انهار
انهار
مطالب خواندنی

قتل «اتابك اعظم» (1286 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
قتل "ميرزا علي‏اصغر خان اتابك اعظم" صدراعظم منفور و مستبد دوران‏ مشروطيت (1286 ش)قتل «ميرزا علي‏ اصغر خان اتابك اعظم» صدراعظم منفور و مستبد دوران‏ مشروطيت (1286 ش)
محمد علي شاه قاجار، پس از آن كه به تخت سلطنت نشست، با مشكلات متعددي روبرو گرديد. به اعتقاد او، تنها مرد با تجربه ‏اي كه مي‏توانست برمشكلات فايق آيد، صدراعظم پدر و پدر بزرگش، ميرزا علي اصغر خان امين السلطان معروف به اتابك اعظم بود. اتابك در آن زمان در اروپا به سر مي‏برد و پس از اين پيشنهاد راهي تهران شد و به زودي كابينه خود را معرفي نمود. اما او نيز با شورش‏ها و نا آرامي‏هايي در كشور مواجه گرديد و مجبور به سركوبي آنان شد. در همين زمان بود كه مشروطه خواهان به رهبري شيخ فضل اللَّه نوري در حرم حضرت عبدالعظيم در ري تحصن كردند و تلگراف‏هايي در رد مشروطه غير مشروعه مخابره نمودند. اتابك در دوران حكومت خود، همواره مورد هجمه جرايد و انجمن‏ها بود و از طرف آنان شايع شد كه او مخالف مشروطه است. او همچنين طرفدار شديد روسيه بود و از آن دولت دفاع مي‏كرد. او دشمن آزادي و آزادي خواهان بود و جز حفظ مقام خود، به چيزي نمي ‏انديشيد و لذا منفور مردمان بود. اتابك در 24 سالگي وارث 24 منصب درباري (و به گفته ديگري 34 منصب درباري و دولتي بوده) و در 28 سالگي شخص دوم مملكت به شمار مي‏آمد. وي امضاكننده قرارداد امتياز تنباكو با انگلستان بود كه به نهضت تنباكو و ضرر فراوان به اقتصاد ايران انجاميد. وي حدود ربع قرن در رأس هيئت حاكمه ايران قرار داشت و چون مخالف ترقي بود، لذا هيچ كار قابل توجهي براي مردم و كشور نكرد. با دسيسه‏ هاي او بود كه سيد جمال الدين اسدآبادي به دستور ناصرالدين شاه به طرزي اهانت ‏آميز از ايران اخراج شد. سرانجام، اتابك اعظم پس از چهار ماه صدارت، به هنگام خروج از مجلس شوراي ملي توسط يكي از مشروطه ‏طلبان به نام عباس آقا تبريزي و به تحريك سيد حسن تقي زاده، به قتل رسيد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -