انهار
انهار
مطالب خواندنی

زندگینامه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
میرزا محمدباقرمجتهدی فرزند آخوند ملاحیدر نوه میرزا احمد نتیجه حاج حسینقلی و نبیره علیقلی معروف به ملا محمدباقرخلخالی، قاضی و مجتهدی است که هنر والای شعراو پرده بر مقام علمی او پوشانده است. در سال 1246 قمری در روستای قارابولاق میانه متولد شد و در 14 شوال 1316 قمری در 70 سالگی دیده از جهان فرو بست.

ملامحمدباقرمقدمات صرف و نحو را از پدر روحانی خود آموخت و در 14 سالگی برای تکمیل دروس حوزوی، به زنجان و قزوین رفته و از محضر ملاعلی زنجانی مؤلف معدن الاسرار فارسی تلمذ نموده اما فوت پدر اجازه نداد از خانواده اش دور بماند او مدتی را در منصب قضاوت و مدرس در خلخال و کاغذکنان و زنجان سپری نمود.
ناصرالدین شاه در مقام تجلیل از مقام علمی و ذوق شعری او از خلاع فاخره سلطنتی یک ثوب عبای سلسله دار به او اهدا می کند.اما استغنای طبع و روح ملا آنچنان والا بود که هرگز درخواستی از شاه نخواست.
او برای پیاده کردن افکار خود مردم را به دو دسته تقسیم کرده بود مردم عام و مردم خاص. مردم عام را بوسیله شمشیر برنده ای به نام طنز آگاهی می داد و مردم خاص را با کمک مدرسه علمیه ای که خود آن را بنا نهاده بود و شاگردان بزرگی در آنجا تربیت نمود، هدایت می کرد.
آن مدرسه که به دارالعلم معروف بود و طلاب زیادی از میانه، خلخال و زنجان بدانجا روی می آوردند،اکنون مخروبه است و دل هر بننده ای را به درد می آورد چه کسی می دانست مکتب پر رونق میرزا باقر روزی بدین حال بیافتد؟ مکتبی که روزی شاگردان بزرگی چون ملافاضل کاغذکنانی و میرزا علی عشقی در آن تربیت می یافت.
شاهکار ادبی او به نام ثعلبیه با افکار بلند شاعر نقّاد آنچنان معروف است که گاهی ملامحمدباقر را با آن نام می شناسند. این شاه اثر ترکی روباهی را نقش اول شعر قرار داده و به زبان طنز به بررسی مشکلات اجتماعی و حکومتی می پردازد این اثر بارها در تبریز، تهران، باکو ، استانبول و غیره چاپ و منتشر شده است محمدباقرخلخالی بعنوان یک مجتهد در خلق ابیات ثعلبیه ضمن تبیین و تفهیم مبانی متعالی حکومتی اجتماعی در استفاده از کلمات،ترکیبات، استعارات،اصطلاحات،مثل،متل و غبره هم آنچنان به زبان عامیانه مردمی نزدیک می شود که هر کسی غیر از او بود آن مفاهیم بلند ثعلبیه را از دست می داد و این است هنرملامحمدباقر.
او علاوه بر این کتاب، اشعار پراکنده دیگری به ترکی و فارسی دارد اما آنچه سطح شعور اجتماعی و فلسفی، دینی و خلقی شاعر را می شناساند همان دیوان ثعلبیه یا«تولکی ناغیلی» است محمد علی مدرس در ریحانه الادب خود او را صاحب بیانی برّان و شعری روان دارای توانائی فوق العاده در بدیهه گوئی و مسلط به تمام فنون شعری معرفی می کند. از او فی الحضور پرسیده می شود چهار جنس متباین را در یک رباعی جمع کنی؟ او نیز فی البداهه می سراید:
ای سوار عزت جام عیشت نوش باد       در بساط گربه ی گوهرت عدو چون موش باد
دشمنانت همچو زردک دائماً گردد نگون      دوستانت همچو سنجد رخت قرمز پوش باد
محمد باقر خلخالی با آن بیان لطیف و کنایی، موج آگاهی را در آذربایجان به راه انداخت. هنوز پس از 100 سال و اندی، آذربایجانیان اشعار او را در سینه دارند. آذربایجانیان آنچنان بیخود از خود این اشعار را زمزمه می کنند که حتی حیدربابای شهریار نیز نتوانست آن را از دل مردم کنار نهد. چرا که حیدربابا، احساسی است و ثعلبیه حکمی و منطقی.
مثنوی ثعلبیه مشتمل بر حدود 1600 بیت شعر است که در بحر هزج مسدس مقصور، منظوم شده است. این مثنوی در سال 1311 قمری به اتمام رسیده است.
محمد باقر خلخالی در شوال 1316 قمری فوت کرده و ذکر تاریخ فوت 1311 غلط است. آنها تاریخ تنظیم ثعلبیه را با تاریخ فوت اشتباه گرفته اند. نوشته از میرزا محمدباقر نزد استادم دکتر صدیق هست که خود در سال 1315 قمری آن را تحریر کرده است. آرامگاه ساده وی در ورودی روستای قره بلاغ و در کنار قبرستان قدیمی نشان می دهد که هنوز آذربایجان قدر و منزلت این شخصیت بزرگ را نمی داند. او در ثعلبیه می گوید:
اجل چنگيندن اولماز كيمسه آزاد               نه يالوارماق بيلير نه داد و بيداد
اوزون فيكرائيله اوضاع لحددن                   سنه امداد اولماز بيراحددن
دئمه مندن سورا اهل و عياليم                 منه احسان ائدر خوشدر مناليم
همينكي قبره گئتدون گئچدي بئش گون     نئچه گون اولدي قبرايچره درنگون
يقين ائيله دوشر ديل لردن آدون                روا اولماز اودار يئرده مرادون
سني ياددان چيخاردور قوم و قارداش          نه اوغلان ياد ائدر نه قوم و قارداش
چراغون همّت ائت گوندر قاباقدان              ايشيق دوشمز دالداكي چیراغدان
ثعلبیه محمد باقر خلخالی که در دهها سال ورد زبان ترک زبانان ایران شده بود، فارسی زبانان را کنجکاو کرده بود که از کنه مثنوی آگاه شوند. مانند همان حساسیت و علاقه ای که برای درک مفاهیم حیدربابا داشته اند. این موضوع باعث شد این اثر دو بار در قالب منظوم به فارسی برگردانده شود. یکبار در سال ..... توسط قباد طوفانی و دیگر بار در سال 1334 شمسی توسط دکتر مهیندخت دارائی.
اشعار ترکی خارج از ثعلبیه او نز زیبایی و مفاهیم بالایی دارد:
گئنه جانيما اود دوشوب تازه دن
باسيب كؤنلومي غصه طغيان ائدير
دوشوب وقتيسوز و گدازيم عيان
ساليب چونكي گؤزدن نيگاريم مني
اگر صبر قيلسام اورك نيمجان
اگر آغلييام راز پنهان گئدر
بلي راه عشقين قراري بو دور
شراب بلاعاشيقين نوشي دور
گليب باقرا مطلبي ختم قيل
كي اولماز بو مطلب اؤلونجهتمام
گئچيبدور غميم حد و اندازه دن
دئيرسن كي كافر مسلمان ائدير
دوشوب چرخهاوينار سرشك روان
ائديب ترك بالمرّه ياريم مني
دئيير: تنگه سالما مني ، چكفغان
اليمدن حقيقتده جانان گئدر
ولا اهلينين كار و باري بو دور
اگرقالمييا ، اوددا مغشوش دور
سكوتي بو هنگامه ده حتم قيل
سكوت اختيار ائتگيلنوالسلام
غزلیات فارسی او نیز عالیست. او در غزل، تخلص«باقر» را انتخاب کرده بود:
ای غایـب از نظر  زکه ات جـسـتجو کنم             در جسـتجـوی تـو بـه چه اقلـیم  رو کنم
از تـیر غمزه ات دل من گشته چاک چاک             تـاری ز زلـف خـو یـش بـده تـا رفو کنم
گر زلف خویش تاب دهی همچو صولجان    من هـم بـه خـاکـپای تو  سر هـمچو گو کنم
از هر گــلی رسد به دماغم شمیم دوست           در  حـیـرتم  کــدام گــل بــاغ بـو کنم
دل از بـرم رمــیده شد از عشـق کاکلت                اذنـی بــده تـفـحـص او مـو بـه مو کنم
آب سبو اگر چه به سـر چشمه منتهی است       هـیهات اگـر عـلاج عـطـش از سبو کنم
از قیل و  قـال مـدرسه کــامـم روا نشد              بـایـد کـه صرف خـاطر از این گفتگو کنم
سـاقـي بــيـار بـاده از آن جـاودانه مي     تـا عـاشقـانـه سـر کـشـم و هاي و هو کنم
وقــت نـمـاز من بـه حقيقت شود قبول         کـز اشـک چشـم و خـون دل خود وضو کنم
نبـوَد مـيسّـرم بــه جـنابـت هواي يار             تـا خـويـش را بـه مـيـکده­ها شستشو کنم
جـز سـيّئات نيـسـت ز طـاعات مـا ثمر          روي امـيد خـويـش بــه لاتقــنـطوا کنم
«باقر» بـخيز و دامـن خود بر کمر بزن          شــايـد بــه عــزم درگه دلدار پو کنم
دیوانی از ایشان هست شامل مراثی، غزلیات رباعیات و غیره به سه زبان ترکی، فارسی و عربی که در سال 1319شمسی در تبریز چاپ شده است و نگارنده کتاب خلخال و شماهیر می گوید نسخه ای از آن را دارد.
نسخه دست نویس به نام نوحه نیز از ایشان به یادگار مانده است که دارای 51 عنوان در 105 صفحه است. یکی از نوحه های این دیوان اشعار چنین است:
بو نه شوردور نه ماتم کی حسین حسین دئیرلر
یتیشوب مگر محّرم کی حسین حسین دئیرلر
یتوب عرشه ال امانلار گینوب قرا جوانلار
یقلوبدی نوحه خوانلار کی  حسین حسین دئیرلر
گنه تازه لندی غملر چوخالوب غم و ستملر
بزنوب قرا علملر کی حسین حسین دئیرلر
نه اولوبدی آل یاسین که جهان دوتوب عزاسین
هامو خلق آچوب یخاسین کی حسین حسین دئیرلر
بو نه شورش و بلادور بو نه نوحه و عزادیر
هامو یرده کربلا دور کی حسین حسین دئیرلر
غم و غصه تازه لندی باشا خاک غم الندی
گنه تکیه لر بزندی کی حسین حسین دئیرلر
قارشوبدی مرد له زن هامو آغلاشور معیّن
بو نه شور دور نه شیون کی حسین حسین دئیرلر
غم ائدوب جهانی خسته هامی قلبلر شکسته
یقلوبدی دسته دسته کی حسین حسین دئیرلر
نه عزادی  باقر زار غم غصه یه گرفتار
ائدوب عالمی عزادار کی حسین حسین دئیرلر
نسخه خطی 103 برگی به قطع 13 در  19،5 سانتیمتر و به خط نسخ به نام «ادعیه» به شماره 3108 در کتابخانه مرعشی به نام ایشان ثبت شده است.
به غیر از آثار فوق دو کتاب نسخه خطی تحت عنوان رساله و یک کتاب در موضوع منطق و فلسفه از ایشان به یادگار مانده است.
دعای ختم قرآن ملا محمدباقر هم در میان کاغذکنانی ها بسیار معروف است. این دعا علاوه بر مضامین عالی از نظر ادبیات عرب نیز بسیار زیباست که در ادامه می خوانید.

فرمان ناصرالدین شاه قاجار
معتمد السلطان میرزا باقرخان حاکم خلخال به شمول مراحم همایونی سرافراز و مفتخر بداند.چون مراتب و اهتمام و مجاهدت جناب اقدس نصاب میرزاباقرمجتهدخلخالی زیده فضاله در ترویج شریعت و حفظ بنیان آئین منیر طریقت و رتق و فتق امور کافه مسلمین و اهالی آنجا از روی بصیرت و حقیقت و تحصیل دعای ذات ملکوتی، صفات کثیرالبرکت آن معتمدالسلطان به عرض پیشگاه مرحمت دستگاه مبارک اقدس همایونی رسید و موجب مسرت خاطر خطیرمرحمت تخمیرمبارک گردید و لازم دانسته ایم معزی الیه را از این منظور فرح و انبساط خاطر دریا مقاطرخودمان مستحضر سازیم لهذا به صدور این ملفوفه فرمان مرحمت بنیان که علامت عطوفت و اضهار کمال مکرمت،امر و اشارت می فرمائیم که در آتیه نیز در تکمیل این صفات ستوده مطلوبه و نیات محموده حسنه،مساعی جمیله را کماینبق پیشنهاد نموده،رضای خاطر خطیرهمایونی را تحصیل و امورشرعیه را ترویج نموده در مظان استجابت دعوات،ما را فراموش نکرده در عهده شناسد. فی شهرجمادی الاخرسنه1309 قمری
فرمان مظفرالدین میرزا ولیعهد
خطاب به حاکم خلخال در مورد محمدباقرخلخالی
جناب افاضت و افادت نصاب عمده العلماء العظام میرزاباقرمجتهدخلخال به توفیق سبحانی موفق باد معتمدالسلطان میرزاباقرخان حاکم ولایت خلخال که شرفیات حضور مبارک والا و مورد مرحمت و التفات شد شمّه از اوصاف حمیده و مراتب دعاگویی آنجناب بعرض رسانید که موجب ظهور ملاطفت والاگردیده محض اظهار مرحمت یک ثوب عبا برسم خلعت برای آنجناب التفات و ارسال فرمودیم که از شمول مراحم والا امیدوار شده و در مظان استجابت دعوات وافیات ما را از خاطر فراموش ننماید. شهرشعبان 1310 قمری.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -