انهار
انهار
مطالب خواندنی

گفتاری دیگر از امام خميني (ره) در باره محرم و عاشورا (2)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
با حلول ماه محرّم، ماه حماسه و شجاعت و فداکارى آغاز شد؛ ماهى که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهى که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطل بر جبهه ستمکاران و حکومتهاى شیطانى زد، ماهى که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزى بر سر نیزه را آموخت، ماهى که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، ماهى که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهى که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید. امام مسلمین به ما آموخت که در حالى که ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جائرانه مى‏کند، در مقابل او اگر چه قواى شما ناهماهنگ باشد بپاخیزید و استنکار کنید و اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکارى کنید و خون نثار نمایید...

اکنون که ماه محرّم چون شمشیر الهى در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطباى محترم و شیعیان عالیمقام سید الشهداء- علیه الصلاة و السلام- است، باید حد اعلاى استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهى، ریشه‏هاى باقیمانده این درخت ستمکارى و خیانت را قطع نمایند؛ که ماه محرّم، ماه شکست قدرتهاى یزیدى و حیله‏هاى شیطانى است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامى بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده تر بر پا شود، و بیرقهاى خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.
(صحیفه امام، ج‏5، ص 75)
معناى جمله کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلاء

این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مى‏فهمند. آنها خیال مى‏کنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه‏ روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.


تکلیف همگانى، مقابله با ستم‏

ملتها باید غفلت نکنند از اینکه همیشه باید مقابل ظلم باشند. در بعض روایات، که من حالا نمى‏دانم صحت و سُقْمَش را، هست که یکى از چیزهاى مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند؛ اسلحه مهیا . نه اینکه اسلحه را بگذارند کنار، و بنشینند منتظر. اسلحه داشته باشند براى اینکه با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است، از شُعَب نهى از منکر است، به همه ما تکلیف است، که باید مقابله کنیم با این دستگاههاى ظالم، خصوصاً دستگاههایى که با اساس مخالفند. آن وقت دستگاهى بود مثل سلاطین سابق که مى‏خواستند براى خودشان یک چیز درست کنند؛ با اساسش معلوم نبود مخالف باشند. اما یک دستگاهى که با اساس مخالف است، نمى‏خواهد اسلام باشد؛ نمى‏خواهد مجالس اسلامى باشد، مى‏خواهد همیشه چیزهایى باشد که مربوط به غیر اسلام باشد، ولو ملت باشد، ملیت باشد.

ما «ملیت» را در سایه تعالیم اسلام قبول داریم ... ملت، ملت ایران است، براى ملت ایران هم، همه جور فداکارى مى‏کنیم، اما در سایه اسلام است؛ نه اینکه همه‏اش ملیت و همه‏اش گَبْریَّت ! ملیت، حدودش حدود اسلام است، و اسلام هم تأیید مى‏کند او را،ممالک اسلامى را باید حفظ کرد، دفاع از ممالک اسلامى جزء واجبات است؛ لکن نه اینکه ما اسلامش را کنار بگذاریم، و بنشینیم فریاد ملیت بزنیم و «پان‏ایرانیسم»!»


(منبع: صحیفه امام، ج‏10، ص: 120-122)

فلسفه عزادارى براى سيد الشهدا (ع)

در آن وقت، يكى از حرفها كه هى رايج بود، مى‏گفتند: «ملتِ گريه»؛ براى اينكه مجالس روضه را از دستشان بگيرند. اينكه همه مجالس روضه را آن وقت تعطيل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مى‏رفت و آن بازيها را در مى‏آورد، قضيه مجلس روضه بود يا از مجلس روضه آنها يك چيز ديگر مى‏فهميدند و آن را مى‏خواستند از بين ببرند؟ قضيه عمامه و كلاه بود يا از عمامه يك چيز ديگرى آنها مى‏فهميدند و روى آن ميزان عمامه را با آن مخالفت مى‏كردند؟ آنها فهميده بودند كه از اين عمامه يك كارى مى‏آيد كه نمى‏گذارد اينها اين را كه مى‏خواهند، عمل كنند و از اين مجالس عزادارى يك كارى مى‏آيد كه نمى‏گذارد اينها كارشان را انجام بدهند.

وقتى يك ملت در ماه محرم، سرتاسر يك مملكت، يك مطلب را مى‏گويند، شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براى سيد الشهدا. نه سيد الشهدا احتياج به اين گريه‏ها دارد و نه اين گريه‏ها خودش- فى نفسه- كارى از آن مى‏آيد، لكن اين مجلسها مردم را همچو مجتمع مى‏كنند و يك وجهه مى‏دهند، سى ميليون، سى و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهه عاشورا، يك وجهه، طرف يك راه مى‏روند. اينها را در اين ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر كشور مى‏توانند بسيج كنند براى يك مسأله. اين جنبه سياسى اين مجالس بالاتر از همه جنبه‏هاى ديگرى كه هست. بيخود بعضى از ائمه ما نمى‏فرمايند كه براى من در منابر روضه بخوانند. بيخود نمى‏گويند ائمه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه، گريه كردن به خودش [بگيرد] اجرش فلان فلان است. مسأله، مسئله گريه نيست. مسأله، مسئله تباكى نيست. مسأله، مسئله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند، مى‏خواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند از راههاى مختلف. اينها را يكپارچه كنند تا آسيب‏پذير نباشند.


(صحيفه امام، ج‏13، ص: 323)

زنده نگهداشتن محرّم و ذكر مصائب اهل بيت (ع)

بايد ماها و شماها در گفتارى كه داريم و خصوصاً در اين ماه محرّم و صفر، كه ماه بركات اسلامى است و ماه زنده ماندن اسلام است، بايد ما محرّم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- كه با ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- زنده مانده است اين مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتى، با همان وضع مرثيه سرايى و روضه‏خوانى. شياطين به گوش شما نگويند كه ما انقلاب كرديم، حالا بايد همان مسائل انقلاب را بگوييم و مسائلى كه در سابق بود حالا ديگر منسى بايد بشود؛ خير.

ما بايد حافظ اين سنتهاى اسلامى، حافظ اين دستجات مبارك اسلامى كه در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضى به راه مى‏افتند، [باشيم؛] تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است. فداكارى سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- است كه اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده‏هاى مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظم و منظم، دستجات‏ عزادارى به عنوان عزادارى راه مى‏افتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنتها را حفظ كنيد. البته اگر يك چيزهاى ناروايى بوده است سابق و دست اشخاص بى‏اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها بايد يك قدرى تصفيه بشود، لكن عزادارى به همان قوّت خودش بايد باقى بماند و گويندگان پس از اينكه مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور كه سابق مى‏خواندند و مرثيه را همان طور كه سابق مى‏خواندند، بخوانند و مردم را مهيا كنند براى فداكارى.

اين خون سيد الشهداست كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى‏آورد و اين دسته‏جات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مى‏آورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهيا مى‏كند. در اين امر، سستى نبايد كرد. البته بايد مسائل روز گفته بشود.

بايد در همه منابر به اين جوانهايى كه گول خورده‏اند- از اين منافقين و امثال آنها- نصيحت بشود، دعوت به حق بشود. بايد آنها را فهماند كه اينهايى كه شما را دعوت مى‏كنند كه به ضد جمهورى اسلامى قيام كنيد، اينها با اسلام بَدند؛ با اسم اسلام، مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. اينها يك روز با مقاصد اسلامى همراه نبوده‏اند. اينها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند؛ براى اينكه نهج البلاغه و قرآن را از بين ببرند. و اين جوانهاى بى‏اطلاع، اين دخترهاى بى‏اطلاع، اين پسرهاى بى‏اطلاع [كه‏] دستخوش اين تبليغات سوء اينها شده‏اند و در مقابل ملت ايستاده‏اند و در مقابل ملت مى‏خواهند كارى انجام بدهند، حالا بايد بفهمند اينها كه نمى‏توانند كارى انجام بدهند.

اگر بيايند در خيابانها و بخواهند شلوغ بكنند، همان خود مردم آنها را تربيت مى‏كنند.

قواى نظامى و انتظامى قدرتمندند و جلوى اينها را مى‏گيرند. شما بچه‏ ها و جوانها، چرا خون خودتان را به هدر مى‏دهيد؟ شما برگرديد به اسلام، رها كنيد اين اشخاصى كه شما را اغوا مى‏كنند و بياييد توبه كنيد، قبل از اينكه در صحنه گرفتار بشويد كه آن وقت مشكل است.

آقايان در مجالس اينها را دعوت كنند. ما ميل نداريم كه جوانهايى كه بايد براى كشور خودشان خدمت كنند، در خدمت امريكا باشند، به وسيله اين اشخاصى كه به اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. بالاخره، بايد شماها كه دعوت كرديد تا كنون مردم را به اسلام و اسلاميت و به فضايل اخلاقى، امروز هم همت بگماريد كه بيشتر دعوت كنيد؛ هم مسائل روز را براى مردم بگوييد و هم مفاسدى كه مترتب بر فعل اين گروهكها هست كه مى‏خواهند اين جمهورى را به هم بزنند به نفع امريكا يا به نفع شوروى- اينها را تنبه بدهيد به مردم- و هم جنبه‏هاى اخلاقى را. و من اين جهت را بايد عرض كنم كه كسانى كه به اين پُست بسيار مهم گماشته شده‏اند و خودشان داوطلب آمده‏اند و وارد در سنخ روحانيون و خطبا شده‏اند، بايد خودشان را تهذيب كنند و خودشان را با اخلاق اسلامى تطبيق بدهند؛ عامل به احكام اسلام باشند.

فساد اخلاقى- خداى نخواسته- مبادا در بين آنها [باشد؛] يكى- دوتايى [اگر] پيدا بشود كه فساد اخلاق دارند، بايد اخلاق خودشان را، اعمال خودشان را، كردار خودشان را، رفتار خودشان را تعديل كنند و موافق اسلام تطبيق بدهند تا حرفهايشان در مردم تأثير كند. اگر- خداى نخواسته- يك گوينده‏اى خودش آلوده باشد، نمى‏تواند با گفتار خودش، ديگران را از آلودگى جلوگيرى كند. اول بايد خودمان را اصلاح كنيم و كوشش كنيم كه ان شاء اللَّه، خودمان اصلاح بشويم و مردم را اصلاح كنيم. اين طايفه بايد در منابر، در مساجد و هر جايى كه مقتضى است، با مردم صحبت كنند و علاوه بر اينكه مسائل روز را مى‏گويند، مسائل اخلاقى و مسائل اعتقادى و اين مسائل تهذيب نفس را به مردم بگويند و مردم را هدايت كنند و مردم را به اين مسائل اسلامى آشنا كنند و در آخر منبر روضه را بخوانند و زياد بخوانند؛ دو كلمه نباشد. همان طورى كه در سابق عمل مى‏شد، روضه‏خوانى بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود تا اين مردم مهيا باشند؛ در صحنه باشند، بدانند كه ائمه ما تمام عمرشان را صرف براى ترويج اسلام كردند، اگر آنها يك سازش مى‏خواستند بكنند، همه جهات مادى برايشان مهيا بود، لكن خودشان را فداى اسلام كردند و با ستمكاران سازش‏ نكردند.

بايد مردم را آشنا كنيد به وظايف خودشان. و از مردم هم تقاضا مى‏شود كه راهپيماييها به عنوان راهپيمايى نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتى با حفظ جهات شرعى اسلامى. و عاشورا را زنده نگه داريد كه با نگه داشتن عاشورا كشور شما آسيب نخواهد ديد. شما گويندگان نقش مهمى در اين باب داريد و مسئوليت بزرگى هم داريد؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئوليت بزرگ. هر كس به اندازه خودش مسئوليت دارد.


(صحيفه امام، ج‏15، ص: 330-333)


بركات و درسهاى نهضت امام حسين (ع)

من از علماى محترم آذربايجان و اهل علم آنجا و علماى تهران و برادران علماى اهل سنت تشكر مى‏كنم و سلامت و سعادت همه را از خداوند تعالى مسألت مى‏كنم. در آستانه شهر محرم، مصيبتى بر همه ما وارد شد و آن شهادت اين پير هشتاد ساله [است‏] كه عمر شريف خودش را در راه اسلام و در راه خدمت به مردم و راه تهذيب جامعه صرف فرمود. ملت ما از طفل شش ماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را در راه خدا فدا كرد و اين اقتدا به بزرگمرد تاريخ، حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- است.

حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد. با اينكه از اول مى‏دانست كه در اين راه كه مى‏رود، راهى است كه بايد همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا كند و اين عزيزان اسلام را براى اسلام قربانى كند، لكن عاقبتش را هم مى‏دانست. اگر نبود اين نهضت؛ نهضت حسين- عليه السلام- يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مى‏دادند. و از اول، اينها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولياى اسلام حقد و حسد داشتند.

سيد الشهدا با اين فداكارى كه كرد، علاوه بر اينكه آنها را به شكست رساند و اندكى كه گذشت، مردم متوجه شدند كه چه غائله‏اى و چه مصيبتى وارد شد. و همين مصيبت موجب به هم خوردن اوضاع بنى اميه شد، علاوه بر اين، در طول تاريخ آموخت به همه كه راه همين است. از قلّت عدد نترسيد، عدد، كار پيش نمى‏برد، كيفيت اعداد، كيفيت جهاد، اعداى مقابل اعدا، آن است كه كار را پيش مى‏برد. افراد ممكن است خيلى زياد باشند، لكن در كيفيت ناقص باشند يا پوچ. و افراد ممكن است كم باشند، لكن در كيفيت توانا باشند و سرافراز.


شكست ناپذيرى انقلاب در پرتو عنايات الهى

تاريخ، اين نهضت ايران را و اين انقلاب را فراموش نخواهد كرد، و اين فداكارى‏اى كه در همه قشرهاى ملت اسلامى است در ايران، فراموش نخواهد كرد. و اين وحدتى كه بين اقشار ملت از هر طبقه هستند، بين برادران اهل سنت و برادران شيعى مذهب، تحقق پيدا كرده است و اين اخوت اسلامى فراموش نخواهد شد و اين انقلاب به خواست خداى تبارك و تعالى شكست نخواهد خورد. گو اينكه همه قدرتهاى بزرگ دنيا و آنهايى كه در بلوك شرق و غرب هستند، با انقلاب ما دشمن باشند، گو اينكه همه رسانه‏هاى گروهى دنيا بر ضد اين نهضت قلمفرسايى كنند و دروغپردازى؛ آنچه حقيقت است، روشن خواهد بود و روشن خواهد شد. آن روزى هم كه حضرت سيد الشهدا را مظلوم شهيد كردند، بعضى از اشخاصى كه بودند، او را به اسم خارجى و اينكه در حكومت حق وقت، قيام كرده است، اين طور معرفى كردند. لكن نور خدا مى‏درخشد و خواهد درخشيد و عالم را خواهد از نور پر كرد.


درس ‏آموزى از مكتب عاشورا

تكليف ما در آستانه شهر محرم الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظّم در اين شهر چيست؟ در اين شهر محرم، تكليف ساير قشرهاى ملت چى هست؟

سيد الشهدا و اصحاب او و اهل بيت او آموختند تكليف را: فداكارى در ميدان، تبليغ در خارج ميدان. همان مقدارى كه فداكارى حضرت ارزش پيش خداى تبارك و تعالى دارد و در پيشبرد نهضت حسين- سلام اللَّه عليه- كمك كرده است، خطبه‏هاى حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است.

آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور، نبايد زنها بترسند و نبايد مردها بترسند. در مقابل يزيد، حضرت زينب- سلام اللَّه عليها- ايستاد و آن را همچو تحقير كرد كه بنى اميه در عمرشان همچو تحقيرى نشنيده بودند، و صحبتهايى كه در بين راه و در كوفه و در شام و اينها كردند و منبرى كه حضرت سجاد- سلام اللَّه عليه- رفت و واضح كرد به اينكه قضيه، قضيه مقابله غير حق با حق نيست؛ يعنى، ما را بد معرفى كرده‏اند؛ سيد الشهدا را مى‏خواستند معرفى كنند كه يك آدمى است كه در مقابل حكومت وقت، خليفه رسول اللَّه ايستاده است. حضرت سجاد اين مطلب را در حضور جمع فاش كرد و حضرت زينب هم.

امروز كشور ما هم به همين نحو است. سازمان عفو بين المللى، كه من بايد بگويم «سازمان جعل بين المللى»، «سازمان كذب بين المللى»، در يك بيانيه‏اى كه صادر كرده است، همان تهمت‏هايى كه در صدر اسلام به اسلام، به رسول خدا و به اولاد و اتباع او مى‏زدند، زايد بر او را بر كشور ما زده‏اند. همان دروغهايى كه اتباع يزيد منتشر مى‏كردند، امروز همين سازمان عفو بين المللى- به اصطلاح- منتشر مى‏كند يك همچو دروغهايى را. انسان خجالت مى‏كشد كه بگويد ما در يك كشورهايى و در يك زمينى زندگى مى‏كنيم كه اينها رسانه‏هاى گروهى‏اش است و اينها هم سازمانهاى عفو بين المللى و سازمانهاى ديگرش است. انسان عار دارد كه بگويد ما در عصرى زندگى مى‏كنيم كه تمام ارزشها، تمام ارزشها فداى قدرتهاست، فداى منافع مادى است و براى خود جز منافع مادى چيزى را ارزش نمى‏دانند. و ما امروز اين طور مبتلا هستيم.

آن پيرمرد سالخورده زاهد عابد متعهد را مى‏كشند و آن فُسّاق و آن منافقين مى‏گويند كه اين را ما كشتيم؛ براى اينكه مستقيماً در شكنجه‏ها و در قتلها، مستقيماً دخالت داشته است! اين چه بى‏آبرويى است كه اينها دارند؟! چه سنخ تربيتى است كه اينها شده‏اند؟! از آن طرف، آن همه تهمت به جمهورى اسلامى و از آن طرف، اين طور جنايات به اشخاصى كه شبها در خلوت با خدا هستند و روزها در جهاد. تكليف ماها را حضرت سيد الشهدا معلوم كرده است: در ميدان جنگ از قلّت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد.

هر مقدار كه عظمت داشته باشد مقصود و ايده انسان، به همان مقدار بايد تحمل زحمت بكند. ما باز درست نمى‏توانيم ادراك كنيم كه حجم اين پيروزى چقدر است. دنيا بعد ادراك خواهد كرد كه اين پيروزى ملت ايران چه حجمى دارد. به همان حجمى كه اين پيروزى دارد و اين مجاهدت، همان حجمى را كه دارد، در ازايش مصيبتها هم بايد حجمشان زياد باشد. ما نبايد متوقع باشيم كه همه قدرتها را [كه‏] دستشان را از منافعشان در اينجا و ان شاء اللَّه، در منطقه كوتاه كرديم و متوقع اين باشيم كه كه هيچ صدمه‏اى به ما وارد نمى‏شود. ما نبايد متوقع باشيم كه با اين همه پيروزى، ما همين طور سالم خواهيم ماند.

ما همين طور روزمره، همان طورى كه سابق بوده، حالا هم بايد باشيم. تكليف همه روحانيون، چه خطبايى كه منبر تشريف مى‏برند، يا ائمه جمعه و جماعت و هر كس كه با مردم سر و كار دارد و با آنها صحبت مى‏كند، اين است كه وضعيت قيام حضرت سيد الشهدا را به مردم درست بفهمانند كه قيام براى چى بود، چه بود و با چه عده‏اى قيام شد و با تحمل چه مصايبى آن قيام به آخر رسيد- كه به آخر نخواهد رسيد.


نقش عظيم مجالس عزا و سوگوارى در ايجاد وحدت كلمه

اين را بايد همه گويندگان توجه بكنند، و ما بايد همه متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام حضرت سيد الشهدا- سلام اللَّه عليه- نبود، امروز هم ما نمى‏توانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمه‏اى كه مبدأ پيروزى ما شد، براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. سيد مظلومان يك وسيله‏اى فراهم كرد براى ملت كه بدون اينكه زحمت باشد براى ملت، مردم مجتمعند. اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسيله شد از باب اينكه از همين مساجد، از همين جمعيتها، از همين جمعات، از همين جمعه‏ها و جماعات، همه امورى كه اسلام را به پيش مى‏برد و قيام را به پيش‏ مى‏برد، مهيا باشد و بالخصوص حضرت سيد الشهدا از كار خودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايى كه اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بكنند، و بايد آنهايى كه در پشت جبهه هستند چطور تبليغ بكنند. كيفيت مبارزه را، كيفيت اينكه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدرى كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايى است كه حضرت سيد الشهدا به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عالى مقدار او هم فهماند كه بعد از اينكه آن مصيبت واقع شد، بايد چه كرد. بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ يا بايد همان طورى كه زينب- سلام اللَّه عليها- در دنباله آن مصيبت بزرگى كه تُصَغَّرُ عِنْدَهُ الْمَصائِبُ، ايستاد و در مقابل كفر و در مقابل زندقه صحبت كرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان كرد و حضرت على بن الحسين- سلام اللَّه عليه- با آن حال نقاهت، آن طورى كه شايسته است تبليغ كرد.



(صحيفه امام، ج‏17، ص: 52-56)

«قیام للَّه» شکست ندارد

امیدوارم که ما همه جزء هیأت قائمیه باشیم و همه با آن وظایفى که اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- براى ما تعیین فرموده‏اند عمل کنیم و صورتها را محتواى واقعى به آن بدهیم، و الفاظ را معانى حقیقى. شاید این وصفى که براى حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- ذکر شده است دنبال همین آیه شریفه که مى‏فرماید: قُل إنَّمَا أعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ان تَقُومُوا للَّهِ مَثنَى و فُرَادَى دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم، قیام واحد؛ که بالاترین قیام همان قیام آن شخص واحد است و همه قیامها باید دنبال آن قیام باشد؛ و قیامْ «للَّه» باشد. خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید که من فقط یک موعظه دارم به شما: قل إنمَا أعِظُکُمْ بِواحِدَة. به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شما، و آن موعظه این است که قیام کنید، و قیامْ «للَّه» باشد؛ «قیام للَّه» کنید. البته آن حضرتْ قیامِ للَّه مى‏فرمایند؛ و آن لِلّهى که و آن خلوصى که براى ایشان هست، براى دیگران نیست لکن شیعه‏هاى بزرگوار آن حضرت هم باید پیروى از او بکنند در اینکه قیام کنند «للَّه،» براى خدا؛ که اگر قیام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد اگر نهضت براى خدا باشد، شکست ندارد. براى اینکه آن چیزى که براى خدا هست اگر در صورت هم خیال بشود که شکست خورد، به حَسَب واقع شکست نخورده است. حضرت امیر- سلام اللَّه‏ علیه- با معاویه جنگ کردند و شکست خوردند لکن شکست نبود. این شکستِ صورى، شکست حقیقى نبود؛ چون قیامْ للَّه بود، قیامِ للَّه، این شکست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است.


فلسفه قیام عاشورا

سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدَّراتشان قیام کردند. چون قیام للَّه بود، اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند. در صورتْ ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنت را، اساس سلطنتى که مى‏خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى درآورد. خطرى که معاویه و یزید براى اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند؛ این یک خطر، کمتر از آن بود؛ خطرى که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در مى‏خواستند بیاورند، مى‏خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه «ما خلیفه رسول اللَّه هستیم» اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتى. این مهم بود. آن قدرى که این دو نفر ضرر به اسلام مى‏خواستند بزنند یا زدند جلوترى‏ها آن طور نزدند. اینها اصل اساس اسلام را وارونه مى‏خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. «خلیفه رسول اللَّه» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز «خلیفه رسول اللَّه» نماز هم مى‏رود در جماعت مى‏خواند! این خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سید الشهدا رفع کرد. قضیه قضیه غصب خلافت فقط نبود. قیام سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- قیام بر ضد سلطنت طاغوتى بود. آن سلطنت طاغوتى که اسلام را مى‏خواست به آن رنگ درآورد که اگر توفیق پیدا مى‏کردند، اسلام یک چیز دیگرى مى‏شد. اسلام مى‏شد مثل رژیم 2500 ساله سلطنت. اسلامى که آمده بود و مى‏خواست رژیم سلطنتى را و امثال این رژیمها را به هم بزند و یک سلطنت الهى در دنیا ایجاد کند، مى‏خواست «طاغوت» را بشکند و «اللَّه» را جاى او بنشاند، اینها مى‏خواستند که «اللَّه» را بردارند، «طاغوت» را جایش بنشانند. همان مسائل جاهلیت و همان مسائل سابق. کشته شدن سید الشهدا سلام اللَّه علیه- شکست نبود چون قیامْ للَّه بود، قیامِ للَّه شکست ندارد.

خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید: فقط یک موعظه- همه موعظه‏ها را حالا. یک موعظه- من دارم. پیغمبر اکرمْ واسطه، خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک موعظه ندارم. إنّما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا للَّه اینکه براى خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید. امیر المؤمنین مى‏دید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مى‏کند دین خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست.

من در پاریس که بودم بعضى خیراندیش‏ها مى‏گفتند که نمى‏شود دیگر! وقتى که نمى‏شود باید چه کرد؟ باید یک قدرى‏{ ...} گفتم ما تکلیف شرعى داریم عمل مى‏کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن را ما نمى‏دانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان را عمل مى‏کنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعى عمل کرده‏ایم هم رسیده‏ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعى‏مان عمل کرده‏ایم. نتوانستیم، حضرت امیر هم نتوانست؛ تکلیف را عمل کرد ولى در مقابلش ایستادند؛ اصحاب خودش ایستادند در مقابلش، نتوانست. این چیزى نیست. خوب، ما به اندازه قدرتمان مى‏توانیم کار بکنیم. وقتى که ما دیدیم که- یا شما دیدید که- یک رژیمى اسلام را دارد وارونه مى‏کند، به اسم عدالت اسلامى دارد ظلم را ترویج مى‏کند، مى‏خواهد اسلام را این جورى معرفى کند؛ یکوقت مى‏ایستد مى‏گوید من کارى به اسلام ندارم، این سبکتر است تکلیف براى انسان. یکوقت یک کسى قرآن طبع مى‏کند و زیارت سید الشهدا، حضرت رضا- سلام اللَّه علیه- مى‏رود و در ملأ عام نماز مى‏خواند و حرفهایش هم این‏ است که «عدالت اسلامى را ما مى‏خواهیم جارى کنیم، ما مى‏خواهیم اسلام را» و آن وقت اسلام را که فریاد مى‏زند «ما اسلام را مى‏خواهیم درست کنیم»، وارونه درست مى‏کنند؛ اینجاست که تکلیف مشکل است. اینجاست که اسلام در خطر است؛ که انعکاسش در خارج و گاهى هم در داخل، اگر اینها موفق مى‏شدند در داخل هم گاهى انعکاس این بود که «خوب، همین است دیگر، رژیم اسلامى همین است»! ما قیاممان، شما قیامتان براى خدا باید باشد. وقتى دین خدا را انسان در خطر دید براى خدا باید قیام کند. وقتى احکام اسلام را در خطر دید براى خدا باید قیام کند. توانست، عمل کرده به وظیفه و پیش هم برده؛ نتوانست، عمل به وظیفه کرده. گاهى وقتها تقیّه حرام است. آن وقتى که انسان دید که دین خدا در خطر است نمى‏تواند تقیّه بکند. آن وقت باید هر چه بشود برود. تقیّه در فروع است، در اصول نیست. تقیّه براى حفظ دین است. جایى که دین در خطر بود جاى تقیّه نیست، جاى سکوت نیست.


(صحيفه امام، ج‏8، ص: 8-11)

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -