهار کرده دیگر نمی خواهد با شما زندگی کند؛
 15- با خودش و پدر و مادرش برای اصلاح صحبت کرده اید ولی بی فایده بوده است؛
 16- احتمال می دهید گرفتار رفیق بد شده باشد و زیر سرش بلند شده باشد؛
 17-  در خواست طلاق نموده است.
 پسرم؛ مطالبی فرموده اید، ولی معلوم نیست علت این همه بد خلقی همسرتان چیست و برای فحاشی علیه شما، مادر، خواهر و خانواده شما چه توجیه و دلائلی دارد شاید شنیدن حرفهای ایشان علت اصلی اختلاف را روشن کند.
اگر فرض کنیم همسرتان بدون جهت تمام 17 موردی که از پیام شما بدست آمده مرتکب شده است به دلائل  زیادی از نظر معارف اسلام ایشان صلاحیت زندگی و ازدواج را ندارد و باید از چنین کسی فاصله گرفت زیرا:
 اولاً: فحاشی از اعمال شنیع دینی است و اسلام هیچگونه نظر مثبتی به فحاش ندارد و او را از رحمت خدا فاصله می دهد در حدیث آمده: «فحاش به بهشت نمی رود.» و در حدیث دیگر آمده: «فحاش از اسلام دور است.» و در حدیث دیگر آمده: « شخص بزرگوار هرگز فحاشی نمی کند.»
پس باید از فحاش فاصله گرفت.
ثانیاً: دروغگویی یکی دیگر از اخلاقیات شنیع دینی است که اسلام رفاقت و همنشینی با دروغگو را منع فرموده است. در حدیث آمده: « بزرگترین خطا دروغ است.» و در حدیث دیگری « دروغگو خائن است.» و در حدیث دیگری « خصلتی زشت تر از دروغگویی نیست.» و در حدیث دیگری آمده: «از دروغگو بپرهیزید زیرا دروغ از ایمان برکنار است.»
ثالثاً: علیه شما شکایت شده در حالی که همسر نسبت به شوهرش سه وظیفه دارد: 1‌) حافظ جانش باشد؛ 2) حافظ مالش باشد؛ 3) حافظ آبرو و حیثیتش باشد.
پس همسری که در ابتدای زندگی حیثیت شوهر را صدمه بزند از وظیفه اش تخطّی کرده و صلاحیت همسر داری را از دست می دهد و نمی توان به او اعتماد کرد.
رابعاً: نوشته اید، همسرم برایم عزیز بود!!! معنای این سخن آن است که عزّت اولیه اش را از دست داده است بنابراین اگر چنین است لزومی ندارد اصرار بر ادامه زندگی با کسی داشته باشید که از چشم شما ساقط شده است.
خامساً: ایشان به دلایل غیر اخلاقی مغازه، مدارک و پولهای تهیه شده را از شما گرفته است و شما را مستأصل نموده است چنین شخصی به جای اطاعت از شوهر به شوهر مقتدرانه ظلم کرده است.
سادساً: خانواده شما شما را تنها گذاشته اند یعنی به چنین وصلتی رضایت مناسب ندارند و چنین شیوه ای نمی تواند در دراز مدت زندگی شما دو نفر را آسایش روانی بدهد.
سابعاً: ایشان گفته است: حاضر نیست با شما زندگی کند و صحبت شما با ایشان و خانواده اش بی نتیجه بوده و وی از شما درخواست طلاق نموده است، مضافاً بر اینکه اظهار کرده اید احتمالاً رفیق بد دارد و زیر سرش بلند شده است، با این اوصاف که فقط در این قسمت آمده به نظر می رسد چنین شخصی هیچگونه صلاحیت معنوی، اخلاقی و عرفی برای زندگی ندارد
آقا مهران قضاوتی که بنده نمودم و نتیجه ای که گرفتم در صورتی معتبر و درست است که مطالب حضرتعالی در قالب واقعیات و درستی گفتار انجام شده باشد و همسر شما توجیهی عقلی، شرعی، عرفی و محکمه پسند نداشته باشد.
در این صورت پیشنهاد بنده این است که چون موارد متعدد و هر کدام به جای خود مهم و سرنوشت ساز است و اصلاح همگی امر مشکلی است با طلاق و درخواست جدایی که از طرف همسرتان ابراز می شود موافقت کنید و خود را از قید این همه نابسامانی نجات دهید و در این صورت چنانچه بخواهید مجدداً ازدواج کنید حتماً کتبی که پیرامون ازدواج نوشته شده و حاوی راهنمایی و ارشاد دین و اولیاء دین علیهم السلام است را به دقت مطالعه کنید که دوباره به چنین وضعیتی گرفتار نشوید. برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت می نمایم. یاحقّ.
***** **** *****
مخالفت والدين در امر ازدواج
سؤال: با پسري حدود 4 ساله كه آشنا شدم ازفاميلاي دور بابام هستش تو اين مدت به اندازه كافي همديگه رو شناختيم و باهم تفاهم داريم، خواستگار اومدن بابام بخاطر يه سري حرفاي غير منطقي به هيچ وجه راضي نميشه، ميگه باباي اون از اول به فكر زندگيش نبوده و هيچ پولي برا خودش پس اندازنكرده و هر چي درآورده رو خرج كرده،و ... بدجور كلافه شدم،بعضي وقتها تصميم ميگيرم خودمو از همه چي خلاص كنم و ... نميدونم چيكار كنم به هيچ وجه هم نميتونم بي خيال بشم
پاسخ: دخترم اولاً: در نظر داشته باشيد كه پدران هميشه خواهان سلامتي و خوشبختي فرزندشان مي باشند فكر نكنيد كه خداي ناكرده قصد ندارند به زندگي فرزندشان سر و سامان بدهند يا قصد ندارند فرزندشان را خوشبخت كنند، نه اينطورنيست (البته گاهي ممكن است دچار لغزش و خطا و افكار غير صحيح هم باشند و ناخواسته مانع آينده خوب فرزندشان گردند. ولي اين را نبايد به حساب خطاي عمدي و آگاهانه پدران گذاشت).
ثانیاً: اگر شناخت شما از آن پسر كامل است يعني 1- اهل كار هست و بيكارنيست. 2- متدين و خوش اخلاق است. در اين صورت به آن پسر بگوييد: اشخاص عاقل، فهميده، خوش كلام و خوش زبان را نزد پدرتان بفرستد تا موقعيت آن پسر را براي پدرتان توضيح دهند و تشريح كنند و به پدرتان بگويند كه پسر خوب است و نبايد چوب پدر را به پسر زد. در هر صورت برايتان دعا مي كنيم. یاحقّ.

***** **** *****

آيا مرا براي ازدواج جادو كرده اند؟! 
سوال: باسلام چند سالی است به خواستگاری هر دختری می رویم در ظرف چند دقیقه با مخالفت و یادخالت یک نفر حتی از خانواده خودمان بهم میخورد. زن های فامیل می گویند شما راجادو کرده اند چون هم از لحاظ زیبائی در حد خوبی هستیم هم خانواده اصیلی داریم تحصیلات دانشگاهی و 5 برادریم و خواهر نداریم. بعضی وقتها کار از جائی خراب می شود که نه ما می دانیم و نه خانواده دختر، طوری که آنها رفت و آمد را قطع نمی کنند و می گویند دختر ما عروس این خانه است ولی... حال پیش دعا گرها بروم یا نه؟ ازدواج ما چه مشکلی برای دنیا به وجود می آورد که خدا نمیخواهد... اگر باید دنبال گناه برویم بگوئید؟ و الّا راه منطقی نشان دهید 8سال زجر و افکار منفی آدم را روانی میکند.
پاسخ: متاسفانه الآن در جامعه بین برخی رایج شده تا در امری موفق نمیشوند به حساب جادو و جنبل میگذارند که این امر یک قضاوت افراطی است و از شما که می فرمائید خانواده ای اصیل و دانشگاهی هستیم چنین افکاری بعید است. اگر واقعاً فرد مشخصی از خانواده خود را میشناسید که دخالت و کارشناسی میکند ایشان را در جریان خواستگاری خودتان نگذارید تا کارتان تمام شود. شما که از خانواده ای اصیل و دانشگاهی هستید نباید بگوئید پیش دعاگرها بروم یا گناه کنم یا افکار منفی انسان را روانی میکنه شما باید منطقی بگوئید و راه منطقی هم زیاده. یاحقّ.
***** **** *****
مشكلات زمان نامزدي نظرات خوانندگان.
سوال: من 4 سال پیش با پسری نامزد شدم و چند ماه بعد ایشان از من 4 میلیون تومان برای خریدخانه قرض کرد و بعد از 2 سال فهمیدم خانه را به نام مادرش خریده است، قرار بود ظرف 3 روز قرض خود را بدهد ولي بیش از سه سال می گذرد و هنوز پول راپس نداده است. در این مدت مادرشان مسافرت خارج ازکشور رفته، کل کابینت خانه راعوض کرده! مبل استیل، گاز، ماشین لباسشویی خریده است و من راضی نیستم که او به دروغبه نام خودش پول را گرفته ولی براي مادرش خانه خریده است و ما هنوز ازدواج نکردیم،لطفا راهنمایی بفرمایید در مورد اموال خریداری شده و دروغي كه گفته شده است.
پاسخ: ارتباط شما با ايشان از ابتدا اشتباه بوده؛ ارتباط بدون اينكه محرم باشيد عقلي و عرفي و روي موازين شرعي نيست. و همچنين پول دادن شما به ايشان بدون مستند نمودن آن به سند يا شاهد، نامعقول بودن ديگر ارتباط شما با ايشان است، شما مورد فريب و دروغ شخص مورد نظرتان قرار گرفته ايد و سادگي كرده ايد، در روايت است: چند دعا مستجاب نمي شود يكي از آن دعاها، دعاي شخصي مي باشد كه پولي به كسي قرض دهد و سند و شاهد نگيرد، به هر حال دعا مي كنيم انشاءالله مشكل شما حل شود و شما از هم اكنون كه جوان هستيد از اين تجربه تلخ عبرت بگيريد و در آينده زندگي خود با هوشياري عمل كنيد. یاحقّ.

  

پاسخ به احکام شرعی