انهار
انهار
مطالب خواندنی

برخی از اوصاف واثق

بزرگ نمایی کوچک نمایی
مسعودي درمروج الذهب مي‏نويسد: واثق خليفه مردي کثير الاکل و الشرب و واسع‏ المعروف بود و در کار اهل بيتش مهر و تعطفي نام داشت و در کار رعاياي خود متفقد و متعطف بود و از پژوهش حال ايشان غفلت نداشت و در قول به عدل به مذهب پدرش و عمش مي‏رفت و احمد بن ابي‏دواد قاضي القضاة و محمد بن عبدالملک زيات در امور مملکت و رياست بر وي غلبه يافته بودند و واثق در هيچ کاري بيرون از رأي و تصويب اين دو تن اقدام نمي‏کرد و هر کاري را که ايشان رأي مي‏دادند معيوب نمي‏خواند و امور سلطنت و خلافت را به ايشان واگذار و مملکت را به ايشان تسليم و تفويض فرمود. صاحب روضة الصفا گويد: واثق مانند پدرش و عمش به مذهب اعتزال مي‏رفت اما سادات و علما را چنان مربي گرديد که در زمان او هيچيک از آن طايفه محتاج و درويش نبودند و او مردي کريم و اخلاقي پسنديده داشت و پيوسته در مجلس او علما و حکما و اطبا به مباحثات علوم عقلي و نقلي اشتغال داشتند. و در زمان او کافه رعايا و عامه برايا در مهد امن و امان زندگاني مي‏کردند و چنانکه به خلافت بگذرانيد با همه کس نيکوئي و احسان ورزيد و در تعظيم و تکريم جماعت علويان به اقصي العنايه بکوشيد و اموال فراوان به حرمين بفرستاد تا بر مساکين و نيازمندان آن دو مکان مقدس قسمت کردند. در زمان خلافت او در مکه معظمه و مدينه طيبه سائل نماند و چون خبر مرگ او به اهل مدينه رسيد چند شب مردم مدينه از زن و مرد به گورستان بقيع درآمده بساط تعزيت و ناله و ندبه بگستردند. مسعودي گويد: واثق دوستدار نظر و مناظره و اهل آن و دشمن تقليد و اهل آن و محب اطلاع و اشراف بر علوم ناس و آراي ايشان از متقدمين و متأخرين جماعت فلاسفه و متطببين بود و در مجالس او از اينگونه علوم مذکور و منقول مي‏گشت و او را اخبار نيکو است از آنچه در ايام حياتش از احداث و مباحثات علميه که در مجلس او براي نظر بين فقها و متکلمين در انواع علوم از عقليات و سمعيات در جميع فروع و اصول منعقد مي‏گشت. سيوطي مي‏نويسد که يحيي بن اکثم گفت هيچکس بآل ابي‏طالب بقدر واثق احسان نکرد از جهان بيرون نشده بود و در ميان ايشان فقيري نبود يعني همه توانگر بودند. صولي مي‏گويد: واثق را به واسطه فضل و ادبي که داشت مأمون اصغر مي‏خواندند و مأمون او را بزرگ بر فرزندانش مقدم مي‏داشت و واثق بهر چيزي داناترين مردمان بود و به شعر نيکو امتياز داشت و در فن غناء در تمامت خلفاي روزگار اعلم بود و اصوات و الحاني بساخت که بقدر صد صوت برآمد و بضرب عود حذاقتي به کمال داشت و راويه اشعار و اخبار بود. قرماني و سيوطي در تاريخ خود مي‏نويسند: يزيد مهلبي گويد: واثق کثير الاکل و بسيار خوار بود جدا. شيخ بن فهم گويد: او را خواني از زر ناب بود که از چهارپاره ترتيب داده بودند و بزرگي و ثقل آن چندان بود که هر يک را بيست مرد حمل مي‏کردند و هر ظرفي که بر آن خوانها از قدح بزرگ و کاسه بزرگ و پياله و بشقاب و ديگر ظروف مي‏نهادند از طلاي خالص بود و اين خوان را به واسطه کثرت وزن از چهار قطعه مؤلف ساخته و در حقيقت هشتاد نفر حامل آن مي‏شده ‏اند و به اين ترتيب وزنش از هزار و دويست من طلا افزون بوده است و از اين جا مي‏توان بضاعت و تجمل خلفا را دانست.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -