انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتوحات در دوران حكومت عبدالملك بن مروان

بزرگ نمایی کوچک نمایی
فتوحات در دوران حكومت عبدالملك بن مروان (65 الي 86(ه.ق))
فتوحات در دوران حکومت عبدالملک بن مروان از جوشش و درخشش خاصی برخوردار نیست و این دوران در مقایسه با دوره­های پیشینِ حکومت امویان، از افول چشمگیری در مورد فتوحات برخوردار است. در فاصلۀ سالهای 65 تا 66 (ه.ق) نه تنها در شرق، بلکه در اکثر قلمرو حکومت امویان عدم وجود فتوحات جدید قابل ملاحظه و آشکار است. دلیل این مسئله را باید در مشکلات و موانع حکومت امویان در این دوره جستجو کرد. قیام­ها و جنبش­های به وقوع پیوسته در این دوران هم چون؛ قیام مختار در کوفه،[1] مشکل حکومت عبدالله بن زبیر در مکه و جنگ با نیروهای وی،[2] مشکل خوارج در عراق،[3] قیام­هایی همچون قیام مطرف بن مغیره[4] و ... موانعی را برای پیشبرد حرکت فتوحات در این دوره به وجود آوردند و باعث شدند تا امویان به جای پرداختن به فتح قلمرو مناطق دیگر، بیشتر به فکر تثبیت حکومت و موقعیت خویش باشند. اما با این وجود فتوحاتی در این دوران به وقوع پیوست.
در سال 80(ه.ق) مهلب بن أبی صفره با گذر از رود بَلخ، در کنار کَشّ اردو زد. پس از آن به سوی ختّل حرکت کرد تا این شهر را فتح نماید، اما پادشاه ختّل از درِ دوستی با مهلب وارد شد و با او صلح کرد و مهلب صلح او را پذیرفت. مهلب پس از صلح با ختّل، فرزند خود حبیب را به منظور فتح بخارا راهی این منطقه نمود. حبیب به سوی بخارا حرکت کرد؛ اما در طی راه و در روستایی با نیروهای بخارا که بالغ بر چهار هزار نفر بودند، درگیر شد و پس از شکست نیروهای بخارا، روستا را به آتش کشید و به سوی پدرش بازگشت.[5]
در همین سال و پس از مرگ عبیدالله بن أبی بکره (حاکم سجستان)، حجاج بن یوسف از عبدالملک درخواست جنگ با رتبیل حاکم سیستان را نمود و عبدالملک با این درخواست او موافقت نمود. بر همین اساس، حجاج، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث‏ را به فرماندهی سپاهی مجهز به سوی سیستان روانه کرد. عبدالرحمن حرکت خود را آغاز کرد و به سیستان وارد شد و از مردم آن دیار برای جنگ با رتبیل درخواست یاری کرد و به همراه اهل سیستان به منظور سرکوب رتبیل روانه شد. عبدالرحمن به سرزمین رتبیل وارد شد و با ورود به سیستان، مناطقی را به تصرف خود درآورد، اما از پیشروی بیشتر در سرزمین رتبیل خودداری نمود.[6]
روم
فتوحات در جبهۀ روم در دوران حکومت عبدالملک بن مروان با فتح قَيسارِيّه در سال 71(ه.ق) آغاز شد.[7] پس از این فتح و بین سال­های 73 تا 84(ه.ق) یک رشته درگیری­هایی میان حکومت امویان و حکومت روم در جریان بود و مسلمانان در طی این سال­ها به مناطقی از روم هجوم بردند. در سال 73(ه.ق) محمد بن مروان در جریان یک حمله به رومیان آن­ها را شکست داد. هم چنین عثمان بن ولید با سپاهی چهار هزار نفره به جنگ سپاهی از رومیان به استعداد شصت هزار نفر در ناحیۀ ارمنستان رفت و توانست آنان را شکست دهد.[8] در سال 77(ه.ق) نیز ولید بن عبدالملک به نواحی مَلَطْيَه حمله کرد.[9] پس از آن فرزند ولید، عبیدالله بن عبدالملک در سال 81(ه.ق) به قالیقلا در ارمنستان هجوم برد.[10] به سال 84 نیز عبدالله بن عبدالملک به سوی روم روان شد و قلعۀ مَصِّيصَه را به تصرف خود درآورد.[11] هم چنین در این سال یزید بن مهلب قلعۀ نیزک را فتح کرد.[12]
آفریقا
آغاز فتوحات در آفریقا با انتخاب حَسّان بن نعمان به حکومت آفریقا همراه بود. در سال 74(ه.ق) عبدالملک، حَسّان بن نعمان را به حکومت این ناحیه منصوب نمود. حَسّان پس از رسیدن به این مقام به سوی آفریقا حرکت کرد و موفق شد شهر قَرْطاجَنّه را به تصرف خود درآورد.[13]
فتوحات در دوران سلیمان بن عبدالملک (96-99)
مهم­ترین رویداد پیرامون فتوحاتِ دوران سلیمان بن عبدالملک، محاصرۀ قُسْطَنْطنِيّه است. سلیمان در سال 97(ه.ق) برادر خود مَسلَمه بن عبدالملک را برای فتح قسطنطنیه روانه کرد و به او دستور داد در قسطنطنیه بماند، تا یا این شهر را فتح کند و یا دستوری جدید از جانب سلیمان به او برسد. مَسلَمه نیز به همراه سپاه خود حرکت کرد تا اینکه به قسطنطنیه رسید و زمستان و تابستان را در اطراف این شهر سپری کرد. مَسلَمه با سپاه خود مقادیر زیادی آذوقه حمل کرد و با رسیدن به قسطنطنیه مردم را از استفاده از آذوقه­ها منع کرد و از سپاه خواست در زمین­های قسطنطنیه زراعت کنند و ما یحتاج خودشان را تهیه نمایند. استقرار سپاه در قسطنطنیه تا زمان مرگ سلیمان بن عبدالملک ادامه یافت.[14] محاصره هم چنان ادامه داشت تا این که عمر بن عبدالعزیز طی نامه­ای از مَسلَمه خواست دست از محاصره بردارد و به شام بازگردد. لذا محاصرۀ قسطنطنیه بدون هیچ دست آوردی در سال 99(ه.ق) خاتمه یافت.[15]
[1]. طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، 1387(ه.ق)، چاپ دوم، ج 6، ص 6 و بلاذرى، أحمد بن يحيى؛ أنساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، 1417(ه.ق)، چاپ اوّل، ج 6، ص 375 و يعقوبى، احمد بن أبى­يعقوب؛ تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر، بى تا، ج 2، ص 258.
[2]. به عنوان نمونه، رک: تاریخ طبری، پیشین، ج 6، ص 151 و 174 و أنساب الأشراف، پیشین، ج 7، ص 113.
[3]. تاريخ طبری، پیشین، ج 6، ص 195 و دينورى‏، احمد بن داود؛ الأخبار الطوال‏، تحقيق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 271 و مسکویه، أبوعلی؛ تجارب الأمم، تحقيق ابوالقاسم امامى، تهران، سروش، 1379­ش، چاپ دوم، ج 2، ص 250.
[4]. تاريخ طبری، پیشین، ج ‏6، ص 284 و أنساب الأشراف، پیشین، ج 7، ص 397 و ابن الأثير، على بن ابى الكرم؛‏ الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر- دار بيروت، 1385ق، ج 4، ص 453.
[5]. تاريخ طبری، پیشین، ج ‏6، ص 325 و 326 و ابن الجوزى، عبدالرحمن بن على؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية1412ق، چاپ اول، ج 6، ص 211 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 453.
[6]. تاريخ طبری، پیشین، ج 6، ص 326 - 329 و أنساب الأشراف، پیشین، ج 7، ص 308 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 454 - 455.
[7]. تاريخ طبری، پیشین، ج 6، ص 167 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 341 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمری، بيروت، دارالكتاب العربى1413ق، چاپ دوم، ج 5، ص 301.
[8]. تاريخ طبری، پیشین، ج ‏6، ص 194 و المنتظم، پیشین، ج 6، ص 130 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 363.
[9]. خليفة بن خياط؛ تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق فواز، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ق، چاپ اول، ص 173 و يعقوبى، احمد بن أبى­يعقوب؛ تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر، بى تا، ج 2، ص 281.
[10]. تاريخ‏ طبری، پیشین، ج ‏6، ص 331 و المنتظم، پیشین، ج 6، ص 224 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 457.
[11]. تاريخ‏ خليفة، پیشین، ص 184 و تاريخ طبری، پیشین، ج ‏6، ص 385 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 500.
[12]. تاريخ‏ طبری، پیشین، ج 6، ص 386 و الکامل، پیشین، ج 4، ص 498.
[13]. الكامل، پیشین، ج 4، ص 369 و حموى بغدادى، ياقوت بن عبدالله؛ معجم البلدان، بيروت‏، دار صادر، 1995م، چاپ دوم، ج 4، ص 223.
[14]. طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، 1387ق، چاپ دوم، ج 6، ص 530 - 531 و ابن الجوزى، عبدالرحمن بن على؛ المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلمية، 1412ق، چاپ اول، ج 7، ص 26 و ابن الأثير، على بن ابى الكرم؛‏ الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385، ج 5، ص 27 - 28.
[15]. تاريخ طبري، پیشین، ج 6، ص 553 و مسکویه، أبوعلی؛ تجارب الأمم، تحقيق ابوالقاسم امامى، تهران، سروش، 1379، چاپ دوم، ج 2، ص 461 و الکامل، پیشین، ج 5، ص 43.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -