انهار
انهار
مطالب خواندنی

ازدواج با زن شوهر دار

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال632 - چند سال پيش دخترى را به عقد مردى در مىآورند و پس از چهار ماه طلاق مىگيرد پير مردى كه در حدود 70 سال داشته و سرپرستى آنها را به عهده گرفته بود با همان زن مطلقه كه در حدود 12 سال داشته ازدواج مىكند البته پس از گذشتن 75 روز از طلاق آن زن و زن و مرد دومى داراى فرزندى مىشوند و زن جهت ارضاء نفس خود كه ديگر شوهر پيرش قادر به امر زناشوئى نبوده فريب خورده با مرد ديگر دوست شده و پيمان زناشوئى بسته و بالنتيجه پس از فوت پير مرد كه شوهر دوم بوده عيال مرد سوم كه در زمان شوهر دوم با او طرح دوستى بسته بودند شده است و مدتى مشغول زندگى شده‌اند و حالا متوجه شدند كه اين زناشوئى با اشكال شرعى بر خورده است و داراى اولاد هم هستند و هيچ گونه راه فرارى جهت مرد نيست و زن تهديدش مىكند و اجبارا مرد با آن زن به سر مىبرد آيا راه چاره‌اى براى آنها هست يا خير؟

جواب: اين مسأله صورى دارد اگر زن مدخول بها از شوهر اول بوده و در ظرف مدت هفتاد و پنج روز سه طهر و دو حيض ديده و با مرد دوم ازدواج كرده ازدواج مرد سوم كه با او قبلا زنا كرده و زنا با زن شوهردار بوده باطل است و بايد از هم جدا شوند بدون طلاق و بر او حرام مؤبد مىشود ولى فرزندانى كه در مدت گذشته پيدا كرده‌اند چون جاهل بوده‌اند ملحق به آنها است و حكم ولد حلال را دارند و اگر زن در مدت هفتاد و پنج روز سه طهر نديده نكاح دوم باطل بوده و زنا با آن زن زنا با صاحب بعل نبوده است بنابراين صورت ازدواج مرد سوم با او اگر پس از گذشتن عده وطى به شبهه بوده صحيح است و اگر در عده وطى به شبهه بوده و دخول واقع شده مثل صورت اولى زن بر او حرام مؤبد مىشود و بايد از هم جدا شوند و نيز اگر زن مدخول بها از شوهر اول نبوده چون عده نداشته ازدواج او با شوهر دوم صحيح بوده و زناى مرد سوم با او زناى با زن شوهردار بوده و بر مرد سوم حرام مؤبد است

سؤال633 - شخصى در بيابان در حال اضطرار زنى را با صيغه فارسى به عقد خود در آورد و زن هم خود را بدون شوهر معرفى كرد هنگامى كه به شهر رسيدند وخواستند صيغه عربى خوانده شود زن گفت من شوهر دارم و برگشت به خانه شوهر اول خود، شوهر دوم پس از تحقيقات كامل ديد آن زن از شوهر اول اولادش نمىشده و از دوم باردار شده و فرزندى به دنيا آمده فقط زن و شوهر دوم مىدانند كه اين بچه از شوهر دوم است و در نزد هر دو آشكار است مستدعى است مرقوم فرمائيد آيا الولد للفراش شامل حال اين بچه مىگردد يا نه و طفل از كدام پدر ارث مىبرد و در صورت جدائى از شوهر اول آيا مىتواند با شوهر دوم مجددا ازدواج كند يا نه

جواب: در فرض مسأله با علم به اين كه اين ولد از غير شوهر است الولد للفراش شامل او نيست بلى شوهر اول تا نمىداند از زنا است به حسب ظاهر با او معامله اولاد مىنمايد و مادر كه مىدانسته شوهر دارد اگر به حكم شرعى هم عالم بوده كه زن شوهردار جايز نيست به ديگرى شوهر كند طفل از طرف او زنا زاده است وارث نمىبرد ولى مرد كه نمىدانسته زن شوهر دارد طفل از طرف او حلال زاده است وارث از يكديگر مىبرند و از شوهر زن طفل ارث نمىبرد و او هم از طفل ارث نمىبرد و اين زن بر شوهر دوم حرام مؤبد است

سؤال634 - زنى صيغه كسى بوده و هنوز مدت آن تمام نشده و بخشيده هم نشده به ديگرى ازدواج نمايد به خيال آن كه مدت بخشيده شده تكليف چيست

جواب: در فرض سؤال عقد ازدواج دوم باطل است و اگر جاهل به حكم يا موضوع بوده و دخول واقع نشده بعد از تمام شدن عده جايز است ثانيا او را عقد كند ولى اگر دخول واقع شده حرام ابدى است و جايز نيست او را عقد نمايد

سؤال635 - مردى قبل از دخول به عيالش به مرض جذام مبتلا شده و عيالش تقاضاى طلاق كرده و مرد حاضر نشد و بعد از مدتى مرد از مرض بهبودى حاصل كرد و زن هم بدون طلاق شوهر كرد حاليه شوهر اولى عيالش را مىخواهد بفرمائيد زن مذكوره چه تكليفى دارد

جواب: در فرض مسأله عقد دوم كه بدون طلاق از شوهر بوده باطل است و زن زوجه شوهر اول است و واجب است بدون طلاق از مرد دوم جدا شود و به خانه شوهرش برود و با علم به اينكه زن شوهردار نمىتواند شوهر كند زانيه بوده وعده هم ندارد بلى اگر مرد دوم نمىدانسته كه اين زن شوهر دارد زن بايد عده وطى به شبهه نگاهدارد و بعد با شوهر خودش نزديكى كند و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -