انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه مشتركات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

 سؤال: قريه‌اى است كه در رودخانه اين قريه، چشمه‌هائى جارى مىشود و در نيم فرسخى اين قريه، قريه ديگرى است كه براى آبيارى از اين آب استفاده مىكند، اين محل هم آب جزئى، از بالاى اين قريه، لوله‌كشى كرده‌اند، براى آبيارى باغات، ضمنا حمامى هم بوسيله جهاد درست شده كه در اثر بى آبى، قابل استفاده نيست حالا اهالى اين قريه، مىتوانند از اين آب كه رو به روى اين قريه است براى حمام و غيره، استفاده كنند يا نه، بفرمائيد اين آب مال كدام قريه مىباشد، آن ده كه در نيم فرسخى مىباشد يا اين ده كه آب در مقابل اين ده مىباشد؟ ضمنا اين چشمه‌ها هم طبيعى است.

جواب:  در فرض سئوال، دهى كه قبلا از اين آب استفاده مىكرده و مجرى المياه در تحت تصرف او بوده و محتمل باشد كه ذيحق بوده، فعلا نيز ذيحق، و آب متعلق به او است.

سؤال: چند اصله درخت گردو هست كه هيچ كس ياد ندارد چه كسى آن را غرس كرده، آيا رعيت كاشته يا مالك، البته قبل از انقلاب بدست مالك بوده و بعد از انقلاب بدست اهل قريه است و فعلا صاحب ندارد، اهل قريه مىتوانند تصرف نمايند يا خير؟

جواب:  با فرض آن كه درخت گردو قبلا دريد مالك بوده و از آن منتفع مىشده فعلا هم، حق انتفاع از آن، با مالك يا ورثه او است و تصرف رعيت، بعد از انقلاب، بدون مدرك شرعى، موجب مالكيت آنها نمىشود.

سؤال:  دو قريه قبل از تقسيم، مال يك مالك بود و اين دو قريه يكى طرف بالا واقع شده و ديگرى طرف پائين و هر دو از آب يك نهر كه در زمين قريه بالائى واقع شده از قديم الايام شراكتا استفاده مىكرده‌اند روزها مال قريه بالائى بوده و شبها مال قريه پائين، بعد از انقلاب اهالى ده بالا آب را قطع كرده و نمىدهند وظيفه شرعى را بيان فرمائيد.

جواب:  در فرض سئوال كه مالك هر دو قريه يك نفر بوده اگر خود مالك با رضا و رغبت قنات را به زارعين ده بالا فروخته باشد مال ده بالا است و اگر بنحو شركت به زارعين قريه بالا و قريه پائين فروخته فعلا نيز كما في السابق هر دو قريه حق استفاده دارند و اگر اصلا مالك، آن را نفروخته فعلا نيز با اجازه او هر يك بايد استفاده كنند و تصرف در آن بدون اذن مالك شرعى جايز نيست و در صورت نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

سؤال: زمينهائى از فرقه ضاله بهائى را دولت مصادره كرده و بعد، همان زمينها را براى ساختمان و سكونت به افراد مستضعف واگذار كرده و اكنون عده‌اى از افراد مزبور مىخواهند ساختمان ها را بفروشند آيا معامله و سكونت، در آن ساختمان ها شرعا جايز است يا خير؟

جواب:  در فرض سئوال، اگر صاحبان زمينها، مسلمان بوده و بهائى شده‌اند با اذن از وارث مسلمان آنها و اگر وارث مسلمانى ندارند با اذن فقيه جامع شرائط فتوى، سكنى مانع ندارد و در غير اين صورت چنانچه دولت اسلامى، طبق موازين شرعيه مصادره نموده و به محتاجين داده ديگرى نمىتواند با آنها مزاحمت نمايد.

سؤال: يك قطعه زمينى است شركت بين چند نفر طبق سند مالكيت كه هر يك از شركاء نسبت به سهم خود ذيحق مىباشند اشخاصى بدون توافق بين شركاء چاهى براى حمامى حفر نموده و از آب آن چاه اهالى قريه استفاده مىنمايند لذا با توجه به اين كه حافرين بدون توافق طرفين حفر چاه نموده و ضمنا يك قنات باير هم در جنب همين چاه قرار دارد كه مال قريه ديگرى است و حمام مال يك قريه ديگر و زمين مال قريه ديگر و قنات باير هم مال قريه ديگر كه قريه‌ها با هم فرق دارند مرقوم فرمائيد آيا آب حمام مباح مىباشد يا غصبى؟

 جواب:  حفر جاه در زمين مشترك بدون اذن شركاء جايز نيست فعلا اگر چاه حفر شده آب چاه متعلق به صاحبان زمين است و تصرف در آب چاه بدون اذن تمام شركاء جايز نيست چه در آن قريه و چه در قريه ديگر باشد و حفر چاه در جنب قنات باير اشكال ندارد.
بلى اگر چاه ضرر به آب قنات داير داشته باشد اشكال دارد.

سؤال: چشمه آبى در زمين مزروعى زيد جريان داشته، عمرو به قصد كشيدن لوله آب اقدام نمود ولى از طرف صاحب زمين ممانعت به عمل آمد كه من نياز به آب دارم و چون در زمين من مىباشد و در قباله جات من نيز مذكور است نمىگذارم كه ديگرى از آن استفاده نمايد لذا عمرو با دست خود قرار دادى نوشت كه من به اندازه سه درخت و آب آشاميدنى و سبزيجات بيشتر استفاده نمىكنم و هر وقت كه آب را خواستى جلوگيرى نمىكنم و آب متعلق به صاحب زمين باشد و اين اقرار نامه تنظيم شد، حال صاحب زمين اظهار مىدارد كه من آب را مىخواهم ولى عمرو نمىدهد و مىگويد من لوله كشى كرده‌ام و چشمه جزء منابع طبيعى است و مال تو نيست، اينك از محضرتان استدعا مىشود بفرمائيد آب چشمه تابع زمين است و متعلق به صاحب زمين مىباشد يا خير؟ - توضيح اين كه - فاصله ده صاحب زمين (زيد) و چشمه، از چشمه و زمين، حدود پنج كيلومتر و فاصله ده كسى كه چشمه را لوله‌كشى كرده (عمرو) و از دادن آب ممانعت مىكند حدود دو كيلو متر است.

جواب: در فرض سئوال كه چشمه تحت يد مالك زمين بوده لازم است كسى كه لوله كشيده مطابق قرار داد عمل نمايد و بدون رضايت صاحب زمين از آب چشمه استفاده نكند.

سؤال: آيا چاهى را كه شهردارى در زمين مباح الاصل حفر كرده كسى مالك مىشود يا نه و بر فرض مالك شدن چه كسى مالك مىشود؟

 جواب: با فرض آن كه شهردارى آن را در زمين مباح الاصل حفر كرده ملك جهت است ومخصوص است به مصالح بلد.

سؤال: در صورتى كه دولت مالك باشد آيا جميع آثار ملكيت مثل املاك ساير مالكين بر آن مترتب مىشود يا نه؟

جواب:   حكم ملك شخصى را ندارد و نظير وقف بر جهت است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -