آیات 119 تا 227

بزرگ نمایی کوچک نمایی

فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ«119» ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ«120» إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ«121»

پس ما نوح و هر کس از مؤمنان را که در آن کشتیِ گران بار،با او بود نجات دادیم.سپس باقیماندگان را غرق کردیم.البتّه در این(ماجرا) نشانه ی بزرگی است،ولی اکثر مردم ایمان آورنده نیستند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«122»

و قطعاً پروردگارت همان صاحب عزّت و مهربان است.

نکته ها:

*مراد از گران بار بودن کشتی «الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» ،این است که آنچه مورد نیاز بود،حضرت نوح در کشتی قرار داده بود.امام باقر علیه السلام فرمود: «الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» کشتی مجهّزِ آماده حرکت است.وحضرت علی علیه السلام فرمود:در آن کشتی،نود جایگاه برای چهارپایان ساخته بود.[1]

پیام ها:

1- دعای انبیا و مظلومین مستجاب است. «فَأَنْجَیْناهُ»

2- مؤمنین در پرتو انبیا بیمه هستند. «فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ»

3- جدایی از انبیا سبب هلاکت است. «ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ»

4- داستان نجات نوح و یارانش و غرق کفّارو مخالفان،نمودی از سنّت خداوند در یاری حقّ و سرکوبی باطل است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً»

5-اگر به کفّار مهلتی می دهد،به خاطر رحمت است نه ناتوانی. «الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ«123» إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ«124» إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ«125» فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«126»

 قوم عاد(نیز همچون قوم نوح)انبیا را تکذیب کردند.آن گاه که برادرشان هود به آنان گفت:آیا(از شرک و انحراف)پروا نمی کنید؟ همانا من برای شما پیامبری امین هستم.پس از خدا پرواکنید ومرا پیروی نمایید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ«127»

و من برای رسالتم هیچ مزدی از شما نمی خواهم،(زیرا که)مزد من فقط بر عهده ی پروردگار جهانیان است.

نکته ها:

*«عاد»،نام جدّ بزرگ قوم حضرت هود است و آن قوم به نام جدّشان مشهور شده اند.قوم عاد طایفه ای از عرب بودند که در سرزمین خوش آب و هوای«یمن»در منطقه ای به نام «احقاف»در نزدیکی دریا زندگی می کردند.کشورشان آباد بود،مردم شهر نشین بودند و پیامبرشان حضرت هود بود.نامشان در قرآن کریم 24 بار تکرار شده است.همچنین در قرآن،سوره ای به نام احقاف وسوره ای به نام هود داریم.

پیام ها:

1- چون هدف و محتوای دعوت تمام انبیا یکی است،تکذیب یک پیامبر،به منزله ی تکذیب همه ی پیامبران است. «کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ»

2- دعوت پیامبران،برادرانه بود. «أَخُوهُمْ» (حتّی کلمه ی«ابوهم»نیاورده تا عمق صفا و تواضع و صداقت را بیان کند).

3- تقوا،سرلوحه ی دعوت انبیا است. «أَ لا تَتَّقُونَ»

4- دعوت به تقوا،لازمه ی اخوّت وبرادری است. «أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ»

5-رسالت انبیا برای رشد مردم است،نه سلطه بر آنها. «لَکُمْ»

6- پیامبران،از خود حرفی نداشتند،هر چه می گفتند پیام الهی بود. «رَسُولٌ أَمِینٌ»

7- لحن همه ی انبیا و شیوه ی تبلیغ و محتوای مطالب و خط فکری آنان مشترک است.(تکرار آیات شاهد این سخن است).

8-تقوای الهی،زمینه ساز اطاعت از رهبری است. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ» پیروی از رهبران الهی،تبلور تقوای الهی است.

9- اخلاص و بی توقّعی،رمز موفقیّت است. «وَ ما أَسْئَلُکُمْ»

10- اخلاص و توکّل،لازمه ی تبلیغ است. إِنْ أَجْرِیَ ...

11- کسی که هستی را اداره می کند،زندگی مرا نیز اداره خواهد کرد. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ»

12- نظام هستی از عوامل مختلفی تشکیل شده که همه ی آنها تحت یک تدبیر و در حال رشد هستند. «رَبِّ الْعالَمِینَ»

أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ«128» وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ«129» وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّارِینَ«130»

(هود به مردم گفت:)آیا بر هر تپه ای بنا وقصری بلند از روی هوا و هوس می سازید؟ و کاخ های استوار می گیرید،به امید آنکه جاودانه بمانید؟ و هرگاه کسی را کیفر می دهید،همچون زورگویان کیفر می دهید؟

فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«131»

پس،از خداوند پروا کنید و مرا فرمان برید.

نکته ها:

*«رِیعٍ» به معنای دامنه ی کوه و تپه است. «مَصانِعَ» دژ و قصر محکم و بلند را گویند.و کلمه ی«بطش»به معنای گرفتن با قهر و غلبه و قدرت است.

*در این آیات،قرآن از اصل ساختمان سازی در دامنه ی کوه و ساختن دژ و داشتن قدرت انتقاد نمی کند.آنچه مورد انتقاد است،هدف های نامقدّس، «تَعْبَثُونَ» و خیال های واهی، «لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ» و تجاوز از اعتدال است. «جَبّارِینَ»

*در روایات می خوانیم:یکی از یاران رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر بام خانه اش قبّه ای ساخته بود.

حضرت از دیدن آن ناراحت شد.صاحب خانه چون چنین دید،قبّه را خراب کرد.رسول خدا بار دیگر که قبّه را ندید،پرسید:قبّه چه شد؟ گفتند:همین که صاحبش دید شما ناراضی هستید آن را خراب کرد.پیامبر فرمود:«ان کل بناء وبال علی صاحبه الا ما لا بد منه»هر ساختمانی که مورد نیاز نباشد،در قیامت وبال صاحبش خواهد بود.[2]

پیام ها:

1- سابقه ی بناهای بلند به زمان هود می رسد. «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً»

2- حرص،انسان را رها نمی کند. «بِکُلِّ رِیعٍ»

3- آنچه در چشم دنیاپرستان جلوه دارد،در نظر اولیای خدا خوار است و مردم را به خاطر آن سرزنش می کنند. أَ تَبْنُونَ ... تَعْبَثُونَ

4- تمدن و رفاه کاذب،عامل غرور و مانع حقّ پذیری است. «أَ تَبْنُونَ»

5-شروع کار انبیا با انتقاد از وضع نابسامان موجود و بیدار کردن وجدان ها از طریق سؤال است. أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ...

6- کارهای ستمگران،یا برای مطرح کردن خود است «آیَهً» یا برای بقای خود «تَخْلُدُونَ» یا استثمار و استعمار مردم است. «جَبّارِینَ»

7- در هر کاری باید هدفی والا داشت. أَ تَبْنُونَ ... تَعْبَثُونَ

8-ثروت،سرمایه وساختمان های بلند در دست نااهلان،برای ارضای هوا و هوس است. «تَعْبَثُونَ»

9- انتقاد قرآن از روحیّه ی کاخ نشینی و عیّاشی است،نه اصل ساختمان. «تَعْبَثُونَ» (تولید،ابتکار،هنر و بکارگیری امکانات و نیروی انسانی و...باید در مسیر نیاز واقعی باشد،نه بیهوده)

10- قصرها وکاخ ها،زندگی را جاودانه نمی کنند. «تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ» 11- آفات ساختمان،چهار چیز است:

الف:حرص و اسراف. «بِکُلِّ رِیعٍ»

ب:تفاخر و خودنمایی. «آیَهً»

ج:بُلهوسی. «تَعْبَثُونَ»

د:دنیا گرایی و غفلت. «لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ»

12- قوانین کیفری باید عادلانه باشد.(قرآن از کیفرهای ظالمانه انتقاد می کند) «بَطَشْتُمْ جَبّارِینَ»

13- دینداری،محور و رهبر و الگو لازم دارد. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

14- دینداری،هم پروای قلبی است و هم اطاعت عملی. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

15- بی تقوایی عامل همه ی مفاسد است.حضرت هود پس از انتقاد از فکر و عمل کافران فرمود: فَاتَّقُوا اللّهَ ...

وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ«132» أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ«133» وَ جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ«134» إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ«135»

 و از خداوندی که می دانید چقدر کمکتان کرده پروا کنید.او شما را با(بخشیدن) چهار پایان و فرزندان مدد کرده است.و باغ ها و چشمه سارها(به شما داده است.

اگر کفران کنید)من بر شما از عذاب روز بزرگ می ترسم.

قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ«136»

(قوم عاد به حضرت هود)گفتند:پند دهی یا از پند دهندگان نباشی،برای ما برابر است(و ما تو را نمی پذیریم).

نکته ها:

*حضرت هود مردم را هم به خدا متوجّه کرد: «فَاتَّقُوا اللّهَ» هم به نبوّت: «وَ أَطِیعُونِ» و هم به معاد: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»

*مراد از روز بزرگ در این جا،همان قیامت است،گرچه در داستان حضرت شعیب به دنیا نیز روز عظیم گفته شده است. «فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» عذاب روز ابرِ آتشبار آنان را گرفت که آن عذاب روز بزرگی بود[3]

پیام ها:

1- تقوا بهترین راه تشکّر از خداوند است. «وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ»

2- هر کس خود می داند چقدر مورد لطف خداوند قرار گرفته است. «أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ»

3- کاخ ها و ساختمان های قوم عاد،با دامداری وباغ ها و چشمه ها همراه بود.

بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً ... بِأَنْعامٍ ... جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ

4- اگر آمادگی و قابلیّت نباشد،موعظه ی انبیا نیز اثری ندارد. «سَواءٌ عَلَیْنا»

إِنْ هذا إِلاّ خُلُقُ الْأَوَّلِینَ«137» وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ«138»

این(دعوت تو یا بت پرستی ما)جز شیوه پیشینیان نیست.وما عذاب نخواهیم شد.

فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ«139» وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«140»

پس هود را تکذیب کردند آنگاه ما آنان را هلاک کردیم.البتّه در این (داستان)بی شک نشانه ی بزرگی است،و(لی)اکثر مردم ایمان آورنده نیستند.و همانا پروردگار تو،همان خداوند عزیز و مهربان است.

نکته ها:

*در این که کلمه ی «هذا» به چه چیز اشاره دارد،احتمالاتی است:

الف:این ادّعای پیامبری تو،چیزی جز تقلید از مدّعیان قبلی نبوّت نیست.

ب:این خانه های بلند بر روی تپه ها و سایر کارهای ما،شیوه ی نیاکان ماست.

ج:این تکذیب و بت پرستی ما،همان تکذیب و بت پرستی نیاکان ماست.

*قرآن،بارها از اکثریّت مردم انتقاد کرده است.در این سوره نیز چند بار آیه «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ» در پایان نقل تاریخ انبیا بیان شده است.

پیام ها:

1- سابقه و رفتار نیاکان،دلیل حقّانیّت نیست. «إِنْ هذا إِلاّ خُلُقُ الْأَوَّلِینَ» (در صورتی که مراد از «هذا» ،رفتار مشرکان باشد)

2- تقلید نابجا و تعصّب،مانع پندپذیری است. سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ ... إِنْ هذا ...

3- انحراف نیاکان،زمینه ی انحراف نسل های بعدی است. «إِنْ هذا إِلاّ خُلُقُ الْأَوَّلِینَ»

4- گاهی بت پرستی و هر رفتار دیگر،جزو جوهره ی انسان می شود.(کلمه ی «خُلُقُ» به معنای روحیّه ی ثابت است)

5-بت پرستان،انحراف خود را با شیوه ی نیاکان توجیه و از خود سلب مسئولیّت می کردند. «وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ»

6- سرنوشت انسان به دست خود اوست. «فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ»

7- از تکذیب و هلاکت دیگران عبرت بگیرید. «لَآیَهً»

8-اکثریّت،شما را فریب ندهد.حقّ را در زیادی جمعیّت جستجو نکنید،ملاک شناخت حقّ و باطل،کمیّت نیست. «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ»

کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ«141» إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ«142» إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ«143» فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«144»

قوم ثمود(نیز)پیامبران را تکذیب کردند.آنگاه که برادرشان صالح به آنان گفت:آیا(از شرک و انحراف)پروا نمی کنید؟ من برای شما پیامبری امین هستم.پس از خداوند پروا کنید واز من اطاعت نمایید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ«145»

و من بر این رسالتم هیچ پاداشی از شما نمی خواهم.پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

نکته ها:

*در این سوره،داستان چند تن از پیامبران نقل شده،ولی آغاز ماجرای آنان با کلمه ی «کَذَّبَتْ» شروع می شود [4]و این،به خاطر آن است که در این داستان ها نقطه ی مهم، مسأله ی تکذیب پیامبران از سوی اقوام گذشته و هلاکت آنهاست.آری در نوشتن و گفتن باید مطالب مهم،سرفصل قرار بگیرد.

*در بیان تاریخ،باید به نکات مهم توجّه شود،نه به مسایلی که دانستن یا ندانستن آنها سود و ضرری ندارد.در این داستان ها،درباره ی تعداد مردم و نام مکان و تاریخ حادثه و جزئیات دیگر،مطلبی بیان نشده است،زیرا آنچه مایه ی عبرت است،نشان دادن جلوه های حقّ و باطل و بیان پیروزی حقّ بر باطل است.

پیام ها:

1- روش دعوت تمام انبیا یکی است.در داستان نوح،هود،صالح،لوط و شعیب،همه ی آنان یک کلام و یک شعار داشتند:

همه می گفتند: «أَ لا تَتَّقُونَ»

همه می گفتند: «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

همه می گفتند: «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»

همه می گفتند: «ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ»

و خلاصه ی پیام همه ی آنان چند چیز بود:برادری،تقوا،پیروی از رهبر، بی توقّعی،توکّل بر خدا و اطمینان دادن به مردم که ما به نفع شما و امین شما هستیم.(پیام های این چند آیه نیز مانند پیام های آیات قبل است که درباره ی پیامبران دیگر در همین سوره عنوان شد.)

أَ تُتْرَکُونَ فِی ما هاهُنا آمِنِینَ«146» فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ«147» وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ«148» وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ«149»

آیا(فکر می کنید)شما در آنچه در این دنیا دارید،در أمن وامان رها خواهید شد؟ در باغ ها و چشمه ها.و کشتزارها و نخل هایی که شکوفه اش لطیف و بر هم نشسته است.(و هیچ مسئولیّت و بازگشتی نخواهید داشت؟)و شما(ماهرانه)از کوه ها خانه هایی برای خوشگذرانی می تراشید.

فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«150» وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ«151»

پس،از خدا پروا کنید و مرا پیروی نمایید.واز اسرافکاران فرمان نبرید.

اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ«152»

آنان که در زمین فساد می کنند و اهل اصلاح نیستند.

نکته ها:

*اگر مردم دنیا تنها به همین جمله ی «لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ» عمل کنند،تمام حکومت های طاغوتی اسرافکار،سقوط می کنند.

*قوم ثمود،هم کشاورزی خوبی داشتند، «فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ» هم تمدّن و خانه سازی «مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً» و هم رفاه و امنیّت. فارِهِینَ ... آمِنِینَ

*کلمه ی«طلع»به شکوفه ی خرما گفته می شود که قبل از میوه طلوع می کند و گاهی به نوبَر و اوّلین خرما نیز گفته می شود.

*«هَضِیمٌ» به معنای شکوفه ی لطیف و بر هم نشسته است.یعنی شکوفه های خرما از انبوهی و پر حاصلی و طراوت بر هم سوار شده است.

*با اینکه کلمه ی «جَنّاتٍ» شامل درخت خرما نیز می شود،ولی نام درخت خرما جداگانه برده شده است،که شاید اشاره به اهمیّت خرما در میان قوم ثمود بوده است.

*کلمه ی «فارِهِینَ» می تواند از کلمه ی«فره»به معنای شادی باشد که «بُیُوتاً فارِهِینَ» یعنی در خانه ها سرمست بودند و می تواند از ریشه ی«فراهت»به معنای مهارت باشد که «بُیُوتاً فارِهِینَ» یعنی با مهارت خانه هایی را از کوهها می تراشیدند.

پیام ها:

1- به زندگی مرفّه دنیا مغرور نشوید. أَ تُتْرَکُونَ ... آمِنِینَ رفاه امروز نشانه ی رضای خداوند از شما نیست.(نعمت های مادّی پایدار نیست).

2- توجّه به ناپایداری دنیا،وسیله ی تقواست. أَ تُتْرَکُونَ ... فَاتَّقُوا اللّهَ

3- لازمه ی تقوا،پیروی از انبیا و دوری از اطاعت مسرفان است. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»

4- امنیّت،اقتصاد و رفاه،اگر با پیروی از رهبر معصوم همراه نباشد زمینه ی فساد خواهد شد. «آمِنِینَ ، جَنّاتٍ ، عُیُونٍ ، زُرُوعٍ ، بُیُوتاً ، فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

5-انسان در برابر نعمت ها رها نیست،بلکه مسئولیّت دارد. «جَنّاتٍ ، عُیُونٍ ، زُرُوعٍ ، بُیُوتاً ، لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»

6- اسرافکار،صلاحیّت رهبری جامعه را ندارد. «لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»

7- انبیا در مصرف گرایی مردم حسّاس بودند. «لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»

8-در برابر سرمایه داران اسرافگر،کرنش نکنید. «لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ»

9- تولّی و تبرّی باید با هم باشد. «أَطِیعُونِ - لا تُطِیعُوا»

10- اسراف،فساد است و اسرافکار،مفسد. «الْمُسْرِفِینَ اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ»

11- از مرفّهان بی درد،امید اصلاح نداشته باشید که اصلاح تنها در سایه ی مکتب انبیاست. «وَ لا یُصْلِحُونَ»

12- اسرافکاران،کار خودرا توجیه می کنند وخود را صالح می دانند. «لا یُصْلِحُونَ»

قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ«153»

(قوم ثمود به جای ایمان آوردن به صالح)گفتند:همانا تو از سحر شدگانی.

ما أَنْتَ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«154»

تو جز بشری مثل ما نیستی.پس اگر از راستگویانی،نشانه(و معجزه)ای بیاور.

پیام ها:

1- به انبیا دو تهمت می زدند:سحرکننده، «ساحِرٍ» و سحرشده. «الْمُسَحَّرِینَ»

2- بدتر از عصیان،توجیه کردن آن است.در برابر فرمان «أَطِیعُونِ» عصیان خود را توجیه کرده ومی گفتند:تو سحر شده ای وقابل پیروی نیستی. «الْمُسَحَّرِینَ»

3- نبوّت ومعجزه،متلازمند. «فَأْتِ بِآیَهٍ» (معجزه،نشانه ی صداقت انبیاست)

قالَ هذِهِ ناقَهٌ لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ«155» وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ«156»

صالح(در پاسخ معجزه خواهی مردم)گفت:این ماده شتری است(که با اراده ی خداوند،از درون کوه خارج شد).برای اوست سهمی از آب(یک روز)و برای شما روز دیگری معیّن شده است.و به آن آسیبی نرسانید که عذاب روز سهمگین،شما را فرا می گیرد.

فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ«157»

پس ناقه را کشتند،سپس از کرده ی خود پشیمان شدند.

نکته ها:

*دست قدرت خداوند در ارائه ی معجزه باز است،از شکافتن ماه «انْشَقَّ الْقَمَرُ» ،تا شکافتن آب «فَانْفَلَقَ» تا شکافتن کوه و بیرون آوردن شتر برای او یکسان است.

*با این که ناقه ی صالح را یک نفر از پای درآورد،امّا قرآن می فرماید: «فَعَقَرُوها» یعنی گروهی آن را پی کردند،زیرا آن گروه به کار آن یک نفر راضی بودند.چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:«انما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا»[5]

پیام ها:

1- معجزه باید به قدری روشن باشد که همه ی مردم در هر سطحی که هستند، اعجاز آن را درک کنند. «هذِهِ ناقَهٌ»

2- توهین به مقدّسات،کیفر بزرگ دارد. «لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ» خداوند در سوره اعراف این شتر را به خود نسبت داده است؛ «ناقَهُ اللّهِ»[6]

3- شتری که رنگ و نشان الهی داشته باشد،بر انسان های عادّی مقدّم است. لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ ...

4-انسان طاغی،حتّی به حیوان بی آزار شیرده رحم نمی کند. «فَعَقَرُوها»

5- هشدارهای انبیا را جدّی بگیریم. «لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ - فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ»

6- هر کس که به کار دیگری راضی باشد،در اجر یا گناه کار او شریک است.

«فَعَقَرُوها» با اینکه یک نفر ناقه را کشت.

7-هر ندامت وتوبه ای مقبول نیست.(توبه وندامت هنگام دیدن عذاب کارساز نیست). «نادِمِینَ - فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ»

فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ«158» وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«159»

پس آنان را عذاب فرا گرفت.همانا در این(ماجرا)قطعاً نشانه و درس عبرتی است،و(لی)اکثر آنان ایمان آورنده نیستند.و البتّه پروردگار تو بی شک همان توانای مهربان است.

پیام ها:

1- توهین به مقدّسات الهی به حدّی مهم است که گروهی به خاطر کشتن یک حیوان،نابود می شوند. فَعَقَرُوها ... فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ

2- هم الطاف او نشانه های عبرت هستند و هم قهر وعذابش. «لَآیَهً»

3- انسان می تواند حتّی با دیدن بزرگ ترین نشانه های الهی،در برابر حقّ عناد ورزد و ایمان نیاورد. «لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ»

4- فرستادن انبیا ومعجزه وقهر بر کفّار لجوج،از شئون ربوبیّت اوست. «رَبَّکَ»

5-ایمان و کفر مردم،در خداوند اثری ندارد. «إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ»

6- قهر خداوند به خاطر عمل خودماست وگرنه او مهربان است. «لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ«160» إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ«161» إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ«162» فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«163»

قوم لوط(نیز)انبیا را تکذیب کردند.زمانی که برادرشان لوط به آنان گفت:آیا(از شرک وانحراف دوری،و از خدا)پروا نمی کنید؟ همانا من برای شما پیامبری امین هستم.پس،از خداوند پروا کنید و مرا اطاعت نمایید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ«164»

و من در برابر رسالتم از شما مزدی درخواست نمی کنم.(زیرا)مزد من تنها بر پروردگار جهانیان است.

پیام ها:

1- موضوعات اصلی را سرفصل کلام خود قرار دهید. کَذَّبَتْ ثَمُودُ ...

(در آغاز تاریخ تمام انبیا در این سوره،کلمه ی «کَذَّبَتْ» مطرح شده و این به جهت آن است که هدف از نقل تاریخ آن بزرگواران در این سوره،بیان تکذیب مردم لجوج و کیفر الهی آنان است.)

2- تکذیب یک پیامبر به منزله ی تکذیب همه ی پیامبران است. کَذَّبَتْ ... اَلْمُرْسَلِینَ (با اینکه هر قومی پیامبر خود را تکذیب می کرد،ولی چون انبیا دارای هدف وبرنامه واحدی هستند،تکذیب یکی از آنها به منزله تکذیب همه آنان است)

3- رابطه ی رهبر آسمانی با مردم،رابطه ی برادری است. «أَخُوهُمْ»

4- کسی که پروای درونی ندارد،از هر جهت آسیب پذیر است و هیچ حقّی را نمی پذیرد. «أَ لا تَتَّقُونَ»

5-رهبران آسمانی باید به سراغ مردم روند و خود و اهداف خود را به آنان عرضه کنند. أَ لا تَتَّقُونَ إِنِّی لَکُمْ ...

6- تقوا،بستر و زمینه ی حقّ پذیری و اطاعت از انبیا است. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

7- دینداری،بدون اطاعت از رهبری کامل نیست. «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ»

8-اگر به مال مردم چشم ندوزیم،سخنان ما بیشتر اثر می کند. «ما أَسْئَلُکُمْ»

9- کسی می تواند از مردم بی نیاز باشد که توکّلش بر خداوند زیاد باشد. «إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ»

أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ«165» وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ«166»

آیا از میان مردم جهان،شما به سراغ مردها می روید؟ و(زنان و) همسرانتان را که پروردگارتان برای شما آفریده رها می کنید؟ بلکه شما مردمی تجاوزکارید.

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ«167»

مردم(به جای پندپذیری)گفتند:ای لوط! اگر(از حرف هایت)دست برنداری،قطعاً از اخراج شدگان خواهی بود.

نکته ها:

*در این آیات،قوم لوط به عنوان تجاوزگر معرّفی شده اند؛ «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ» لکن در آیات دیگر،تعبیرات دیگری نیز درباره ی آنها به کار رفته است،از جمله: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»[7]، «قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ»[8]و «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[9]

*کسی که مرتکب لواط شود،مجازاتش قتل است.این عمل به قدری زشت است که حتّی اگر کسی با حیوانی آمیزش جنسی انجام دهد،گوشت آن حیوان حرام می شود و باید آن را ذبح کرد و سپس لاشه ی آن را سوزاند.

پیام ها:

1- در نهی از منکر،باید منکرات رایج در هر گروه و زمان را شناخت و در بازداشتن مردم از آن اصرار نمود. «أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ»

2- در نهی از منکر،راه های معروف را ارائه دهید. أَ تَأْتُونَ - وَ تَذَرُونَ ... أَزْواجِکُمْ

3- رها کردن همسر و نادیده گرفتن نیازهای او ممنوع است. تَذَرُونَ ... أَزْواجِکُمْ

4- خداوند برای اشباع غرائز بشر،مسیر فطری وطبیعی قرارداده است. «خَلَقَ لَکُمْ»

5-ادیان آسمانی،انسان را به ازدواج ترغیب می کنند. «خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ»

6- ازدواج،جلوه ای از ربوبیّت الهی و به نفع انسان است. «خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ»

 7- انحرافات جنسی،تجاوز و طغیان است و همجنس گرایی و لواط،تجاوز به حریم ارزشهاست. «عادُونَ»

8-برای از بین بردن منکر،تکرار نهی از منکر و استقامت لازم است. «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ»

9- در نهی از منکر،خود را برای تهدیدهای دیگران آماده کنید. «لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ»

10- تبعید،شیوه ی ستمگران قوم لوط بوده است. «مِنَ الْمُخْرَجِینَ»

قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ«168» رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمّا یَعْمَلُونَ«169»

لوط گفت:من مخالف شدید کردار شما هستم.پروردگارا! من و کسان مرا از(شرّ)آنچه انجام می دهند رهایی بخش.

فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ«170» إِلاّ عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ«171» ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ«172»

پس(دعایش را مستجاب کردیم و)او وتمام خاندانش را نجات دادیم.مگر پیرزنی (زن لوط)که در میان بازماندگان بود.سپس،دیگران را ریشه کن کردیم.

وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ«173»

و بر سر آنان بارانی(از سنگ)فرو فرستادیم.پس چه بد است باران هشدار داده شدگان.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ«174» وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«175»

البتّه در این(ماجرا)نشانه ای(از قدرت الهی)است،لکن بیشتر مردم ایمان آورنده نیستند.همانا پروردگار تو همان توانای مهربان است.

نکته ها:

*کلمه ی«قالین»به معنای اظهار نگرانی و مخالفت شدیدی است که از عمقِ جان باشد.

پیام ها:

1- با کار بد مخالفت کنید،نه با شخص خلافکار. «لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ»

2- انبیا،در برابر تهدیدها نمی ترسیدند و حرف خود را می زدند. «مِنَ الْقالِینَ» لوط در برابر تهدید اخراج وتبعید،فرمود:من دشمن کار شما هستم.

3- تنفّر از کار بد،هم باید زبانی باشد و هم عملی. «قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ - رَبِّ نَجِّنِی» آری نگرانی تنها کافی نیست،باید به فکر رهایی ونجات از مرکز فساد بود.

4- محیط آلوده برای مردان خدا قابل تحمّل نیست؛اگر از اصلاح محیط مأیوس شدند،حداقل خود را از آنجا نجات می دهند. «نَجِّنِی»

5-بزرگان جامعه باید به فکر خاندان و یاران خود باشند. «نَجِّنِی وَ أَهْلِی»

6- دعای انبیا مستجاب است. «رَبِّ نَجِّنِی - فَنَجَّیْناهُ»

7- زن،در انتخاب راه وابسته به شوهر نیست. «إِلاّ عَجُوزاً» (زن لوط راه انحرافی را برگزیده بود)

8-در ادیان آسمانی،همه ی قوانین و ارزش ها بر اساس ضوابط است نه روابط.

«إِلاّ عَجُوزاً» (زن پیامبر نیز اگر منحرف شد،هلاک می شود،زیرا ملاک و میزان،کفر وایمان است نه رابطه ها و نسبت ها)

9- حساب اطرافیان و وابستگان شخصیّت ها را،از حساب خود آنان جدا کنید.

«إِلاّ عَجُوزاً» (ممکن است انسان پیامبر وفرستاده خدا باشد،ولی بستگانش در راه حقّ نباشند.همسر لوط در خانه پیامبر بود،ولی دارای تفکّر انحرافی بود.)

10- کیفر گناه برای همه یکسان است،زن لوط در میان نابودشدگان است و امتیاز ویژه ای ندارد. «فِی الْغابِرِینَ»

11- کیفر کسانی که مسیر ازدواج را به لواط می کشانند،آن است که باران رحمت، باران عذاب شود و آنان را از پای در آورد. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ»

12- خداوند قبل از عذاب،هشدار می دهد و اتمام حجّت می کند. «الْمُنْذَرِینَ»

13- همین که جامعه از افراد صالح خالی شد،زمینه ی قهر الهی فراهم شده است.

فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ ... ثُمَّ دَمَّرْنَا

14- طبیعت،در اختیار قدرت الهی است.(همان قدرتی که از آسمان باران نازل می کند،می تواند سنگ نازل کند) وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً ...

15- تاریخ،مایه ی عبرت است. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً»

16- در تربیت،تکرار لازم است.(در این سوره بعد از نقل ماجرای هریک از پیامبران،جمله ی «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً» آمده است).

17- اکثر مردم پند پذیر نیستند. «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ»

18- قدرت همراه با رحمت ارزش دارد. «الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ الْمُرْسَلِینَ«176» إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ«177» إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ«178» فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ«179»

اصحاب ایکه(نیز)پیامبران را تکذیب کردند.زمانی که شعیب به آنان گفت:آیا از(شرک وانحراف)پروا ندارید؟ همانا من برای شما پیامبری امین هستم.پس،از خدا پروا کنید و من را اطاعت کنید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ«180»

و من بر این رسالتم هیچ پاداشی از شما درخواست نمی کنم.اجر من جز بر پروردگار جهانیان نیست.

نکته ها:

*«ایکه»به معنای بیشه وجنگل است.بعضی«اصحاب ایکه»را که چهار بار نامشان در قرآن آمده همان اصحاب مَدیَن می دانند و بعضی دیگر آنان را قومی می دانند که در منطقه ای نزدیک مَدیَن زندگی می کردند و هر دو قوم،مخاطب حضرت شعیب بوده اند.

*در این سوره،این هفتمین پیامبری است که داستانش نقل شده و در تمام این داستان ها جمله ی «قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ» بود امّا در مورد شعیب،کلمه ی«اخوهم»نیامده است.شاید

دلیلش این باشد که شعیب نسبت به مردم غریب بود.[10]

پیام ها:

1- همه ی انبیا،هم فکر،هم سخن و همسو بودند.(آیات «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» « فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ» در همه ی داستان های این سوره تکرار شده و پیام های این آیات،همان پیام های آیات 160 تا 164 است.)

أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ«181» وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ«182»

حقّ پیمانه را ادا کنید و از کم فروشان نباشید.و با ترازوی درست بسنجید.

وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ«183»

و اجناس مردم را کم ندهید و در زمین به فساد و تبهکاری نکوشید.

نکته ها:

*کلمه ی«کیل»،برای مایعات و کلمه ی«قسطاس»،برای وزن ها و کلمه ی «أَشْیاءَهُمْ» ،برای چیزهای عددی و غیره بکار رفته است.

*در این آیات دو امر و دو نهی مشاهده می کنیم که مکمّل یکدیگرند. «أَوْفُوا - وَ لا تَکُونُوا» و «زِنُوا - لا تَبْخَسُوا»

*در روایات آمده است:کسانی که عیب جنس خود را به مشتری نگویند، فرشتگان، آنان را لعنت می کنند وکسانی که با مکر وحیله دیگران را فریب دهند، بدترین مردم هستند.[11]

*کم فروشی،یکی از منکرات بزرگ اقتصادی است که همه آفات لقمه حرام را به دنبال دارد.کم فروشی،تنها در داد و ستد نیست،بلکه ممکن است افرادی در تدریس، طبابت، نظارت، مهندسی و شئون دیگر زندگی نیز کم فروشی کنند و چنان که باید حقّ دیگران را ادا نکنند.

پیام ها:

1- پیمانه و ترازو،سابقه و تاریخی بس طولانی دارد. «أَوْفُوا الْکَیْلَ»

2- کم فروشی،حرام و مراعات حقّ الناس واجب است. أَوْفُوا الْکَیْلَ ...

3- انبیا،بر سلامت نظام اقتصادی جامعه نظارت داشتند. «أَوْفُوا الْکَیْلَ»

4- ادیان آسمانی بر عدالت اجتماعی و اقتصادی تأکید دارند. «أَوْفُوا - وَ زِنُوا»

5-میزان سنجش در هر امری باید عادلانه و درست باشد. «بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ»

6- مراعات حقوق همه ی انسان ها لازم است،نه تنها مؤمنین. «لا تَبْخَسُوا النّاسَ»

7- کم فروشی،در هر چیزی ممنوع است و مخصوص پیمانه و ترازو نیست.

«لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ»

8-کم فروشی،نوعی فساد است و کسانی که به جامعه ضربه ی اقتصادی می زنند مفسد فی الارض هستند.زیرا نابسامانی های اقتصادی،سرچشمه ی از هم پاشیدگی نظام اجتماعی است. «لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»

9- شناخت انحرافات موجود در جامعه،گام اوّل در اصلاح جامعه است.

(تمام آیات)

وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلِینَ«184» قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ«185» وَ ما أَنْتَ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ«186»

و از خدایی که شما و اقوام پیشین را آفریده پروا کنید.مردم(به جای قبول دعوت شعیب)گفتند:تو قطعاً از سحرشدگانی.و تو جز بشری مثل ما نیستی،و ما تو را از دروغگویان می پنداریم.

نکته ها:

*کلمه ی«جبل»به معنای امّت و جماعت است،چنانکه آیه 62 سوره یس می فرماید: «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً» شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد.چون کلمه ی«جبل»به معنای کوه و«جبلی»به معنای فطری است،به اقوام و نسل هایی که قدیمی هستند یا خلق و خوی فطری دارند و مثل کوه استوارند،«جبلی»گفته می شود.

پیام ها:

1- کسی که انسان را آفرید،شایسته ی احترام است و باید از او پروا کرد. «وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ»

2- تقوا و ایمان،مانع فساد اقتصادی است.آنکه شما را آفرید،رزق شما را هم می دهد. «وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ» (با توجّه به آیات قبل درباره ی کم فروشی)

3- به آداب و رسوم فاسد نیاکان،تکیه نکنیم که همه مخلوق خدا هستیم و باید مطیع او باشیم. «خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلِینَ»

4- تهمت،اهرم کسانی است که منطق ندارند. «قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ»

5-خلافکار،خلاف خود را توجیه می کند.(به جای اقرار به اشتباه و لجاجت خود،انبیا را سحر شده می داند). «أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ»

فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ«187» قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ «188»  فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ«189»

پس اگر تو از راستگویانی،پاره هایی از آسمان را بر سر ما بیفکن! (شعیب) گفت: پروردگار من به آنچه انجام می دهید آگاه تر است.پس شعیب را تکذیب کردند و عذاب روز ابر(آتشبار)آنان را فراگرفت.البتّه آن عذاب روز بزرگ و هولناکی است.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ«190» وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ«191»

بی شک در این(ماجرا)نشانه ای(از قدرت الهی)است،ولی اکثر مردم ایمان آورنده نیستند.و البتّه پروردگارت همان توانای مهربان است.

نکته ها:

*کلمه ی«کسف»که چهار بار در قرآن آمده،جمع«کسفه»به معنای قطعه است و در اینجا مراد پاره ای از ابر است.و مراد از «عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ» ،یا عذاب در روزی است که مردم از شدّت گرما زیر سایبان ها پناه برده بودند،یا روزی که ابری بر سرشان سایه افکنده بود.

*در چگونگی عذاب قوم شعیب چند تعبیر آمده است:یک جا می فرماید:با زلزله نابود شدند.[12] در جای دیگر می فرماید:با صیحه عذاب شدند.[13] و در اینجا مسأله ی ابر مطرح است.هر سه مطلب،با هم قابل جمع است که از ابرِ سیاهی رعد و صیحه ای برخیزد و لرزه بر جان آنان بیفتد یا با ایجاد زلزله ای همزمان،نابود شوند؛و شاید زلزله مربوط به اصحاب مَدیَن و ابر سیاه مربوط به اصحاب ایکه باشد،چون حضرت شعیب بر هر دو قوم مبعوث بود و در سوره ی اعراف،رسالت بر قوم مدین مطرح شده است که آنان با زلزله نابود شدند، ولی در این سوره از رسالت بر اصحاب ایکه یاد شده است.

پیام ها:

1- خواسته وتقاضای سنگدلان نیز خشن است. «فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ»

2- در شیوه ی تبلیغ وارشاد،لازم نیست بر طبق تمایلات و خواسته های مخالفان عمل شود. قالَ رَبِّی أَعْلَمُ ...(آنان سقوط قطعاتی از آسمان را درخواست می کردند،امّا پیامبر پاسخ می دهد:خداوند آگاه تر است)

3- یاد خدا وتوکّل بر او،بهترین پشتوانه در برابر خرافات است. قالَ رَبِّی أَعْلَمُ ...

4-سرنوشت ما به دست خود ماست. فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ ...

5- خداوند،انبیا را حمایت و مخالفانشان را نابود می کند. «فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ»

6- حبّ دنیا و رسیدن به مال،انسان را به سرکشی در برابر انبیا وادار می کند.

«لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ - فَکَذَّبُوهُ»

7-هدف قرآن از نقل تاریخ،عبرت آموزی است،نه داستان سرایی. «لَآیَهً»

8- اکثر مردم در خط حقّ قرار نمی گیرند. «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ»

9- مربّی باید همراه با قدرت،عطوفت نیز داشته باشد. «لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

10- همان خداوندی که شعیب را حمایت و مخالفان او را هلاک کرد،پروردگار تو نیز هست. «إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» (بیان تاریخ امثال حضرت شعیب،هم مایه ی دلداری و تسلّی پیامبر است و هم تهدیدی برای کفّار و دشمنان)

11- هلاکت مخالفان انبیا،نمودی از عزّت و قدرت الهی است،همان گونه که مهلتی که به آنان داده می شود نمودی از رحمت اوست. «الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»

وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ«192» نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ«193» عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ«194»

والبتّه این(قرآن)فرستاده پروردگار جهانیان است.(که جبرئیل)فرشته ی امین الهی آن را فرو آورده است بر دل تو،تا از هشداردهندگان باشی.

بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ«195» وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ«196»

(این قرآن)به زبان عربی روشن(نازل شده)و همانا(خبر)آن در کتاب های (آسمانی) پیشین آمده است.

نکته ها:

*«زُبُرِ» از واژه ی «زُبُرِ» به معنای نوشتن و جمع«زبور»به معنای کتاب است.

*قرآن را ساده ننگریم،زیرا:

الف:سرچشمه ی آن، «رَبِّ الْعالَمِینَ» است.

ب:واسطه ی آن، «الرُّوحُ الْأَمِینُ» است.

ج:ظرف آن،قلب پاک پیامبر صلی الله علیه و آله «قَلْبِکَ» است.

د:هدف آن،بیداری مردم «الْمُنْذِرِینَ» است.

ه:زبان آن،فصیح و بلیغ «عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» است.

و:بشارت آن،در کتاب های پیشینیان، «زُبُرِ الْأَوَّلِینَ» است.

*حضرت اسماعیل،هود،صالح و شعیب علیهم السلام،به زبان عربی سخن می گفته اند.[14]

* در قرآن فرشته ی وحی دارای چند نام است:روح الامین،روح القدس، شدیدالقوی، رسولٌ کریم و جبرئیل.

دلیل این که به جبرئیل«روح»گفته شده،یا به خاطر آن است که دین و روح مردم به واسطه ی او زنده شده،یا خودش موجودی روحانی است.

پیام ها:

1- قرآن وحی الهی است،نه شنیده ها وبافته های پیامبر. «إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ»

2- قرآن از دنیای غیب به دنیای شهود نازل شده است. «لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ»

3- کسی که وحی می فرستد،همانی است که تمام هستی را اداره و تربیت می کند.

(قوانین آسمانی با نظام آفرینش هماهنگ است) «لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ»

4- نزول وحی،وسیله ی رشد واز شئون ربوبیّت است. «لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ»

5-سنّت الهی به استخدام واسطه هاست. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ»

6- وحی الهی بدون کم و کاست نازل شده است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ»

7- قلب،مرکز دریافت حقایق است. «عَلی قَلْبِکَ»

8-تا از عمق جان چیزی را باور نداشته باشیم،نمی توانیم هشدار جدّی بدهیم.

«عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ»

9- سنّت خداوند،فرستادن پیامبران برای انذار و هشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِینَ»

10- درمان غافل،با انذار وهشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِینَ» در قرآن،انذار بیشتر از بشارت آمده است.

11- تبلیغ باید روشن و با زبان مردم باشد. «عَرَبِیٍّ مُبِینٍ»

12- بشارتِ قرآن،در کتب آسمانی پیشین آمده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِینَ» چنانکه بشارت آمدن پیامبر اسلام در تورات وانجیل بوده است. «یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ»[15]

13- در برنامه ریزی و مدیریّت،زمینه را برای رشد و هدایت و فعالیّت آیندگان فراهم سازید. «زُبُرِ الْأَوَّلِینَ»

14- مضمون و محتوای قرآن،در کتاب های آسمانی پیشین بوده،ولی الفاظ آن بر قلب مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِینَ»

أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ«197»

آیااین که علمای بنی اسرائیل از آن(قرآن)اطلاع دارند،برای آنان (مشرکان عرب)نشانه ای(بر صحّت آن)نیست؟

وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ«198»

(بر فرض)اگر ما قرآن را بر بعضی غیر عرب ها نازل می کردیم.

فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ«199»

پس او آن را برایشان می خواند،عرب ها به آن ایمان نمی آوردند.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام فرمودند:ارزش و فضیلت غیر عرب این است که آنان به سوی قرآنی که به زبان عربی است گرایش پیدا کردند،ولی اگر قرآن به زبان غیر عربی بود،بعضی عرب ها ایمان نمی آوردند[16]

پیام ها:

1- عذرِ جاهلِ مقصّر،پذیرفته نیست. «أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً» شما که از علمای خود نمی پرسید،سزاوار توبیخ و سرزنش هستید.

2- علمای بنی اسرائیل از حقّانیّت قرآن آگاه بودند. «یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ»

3- در تبلیغ و تربیت،به احساسات و زبان ملّی مخاطب توجّه کنید. لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ ...

4- تعصّب و نژادپرستی،مانع حقّ پذیری است. «لَوْ نَزَّلْناهُ - ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ»

5-تعصّب و ملیّت گرایی در قوم عرب زیاد است. لَوْ نَزَّلْناهُ ... ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ

کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ«200» لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ«201» فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ«202»

ما این گونه قرآن را(با بیانی رسا وروشن)در دلهای گناهکاران عبور دادیم،(ولی آنان)ایمان نمی آورند،مگر آنکه عذاب دردناک را مشاهده کنند.که ناگهان و در حالی که آگاه نباشند به سراغشان آید.

فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ«203» أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ«204»

پس گویند:آیا به ما مهلتی(برای توبه وجبران)داده خواهد شد؟ آیا نسبت به نزول عذاب ما عجله دارند(که می پرسند قهر خدا چه زمانی است)؟

أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ«205» ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ«206»

آیا دیدی که اگر سال ها هم آنان را(از نعمت های خود)برخوردار کنیم، آنگاه عذاب موعود به آنها خواهد رسید.

نکته ها:

*در روایات می خوانیم:رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب دیدند که بنی امیّه از منبرش بالا می روند و مردم را منحرف می کنند،چون از خواب برخاستند غمگین بودند،در این وقت جبرئیل این آیات را آورد: «أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ. ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ»[17]

پیام ها:

1- خداوند حتّی با کفّار اتمام حجّت می کند و قرآن را بر آنان عرضه می کند و بر دلشان عبور می دهد. «سَلَکْناهُ»

2- اگر قابلیّت نباشد،قرآن هم کارساز نیست. «سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ لا یُؤْمِنُونَ»

3- جرم و گناه،زمینه ی هدایت را در انسان محو می کند. «الْمُجْرِمِینَ لا یُؤْمِنُونَ»

4- همان گونه که اگر قرآن به زبان اعجمی نازل می گردید،عرب های مشرک مکّه ایمان نمی آوردند،اکنون هم که به زبان عربی روشن نازل ومطالب آن بر دل آنان وارد می شود،باز هم ایمان نمی آورند. «لا یُؤْمِنُونَ بِهِ»

5-ایمان در لحظه ی اضطرار سودی ندارد. «لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتّی یَرَوُا الْعَذابَ»

6- به مهلت دادن خداوند مغرور نشویم،زیرا مرگ و عذاب الهی به صورت ناگهانی می آید. «فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً»

7- مجرم،در لحظه ی مرگ تقاضای مهلت دارد. «هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ»

8-روزی وجدان های خفته بیدار خواهد شد. «هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ»

9- کسانی که در دیدن عذاب الهی عجله دارند،روزی برای در امان بودن از عذاب، مهلت خواهند خواست. «مُنْظَرُونَ - یَسْتَعْجِلُونَ»

10- مهلت برای سیه دلان سودی ندارد. مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ... جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ

ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ«207»

آنچه برخوردار بودند،در دفع عذاب به کارشان نیاید.

وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ لَها مُنْذِرُونَ«208» ذِکْری وَ ما کُنّا ظالِمِینَ«209»

وما(مردم)هیچ منطقه ای را هلاک نکردیم،مگر آن که بیم دهندگانی داشتند.تا مایه ی پند و عبرت باشد،و ما ستمکار نبودیم(که بدون هشدار مجازات کنیم).

نکته ها:

*خداوند،هر فرد و قوم گمراهی را زمانی هلاک می کند که از قبل به آنان هشدار داده باشد، وگرنه عقوبت بدون هشدار ظلم است و ظلم در شأن خداوند نیست.قرآن،این حقیقت را در آیات مختلف بیان کرده است:

* «وَ ما ظَلَمْناهُمْ»[18]ما به آنان ظلم نکردیم.

* «وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً»[19]خداوند اراده ی ظلم نمی کند.

* «فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ»[20]شأن خداوند ظلم کردن نیست.

* «لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً[21]، «لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً»[22]کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.

* «لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»[23]خداوند به اندازه نخ درون هسته خرما وکمتر از آن ظلم نمی کند.

* «لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» [24]خداوند به اندازه ی سنگینی ذرّه ای ستم نمی کند.

پیام ها:

1- در هنگام قهر الهی،همه ی اسباب کامیابی بی فایده است. «ما أَغْنی عَنْهُمْ»

2- رفاه مخالفان دین،شما را غمگین نکند که روزی آن را خواهیم گرفت. «ما

أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ»

3- قهر الهی،بعد از اتمام حجّت است.تنبیه باید بعد از تذکّر باشد. وَ ما أَهْلَکْنا ...

إِلاّ لَها مُنْذِرُونَ

4- در هر امّتی اولیای خدا هستند که آنان را هشدار دهند. «مِنْ قَرْیَهٍ إِلاّ لَها مُنْذِرُونَ»

5-وظیفه ی انبیا هشدار است و در قبول یا ردّ مردم مسئولیّتی ندارند. «مُنْذِرُونَ»

6- انسان فطرتاً حقایق را درک می کند،لکن چه بسا غفلت او را فرا می گیرد،و درمان غفلت،تذکّر و هشدار است. «مُنْذِرُونَ»

7- تنبیه قبل از تذکّر،ظلم است. «ذِکْری وَ ما کُنّا ظالِمِینَ»

8-شأن الهی از ظلم دور است. «وَ ما کُنّا ظالِمِینَ»

وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ«210» وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ«211» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ«212»

و قرآن را شیطان ها نازل نکرده اند.نه سزاوار آنان است(که شیاطین آن را نازل کنند)و نه قدرت بر این کار دارند.بی شک آنها از شنیدن(اخبار آسمانی)برکنارند.

فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ«213»

پس(ای پیامبر!)با خدا معبود دیگری را نخوان که از عذاب شدگان خواهی شد.

نکته ها:

*وحی دو نوع است:

الف:وحی الهی که به وسیله ی روح الامین بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل می شود،که این نوع وحی نه سزاوار جنّ و شیاطین است و نه آنها توان دریافت و ارسال آن را دارند. «وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ»

ب:نوع دیگر وحی،وسوسه ها و الهام های شیطانی است که شیطان ها بر اولیای خود القامی کنند. «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ»[25]

*قرآن از استحکام ومقامی والا واز قداست وحفاظتی خاصّ برخوردار است،زیرا آورنده آن روح الامین است،از هرگونه دستبردی محفوظ است، «لَمَعْزُولُونَ» گیرنده آن معصوم است، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی» [26]وتضمین شده است. «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»[27]

*مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند:اگر تو بت های ما را بخوانی و آنها را محترم بدانی، ما نیز تو را رئیس خود قرار می دهیم.آیه نازل شد که کفّار را مأیوس کن. «فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ»

پیام ها:

1- تهمت ها را قاطعانه پاسخ دهید. «وَ ما تَنَزَّلَتْ» مشرکان القای آیات را کار شیاطین می پنداشتند.

2- قداست وحی،از خباثت شیاطین دور است. «ما یَنْبَغِی لَهُمْ»

3- قدرت جن و شیاطین محدود است. «وَ ما یَسْتَطِیعُونَ»

4- ورود بیگانگان به مراکز قدسی ممنوع است. «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ»

5-اگر قابلیّت و پاکی و ظرفیّت باشد،فرشته را به نزول وا می دارد. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ» ولی اگر آمادگی نباشد حتّی پرواز به آسمان،با برگشت و محرومیّت همراه خواهد بود. «لَمَعْزُولُونَ» ، «فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ»[28]

6- هدف نهاییِ نزول قرآن،توحید است. وَ ما تَنَزَّلَتْ ... فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ

7- خداوند پیامبر را از شرک نهی می کند،تا ما بیاموزیم وگرنه پیامبر لحظه ای به سراغ غیر خدا نرفت.(به در می گویند تا دیوار بشنود). «فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ»

 8-عصمت انبیا،با آزادی واختیار آنان منافاتی ندارد.(پیامبر معصوم است ولی می تواند به سراغ غیر خدا رود،لذا مورد نهی قرار می گیرد) «فَلا تَدْعُ»

9- رهبران توحید باید خود اوّلین موحّدان باشند. «فَلا تَدْعُ»

10- غیر خدا،هر چیز وهرکس باشد،قابل پرستش نیست. «إِلهاً آخَرَ»

11- شرک،سبب هلاکت امّت های پیشین گردیده است. فَلا تَدْعُ ... فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ (یعنی از عذاب شدگان قبلی می شوی)

12- به سراغ غیر خدا رفتن،بیچارگی و عذاب به دنبال دارد. «فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ»

13- آیات الهی،به شخصیّت های بزرگ نیز هشدار می دهد. «فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ»

وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ«214» وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ«215»

و خویشان نزدیکت را هشدار ده.و برای مؤمنانی که از تو پیروی کرده اند، بال خود را بگستر(و متواضع باش).

فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ«216» وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ«217»

پس اگر سرپیچی کردند بگو:قطعاً من از آنچه انجام می دهید بیزارم.و بر (خدای)عزیز و مهربان توکّل کن.

نکته ها:

*پس از نزول آیه 214،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بستگانش را به مهمانی فراخواند و بعد از پذیرایی، سخن خود را آغاز و آنان را از شرک و بت پرستی نهی فرمود[29]

*کلمه ی«عشیره»،شاید به خاطر معاشرت بستگان با یکدیگر است که در مورد خویشان بکار می رود.

*در نیکی به دیگران(مانند دیدوبازدید،انفاق،وام،ارشاد و امربه معروف)نزدیکان انسان مقدّمند. «أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»

*گشودن بال،در قرآن درباره ی دو مورد آمده است:یکی پیامبر برای مؤمنین؛ «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ» و دیگری فرزند برای والدین،امّا در مورد فرزند کلمه ی«ذل»نیز آمده است. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»[30]

*در آیه ی «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ» زنان نیز جزو مخاطبان بوده اند. «عَشِیرَتَکَ» شامل زن و مرد است و تفسیر المیزان از طبرانی نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله زنان را نیز دعوت کرده بود.

پیام ها:

1- پیوند خویشاوندی سبب مسئولیّت بیشتری می شود. «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ»

2- در مکتب وحی،همه ی مردم در برابر قانون خدا یکسانند ونزدیکان پیامبر نیز مورد هشدار قرار می گیرند. «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ»

3- در تبلیغ و نهی از منکر،اوّل از خود شروع کنید؛ «فَلا تَدْعُ مَعَ اللّهِ» سپس نزدیکان. «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ»

4- ارشاد و تبلیغ باید با صراحت باشد. «وَ أَنْذِرْ»

5-روابط فامیلی نباید مانع نهی از منکر باشد. «وَ أَنْذِرْ»

6- هشدار به نزدیکان،زمینه ی پذیرش حقّ را در دیگران تقویت می کند.(مردم می گویند:این حرف ها را به بستگان خود نیز می زند). «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ»

7- در میان بستگان نیز اولویّت مطرح است. «الْأَقْرَبِینَ»

8-در بین بستگان به خاطر شناخت عمیق واعتماد،زمینه ی پذیرش حقّ بیشتر است. «الْأَقْرَبِینَ»

9- هشدار باید با سوز و محبّت همراه باشد. أَنْذِرْ ... وَ اخْفِضْ

10- تواضع در برابر یاران،پیروان و زیردستان،از صفات لازم برای رهبر و مبلّغ است. «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ»

11- با مؤمنان تواضع،از مشرکان برائت. «وَ اخْفِضْ - فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ»

12- در اهمیّت تواضع همین بس که خداوند پیامبر را به آن فرمان می دهد. «وَ اخْفِضْ»

13- لازمه ی ایمان به خداوند،پیروی از پیامبر است. «لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» و نفرمود:«للمؤمنین»

14- مؤمنان،به قدری مقام دارند که رسول اللّه صلی الله علیه و آله مأمور به فروتنی در برابر آنان می شود. «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»

15- ملاک برخوردها،ایمان و کفر است،نه فامیل بودن.(بستگانت را انذار ده ولی نسبت به مؤمنین تواضع کن). «أَنْذِرْ - وَ اخْفِضْ»

16- تواضع،تنها با زبان نیست،فروتنی در عمل نیز لازم است. «جَناحَکَ»

17- میزان تولّی و تبریّ،اطاعت از رسول خداست. «اتَّبَعَکَ - عَصَوْکَ»

18- تنفّر قلبی از کفر کافی نیست،اعلام قولی لازم است. «فَقُلْ»

19- کسی که بر خداوند توکّل دارد می تواند از عملکرد کفّار و بی اعتنایی بستگان اعلام برائت و تنفّر کند. «بَرِیءٌ - وَ تَوَکَّلْ»

20- به کسی تکیه کنیم که قدرتمند ودوستدار ما باشد. «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ»

اَلَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ«218» وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ«219» إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«220»

خدایی که چون(به نماز)برمی خیزی تو را می بیند.و حرکت تو را در میان سجده کنندگان(نیز می بیند).زیرا که اوست شنوا و دانا.

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ«221»

آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود می آیند؟

تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ«222» یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ«223»

بر هر دروغساز گنه پیشه ای فرود می آیند.(زیرا این افراد)به سخنان شیاطین گوش فرا می دهند و بیشترشان دروغگویند.

نکته ها:

*کلمه ی «أَفّاکٍ» به معنای کذّاب و دروغساز است.

*در مورد قیام پیامبر صلی الله علیه و آله در آیه ی 218،یا مراد قیام برای نماز است،یا قیام برای انذار و تبلیغ.چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:مراد قیام در مسئله ی نبوّت است.

*احتمال دارد مراد از آیه ی 223 این باشد:شیاطینی که بر افراد فاسد نازل می شوند،برای شنیدن اخبار آسمان گوش خود را القا می کنند،گرچه با شهاب رد می شوند.

*امام باقر علیه السلام فرمود:مراد از جمله ی «تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ» آن است که خداوند از جا به جایی تو در اصلاب نیاکان خداپرست تو آگاه بوده است[31]

*از آنجاکه مشرکان،نزول وحی را نزول شیاطین برحضرت می پنداشتند،خداوند با قاطعیّت می فرماید:شیاطین بر دروغسازان گنهکار نازل می شوند نه بر پیامبر معصوم.بنابراین دو نوع نزول داریم:یکی نزول وحی از طریق فرشته ای امین «إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ» دیگری نزول شیاطین بر افراد آلوده. «تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ»

پیام ها:

1- خداوند با یادآوری نظارت خویش،از پیامبرش دلجویی می کند. یَراکَ ...

2- انسان در حال نماز مورد توجّه خاصّ خداوند است. «یَراکَ حِینَ تَقُومُ»

3- سجده مهم ترین رکن نماز است. «فِی السّاجِدِینَ»

4- بر خدایی توکّل کنیم که علاوه بر داشتن عزّت و رحمت،شنوا و آگاه است و حرکت ها و عبادت های مارا می بیند. «تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ - اَلسَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

5-در شیوه ی تبلیغ،با سؤال کردن زمینه ی توجّه و شنیدن را در مخاطبین زنده کنیم. «هَلْ أُنَبِّئُکُمْ»

6- روحیّه ها،ظرفیّت ها و لیاقت های گوناگون،نزول های گوناگونی را به همراه دارد. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ - تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ»

7- دریافت کننده ی وحی تنها یک دل است،دل پاک پیامبر «قَلْبِکَ» ،ولی دریافت کننده ی وسوسه های شیطانی،هر دل آلوده ای است. «کُلِّ أَفّاکٍ»

8-بدتر از گناه،تکرار و عجین شدن آن با خُلق وخوی آدمی است. «أَفّاکٍ أَثِیمٍ»

9- نشانه ی گناهکار آلوده آن است که گوش خود را در اختیار هر سخنی می گذارد. «یُلْقُونَ السَّمْعَ»

10- دروغ،سرچشمه ی بسیاری از گناهان و خطرناک تر از آنهاست و لذا قلب دروغ ساز،فرودگاه شیطان می شود. «تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ»

وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ«224» أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ«225» وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ«226»

(پیامبر اسلام شاعر نیست،زیرا)شاعران را گمراهان پیروی می کنند.آیا ندیدی که آنان در هر وادی سرگشته می روند؟ و مطالبی می گویند که به آن عمل نمی کنند؟

إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ«227»

مگر آنان(شاعرانی)که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده و خدارا بسیار یاد می کنند،و پس از آن که مورد ستم قرار گرفتند(به دفاع از خود) یاری می طلبند(و با شعر از مظلومیّت خود دفاع می کنند)و کسانی که ظالمند،به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.

نکته ها:

*کلمه ی«غاوون»از«غی»،ضد رشد است،چنانکه در جای دیگر می فرماید: «قَدْ تَبَیَّنَ

الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[32]

* در کتاب اعتقادات شیخ صدوق به نقل از امام صادق علیه السلاک آمده است: مراد از شعرا قصه گویان است.[33]

*از آنجا که کفّار قرآن را ساخته ی وهم و خیال،و پیامبر را شاعر می دانستند،این آیات آنان را محکوم می کند که طرفداران شعرا،گمراهانند ولی طرفداران پیامبر اسلام گمراه نیستند.

شعرا بی هدف وسرگشته اند وبه گفته ی خود عمل نمی کنند،ولی پیامبر این گونه نیست، هماهنگی میان گفتار و رفتار پیامبر اسلام،نشانه ی آن است که او شاعر نیست.

*از امام باقر وامام صادق علیهما السلام نقل شده که به مناسبت آیه ی «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ» فرمودند:کسانی که فقه را برای غیر دین آموخته باشند،یا عمیق نیاموخته باشند،هم گمراهند و هم دیگران را گمراه می کنند و قصّه سرایان نیز مشمول این سرزنش هستند. [34]

*از اینکه نام شعرای بی هدف در کنار دروغ سازانی که شیاطین بر آنان نازل می شوند،آمده است،شاید بتوان ارتباطی میان شیطان دروغ ساز و شاعر بی هدف هرزه گو کشف نمود.

*به گفته ی روایات:ذکر کثیر،تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام،یعنی سی و چهار مرتبه«الله اکبر»،سی و سه مرتبه«الحمد لله»و سی و سه مرتبه«سبحان الله»است.

*در حدیث آمده است:ذکر خدا تنها با زبان نیست،بلکه یاد خداست به هنگام ترک گناه و انجام عبادت. «ذَکَرُوا اللّهَ»[35]

*در حدیث می خوانیم:سر مبارک امام حسین علیه السلام بالای نیزه این آیه را تلاوت فرمود: وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا ...و امام صادق علیه السلام فرمود:مصداق روشن ظلم،ظلم درحقّ آل محمّد علیهم السلام است.[36]

شعر و شاعران

*مطالبی درباره ی شعر و شاعران به مناسبت آیات آخر این سوره بیان می کنیم:

*از تفسیر بیضاوی نقل شده:چون اشعار جاهلیّت بیشتر پیرامون خیالات،توصیف زنان زیبا، معاشقه و افتخارات بیهوده یا بدگویی و تعرّض به ناموس دیگران بوده این آیات نازل شده است. «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»

*تفاوت میان حکیم وشاعر آن است که حکیم ابتدا معانی را در نظر می گیرد وبعد الفاظ را به کار می برد،ولی شاعر ابتدا قالب والفاظ را در نظر می گیرد،سپس معانی را بیان می کند.[37]

*در روایات،شعر خوبی که از حقّ طرفداری کند،از جهاد با سر نیزه برتر شمرده شده و مورد ستایش قرار گرفته است.[38]

*رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:بعضی از بیان ها همچون سحر و بعضی از شعرها حکمت است. [39]

*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شاعر متعهّدی به نام«حَسّان»فرمود:روح القدس با توست.[40]

*پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از سفرها،«حَسّان»را فراخواند که شعر بخواند.او می خواند و حضرت گوش می دادند.حضرت دستور دادند در مسجد جایگاه خاصّی برای«حَسّان»باشد.[41]

*امام صادق علیه السلام به یاران خود می فرمود:کودکان خود را با شعر«عَبدی»آشنا کنید که او شاعری خوب و مکتبی است.[42]

*امام صادق علیه السلام فرمود:هر کس برای حقّانیّت ما یک بیت شعر بسراید،خداوند در بهشت خانه ای به او عطا می کند[43]

*امام صادق علیه السلام فرمود:خواندن شعر برای روزه دار و کسی که در حال احرام یا در منطقه حَرَم است،مکروه می باشد و نیز خواندن شعر در روز یا شب جمعه کراهت دارد.[44]

*در روایات می خوانیم:راست ترین شعر در زمان جاهلیّت این بوده است:

الا کلّ شیء ما خلا اللّه باطل

و کلّ نعیم لا محاله زائل[45]

یعنی بدانید که هر چیز،جز خداوند باطل است و هر نعمتی دیر یا زود از بین خواهد رفت.

*در روایت آمده است:همین که آیه ی وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ ...نازل شد گروهی از شاعران مسلمان نگران خود شده،نزد پیامبر اکرم آمدند.حضرت فرمود:«ان المؤمن مجاهد بسیفه و لسانه»یعنی مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد می کند.[46]

پیام ها:

1- جذب مردم مهم نیست،مهم این است که چه افرادی و به چه هدفی جذب شوند. «یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»

2- اسلام با هنر مخالف نیست،با شعر بی هدف مخالف است. «فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ»

3- اگر شعر همراه با ایمان و تقوا نباشد،خیالات و احساسات شخصی شاعر و تمایلات مردم،هر روز شاعر را به یک وادی می کشاند. «فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ»

4- آنچه مورد انتقاد است،گمراه کردن مردم و سرگرم نمودن آنان به امور مختلف است. «یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ - فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ» خواه در زمینه ی شعر باشد یا قصه،یا فیلم یا عکس یا تئاتر یا طنز و یا سخنرانی،لکن شعر به خاطر زیبایی و ویژگی های خاصّش نافذتر است.

5-آفت های شعر چند چیز است:پیروی نااهلان، «یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ» ،بی هدفی «فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ» و بی عملی. «یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ»

6- اگر شعر و هنر در کنار ایمان قرار نگیرد،بستری مناسب و مسیری هموار برای حرکت منحرفان خواهد شد. «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ - إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا»

7- یکی از شیوه های امر به معروف و نهی از منکر،معرّفی الگوهای حقّ و باطل است. وَ الشُّعَراءُ ... إِلاَّ الَّذِینَ

8-قرآن از شاعری که اهل حرف است نه عمل،انتقاد کرده است. «یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ»

9- انصاف را مراعات کنید.حقّ خوبانِ هر صنف و گروه را نادیده نگیرید.شعر و هنر در دست صالحان ارزش است. «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا»

10- ایمان،عمل صالح و یاد خدا،هنرمند و شاعر را از انحراف نجات می دهد.

إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا ...

11- قرآن شعری را تأیید می کند که از شاعرِ مؤمن و عامل و ذاکر خدا باشد و در مسیر تحریک مردم برای دفاع از حقّ به کار گرفته شود. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... وَ انْتَصَرُوا ...

12- ایمان بر عمل مقدّم است و اعمال نیز باید صالح باشد تا کارساز شود. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

13- یاد خدا،به زمان و مکان و مقدار،محدود نیست.(در هر زمان،در هر مکان، هر چه بیشتر) «ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً»

14- هر کجا خطر لغزش زیاد است باید یاد خدا نیز زیاد باشد. «ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً»

15- با هنر وشعر،به مقابله ی ستمگران برویم. «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا»

16- خداوند در کمین ستمگران است. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا»

«والحمدللّه ربّ العالمین»


[1] - تفسیر نورالثقلین

[2] - تفسیر المیزان و مجمع البیان

[3] - .شعراء،189.

[4] - داستان نوح،آیه ی 105؛داستان عاد،آیه ی 123؛داستان صالح،آیه ی 141؛داستان لوط،آیه ی 160 و داستان شعیب،آیه ی 176.

[5] - نهج البلاغه،خطبه 201

[6] - اعراف،73.

[7] - .اعراف،81.

[8] - انبیاء،74

[9] - نمل،55

[10] - تفسیر کبیرفخررازی

[11] - غررالحکم

[12] - اعراف،89

[13] - هود،96

[14] - تفسیر منهج الصّادقین

[15] - اعراف،175

[16] - تفسیر کنزالدقائق

[17] - تفسیر المیزان.

[18] - نحل،118

[19] - غافر،31.

[20] - عنکبوت،40.

[21] - نساء،124

[22] - .مریم،60

[23] - نساء،49

[24] -.نساء،40

[25] - انعام،121

[26] - نجم،3

[27] - حجر،9.

[28] - حجر،18

[29] - تفسیر مجمع البیان

[30] - اسراء،24.

[31] - بحار،ج 15،ص3

[32] - بقره،256

[33] - تفسیر کنزالدقائق

[34] - تفسیر نورالثقلین

[35] - تفسیر کنزالدقائق

[36] - تفسیر نورالثقلین

[37] - لغت نامه دهخدا

[38] - تفسیر کنزالدقائق

[39] - تفسیر المنیر

[40] - تفسیر کنزالدقائق

[41] - تفسیر روح المعانی

[42] - تفسیر کنزالدقائق

[43] - بحار ج 79 ص 291

[44] - وسائل ج 7 ص 121

[45] - تفسیر مواهب العلیه

[46] - تفسیر منهج الصادقین


  

پاسخ به احکام شرعی