انهار
انهار
مطالب خواندنی

آغاز قيام مردمي سربداران (738 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
آغاز قيام مردمي سربداران خراسان عليه نيروهاي خونخوار مغول(738 ق)آغاز قيام مردمي سربداران خراسان عليه نيروهاي خونخوار مغول (738 ق)
پس از يكصد و بيست سال استيلاي قوم تاتار و مغول بر ايران و بسياري از مناطق آسيا، قيامي مردمي در باشتين و سبزوارِ خراسان عليه ظلم و تعدّي حاكمان مغول و عاملان مزدور آنان به وقوع پيوست. اين نهضت كه به قيام «سربداران» شهرت يافته است، از لحاظ وسعت، بزرگ‏ترين، از نظر تاريخي مهم‏ترين جنبش آزادي‏بخش خاورميانه در قرن هشتم هجري بود. تلاش پيگير رهبران آزاده و متديّن اين قيام، منجر به تشكيل حكومت مستقل ملي و شيعه مذهب ايراني در خراسان شد. مهم‏ترين ويژگي‏هاي اين حكومت عبارت بود از: تنفّر و انزجار از عنصر مغولي و تثبيت ايدئولوژي تشيّع امامي. نخستين حاكم سلسله‏ي سربداران، «عبدالرزاق باشتيني» بود كه به مدت دو سال و چهار ماه حكومت كرد. پس از وي، «برادرش وجيه الدين امير مسعود» به حكومت رسيد. امير مسعود با اين كه در مردم داري و مبارزه با حاكمان مغول و تثبيت حكومت سربداران، داراي موفقيت‏هاي بالايى بود، ليكن به خاطر اختلاف با شيخ حسن جوري (رهبر روحاني نهضت سربداران) و توطئه در قتل او، پايگاه مردمي‏ خويش را از دست داد و حكومتش به تدريج رو به ضعف نهاد. به همين جهت سپاهش در نبرد با امراي مازندران متحمل شكست گرديد و خود وي كشته شد. پس از مرگ امير مسعود، 10 تن ديگر از اين سلسله به حكومت رسيدند كه معروف‏ترين آن‏ها عبارتند از: شمس الدين علي، خواجه يحيى كرابي و خواجه علي مؤيّد. فقيه نامور شيعه شهيد اول، معاصر با خواجه علي مؤيّد بود كه در پي دعوت خواجه از وي، كتاب شريف "اَللُّمْعَةُ الدَّمِشقيّه" را در فقه امامي تدوين و به همراه نماينده ‏اي به سوي خواجه علي مؤيّد در سبزوار فرستاد. سرانجام در پي هجوم «امير ولي» به سبزوار و محاصره ‏ي چهار ماهه ‏ي اين شهر در سال 783 قمري، خواجه علي مؤيّد، دست نياز به سوي «تيمور لنگ گوركاني» دراز كرد، و از او ياري خواست. با تسليم شدن خواجه علي مؤيّد به تيمور لنگ، پرونده‏ ي حكومت سربداران نيز براي هميشه بسته شد و منطقه‏ ي خراسان پس از 46 سال رهايي از يوغ استعمارِ مغولان، مجدداً مقهور و مغلوب آنان گرديد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -