انهار
انهار
مطالب خواندنی

تدليس و فريب

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1499 :تدليس چيست؟

جواب: تدليس اين است كه زن يا مرد را طورى توصيف كنند كه موجب گول خوردن و اشتباه طرف ديگر در امر ازدواج شود. مثل اينكه عيبهاى او را نگويند يا صفاتى را براى او ذكر كنند كه نداشته باشد. مثلا بگويند دكتر است يا مغازه دار است يا در فلان شركت با فلان مقدار حقوق كار مى كند يا فلان سمت ادارى را دارد كه اگر اين اوصاف را نمى گفتند يا عيوب او را مى گفتند، طرف مقابل راضى به اين ازدواج نمى شد.

سؤال 1500 :حكم تدليس را بيان فرماييد.

جواب: اگر تدليس به اخفاى عيبهايى باشد كه موجب فسخ عقد مى گردد، طرف مقابل مى تواند نكاح را فسخ كند. اما اگر به اخفاى آن عيبها نباشد، بلكه به اخفاى عيوب ديگر يا ابراز صفات كمال باشد، در صورتى كه حق فسخ پيدا مى شود كه امور مذكوره، به نحو شرط در ضمن عقد آمده باشد. يا اگر قبلا از اين امور صحبت شده، عقد مبنى بر اين امور خوانده شده باشد.

سؤال 1501 :اگر از طرف زوجه اظهاراتى شود كه موجب تدليس و فريب زوج گردد و عقد بر طبق آن جارى گردد، آيا مهرالمسمّى به گردن او است يا مهرالمثل؟

جواب: در صورتى كه دخول محقق شده باشد، و شوهر اختيار كند استمرار زوجيت را، لازم است مهرالمسمّى را بپردازد. و در صورت اختيارِ فسخ، زن استحقاق مهر ندارد.

سؤال 1502 :مردى در ازدواج با دخترى تدليس كرده و خود را عوضى معرفى كرده است. مثلا خود را دكتر يا مهندس معرفى كرده، كه اگر خود را اينگونه معرفى نمى كرد حتماً دختر راضى نمى شد، آيا به خاطر ندانستن موضوع، براى دختر اختيار فسخ عقد هست يا نه؟

جواب: در صورتى كه در عقد ازدواج شرط دكتر يا مهندس بودن زوج شده باشد، يا به نحوى توصيف كرده كه عقد مبنى بر آن وصف واقع شده، كه به منزله شرط ضمنى بوده، و بعد تخلف وصف ظاهر و واضح شده است، زن اختيار فسخ عقد را دارد. و چنانچه قبل از دخول فسخ كند، حق مهر ندارد. و اگر بعد از دخول فسخ كند، حق مهر دارد.

سؤال 1503 :مردى به عنوان داشتن شغل معين، زنى را به عقد دائم خود درآورده است. و بعد معلوم شده كه زمان عقد و بعد از عقد داراى شغل معين نبوده است. آيا اين مورد هم از موارد تدليس محسوب مى گردد يا خير؟

جواب: در فرض مسأله، اثبات خيار براى زوجه، به اين نحو تدليس مشكل است.

سؤال 1504 :در صورتى كه اطرافيان دختر بعضى از عيوب دختر را مثل پيسى، سوختگى، كچلى، بيان نكنند، آيا به مجرد نگفتن تدليس مى باشد؟ و شوهر حق پيدا مى كند عقد را فسخ كند؟

جواب: مجرد نگفتن عيب تدليس نيست.

سؤال 1505 :اگر در ازدواج تدليس صورت گيرد، ولى زوج ازدواج را به اميد برطرف شدن عيب فسخ نكند، و بعد ناچار شود زن را طلاق دهد، آيا مى تواند در مهر (نصف يا تمام آن) به مدلس رجوع كند؟

جواب: در فرض سؤال، استقرار نصف يا تمام مهريه مستند به خودش مى باشد و حق رجوع به مدلّس را ندارد.

سؤال 1506 :شوهر ديوانه شده است و همسر او عقد را فسخ نكرده است، ولى حال كه شوهر بهبودى يافته، آيا همسرش حق دارد با ادعاى اينكه نمى دانسته مى تواند عقد را فسخ كند، فعلا عقد را فسخ كند؟

جواب: بعد از رفع عيب، فسخ كردن مشكل است.

سؤال 1507 :زنى كه داراى عيب قرن است، اما با عمل جراحى مى توان رفع عيب كرد، آيا شوهر در اين صورت هم مى تواند عقد را فسخ كند؟

جواب: قبل از رفع عيب حق فسخ دارد. ولى اگر فسخ نكرده باشد، بعد از رفع عيب مشكل است.

سؤال 1508 :مردى در هنگام ازدواج مى گويد كه قبلا ازدواج نكرده است و زن به گمان و به اعتقاد اين عنوان قبول و اجازه داده است. و بعد معلوم مى شود كه قبلا زنى داشته و او را طلاق داده است، آيا زن در اين صورت حق فسخ پيدا مى كند؟

جواب: در فرض مزبور، زن حق فسخ ندارد.

سؤال 1509 :اگر شخصى در ازدواج تدليس كرد، بعد زوج متوجه شد و نكاح را فسخ كرد، آيا بايد مهر دختر را بدهد يا لازم نيست؟ و اگر داد آيا مى تواند به مدلّس رجوع كند؟

جواب: اگر قبل از دخول نكاح را فسخ كند، لازم نيست مهر را بپردازد. ولى اگر بعد از دخول فسخ كند در صورتى كه مدلِّس خودِ زن باشد، لازم نيست مهر را بپردازد. ولى اگر مدلس غير زن باشد، بايد مهريه زن را كاملا بپردازد. و مى تواند به مدلس رجوع كند.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -